چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

شناخت مصر از درون


شناخت مصر از درون
اول‌نخستین‌ انتخابات‌ ریاست‌ جمهوری‌ مصر با شرکت‌ چند کاندیدا، از چند حزب‌ رسمی، بزودی‌ برگزار خواهد شد.با شناخت‌ چگونگی‌ موقعیت‌ اجتماعی‌ - سیاسی‌ احزاب‌ مصری‌ می‌توان‌ بخوبی‌ دریافت‌ که‌ در این‌ انتخابات، چه‌ کسی‌ و یا کدام‌ حزبی، برنده‌ خواهد بود. در مصر، به‌ ظاهر احزاب‌ متعددی‌ وجود دارد و از حزب‌ (الوفد) با یک‌ قرن‌ سابقه، حزب‌ (الغد) با یک‌ سال‌ سابقه‌ تاسیس، حزب‌ (الامه) متشکل‌ از چند نفر از افراد خانواده‌ (احمد الصباحی) ، تا حزب‌ حاکم‌ (الوطن) با دبیرکلی‌ آقای‌ (محمد حسنی‌ مبارک) رئیس‌جمهوری‌ ۲۴ ساله‌ مصر! و احزاب‌ قومی‌ و قبیله‌ای‌ دیگر، گویااین‌بارکاندیداهایی‌ برای‌ انتخابات‌ ریاست‌ جمهوری‌ معرفی‌ کرده‌اند.
(الوفد) قدیمی‌ترین‌ حزب‌ مصر، با موقعیت‌ اجتماعی‌ بسیار ضعیف‌ و حزب‌ (الغد) به‌ رهبری‌ آقای‌ (ایمن‌ نور) نماینده‌ بلندپرواز فعلی‌ پارلمان، که‌ تا چند هفته‌ قبل‌ به‌ اتهام‌ تقلب‌ در تاسیس‌ حزب، در زندان‌ به‌سر می‌برد و به‌ توصیه‌ آمریکا آزاد شد، و حزب‌ (الامه) به‌ رهبری‌ آقای‌ (احمد الصباحی) ، با چند عضو از خانواده‌ و دوستان‌ خود!، به‌ اضافه‌ حزب‌ (الوطن) حزب‌ حاکم‌ - و چند حزب‌ کوچک‌ دیگر، کاندیداهایی‌ برای‌ انتخاب‌ معرفی‌ کرده‌اند.اغلب‌ این‌ احزاب، غیر از حزب‌ حاکم‌ دولتی‌ (الوطن) همانطورکه‌اشاره‌ شد، فاقد پایگاه‌ لازم‌ و ابزار مورد نیاز برای‌پیروزی‌هستند و در مقابل، تمامی‌ امکانات‌ تبلیغاتی‌ دولتی‌دراختیار حزب‌ حاکم‌ (الوطن) با دبیرکلی‌ آقای‌ حسنی‌ مبارک‌ قرار دارد. سازمان‌ نیرومندی‌ مانند (اخوان‌المسلمین) هم، چون‌ همچنان‌ (غیرقانونی!!) است‌ امکان‌ معرفی‌ کاندیدا پیدا نکرده‌ است!! و در چنین‌شرایطی، معلوم‌ است‌ که‌ چه‌ کسی‌ در انتخابات‌ پیروز خواهد شد؟!البته‌ مرشد اخوان، (شیخ‌ مهدی‌ عاکف) طی‌ بیانیه‌ رسمی‌ و صریح، از مردم‌ مصر و اخوانی‌ها خواسته‌ است‌ که‌ به‌ مبارک‌ رای‌ ندهند، ولی‌ تردیدی‌ نیست‌ که‌ سیطره‌ حاکمیت‌ سیاسی‌ - امنیتی‌ فعلی‌ مصر که‌ همچنان‌ در حالت‌ فوق‌العاده‌ قرار دارد، رئیس‌ جمهوری‌ مورد نظر را انتخاب خواهد کرد.
برای‌ شناخت‌ ماهیت‌ احزاب‌ سنتی‌ و چپ‌ و راست‌ مصر، مجموعه‌ بررسی‌هایی‌ که‌ پس‌ از آخرین‌ انتخابات‌ پارلمانی‌ مصر و در قاهره‌ صورت‌ گرفته‌ بود، جهت‌ اطلاع‌ خوانندگان‌ گرامی‌ روزنامه‌ اطلاعات‌ منتشر می‌گردد، تاروشن‌ شود که‌ چرا کاندیداهای‌ این‌ احزاب، شانس‌ پیروزی‌ ندارند، مگر آنکه‌ امدادی‌ از غرب‌ برسد و آقای‌ (ایمن‌نور) از حزب‌ (الغد) یا دکتر (فواد جمعه) از حزب‌ (الوفد) به‌ ریاست‌ جمهوری‌ مصر برسند که‌ در خوش‌باورانه‌ترین‌ تحلیل، امری‌ محال‌ به‌ نظر می‌رسد
● احزاب‌ سیاسی‌ مصر و انتخابات‌اول:
اختلال‌ بافت‌ و ترکیب‌ حزبی‌احزاب‌ سیاسی‌ مصر، از پایان‌ دهه‌ ۸۰ از بحران‌ تشکیلاتی‌ و سازمانی‌ رنج‌ می‌بردند که‌ این‌ امر در دهه‌ گذشته‌ شدت‌ یافت‌ و بحرانی‌تر گردید، تا اینکه‌ با آخرین‌ انتخابات‌ مجلس، در پاییز سال‌ ۲۰۰۰ میلادی، علائم‌ و نشانه‌های‌ آن‌ برهمگان‌ روشن‌ شد.عدم‌ حضور این‌ احزاب‌ در میدان‌ عمل‌ سیاسی‌ در سال‌ ۲۰۰۰، به‌ عدم‌ تاثیرگذاری‌ آنها بر روند آخرین‌ انتخابات‌ مجلس‌انجامید،بگونه‌ای‌ که‌ بنظر می‌رسد (ورودی) واکنش‌های‌حزبی،خودمدخلی‌ جهت‌ فهم‌ (خروجی) معرکه‌ انتخاباتی‌ مصر باشد!.غیبت‌ نقش‌ احزاب‌ سیاسی‌ در عملیات‌ انتخاباتی، باعث، بروز پدیده‌های‌ جدیدی‌ گردید که‌ انتخابات‌ سال‌ ۲۰۰۰ را نسبت‌ به‌ موارد دیگر متمایز می‌ساخت‌ که‌ مهمترین‌ آنها، بازگشت‌ فعالانه‌ (اخوان‌المسلمین) بعنوان‌ یک‌ جمعیت‌ سیاسی، به‌ میدان‌ بود که‌ البته‌ برخلاف‌ سایر احزاب‌ سیاسی، از پوشش‌ رسمی‌ و دفتر و تشکیلات‌ ظاهری‌ و روزنامه‌ ارگان، برخوردار نبود... از دیگر موارد این‌ پدیده‌ها، افزایش‌ حضور افراد مستقل‌ و جلو افتادن‌ آنها، بر کاندیداهای‌ حزب‌ حاکم‌ برای‌ اولین‌ بار.. و سرانجام‌ اعلام‌ رسمی‌ و علمی‌ ضعف‌ تشکیلاتی‌ و سازمانی‌ احزاب‌ رسمی‌ بود.البته‌ عدم‌ حضور فعال‌ احزاب‌ در آخرین‌ انتخابات‌ به‌ معنای‌ این‌ نبود که‌ تمامی‌ آنها فاقد حرکت‌ شده‌ و یا دارای‌ مشکلاتی‌ نبوده‌اند. مثلاً برخی‌ از آنها دچار (تحولات‌ غیراختیاری) شدند! مانند آنچه‌ که‌ برای‌ حزب‌ (وفد) پیش‌ آمد و (فواد سراج‌الدین) رهبر تاریخی‌ آن‌ فوت‌ کرد و این‌ حزب، شاهد اولین‌ انتقال‌ در رهبری‌ یک‌ حزب‌ سیاسی‌ مخالف‌ در مصر - از ابتدای‌ تجربه‌ چند حزبی‌ از سال‌ ۱۹۶۷ تاکنون‌ - گردید.یا احزاب‌ دیگری‌ مثل‌ حزب‌ (العمل) - کار - که‌ دچار (تحولات‌ اختیاری!) گردید که‌ مربوط‌ به‌ روش‌ تفکر سیاسی‌ رهبری‌ می‌شد و این‌ امر در انجماد فعالیت‌ حزب‌ و تعطیلی‌ روزنامه‌ اش‌ الشعب‌ - کمک‌ کرد.شاید تفاوت‌ در این‌ امر نهفته‌ باشد:
مسائلی‌ که‌ بنظر می‌رسد منشا (تحولی) باشد که‌ می‌تواند باعث‌ افزایش‌ فعالیت‌ برخی‌ احزاب‌ شود، آنگونه‌ که‌ باید در صحنه‌ عملی‌ و واقع‌ پیاده‌ نشد و بنظر می‌رسد که‌ واکنش‌ های‌ حزبی‌ در طول‌ سال‌ قبل‌ از انتخابات، نوعی‌ واکنش‌های‌ (بحران) بود و لذا عدم‌ حضور انتخاباتی‌ آنها عجیب‌ و دور از انتظار نبود.
۱) انتقال‌ رهبری‌ در حزب‌ الوفد با مرگ‌ (فواد سراج‌ الدین) رهبر حزب‌ (الوفد) در تابستان‌ ۲۰۰۰ میلادی‌ پرده‌ از آنچه‌ برخی‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ مرحله‌ (رهبری‌ تاریخی) در یک‌ حزب‌ قدیمی‌ و ریشه‌ دار مصری، می‌شناختند، کنار رود! چرا که‌ (فواد سراج‌ الدین) یکی‌ از رهبران‌ معروف‌ و تاریخی‌ حزب‌ بود که‌ (مصطفی‌ النحاس) را همراهی‌ می‌کرده‌ و باتفاق‌ یکدیگر، نقش‌های‌ سیاسی‌ مهمی‌ را بازی‌ می‌کردند که‌ البته‌ در برخی‌ موارد نیز، از سوی‌ بعضی‌ افراد مورد بحث‌ و انتقاد هم‌ قرار می‌گرفت‌ ولی‌ بهرحال‌ وی، وابستگی‌ حزب‌ (وفدی) و افکار لیبرالی‌ خود را در سایه‌ کودتای‌ افسران‌ آزاد - یا انقلاب‌ ژوئن‌ - و نیز در طول‌ حکومت‌ (سادات) حفظ‌ کرد و شاید این‌ همان‌ چیزی‌ باشد که‌ رئیس‌ فعلی‌ حزب‌ یعنی‌ دکتر (نعمان‌ جمعه) را برآن‌ داشت‌ تا اعلام‌ کند که‌ وی‌ فقط‌ رئیس‌ حزب‌ است‌ و عصر رهبر تاریخی‌ و صلاحیت‌های‌ استثنائی‌ رهبری‌ حزب، پایان‌ یافته‌ است!.
۲) انتخاباتی‌ که‌ در ماه‌ سپتامبر دو سال‌ قبل‌ در حزب‌ (الوفد) انجام‌ شد، اولین‌ انتخاباتی‌ بود که‌ یک‌ حزب‌ مخالف‌ برای‌ تعیین‌ (رهبری‌ حزب) شاهد آن‌ بود و درست‌ است‌ که‌ این‌ انتخابات‌ بخاطر تجدید دموکراسی‌ در حزب‌ صورت‌ نگرفت‌ - که‌ بخاطر دلایل‌ غیر اختیاری‌ و بدنبال‌ فوت‌ رهبری‌ حزب‌ انجام‌ شد - ولی‌ این‌ امر، مانع‌ این‌ موضوع‌ نیز نشد که‌ بسیاری، نسبت‌ به‌ حضور یک‌ رهبری‌ جدید بر راس‌ یک‌ حزب‌ ریشه‌ دار، خوشامد گفته‌ و اظهار خرسندی‌ نمایند و آنرا به‌ معنای‌ ایجاد یک‌ قدرت‌ بزرگتر، در رسیدن‌ خون‌ تازه‌ در رگهای‌رهبری‌ حزب‌ و نوسازی‌ زبان‌ و کلام‌ سیاسی‌ آن، توصیف‌ ننمایند.انتخابات‌ برای‌ تعیین‌ حزب‌ (الوفد) بظاهر در فضائی‌ آکنده‌ از شفافیت‌ انجام‌ شد! و باعث‌ تحسین‌ اغلب‌ ناظران‌ و تحلیلگران‌ سیاسی‌ مصری‌ گردید و علیرغم‌ اینکه‌ این‌ انتخابات، بیش‌ از آنکه‌ انتخاباتی‌ میان‌ دو رقیب‌ نزدیک‌ باشد، عملیاتی‌ شبیه‌ رای‌ گیری‌ برای‌ شخص‌ (نعمان‌ جمعه) بود، ولی‌ وجود، (فؤ‌اد بدراوی) یکی‌ از رهبران‌ شناخته‌ شده‌ حزب‌ درمیان‌ کاندیداها، جوی‌ از رقابت‌ ولو بشکل‌ ظاهری‌ را فراهم‌ کرده‌ بود.دکتر (نعمان‌ جمعه) از مجموع‌ ۶۴۵ رای، توانست‌ ۵۰۰ رای‌ را کسب‌ کند و پس‌ از او (فؤ‌اد راوی) با فاصله‌ بسیار زیاد، ۱۹۲ رای‌ بدست‌ آورد و بعداز آنها هم، دو کاندیدای‌ دیگر که‌ بعنوان‌ (دکور) ! در انتخابات‌ شرکت‌ کرده‌ بودند، یعنی‌ (مدحت‌ خفاجی) با ۸رای‌و (عبدالحسین‌ حموده) با ۲رای‌ در ردیف‌ سوم‌ و چهارم‌ قرار گرفتند!
۳) (یاسین‌ سراج‌ الدین) (برادر فؤ‌اد سراج‌ الدین) که‌ دارای‌ اختلافات‌ روشنی‌ با رئیس‌ فعلی‌ حزب‌ بود، از کاندیداتوری‌ در انتخابات‌ حزبی‌ دوری‌ جست‌ و بعداز آنهم‌ از حضور در جلسات‌ حزب، خودداری‌ نمود.رئیس‌ جدید حزب، مرحله‌ای‌ را که‌ حزب‌ (الوفد) بعداز مرگ‌ رهبرش‌ (سراج‌ الدین) وارد آن‌ شده‌ است، (یک‌ مرحله‌ انتقال‌ از رهبری‌ به‌ ریاست) توصیف‌ کرد. چرا که‌ بقول‌ او (سراج‌ الدین‌ خود همیشه‌ بزرگتر از طرح‌ هائی‌ بود که‌ در حجم‌ و اندازه‌ رهبر راحل‌ نبود) !.وی‌ افزود: (مرحله‌ آینده، یک‌ رئیس‌ دموکراتیک‌ را می‌طلبد که‌ با همه‌ مشورت‌ کند و روحیه‌ دموکراسی‌ و عدم‌ مدیریت‌ متمرکز در کار و فعالیت‌ حزب‌ را تحکیم‌ نماید) . وی‌ همچنین‌ به‌ ضرورت‌ التزام‌ رئیس‌ حزب‌ به‌ تشکیل‌ کمیته‌ای‌ برای‌ بازنگری‌ نظام‌ داخلی‌ حزب‌ اشاره‌ کرد و پیشنهاد تعدیل‌ برخی‌ متون‌ و بخش‌ ها، بخصوص‌ قسمتهای‌ مربوط‌ به‌ قدرت‌ رئیس‌ حزب‌ و مدت‌ ریاست‌ وی‌ را مطرح‌ ساخت.علیرغم‌ سخنان‌ و نیت‌های‌ خوبی‌ که‌ رئیس‌ جدید حزب‌ الوفد،درابتدا نسبت‌ به‌ دموکراسی‌ و احترام‌ به‌ تنوع‌ داخلی‌وتوسعه‌دایره‌ مشارکت‌ بیان‌ داشت، ولی‌ چگونگی‌ برخوردروش‌ او در اداره‌ برخی‌ مشکلات‌ که‌ حزب‌ با آنها مواجه‌بود، موردقبول‌ همه‌ اعضاء حزب‌ نبود و مباحثی‌ را در داخل‌ حزب‌ایجادکرد، لذا تحولاتی‌ در مورد آنچه‌ که‌ ممکن‌ است‌درشورای‌عمومی‌ حزب‌ در تابستان‌ بعد به‌ وقوع‌ پیوندد، وجود دارد .
تعطیلی‌ حزب‌ (العمل) - حزب‌ کار - با گرایش‌ اسلامی:حزب‌ (العمل) به‌ رهبری‌ (ابراهیم‌ شکری) و دبیرکلی‌ مرحوم‌ (عادل‌ حسین) برخوردهایش‌ را با مسائل‌ داخلی‌ و خارجی، ادامه‌ داد که‌ باعث‌ توقیف‌ روزنامه‌ - الشعب‌ - و تعطیلی‌ فعالیت‌ خود حزب‌ شد و این‌ در واقع‌ مربوط‌ به‌ انتقاد تند از نشر (داستانی) بود که‌ از سوی‌ وزارت‌ فرهنگ‌ مصر - از یک‌ نویسنده‌ سوری‌ بنام‌ (حیدر حیدر) به‌ چاپ‌ رسید و منتشر گردید و البته‌ اصل‌ این‌ داستان‌ مربوط‌ به‌ ۲۰سال‌ قبل‌ بود، ولی‌ تجدید نشر آن‌ در مصر باعث‌ ایجاد تظاهراتی‌ در میان‌ دانشجویان‌ الازهر گردید. روشی‌ که‌ حزب‌ و روزنامه‌ آن‌ جهت‌ مدیریت‌ این‌ معرکه‌ بکار گرفت‌ دارای‌ روش‌ بسیار تند و تحریک‌ روحیات‌ و احساسات‌ مردم‌ ساده‌ بود و شاید بتوان‌ گفت‌ که‌ بیشتر از اعلام‌ مواضع‌ سیاسی‌ یک‌ حزب‌ در مخالفت‌ با موارد منفی‌ فراوان‌ موجود در جامعه‌ مصری‌ بود.
حزب، حمله‌ سنگین‌ و وسیعی‌ را برعلیه‌ نشر این‌ (داستان) که‌ البته‌ در آن‌ برخی‌ قسمتها وجود داشت‌ که‌ می‌توان‌ آنها را آزاردهنده‌ و توهین‌ به‌ ایمان‌ مردم‌ مؤ‌من‌ دانست، آغاز کرد و فضا و گستره‌ زیادی‌ که‌ حزب‌ و روزنامه‌ اش‌ به‌ این‌ داستان‌ دادند، از دلائل‌ اصلی‌ در شعله‌ ور شدن‌ موضوع‌ بود.بدون‌ شک‌ تصمیم‌ وزارت‌ فرهنگ‌ در چاپ‌ این‌ (داستان) ، با هزینه‌ دولت‌ و در چاپخانه‌ این‌ وزارت، احساسات‌ بخش‌ عظیمی‌ از مردم‌ مؤ‌من‌ را تحریک‌ نموده‌ و نمایانگر سبک‌ شماری‌ چیزی‌ بود که‌ یک‌ توجه‌ همگانی‌ پیرامون‌ آن‌ در داخل‌ جامعه‌ مصری، - نسبت‌ به‌ عدم‌ اهانت‌ به‌ ادیان‌ آسمانی‌ و متعلقات‌ آنها - از دور و نزدیک، وجود داشت. لذا چاپ‌ این‌ کتاب، نوعی‌ سبک‌ شمردن، عدم‌ کفایت‌ و شایستگی‌ و عدم‌ احترام‌ به‌ قانون‌ را - البته‌ خیلی‌ بیش‌ از آنچه‌ (توطئه‌ برعلیه‌ اسلام) باشد، آنچنانکه‌ روزنامه‌ حزب‌ العمل‌ نوشته‌ است‌ - همراه‌ خود دارد.
ضمن‌ اینکه‌ در سایر زمینه‌ ها هم‌ این‌ مشکل‌ وجود دارد.شاید حمله‌ تحریک‌ کننده‌ ای‌ که‌ روزنامه‌ (الشعب) آن‌ را رهبری‌ کرد، دلیل‌ دیگری‌ بر پوچی‌ و بیهودگی‌ کار حزبی‌ در مصر باشد، زیرا بدین‌ ترتیب‌ کتابی‌ که‌ بیست‌ سال‌ از عمرش‌ می‌گذرد و مربوط‌ به‌ یک‌ نویسنده‌ غیرمعروف‌ سوری‌ است، نه‌ تنها مورد یک‌ حمله‌ هیستریک‌ قرار می‌گیرد، بلکه‌ نویسنده‌ و هرآنکس‌ که‌ موافق‌ چاپ‌ آن‌ بوده‌ است! نیز تکفیر می‌گردد و این‌ امر، بصورت‌ مهمترین‌ مسئله‌ کشوری‌ در می‌آید که‌ دارای‌ مشکلات‌ بی‌ شماری‌ است‌ که‌ از جمله‌ آنها، کسب‌ مشروعیت‌ سازمانی‌ و نهادینگی‌ برای‌ احزاب، در داخل‌ جامعه‌ مصری‌ است. شاید اقدامات‌ و حملات‌ ناامید کننده‌ ای‌ که‌ روزنانه‌ الشعب‌ به‌ آنها عادت‌ داشت، دلیل‌ بر وجود یک‌ بحران‌ تشکیلاتی‌ در میان‌ احزاب‌ مصری‌ باشد، به‌ این‌ مفهوم‌ که‌ کار سیاسی‌ فقط‌ محصور در مراکز و جلسات‌ احزاب‌ رسمی‌ شده‌ است‌ که‌ عضویت‌ افراد در آنها هم‌ بطور مستمر در حال‌ کاهش‌ است.
حزب‌ مخالف‌ (العمل) موفق‌ شد که‌ در بحران‌ مشابه‌ دیگر، مربوط‌ به‌ نشر کتاب‌ (ضیافه`‌ اعشاب‌ البحر) ، (میهمانی‌ علف‌ های‌ دریا) ، بخشهائی‌ از طبقه‌ جوانان‌ را طبق‌ خواسته‌ های‌ خود بمیدان‌ بیاورد! ولی‌ نقش‌ اساسی‌ آن‌ بعنوان‌ یک‌ حزب‌ سیاسی‌ قانون‌ که‌ درگیریهای‌ فکری‌ و اجتماعی‌ از خلال‌ آن‌ بعنوان‌ یک‌ مؤ‌سسه‌ قانونی‌ اداره‌ می‌شود، ظهور نداشت‌ و در نتیجه‌ تاءثیر آن‌ در این‌ مجموعه‌ برای‌ اتخاذ مواضع‌ درست‌ و تدریجی‌ که‌ در آن‌ حقوق‌ دیگران‌ و قواعد دموکراسی‌ رعایت‌ گردد، بدست‌ نیامد!
چنین‌ بنظر می‌رسد که‌ این‌ ذهنیت‌ غیرسیاسی‌ در مدیریت‌ محرکه‌ های‌ سیاسی‌ توسط‌ حزب‌ (العمل) که‌ از حمله‌ به‌ وزیر کشور شروع‌ شد و از وزیرکشاورزی‌ گذر کرد! و به‌ یک‌ نویسنده‌ ختم‌گردید به‌ درون‌ خود حزب‌ انتقال‌ یافته‌ و حزب‌ شاهد مجموعه‌ ای‌ از درگیریها و اتهامات‌ ناگوار! میان‌ جناحهای‌ مختلف‌ خود گردید و آنچه‌ در داخل‌ حزب‌ (العمل) اتفاق‌ افتاد، بدترین‌ چهره‌ اختلافات‌ و انشعابات‌ بود که‌ احزاب‌ مخالف‌ از ابتدای‌ تاءسیسشان‌ در سال‌ ۱۹۶۷ با آن‌ مواجه‌ شدند، بگونه‌ ای‌ که‌ موضوع‌ (برادران‌ دشمن) - الاخوه‌ الاعداء - در حزب‌ العمل‌ از سایر جدا شدگان‌ در سایر احزاب، بیشتر شد!
حوادث‌ حزب‌ (العمل) بدنبال‌ اقدام‌ (حمدی‌ احمد) از رهبران‌ سابق‌ حزب‌ با تشکیل‌ یک‌ اجلاس‌ سیاسی‌ و با حضور تعدای‌ از طرفدارانش‌ شروع‌ شد که‌ در آن‌ تصمیم‌ به‌ سلب‌ اعتماد از رئیس‌ حزب‌ یعنی‌ (ابراهیم‌ شکری) گرفته‌ شد! و موضوع‌ را به‌ کمیسیون‌ احزاب‌ اطلاع‌ دادند.همچنین‌ یکی‌ دیگر از رهبران‌ حزبی‌ بنام‌ (احمد ادریس) در یک‌ مصاحبه‌ مطبوعاتی‌ اعلام‌ کرد که‌ او نیز از رئیس‌ حزب‌ سلب‌ اعتماد نموده! و موضوع‌ را به‌ کمیسیون‌ احزاب‌ اطلاع‌ داده‌ است. در ضمن‌ عضو سومی‌ از حزب‌ یعنی‌ اشرف‌ عبدالله، حقانیت‌ خود را برای‌ احراز ریاست‌ حزب! اعلام‌ و از سوی‌ دیگر (احمد شکری) پسر (ابراهیم‌ شکری) هم‌ حمله‌ و تمردی‌ را برعلیه‌ مسئولان‌ روزنامه‌ (الشعب) رهبری‌ نمود!!بدنبال‌ این‌ امر، موج‌ تهمت‌ها و سیل‌ هجوم‌های‌ بی‌ هدف‌ از سوی‌ این‌ افراد، نسبت‌ به‌ یکدیگر در جراید و مطبوعات‌ آغاز شد.
مرحوم‌ (عادل‌ حسین) دبیرکل‌ حزب، تمامی‌ جدا شدگان‌ از رهبری‌ قانونی‌ حزب‌ را (منافق، مست‌ و سابقه‌ دار!) نامید، و خود (ابراهیم‌ شکری) هم‌ این‌ موضوع‌ را (نه‌ یک‌ درگیری‌ میان‌ دولت‌ و حزبی‌ از احزاب، بلکه‌ برخوردی‌ میان‌ دولت‌ و تمامی‌ امت‌ با تمامی‌ نسلها و گروه‌هایش‌ و در راس‌ آنها مبلغین‌ اسلام‌ والازهر) تعبیر کرد!در حقیقت‌ این‌ کلام‌ و سخن، نه‌ فقط‌ تعبیر از دوری‌ کامل‌ از واقعیت‌ مردم‌ و مشکلات‌ و مسائل‌ آنها، بلکه‌ تعبیری‌ از یک‌ عزلت‌ و دوری‌ کامل‌ از خواسته‌ها و اولویت‌های‌ جامعه‌ مصری‌ بود که‌ دارای‌ مسائل‌ و مشکلات‌ زیادی‌ است‌ که‌ (نسل‌ها و گروه‌های‌ مختلف) به‌ خاطر آنها، بیش‌ از دفاع‌ از حزب‌ العمل‌ یا هر حزب‌ دیگری، تلاش‌ و مبارزه‌ می‌کردند.این‌ گروه‌های‌ درگیر، فقط‌ به‌ حمله‌ به‌ رهبران‌ حزب‌ اکتفا نکردند بلکه‌ اقدام‌ به‌ حملات‌ تکفیری‌ نسبت‌ به‌ همدیگر نموده‌ و (حمدی‌ احمد) هنرمند معروف، (احمد ادریس) را (فرد دیوانه‌ای‌ که‌ هیچ‌ ارتباطی‌ با حزب‌ ندارد!) توصیف‌ کرد و (احمد ادریس) هم‌ اظهار داشت: (حمدی‌ احمد یک‌ هنرمند فوق‌ العاده‌ است‌ ولی‌ از سیاست‌ بی‌ خبر بوده‌ و نتوانسته‌ است‌ صندلی‌ خود را در مجلس‌ حفظ‌ کند، ضمن‌ اینکه‌ هر روز چهره‌ و رنگ‌ عوض‌ می‌کند!) کمیسیون‌ احزاب‌ به‌ ریاست‌ (مصطفی‌ کمال‌ حلمی) رئیس‌ مجلس‌ شورا در پایان‌ همان‌ سال، عدم‌ پذیرش‌ تمامی‌ این‌ افراد درگیر یعنی: ابراهیم‌ شکری، حمدی‌ احمد و احمد ادریس‌ را تا زمانی‌ که‌ این‌ درگیری‌ در میان‌ آنان‌ یا از طریق‌ تفاهم‌ در ضیافت‌ و یا از طریق‌ دادگاه‌ حل‌ نشود، تصویب‌ کرد و مقرر شد روزنامه‌ حزب‌ هم‌ در خلال‌ زمان‌ درگیری‌ منتشر نشود و همچنین‌ کمیسیون‌ مقرر کرد پرونده‌ حزب‌ هم‌ جهت‌ انجام‌ تحقیقات‌ لازم‌ در خصوص‌ آنچه‌ به‌ حزب‌ و رهبری‌ آن‌ نسبت‌ داده‌ می‌شود، طبق‌ ماده‌ ۱۷ قانون‌ احزاب‌ سیاسی، به‌ دادستانی‌ ارجاع‌ گردد.و بدینوگونه‌ فعالیت‌ حزب‌ متوقف‌ و روزنامه‌ تعطیل‌ شد و موضوع‌ شروع‌ مجدد فعالیت‌ آن‌ به‌ عنوان‌ یک‌ مطلب‌ مشروع‌ از زاویه‌ احترام‌ به‌ آزادی‌ اندیشه‌ و تفکر، درآمد، ضمن‌ اینکه‌ درخواست‌ از حزب‌ در تجربه‌ آموزی‌ از مهارت‌های‌ گذشته‌ و تلاش‌ در جهت‌ گذر از روحیه‌ اتهام‌ تکفیر و خیانت، که‌ در طول‌ یک‌ دهه‌ گذشته‌ دشمنان‌ سیاسی‌ حزب‌ با آن‌ مواجه‌ بودند، بصورت‌ یک‌ مطلب‌ و خواست‌ بدون‌ جایگزین‌ در جهت‌ بقای‌ حزب‌ در داخل‌ چارچوب‌ قانونی‌ و قواعد کار دموکراتیک، درآمد.
۳) چپ‌ ناصری‌ و تجمعی: (جمودابدی) !دو سازمان‌ چپ‌ گرای‌ (حزب‌ ناصری) و (حزب‌ تجمع) از تجدید و نوسازی‌ کلام‌ سیاسی‌ شان‌ در جهت‌ انسجام‌ با خواسته‌های‌ زمان‌ و تحولات‌ منطقه‌ای‌ بین‌ المللی‌ که‌ جهان‌ در طول‌ دو دهه‌ اخیر با آن‌ مواجه‌ بوده‌ است، عاجز و ناتوان‌ ماندند، گرچه‌ بنظر می‌رسد حزب‌ تجمع‌ چپ‌ وضعیت‌ بهتری‌ در این‌ زمینه‌ داشت‌ و بحران‌های‌ داخلی‌ آن‌ در اساس‌ به‌ چگونگی‌ (تجمعی) بودن‌ آن‌ مربوط‌ می‌شد.استمرار وضعیت‌ حزب‌ تجمع‌ بشکل‌ سازمانی‌ (جبهه‌ای) مانند، - متشکل‌ از کمونیست‌ها و چپ‌ها - و باقیمانده‌ ناصری‌ها، به‌ هرگونه‌ فرصت‌ حقیقی‌ در مقابل‌ طرح‌های‌ تجدید حزب‌ پایان‌ داد، بگونه‌ای‌ که‌ صیغه‌ تجمع‌ تا حد زیادی‌ مانند خاک‌ ریزی‌ بود که‌ حالت‌ جمود فکری‌ و سیاسی‌ و تشکیلاتی‌ حزب‌ را بیش‌ از ده‌ سال‌ علیرغم‌ تمامی‌ حوادث‌ منطقه‌ای‌ و جهانی‌ - که‌ به‌ تفکر اشتراکی‌ بطور عام‌ و کمونیستی‌ بطور خاص‌ وزیده‌ بود - پشت‌ سر خود پنهان‌ می‌کرد. (صبغه‌ تجمعی) ، بدون‌ تظاهر کمونیست‌ها - جریان‌ مسلط‌ داخل‌ حزب‌ تجمع‌ - گذر نهایی‌ آن‌ از مارکسیسم‌ بمعنای‌ سنتی‌ آن‌ را تشکیل‌ می‌داد، چرا که‌ آنها در مقابل‌ افکار عمومی، خود را (تجمعی!) و (نه‌ کمونیست) ! معرفی‌ می‌کردند و لذا بحث‌ در مورد مواضع‌ آنان‌ فقط‌ به‌ اعتبار (تجمعی) بودن‌ آنها صورت‌ می‌گرفت، کما اینکه‌ این‌ صبغه، جریان‌ چپ‌ غیرمارکسیستی‌ در داخل‌ تجمع‌ را از تبدیل‌ شدن‌ به‌ یک‌ حزب‌ کمونیستی‌ دموکراتیک!، بمعنای‌ موجود در بسیاری‌ از کشورهای‌ دموکراتیک‌ جهان، محروم‌ می‌کرد.اما (حزب‌ ناصری) که‌ بر مردمی! بودن‌ تجربه‌ ناصری‌ در صحنه‌ مصری‌ تکیه‌ داشت، فکر می‌کرد که‌ با چاپ‌ عکس‌های‌ عبدالناصر! در صفحه‌ اول‌ روزنامه‌ هفتگی‌ ارگان‌ - العربی‌ - و نیز در پوسترهای‌ برنامه‌های‌ تبلیغاتی‌ و انتخاباتی، جهت‌جمع آوری افراد در صحنه سیاسی ودر کنار آنان کافی باشد ‌البته‌ حزب‌ فقط‌ از بحران‌ در کلام‌ و لغت‌ سیاسی‌ اش‌ رنج‌ نمی‌برد، بلکه‌ همیشه‌ شاهد انشعابات‌ و جدائی‌های‌ پی‌ در پی‌ و مکرر! بود که‌ عضویت‌ افراد عادی‌ در آن‌ را کاهش‌ می‌داد، بخصوص‌ با آرزوهای‌ بزرگی‌ که‌ بسیاری‌ از ناصری‌ها در مورد (قدرت‌ فوق‌ العاده) حزب‌ ناصری‌ در ابتدای‌ تاسیس‌ آن، ابراز می‌کردند! ولی‌ حزب‌ شاهد تحولات‌ مثبتی‌ با صدور مجدد روزنامه‌ ارگان، بصورت‌ هفتگی‌ و پیدایش‌ رهبران‌ جدید! شاهد نشاط‌ و فعالیت‌ بیشتری‌ گردید.و بدینگونه‌ است‌ که‌ خالی‌ بودن‌ صحنه‌ آخرین‌ انتخابات‌ پارلمانی‌ از تمامی‌ احزاب‌ مصری‌ اعم‌ از چپ‌ یا راست‌ و نیز احزاب‌ مخالف‌ و دولتی، عجیب‌ و دور از انتظار بنظر نمی‌رسید!دوم: غیاب‌ احزاب‌ و بازگشت‌ اخوان‌۱- انتخابات‌بدون‌ حزب!برگزاری‌ انتخابات‌ قانونگذاری‌ در سال‌ ۲۰۰۰ در واقع‌ یک‌ اعلام‌ عملی‌ ضعف‌ و ناتوانی‌ شدیدی‌ بود که‌ احزاب‌ در ایفای‌ نقش‌ خود در روند انتخابات، دچار آن‌ شده‌ بودند و این‌ ضعف‌ در بعضی‌ مواضع‌به‌ حدی‌ می‌رسید که‌ بیانگر عدم‌ وجود و حضور هرگونه‌ تحرکی‌ نه‌ تنها در روند اجتماعی، بلکه‌ در روند فعالیت‌ سیاسی‌ بود.دلائل‌ ضعف‌ فعالیت‌ حزبی‌ اعم‌ از حزب‌ حاکم‌ و یا حزب‌ مخالف‌ و بطور کل‌ احزاب، با یکدیگر تفاوت‌ دارند. حزب‌ حاکم‌ از بحران‌ تداخل‌ فعالیت‌ آن‌ با سیستم‌ دولتی‌ که‌ فعالیت‌ آن‌ را تحت‌ تاثیر بروکراسی‌ شدید قرار داده، رنج‌ می‌برد و لذا رهبران‌ و کاندیداهای‌ حزب‌ از تدوین‌ اندیشه‌ و تفکر سیاسی‌ عاجز می‌باشند و بالطبع‌ شناسایی‌ و آشنایی‌ با حزب‌ و فرق‌ گذاشتن‌ بین‌ آن‌ و هر نهاد دولتی، با داشتن‌ اختیارات‌ محدود و امکانات‌ کم، مشکل‌ بنظر می‌رسد.این‌ موضوع‌ شاید موجب‌ شده‌ تا گرایش‌ کاندیداها به‌ حزب، یک‌ گرایش‌ کارمندی! و عضویت‌ صرف، جهت‌ تحقق‌ منافع‌ شخصی‌ باشد و زمانی‌ که‌ این‌ مصلحت‌ از بین‌ برود و یا تحقق‌ آن‌ امکان‌ پذیر نباشد، این‌ افراد بدنبال‌ فرصت‌ و زمینه‌ شغلی! دیگری‌ در مکان‌ دیگری، خواهند بود و شاید جابجائی‌ سیاسی‌ که‌ منجر شد تا اکثر کاندیداهای‌ (حزب‌ ملی) از داخل‌ صفوف‌ حزب‌ به‌ جرگه‌ (مستقل‌ها) جهت‌ رویارویی‌ با کاندیداهای‌ اصلی‌ حزب‌ در صحنه‌ انتخابات‌ بی‌ رحم، رو بیاورند به‌ دلیل‌ سرخوردگی‌ بود که‌ اکثر این‌ کاندیداها در فعالیت‌ حزبی‌ خود دچار آن‌ شده‌اند. در حالیکه‌ آنچه‌ انتظار می‌رود این‌ است‌ که‌ اصول‌ و اهداف‌ حزب‌ باید کاندیداها را در حیات‌ سیاسی‌ درگیر و فعال‌ نماید.در مورد احزاب‌ مخالف‌ باید گفت‌ که، آنها حتی‌ موفق‌ نشدند که‌ تمام‌ حوزه‌های‌ انتخاباتی‌ را پوشش‌ بدهند و لذا تعداد کل‌ کاندیداهای‌ احزاب‌ مخالف‌ ۳۸۹ نفر بود و این‌ احزاب‌ نتوانستند پوشش‌ لازم‌ را جهت‌ اکثر این‌ کاندیداها و جذب‌ انتخاب‌ کنندگان‌ ایجاد نمایند. بنابراین‌ اکثر این‌ احزاب‌ در نهایت‌ از مبارزه‌ انتخاباتی‌ باز ماندند و بسیاری‌ از آنها به‌ فعالیت‌هایی‌ پرداختند که‌ هیچ‌ ربطی‌ به‌ سیاست‌ و فعالیت‌ سیاسی‌ نداشت. اما تعداد دیگری‌ یعنی‌ احزاب‌ اصلی‌ مخالف‌ همانند احزاب‌ وفد، ناصری‌ و عمل(کار) نیز نقش‌ و حضور آنها با ضعف‌ شدید، همراه‌ بود.البته‌ حزب‌ (العمل کار) تقریباً از صحنه‌ انتخابات‌ بعلت‌ توقف‌ موقت‌ فعالیت‌ آن‌ بدور بود. حزب‌ ناصری‌ نیز فقط‌ توانست‌ یک‌ کاندیدای‌ حزبی‌ خود را به‌ مجلس‌ بفرستد و دیگر نمایندگان‌ آن‌ بعنوان‌ مستقل‌ در انتخابات‌ شرکت‌ و یکی‌ از آنها بعد از پیروزی، به‌ حزب‌ پیوست! و دیگری‌ صرفاً بعنوان‌ عضو هیئت‌ پارلمانی‌ حزب‌ معرفی‌ شد!همچنین‌ حزب‌ (الوفد) ، علیرغم‌ اینکه‌ بسیاری‌ انتظار داشتند این‌ حزب‌ کرسی‌های‌ بسیاری‌ - بویژه‌ اینکه‌ رهبران‌ آن‌ با اطمینان‌ زیاد از رویاروئی‌ و دستیابی‌ به‌ ۱۰۰ کرسی! صحبت‌ کرده‌ بودند - بدست‌ بیاورد و در مبارزه‌ انتخاباتی‌ ناکام‌ ماند.
حزب‌ (الوفد) در این‌ انتخابات‌ ۲۲۴ کاندیدا بیش‌ از مجموع‌ تمام‌ کاندیداهای‌ دیگر احزاب‌ - معرفی‌ نمود، اما اکثر این‌ کاندیداها حالت‌ شکلی! و در واقع‌ آماری‌ - دکوری! داشتند و تعدادی‌ از آنها در آخرین‌ لحظات‌ بعد از عدم‌ موفقیت‌ در پیوستن‌ به‌ لیست‌ حزب‌ حاکم، به‌ حزب‌ وفد پیوسته‌ بودند تا بلکه‌ حزب‌ الوفد برای‌ آنها پوشش‌ تبلیغاتی‌ مناسبی‌ فراهم‌ نماید.در همین‌ راستا مبارزات‌ انتخاباتی‌ حزب‌ تجمع‌ نیز همانند مبارزات‌ سابق‌ تکرار شد و نتایج‌ آن‌ تقریباً همانند گذشته‌ کسب‌ ۶ کرسی‌ بود، حزب‌ تجمع‌ در انتخابات‌ گذشته‌ ۵ کرسی‌ کسب‌ نموده‌ بود، و البته‌ در این‌ انتخابات‌ نیز همان‌ شعارهای‌ انتخاباتی‌ گذشته‌ حزب‌ تبلیغ‌ شد.بدین‌ ترتیب‌ اکثر احزاب‌ تقریباً از مبارزه‌ انتخاباتی‌ کنار رفتند و تاءثیر آنها در روند و فعالیت‌ سیاسی‌ نیز از بین‌ رفت. بدین‌ ترتیب‌ بحران‌ ایجاد شده‌ بصورت‌ یک‌ بحران‌ تشکیلاتی‌ و ساختاری‌ بروز نمود، که‌ رابطه‌ اساسی‌ با مدیریت‌ سازمانی‌ و جمود تفکر سیاسی‌ داشت‌ و موانع‌ غیر دموکراتیک‌ تحمیل‌ شده‌ بر فعالیت‌ سیاسی، تنها علت‌ این‌ حالت‌ محسوب‌ نمی‌شود (بلکه‌ احزاب‌ دچار خود محوری‌ شده‌ بودند)!.
شاید این‌ مطلبی‌ باشد که‌ جماعت‌ اخوان‌المسلمین‌ در آخرین‌ انتخابات، در حالیکه‌ با موانعی‌ شدیدتر و بیشتر از آنچه‌ بر احزاب‌ قانونی‌ تحمیل‌ شده‌ بود روبرو بود - خلاف‌ آنرا اثبات‌ نمود. مهمترین‌ این‌ موانع، غیر قانونی‌ بودن‌ سازمان‌ اخوان‌ بطور کلی‌ بود، اما علیرغم‌ این، اخوان‌ نه‌ تنها نتایجی‌ بهتر از مجموع‌ احزاب‌ مخالف‌ کسب‌ نمود، ۱۷ نماینده‌ در پارلمان، بلکه‌ مبارزه‌ انتخاباتی‌ خود را با توانائی‌ بالا و کفایت‌ سیاسی‌ کامل‌ اداره‌ نمود، بگونه‌ای‌ که‌ تنها رقیب‌ متعادل‌ با مستقل‌های‌ بی‌تشکیلات، و. قدرت‌ اول‌ این‌ انتخابات‌ شناخته‌ شد.
(تشکیلات) اخوان‌ و نهاد غیر تشکیلاتی‌ مستقل‌هاپدیده‌ مستقل‌ها در انتخابات‌ قانونگذاری‌ اخیر - بعنوان‌ یکی‌ از نمادهای‌ اصلی‌ که‌ توانست‌ بحران‌ احزاب‌ سیاسی‌ در مصر را پشت‌ سر بگذارد، به‌ منصه‌ ظهور رسید و برای‌ اولین‌ بار از زمان‌ شروع‌ تجربه‌ تعدد احزاب، مستقل‌ها توانسته‌اند بیش‌ از کرسی‌های‌ حزب‌ ملی، حاکم، کرسی‌ بدست‌ بیاورند.
نمایندگان‌ مستقل‌ در این‌ انتخابات، قبل‌ از پیوستن‌ به‌ حزب‌ حاکم، ۲۳۲ کرسی‌ بدست‌ آوردند و (حزب‌ ملی) حاکم‌ در مرتبه‌ دوم‌ قرار گرفت، چنانچه‌ کاندیداهای‌ رسمی‌ آن‌ ۱۷۲ کرسی‌ بدست‌ آوردند، و جناح‌ اسلامی‌ با کسب‌ ۱۹ کرسی‌ که‌ ۱۷ نفر از اخوان‌المسلمین‌ وابستگی‌ دارند، در مرتبه‌ سوم‌ قرار گرفت‌ و بعد از آن‌ حزب‌ وفد مرتبه‌ چهارم‌ را با کسب‌ ۷ کرسی‌ به‌ خود اختصاص‌ داد، و حزب‌ تجمع‌ چپ‌ ۶ کرسی‌ کسب‌ کرد و حزب‌ ناصری! فقط‌ یک‌ کرسی‌ بدست‌ آورد و دو نفر، همانگونه‌ که‌ ذکر شد، بعد از پیروزی‌ بطور مستقل، به‌ آن‌ پیوستند.۲۱۶ کاندیدای‌ مستقل‌ در پیوستن‌ به‌ حزب‌ ملی‌ حاکم! بعد از اینکه‌ بعنوان‌ نماینده‌ انتخاب‌ شدند، با هیچگونه‌ ملاطفتی‌ روبرو نشدند و با پیوستن‌ این‌ تعداد مستقل؟ نمایندگان‌ (حزب‌ ملی)۳۸۸کرسی‌ از ۴۴۴ کرسی‌ را، و بدون‌ محاسبه‌ ده‌ کرسی‌ که‌ رئیس‌ جمهور براساس‌ نص‌ قانون‌ اساسی‌ مصر منصوب‌ می‌کند، کسب‌ نمودند!البته‌ اکثریت‌ قریب‌ به‌ اتفاق‌ نمایندگان‌ مستقل، از حالت‌ بی‌نظمی‌ عمومی‌ که‌ مصر از لحاظ‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ با آن‌ روبرو می‌باشد، بهره‌برداری‌ نمودند، آنها بدون‌ داشتن‌ رنگ‌ حزبی‌ و گرایش‌ سیاسی‌ در واقع‌ نماینده‌ تشکل‌های‌ فردی‌ تازه‌ به‌ تمدن‌ رسیده! و خدماتی‌ بودند که‌ هیچگونه‌ تجربه‌ و یا پیشرفت‌ سیاسی‌ در تشکیلات‌ حزبی، نداشتند و در نتیجه‌ از داشتن‌ مهارت‌ و دانش‌ یک‌ کادر سیاسی‌ بی‌ بهره‌ بودند.
این‌ درست‌ است‌ که‌ تعدادی‌ از آنها قربانی‌ بسیاری‌ از پارامترها و شرایط‌ سویی‌ بودند که‌ بر روند انتخابات‌ کاندیداها، بویژه‌ در داخل‌ حزب‌ ملی، حاکم‌ است‌ و موجب‌ دور شدن‌ آنها از حزب‌ شده‌ بود، بشمار می‌آیند، اما در عین‌ حال‌ خود آنها نیز همزمان‌ تلاشی‌ در جهت‌ اتخاذ یک‌ روند سیاسی‌ واضح‌ و جایگزین‌ برای‌ خود انجام‌ ندادند.در واقع‌ بسیار مشکل‌ است‌ همتا و نظیری‌ برای‌ این‌ تعداد بی‌شمار کاندیدای‌ مستقل! در هر مکان‌ دیگری‌ از دنیا، حتی‌ در کشورهائی‌ با سیستم‌ چند حزبی، پیدا و معرفی‌ نمود.این‌ حالت‌ صرفاً بیان‌ کننده‌ معانی‌ بی‌ ارزشی، نیرنگ‌ و شخصیت‌ کاذب‌ حاکم‌ در جامعه‌ مصری‌ و در نقطه‌ مقابل، مخالف‌ با ارزش‌ کار تشکیلاتی‌ و حزبی‌ می‌باشد.این‌ وضعیت‌ سهمگین‌ و نقش‌ مستقل‌ها موجب‌ شد تا این‌ حالت‌ در مقابل‌ (کلمه‌ سیاسی) و یا نمایی‌ سیاسی، قرار بگیرد.
و در واقع‌ این‌ موضوع‌ ناشی‌ از حالت‌ جمود سهمگینی‌ است‌ که‌ احزاب‌ سیاسی‌ مصر به‌ آن‌ مبتلاء شده‌اند و موجب‌ کاهش‌ شدید اعضاء و تاءثیر آن‌ در جامعه‌ شده‌ است.در مقابل‌ این‌ وضعیت، کاندیداهای‌ مستقل‌ اخوان، از خود چهره‌ دیگری‌ از معادله‌ (مستقل‌های‌ ملی) با وجهه‌ای‌ غیر تشکیلاتی‌ نشان‌ دادند.الف - اخوان‌ مستقل، ساختار تشکیلاتی‌ و شعارهای‌ انتخاباتی‌معنی‌ سیاست‌ و فعالیت‌ حزبی‌ در مصر، در حال‌ حاضر خود چیزی‌ نسیت‌ که‌ دنیا در طول‌ چهار دهه‌ بعد از جنگ‌ دوم‌ جهانی‌ آن‌ را درک‌ نموده‌ و شناخته‌ است. بنابراین‌ فعالیت‌ حزبی‌ به‌ معنای‌ بیان‌ گرایش‌ ایدئولوژیکی‌ بسته‌ که‌ کادرهای‌ حزب‌ خواهان‌ آن‌ هستند، نمی‌باشد.چنانچه‌ زمان‌ بیان‌ اندیشه‌ها وافکار بزرگ‌ و خارق‌العاده‌ و ادعاهائی‌ مبنی‌ بر اینکه‌ آنها قادر هستند بحران‌ جهانی‌ و حرکت‌ آفرینش‌ را حل‌ نمایند!، برای‌ انتخاب‌ کنندگان‌ جهت‌ راءی‌ دادن، سپری‌ شده‌ است.سیاست‌ و احزاب‌ در حال‌ حاضر نخستین‌ تشکیلات‌ و نهادهایی‌ هستند که‌ رویکرد آنها به‌ سمت‌ توسعه‌ تواناییها و تجارب‌ سیاسی‌ برای‌ اعضاء می‌باشد و دیگر نمی‌توانند سازمانهایی‌ باشند که‌ بخواهند دستورات‌ و چارچوبهای‌ خود محوری‌ (چشم‌ و گوش‌ بسته!) بر سطوح‌ مختلف‌ حزب‌ تحمیل‌ و دیکته‌ نمایند، چنانچه‌ گرایش‌ ایدئولوژی‌ هم‌ در این‌ برهه‌ دیگر بعنوان‌ یک‌ متن‌ دیکته‌ شده‌ برای‌ اعضاء و کادرهای‌ حزب‌ که‌ همزمان‌ با مشکلات‌ و یا موانعی‌ روبرو می‌شوند، به‌ دستورالعمل‌ ایدئولوژیکی‌ و حتی‌ تک‌ تک‌ حروف‌ و کلمات‌ آن‌ مراجعه‌ نمایند و به‌ جای‌ اینکه‌ راه‌ حلی‌ جهت‌ حل‌ مشکل‌ بیابند مشکل‌ را بیشتر کنند، محسوب‌ نمی‌شود. بکله‌ این‌ گرایش‌ و توجه، بصورت‌ پیوند محوری‌ با استقبال‌ از اندیشه‌ها و تفکرات‌ و عکس‌العمل‌ها به‌ سوی‌ یک‌ راه‌ حل‌ معینی‌ در اندیشه‌ سیاسی‌ متعادل، حرکت‌ می‌نماید.علیرغم‌ اینکه‌ مفهوم‌ (جنگ‌ سرد) از بعد سیاسی‌ و فعالیت‌ حزبی‌ و درک‌ مناقشه‌ و گفتگو پیرامون‌ فعالیت‌ سیاسی‌ در بسیار از کاندیداهای‌ انتخابات‌ اخیر دیده‌ نمی‌شود و این‌ به‌ نفع‌ الگوی‌ الیگارشی‌ و بی‌نظمی‌ و وضعیتی‌ که‌ کاندیداهای‌ مستقل‌ از آن‌ بهره‌برداری‌ نمودند، به‌ شمار می‌آمد، اما مفهوم‌ اول، عدم‌ تمسک‌ به‌ تفکرات‌ حزبی، تا حدودی‌ بر احزاب‌ مخالف‌ تأثیر گذاشته‌ بود، در حالیکه‌ مفهوم‌ دوم، عدم‌ تحمیل‌ گرایش‌ ایدئولوژیک، نیز تا حدودی‌ در اخوان‌ المسلمین‌ و گروهی‌ از مستقل‌ها، دیده‌ می‌شد، گرچه‌ این‌ موضوع‌ بطور نهایی‌ حل‌ نشده‌ است!.
اخوان‌ در آخرین‌ انتخابات‌ پارلمانی‌ مصر ۷۰ کاندیدا از چهره‌های‌ جدید و رهبران‌ رده‌ دوم‌ را که‌ دارای‌ روابط‌ و پیوندهای‌ اجتماعی‌ در حوزه‌های‌ خود بودند و شرایط‌ پیروزی‌ نیز داشتند، معرفی‌ نموده‌ بود.
در واقع‌ اخوان‌ بعنوان‌ یک‌ تشکیلات‌ بر پایه‌ تواناییها و شایستگی‌های‌ محلی‌ لازم‌ در صحنه‌ انتخابات‌ حاضر شد و دیگر اثری‌ از موضوعات‌ روزمره‌ و تحمیلی‌ در آن‌ دیده‌ نمی‌شد.از این‌ زاویه، سازمان‌ اخوان‌ در مقایسه‌ با دیگر نیروهای‌ سیاسی‌ در ارائه‌ راهکار جدید و فعال‌ در حرکت‌ سیاسی‌ موفق‌ عمل‌ نمود و توانست‌ مانورهای‌ سیاسی، از جمله‌ اینکه‌ در چه‌ زمانی‌ تشکیلات‌ از دخالت‌ مدیریتی‌ درحوزه‌ انتخاباتی‌ کاندیدای‌ مورد نظر خودداری‌ نماید و اینکه‌ چه‌ زمانی‌ در جهت‌ انتخاب‌ این‌ کاندیداها اقدام‌ نماید و در حین‌ مبارزه‌ انتخاباتی‌ چگونه‌ آنها را ارشاد نماید؟ را با مهارت‌ و اندیشه‌ اجرا نمود.فرق‌ اساسی‌ بین‌ شعارهای‌ اخوان‌ در انتخابات‌ سال‌ ۱۹۸۷ و انتخابات‌ ۲۰۰۰، به‌ میزان‌ درجه‌ و در واقع‌ محتوا و حساسیت‌ این‌ شعارها در خطاب‌ قرار دادن‌ نقطه‌ نظرات‌ رسمی‌ و تعدادی‌ از اصول‌ جمهوری‌ مصر و همچنین‌ میزان‌ مانورهایی‌ بود که‌ سازمان‌ جهت‌ حضور در انتخابات‌ از خود نشان‌ داد.اخوان‌ المسلمین‌ در انتخابات‌ سال‌ ۱۹۸۷ براسلوب‌ و روش‌ کاملی‌ از اندیشه‌های‌ سیاسی‌ تکیه‌ داشتند و همچنین‌ تمرکز بر شعارهای‌ انتخاباتی‌ خاص‌ را ارائه‌ نمودند و توانستند نبض‌ افکار و صحنه‌ انتخاباتی‌ مصر را، در حمایت‌ و یا تضاد با شعار محوری‌ خود یعنی‌ (اسلام‌ تنها راه‌ حل) ، به‌ سمت‌ خود جذب‌ نمایند، شعار (اسلام‌ تنها راه‌ حل) در واقع‌ شعار ائتلاف‌ اسلامی‌ به‌رهبری‌اخوان‌ومشارک‌حزب (العمل) و (الاحرار) ، بود.اخوان‌ در انتخابات، ۱۹۸۷، علیرغم‌ آرام‌ بودن‌ محتوای‌ کلام‌ و رعایت‌ حالت‌ اعتدال، بعنوان‌ گروهی‌ ولو در سطح‌ تبلیغاتی‌ و رمزی، معرفی‌ شدند که‌ با گرایش‌ رسمی‌ و حاکم‌ بر جامعه‌ در تضاد است.در انتخابات‌ بعدی‌ برعکس‌ وضع‌ فوق، شعار و تبلیغات‌ انتخاباتی‌ اخوان‌ اینگونه‌ نشان‌ می‌داد که‌ انگار وضعیت‌ فعلی‌ خارج‌ از قانون‌ اساسی‌ و قوانین‌ حاکم‌ می‌باشد!
بعنوان‌ مثال‌ فرزند شهید حسن‌ البناء: (سیف‌ الاسلام‌ حسن‌ البناء) - یکی‌ از کاندیداهای‌ اخوان‌ در قاهره، در اکثر سخنرانی‌های‌ انتخاباتی‌ خود اظهار نمود که‌ اولین‌ موضوع‌ مورد درخواست‌ وی، (تطبیق‌ قانون‌ اساسی‌ مصر از ناحیه‌ متن‌ کامل‌ و عملی‌ آن‌ خواهد بود) .وی‌ در مصاحبه‌ مطبوعاتی‌ خود اضافه‌ نمود، (من‌ خواهان‌ تطبیق‌ کامل‌ قانون‌اساسی‌ مصر می‌باشم، مفاد قانون‌ اساسی‌ می‌تواند تمام‌ خواسته‌های‌ ملت‌ مصر را تحقق‌ ببخشد، چرا که‌ بعنوان‌ مثال، ماده‌ دوم‌ آن‌ بر اجرای‌ شریعت‌ اسلامی‌ بعنوان‌ تنها منبع‌ قانونگذاری‌ تاءکید دارد) .همین‌ موضوع‌ در برنامه‌ انتخاباتی‌ (مأمون‌ الهضیبی) ، جانشین‌ مرشد کل‌ و سخنگوی‌ رسمی‌ اخوان‌ نیز به‌ چشم‌ می‌خورد. زمانی‌ که‌ وی‌ شعارهای‌ خود را براساس‌ مفاهیم‌ و معانی‌ سیاسی‌ که‌ اکثر احزاب‌ مخالف‌ و بلکه‌ تعدادی‌ از کاندیداهای‌ حزب‌ حاکم‌ اظهار نموده‌ بودند، تمرکز داد، بعنوان‌ مثال‌ تأکید بر آزادی‌ در چارچوب‌ اصول‌ جامعه‌ و لغو قوانین‌ معارض‌ با آن، و یا تاءکید بر اینکه:
(اصل‌ دعوت‌ ما اصلاح‌ حقیقی‌ فراگیر از خلال‌ کانالهای‌ قانون‌ اساسی‌ و حقوقی‌ جهت‌ برپائی‌ قانون‌ خدا در راستای‌ اصلاح‌ دنیا و دین‌ می‌باشد) .علیرغم‌ اینکه‌ شعارهای‌ اسلامی‌ همچنان‌ در فراخوان‌ اخوان‌ وجود داشت، اما اخوان‌ برخلاف‌ انتخابات‌ ۱۹۸۷ محوریت‌ تبلیغات‌ را بر یک‌ شعار کلی‌ قرار نداد و شعار (اسلام‌ تنها راه‌ حل) نیز در بسیاری‌ از حوزه‌ها به‌ چشم‌ نمی‌خورد، در واقع‌ اخوان‌ در صدد بود اینگونه‌ نشان‌ دهد که‌ اکثر آنها نیز گروهی‌ از درون‌ جامعه‌ هستند و در مقابل‌ آن‌ قرار ندارند.بنظر می‌رسد وجود فشار و سرکوب‌ شدید و دلائل‌ امنیتی‌ اخوان‌ را مجبور به‌ تغییر روش‌ نمود در حالیکه‌ عده‌ای‌ قائل‌ هستند، که‌ تحول‌ واضحی‌ در گرایشی‌ اخوان‌ در مصر به‌ وجود آمده‌ و آنها را به‌ این‌ سمت‌ سوق‌ داده‌ که‌ با جامعه‌ بیشتر آمیزش‌ داشته‌ باشند و قوانین‌ و قانون‌ اساسی‌ را بپذیرند و از حالت‌ یک‌ مرشد واجب‌ الاطاعه`، آموزش‌دهنده‌ و امر و نهی‌ کننده!، تا حد معقولی‌ دوری‌ بگزیند. و لذا در این‌ انتخابات‌ اخوان‌ نیاز به‌ ابزارهای‌ نمایشی‌ جهت‌ اثبات‌ توانائیهای‌ تشکیلاتی‌ نداشتند و هزاران‌ نفر را در انتخابات‌ در پشت‌ سر جمع‌ ننمودند، بلکه‌ آنها مردم‌ را برای‌ حمایت‌ از برنامه‌های‌ ویژه‌ خود جذب‌ نمودند.
در این‌ چارچوب‌ اخوان‌ در صدد برآمدند تا تعداد کاندیداهای‌ خود را تا حد ممکن، بعلت‌ حساسیت‌ حکومت، کاهش‌ دهند و در مقایسه‌ با انتخابات‌ قبلی‌ هم‌ تعداد بیشتری‌ از آنها پیروز شدند.ب‌ - ظلمت‌گراها یا اصلاح‌طلب‌هاتجربه‌اندوزی‌ اخوان‌ در دو دهه‌ گذشته‌ از این‌ قرن‌ (بیستم) از طریق‌ جنبشها و سندیکاهای‌ حرفه‌ای‌ و پارلمانی، موجب‌ شد تا آنها راهکارهای‌ جدیدی‌ بیاموزند که‌ بتوانند در تدوین‌ خطاب‌ و گرایش‌ جدید، بر بی‌نظمی، جمود فکری، دگماتیسم، بی‌هدف‌ بودن‌ که‌ بر حیات‌ سیاسی‌ مصر سایه‌ افکنده، پیشی‌ بگیرند و این‌ بعلت‌ گرایشی‌ بود که‌ آنها در جهت‌ ایجاد پیوند و رابطه‌ بین‌ عقیده‌ و امور اجتماعی‌ و رفاهی‌ اتخاذ نمودند.
اخوان‌ از دهه‌ گذشته‌ در جهت‌ داخل‌ شدن‌ به‌ حوزه‌ سیاسی‌ به‌ تمام‌ معنای‌ آن، شتاب‌ زیادی‌ بخرج‌ داد بگونهِ‌ که‌ در انتخابات‌ ۱۹۸۴ و ۱۹۸۷ قانونگذاری‌ شرکت‌ نمودند و نتایج‌ خوبی‌ نیز بدست‌ آوردند، چنانچه‌ در پیاده‌ کردن‌ دموکراسی‌ در بیشتر جنبشها و سندیکاهای‌ حرفه‌ای‌ در طول‌ دهه‌ هشتاد نیز موفق‌ عمل‌ کردند.اخوان‌ بار دیگر در سال‌ ۲۰۰۰ و در هزاره‌ سوم‌ به‌ صحنه‌ انتخابات‌ - بعد از اینکه‌ بدلائل‌ امنیتی‌ و سیاسی‌ از انتخابات‌ ۱۹۹۵ دور بودند - بازگشتند و اگر سخت‌ باشد که‌ بپذیریم‌ اخوان‌ در هزاره‌ سوم‌ بطور کامل‌ به‌ سمت‌ مفاهیم‌ دموکراسی‌ و تعدد سیاسی‌ از بعد نظری‌ و عملی‌ روی‌ آورده‌ و همچنین‌ حرف‌ مخالفین‌ آنها را بپذیریم‌ که‌ اخوان‌ ظاهراً از ربط‌ دادن‌ بین‌ مقولات‌ دینی‌ و سیاسی‌ (دخالت‌ دین‌ و سیاست) دست‌ برداشته‌اند!!، اما می‌توانیم‌ قبول‌ نمائیم‌ که‌ توجه‌ سیاسی‌ به‌ معنای‌ علمی، مسالمت‌آمیز و امروزی‌ مساحت‌ زیادی‌ از فضای‌ فکری‌ و گرایشات‌ اخوان‌ را برخلاف‌ گذشته، به‌ خود اختصاص‌ داده‌ است.
علیرغم‌ اینکه‌ سازمان‌ اخوان‌ المسلمین‌ توسط‌ مخالفین‌ بیشتر بعنوان‌ یک‌ جناح‌ بسته‌ معرفی‌ شده، اما این‌ جناح‌ در مقایسه‌ با دیگر جناحها تنها سازمانی‌ است‌ که‌ تلاش‌ نموده‌ تا مفهوم‌ جدید سیاست‌ را در مبارزه‌ اخیر درک‌ نماید و بین‌ تکامل‌ سیاسی‌ کاندیدا و تاءثیر محلی‌ و فعالیت‌ اجتماعی‌ و رفاهی، ایجاد رابطه‌ نماید.
بطور اجمال‌ و مختصر می‌توان‌ ادعا نمود که‌ اخوان‌ در انتخابات‌ اخیر جزئی‌ از مؤ‌سسه‌ و تشکیلات‌ سیاسی‌ جدید و در مقایسه‌ با دیگر نیروهای‌ سیاسی‌ متشکل‌تر بود. اخوان‌ کسانی‌ بودند که‌ برنامه‌های‌ تبلیغاتی‌ خود را در سایتهای‌ اینترنتی‌ قرار دادند و نامه‌ها و پیامهای‌ تشکیلاتی‌ خود را از طریق‌ تلفن‌ همراه‌ برای‌ هواداران‌ خود فرستادند و به‌ آنها فهماندند که‌ طرف‌ اصلی‌ در مبارزه‌ انتخاباتی‌ آنها هستند، بدون‌ اینکه‌ نیازمند باشد خیابانهای‌ قاهره‌ را از پوسترها و تراکت‌های‌ تبلیغاتی‌ خود پر نمایند!.ازاین‌ زاویه، اخوان‌ در انتخابات‌ اخیر توانستند تجربه‌ و کاردانی‌ خود را بعنوان‌ کسانی‌ که‌ می‌توانند نیروی‌ سازمان‌یافته‌ و تشکیلاتی‌ باشند اثبات‌ نمودند و برای‌ اولین‌ مرتبه‌ نشان‌ دادند که‌ آنها در صدد اجرای‌ اعمال‌ نمایشی‌ و نشان‌ دادن‌ عضلات! خود نیستند، بلکه‌ با آرامش‌ و تاکتیک‌ در انتخابات‌ شرکت‌ نمودند و توانستند با بدست‌ آوردن‌ ۱۷ کرسی‌ به‌ مجلس‌ راه‌ پیدا نمایند.اخوان‌ المسلمین، در آخرین‌ انتخابات‌ بعنوان‌ بزرگترین‌ گروه‌ مخالف‌ در پارلمان‌ ظاهر شدند نه‌ از جهت‌ اینکه‌ اخوانی‌ هستند، بلکه‌ بیشتر از این‌ جهت‌ که‌ آنها بعنوان‌ یک‌ سازمان‌ و تشکیلات‌ منسجم‌ موفق‌ شده‌اند که‌ کادرهای‌ ورزیده‌ای‌ در رده‌های‌ بالای‌ تشکیلاتی‌ و تفکر سیاسی‌ و علیرغم‌ همه‌ فشارها و مشکلاتی‌ که‌ بر سر راه‌ دارند، پرورش‌ دهند.
● علل‌ بحران‌ احزاب‌...
در سال‌ ۲۰۰۰ میلادی‌ مصری‌ها به‌ ناتوانی‌ احزاب‌ سیاسی‌ پی‌ بردند. در واقع‌ از نخستین‌ مرحله‌ انتخابات‌ پارلمانی‌ در ۱۸ اکتبر، تا مرحله‌ سوم‌ و پایانی‌ آن‌ در ۱۴نوامبر ۲۰۰۰ میلادی، سخن‌ از این‌ ناتوانی‌ ادامه‌ داشت. و شاید این‌ امر از نتایج‌ بسیار کم‌رنگ‌ انتخاباتی‌ که‌ قابل‌ تصور نبود، بدست‌ آمد، زیرا که‌ حزب‌ (الوطنی) حاکم‌ نتوانست‌ اکثریت‌ خود را از طریق‌ انتخاب‌ نامزدهای‌ اصلی‌ خود، حفظ‌ کند، بلکه‌ اگر نامزدهائی‌ که‌ عضو حزب‌ بودند ولی‌ حزب‌ آنها را کاندید نکرده‌ بود و آنها خود بطور مستقل‌ نامزدی‌ خود را اعلام‌ داشته‌ بودند، پیروز نمی‌شدند، حزب‌ حاکم‌ با مشکل‌ بزرگی‌ روبرو می‌شد و نسبت‌ کرسی‌های‌ آن‌ در پارلمان‌ به‌ ۸/۳۸ درصد کاهش‌ می‌یافت.
البته‌ وضع‌ احزاب‌ مخالف‌ هم‌ نه‌ تنها بهتر نبود بلکه‌ بدتر بود، زیرا که‌ احزاب‌ (وفد) و (ناصری) و (التجمع) از بین‌ ۴۴۲ کرسی‌ پارلمان‌ فقط‌ به‌ ۱۵ کرسی‌ دست‌ یافتند و بهمین‌ دلیل‌ این‌ احزاب‌ در واقع‌ فلسفه‌ وجودی‌ خود را از دست‌ دادند. تبلیغات‌ دوران‌ انتخابات‌ به‌ تردید ورزیدن‌ در اینکه‌ در مصر ۱۵ حزب‌ سیاسی‌ وجود دارد!، اکتفاء نکرد. بلکه‌ همین‌ که‌ عملیات‌ انتخاباتی‌ آغاز شد مردم‌ دریافتند که‌ فقط‌ ۸ حزب‌ هستند که‌ برنامه‌های‌ خود را از طریق‌ تلویزیون‌ ارائه‌ کرده‌اند: (الوطنی، الوفد، الناصری، الامه، الخضر، التجمع، التکافل‌ و الوفاق‌ الوطنی) اما احزاب‌ هفت‌گانه‌ دیگر، یا به‌ دلیل‌ تصمیم‌های‌ کمیته‌ احزاب‌ به‌ خاطر اتهام‌ به‌ ارتکاب‌ اعمال‌ غیرقانونی‌ (العمل‌ والعداله) یا به‌ خاطر درگیری‌ داخلی‌ برای‌ ریاست‌ حزب‌ (الاحرار و مصرالفتاه‌ و الشعبی‌ الدیمقراطی) از فعالیت‌ بازمانده‌ بودند یا اینکه‌ خود بخود منحل‌ شده‌ بودند (مصرالعربی‌ والاتحادالدیمقراطی)! و علیرغم‌ اینکه‌ تعداد کمی‌ از اعضاء بعضی‌ احزاب‌ بازداشت‌ شده‌ (العمل‌ والاحرار والعداله) بطور مستقل‌ در انتخابات‌ شرکت‌ کردند، جز دو نفر از حزب‌الاحرار والعمل، بقیه‌ پیروز نشدند.
▪ غفلت‌ از وظیفه‌ نوسازی‌این‌ چنین‌ بود که‌ سردرگمی‌ وضعیت‌ حزبی‌ در مصر یکسال‌ قبل‌ از جشنی‌ که‌ قرار بود بمناسبت‌ سپری‌ شدن‌ یک‌ ربع‌ قرن‌ از وضع‌ تعدد حزبی‌ برگزار گردد، ظهور پیدا کرد، بگونه‌ای‌ که‌ تبدیل‌ شدن‌ از یک‌ سازمان‌ (اتحاد اشتراکی) ناصر، به‌ تعدد احزاب‌ در سال‌ ۱۹۷۴ شروع‌ شد، و این‌ تحول‌ در نوامبر ۷۶ کامل‌ گردید، هنگامی‌ که‌ رئیس‌ جمهور سابق‌ تبدیل‌ شدن‌ سازمان‌های‌ سه‌گانه‌ را که‌ در داخل‌ اتحاد اشتراکی‌ ایجاد شده‌ بود، به‌ احزاب‌ سیاسی‌ اعلان‌ کرد. البته‌ این‌ ناشی‌ از یک‌ نوع‌ خوشبینی‌ بود، علیرغم‌ قیودی‌ که‌ برای‌ تشکیل‌ احزاب‌ و بعضی‌ فعالیت‌ آنان‌ تحمیل‌ شده‌ بود، مردم‌ بعد از آنکه‌ از بروکراسی‌ و رکود الاتحادالاشتراکی، سازمانی‌ غیرسیاسی‌ وابسته‌ به‌ دولت‌ ناخرسند شدند، علاقمند به‌ تجدید سیاسی‌ بودند و...این‌ باعث‌ واپس‌زدگی‌ تدریجی‌ در سیاست‌ داخلی‌ مصر طی‌ مرحله‌ تعدد احزاب‌ در ربع‌ قرن‌ بیستم‌ شد. و البته‌ هنگامی‌ که‌ سیاست‌ بعنوان‌ یک‌ فعالیت‌ نوین‌ واپس‌ رود. عوامل‌ سنتی‌ اجتماعی‌ پیش‌ می‌روند! بگونه‌ای‌ که‌ اکثریت‌ مردم‌ بین‌ جهت‌گیری‌ و جریان‌های‌ سیاسی‌ تمیز قائل‌ نمی‌شوند و فقط‌ بین‌ اشخاص‌ و خانواده‌ها و عشیره‌ها و ادیان، تمایز قائل‌ می‌شوند!وضع‌ چنین‌ بود تا هنگامی‌ که‌ مرحله‌ دوم‌ تعددگرائی‌ آغاز شد. و در هنگامی‌ که‌ احزاب‌ فعالیت‌ خود را در فضائی‌ آغشته‌ از اعتبارات‌ سنتی‌ آغاز کنند، نوسازی‌ سیاسی‌ نقش‌ نخست‌ را - که‌ احزاب‌ شایسته‌ انجام‌ آن‌ هستند - پیدا می‌کند.
چرا که‌ احزاب‌ وظائف‌ گوناگونی‌ دارند که‌ هنگام‌ بیان‌ منافع‌ بخشهائی‌ از جامعه، آغاز می‌شود و تلاش‌ حزبی‌ جز از طریق‌ اولویت‌ دادن‌ به‌ وظیفه‌ نوسازی‌ که‌ هدفش‌ مشارکت‌ در توسعه‌ جامعه‌ سنتی‌ و کاستن‌ از عوامل‌ تأثیرگذار شخصی‌ و عشایری‌ و غیره، امکان‌پذیرنیست‌ و در واقع‌ این‌ تنها راهیست‌ برای‌ اینکه‌ مردم‌ بتدریج‌ در راه‌ انتخاب‌ برنامه‌ها و سیاستهای‌ جانشین‌ و مواضع‌ روشن‌ در برابر حوادث، عادت‌ کنند.و اتفاقاً! این‌ همان‌ چیزی‌ است‌ که‌ مشخصاً احزاب‌ سیاسی‌ اعم‌ از حزب‌ حاکم‌ - به‌ دبیرکلی‌ حسنی‌ مبارک‌ - که‌ در واقع‌ سعی‌ در سرمایه‌ گذاری‌ سنتی‌ و نه‌ پیشرفت‌ دادن‌ آن‌ دارد، یا احزاب‌ مخالف‌ که‌ اصلاً و وظیفه‌ نوسازی‌ را درک‌ نکرده‌اند، انجام‌ نداده‌اند. حزب‌ ملی‌ - الوطنی‌ - فریب‌ پیروزی‌ آسمانی‌ را خورد که‌ با نفوذ سنتی‌ دستگاه‌ اداری‌ دولت‌ در مناطق‌ مختلف‌ یا بیشتر آنها، بدست‌ آمده‌ بود. و درس‌ تازه‌ای‌ از انتخابات‌ ۷۹ نیاموخت!
بعد از آنکه‌ انورسادات‌ مجلس‌ منتخب‌ سال‌ ۷۶ را به‌ خاطر وجود ۱۵ عضو مخالف‌ برنامه‌ کمپ‌ دیوید و پیمان‌ صلح‌ با اسرائیل، منحل‌ کرد و قول‌ داد! که‌ در انتخابات‌ آینده‌ آنان‌ را حذف‌ کند. از میان‌ آنها، در حال‌ حاضر کسی‌ جز استاذ (نصار) پیروز نشد که‌ اقدامات‌ اداری‌ و امنیتی‌ برای‌ حذف‌ او ناتوان‌ ماند - بخاطر توانمندی‌ خانوادگی‌ وی‌ در استان‌ اسیوط‌ در جنوب‌ مصر و حوادثی‌ که‌ به‌ درگیری‌ مرگ‌ و زندگی‌ در حمایت‌ از نامزدشان‌ تبدیل‌ شده‌ بود - پیروز گردید.این‌ یک‌ هشدار زود هنگام‌ بود که‌ مفاد آن‌ عبارت‌ بود از اینکه‌ عوامل‌ موثر سنتی‌ که‌ حزب‌ (الوطنی) تکیه‌ بر آن‌ رابرگزیده‌ بود - بجای‌ آنکه‌ در آنها بازنگری‌ کند - عواملی‌ است‌ که‌ می‌توانست‌ علیه‌ خود حزب‌ فعال‌ گردد و در غیر منافع‌ حزب‌ بکار برده‌ شود!. این‌ هشدار به‌ یک‌ اشاره‌ روشن‌ و خطرناک‌ در انتخابات‌ ۱۹۹۰ که‌ اکثر احزاب‌ اپوزیسیون‌ آنرا تحریم‌ کردند، تبدیل‌ شد. باتحریمی‌ که‌ موجب‌ شد این‌ انتخابات‌ در اساس‌ صحنه‌ درگیری‌ بین‌ حزب‌ الوطنی‌ و انشعابیون‌ آن‌ گردد.
هنگامی‌ که‌ نزدیک‌ صد نفر از این‌ جدائی‌ خواهان‌ پیروز شدند، روشن‌ بود که‌ بیشترشان‌ تکیه‌ بر عوامل‌ مؤ‌ثر سنتی‌ داشتند، عواملی‌ که‌ تأکید بر آن‌ دارند نشان‌ داد که‌ برای‌ مصلحت‌ کسانی‌ که‌ بخوبی‌ از آن‌ بهره‌ می‌برند، کار می‌کنند.و برای‌ بار دوم، حزب‌ حاکم‌ در قرائت‌ معنای‌ این‌ اشاره، علیرغم‌ آنکه‌ تقریباً با تمام‌ جوانبش‌ در انتخابات‌ ۱۹۹۵ تکرار شد، اشتباه‌ کرد و با شکست‌ بزرگی‌ مواجه‌ شد ولی‌ مستقل‌ها یا انشعابیون‌ با پیروزی‌ قاطع‌ خود، توانستند با ملحق‌ شدن‌ به‌ حزب‌ ضعف‌ آن‌ را جبران‌ کنند. اما احزاب‌ مخالف‌ که‌ عوامل‌ به‌ شکست‌ کشاندن‌ آنها از انتخاباتی‌ تا انتخاباتی‌ دیگر! بیشتر شده‌ بود، هیچ‌ تلاشی‌ در جهت‌ نوسازی‌ خود بعمل‌ نیاورند. بگونه‌ ایکه‌ در آغاز صرفاً مشغول‌ به‌ گلایه‌ از موانع‌ تحمیل‌ شده‌ برخود بودند، در حالی‌ که‌ در تمام‌ فضای‌ اجازه‌ داده‌ شده‌ به‌ آنها، در خارج‌ از موانع‌ تحرکی‌ نداشته‌اند.
از همان‌ آغاز احزاب‌ مخالف‌ به‌ خوبی‌ درک‌ کردند که‌ طبیعت‌ نظام‌ سیاسی‌ به‌ آنها اجازه‌ انجام‌ وظیفه‌ اصلی‌ احزاب‌ را که‌ عبارت‌ گردآوری‌ منافع‌ و بیان‌ آن‌ برای‌ رقابت‌ در جهت‌ دستیابی‌ به‌ قدرت‌ است، نمی‌دهد. از این‌ رو تمام‌ تلاش‌ خود را در جهت‌ تغییر این‌ طبیعت‌ که‌ نام‌ آن‌ تعدد مقید و محکوم‌ از بالاست، متمرکز کردند.اما این‌ احزاب‌ در برگزیدن‌ راه‌ و وسیله، هنگامی‌ که‌ با کوشش‌ فراوان‌ برای‌ نوسازی‌ بنیاد سیاسی‌ اجتماعی‌ - فرهنگی‌ مشغول‌ مطالعه‌ برای‌ اصلاح‌ سیاسی‌ (و احیاناً قانون‌ اساسی) بودند، دچار اشتباه‌ شدند.
زیرا نظام‌ سیاسی‌ - هر نظامی‌ که‌ باشد - در خلاکار نمی‌کند، بلکه‌ در یک‌ چهارچوب‌ خاص‌ فعالیت‌ دارند که‌ تحول‌ بخشیدن‌ به‌ نظام‌ سیاسی‌ را به‌ تغییر در محیط‌ خود مرتبط‌ می‌سازد، لذا هرگاه‌ که‌ قرار باشد اصلاحی‌ در آن‌ صورت‌ پذیرد، ضروری‌ است‌ که‌ محیط‌ آن‌ در بردارنده‌ مقدمات‌ پذیرش‌ چنین‌ اصلاحی‌ باشد.بعنوان‌ مثال: اگر یک‌ نظام‌ سیاسی، یک‌ نظام‌ سنتی‌ متکی‌ بر عوامل‌ خانوادگی‌ و عشیره‌ای‌ و دسته‌ بندی‌های‌ روستائی‌ و شبه‌ مدنی‌ باشد، اصلاح‌ سیاسی‌ - درصورت‌ تحقق‌ - یک‌ اصلاح‌ اجرائی‌ خواهد بود که‌ امکان‌ رقابت‌ سیاسی‌ و حزبی‌ را فراهم‌ نمی‌آورد و بلکه‌ صرفاً عوامل‌ درگیریهای‌ سنتی‌ را تشدید می‌بخشد.
از این‌ رو نظارت‌ کامل‌ قضائی‌ در انتخابات‌ ۲۰۰۰، یک‌ رقابت‌ سیاسی‌ و حزبی‌ آزادی‌ را به‌ بار نیاورد، بلکه‌ موجب‌ به‌ وجود آمدن‌ یک‌ صحنه‌ درگیری‌ میان‌ اشخاص‌ و خانواده‌ها و دسته‌بندیهای‌ روستائی‌ و شبه‌ مدنی‌ شد که‌ احزاب‌ سیاسی‌ - بویژه‌ احزاب‌ مخالف‌ - در حاشیه‌ آن‌ قرار داشتند. بگونه‌ای‌ که‌ اکثر چند نامزدی‌ که‌ از میان‌ این‌ احزاب‌ پیروز شدند، تکیه‌ بر مقدمات‌ غیرحزبی، نه‌ فقط‌ در مناطق‌ روستائی‌ بلکه‌ همچنین‌ در مناطق‌ شهری، داشتند.آثار و نتایج‌ انتخابات‌ بر آینده‌ احزاب‌نتایج‌ انتخابات‌ تحرک‌ وسیعی‌ را در میان‌ تمام‌ احزاب‌ در سطوح‌ گوناگون‌ بوجود آورد، ولی‌ این‌ تحرک‌ به‌ حدی‌ نبود که‌ احزاب‌ را به‌ رویاروئی‌ حقیقی‌ بکشاند، با توجه‌ به‌ اینکه‌ بعضی‌ از آنها بویژه‌ حزب‌ الوفد، اصلاحاتی‌ را در درون‌ حزبش‌ آغاز نموده‌ است.
احزاب‌ مخالف‌ همچنان‌ ضعف‌ حضورشان‌ در انتخابات‌ را، بوسیله‌ وجود قید و بندهای‌ تحمیلی‌ بر آنها، توجیه‌ می‌کنند در حالکیه‌ نظارت‌ قضائی! در هنگام‌ رای‌گیری‌ منجر به‌ کم‌ شدن‌ تقلب‌ در صندوقهای‌ انتخابات‌ و تقلیل‌ باطل‌ کردن‌ کارتها و بستن‌ صندوقهای‌ رای‌ گیری‌ گردید! ولی‌ دخالتهای‌ افراد خارج‌ از کمیته‌های‌ رای‌ گیری‌ بر علیه‌ نامزدهای‌ اخوان‌المسلمین، که‌ بر خلاف‌ سایر احزاب‌ مخالف‌ قانونی‌ در انتخابات‌ها یکی‌ پس‌ از دیگری‌ نقش‌ بهتری‌ را ایفا می‌کند، متمرکز شده‌ بود و نامزدهای‌ احزاب‌ مخالف، نتوانستند مانع‌ اقدامات‌ قلع‌ و قمع‌ بعمل‌ آمده‌ از خارج‌ کمیته‌های‌ راءی‌گیری‌ شوند و البته‌ این‌ موضوع‌ را نمی‌توان‌ ضعف‌ عملکرد انتخاباتی‌ احزاب‌ مخالف‌ ذکر کرد...
اخوان‌المسلمین‌ بیشتر از همه‌ احزاب‌ مخالف، موانعی‌ را در پیش‌ رو دارد، ولی‌ چند برابر احزاب‌ مخالف‌ بر این‌ موانع‌ فائق‌ آمده‌ است‌ و در ارتباط‌ با مردم‌ و وادار کردن‌ آنها به‌ شرکت‌ در انتخابات‌ و ثبت‌ نام‌ برای‌ گرفتن‌ کارت‌ انتخاباتی‌ موفق‌ بوده‌ در حالیکه‌ گردهمائی‌های‌ عمومی‌ هم‌ برگزار نمی‌کند.پس، برگزاری‌ اجلاسها و گردهمائی‌ها تنها وسیله‌ و مهمترین‌ راهکار برای‌ فعالیت‌های‌ حزبی‌ نیست.
در جوامع‌ دموکراتیک‌ امکان‌ برپائی‌ اجلاس‌ بطور روزانه‌ و در هر خیابانی‌ وجود دارد، ولی‌ همیشه‌ این‌ کار صورت‌ نمی‌گیرد. ارتباط‌ مستقیم‌ با مردم‌ از طریق‌ کارهای‌ صنفی‌ و محلی، دارای‌ صبغه‌ اجتماعی، فرهنگی‌ و اقتصادی‌ بهترین‌ وسیله‌ فعالیت‌ حزبی‌ حتی‌ در کشورهای‌ دموکراتیک‌ قلمداد می‌گردد، تا چه‌ رسد به‌ کشورهائی‌ که‌ در مرحله‌ توسعه‌ دمکراتیک‌ بسر می‌برند و نیاز به‌ گسترش‌ نقش‌ احزاب‌ را دارند، اگر امکان‌ ارتباط‌ مستقیم‌ با مردم‌ نباشد، نقش‌ روزنامه‌های‌ حزبی‌ در صورت‌ شناخت‌ مردم‌ از حزب‌ و روزنامه‌ آن، مؤ‌ثرتر خواهد بود.باید یادآور شد که‌ هم‌ اکنون‌ ما در مصر شاهد تغییر و تحولات‌ در نقش، کار کرد، انتشار و اهتمام‌ به‌ خواندن‌ روزنامه‌های‌ حزبی‌ می‌باشیم‌ در حالیکه‌ آزادیهای‌ مجاز آن‌ روزنامه‌ها کم‌ نیست، احزاب‌ مخالف‌ نسبت‌ به‌ نقش‌ جدید سیاسی‌ و اجتماعی‌ خود غافل‌ شده‌اند، تا جائی‌ که‌ اعتبارات‌ قدیمی‌ حزب‌ نقش‌ اساسی‌ را در انتخابات‌ ایفا نموده‌ و تعمیق‌ آنها بطور کم‌ سابقه‌ای، موجب‌ بسیاری‌ از تعصب‌های‌ محلی‌ و منطقه‌ای‌ بی‌جا در انتخابات‌ سال‌ ۲۰۰۰ میلادی، گردید. تا جائی‌ که‌ تعصب‌ نسبت‌ به‌ روستائی‌ بودن‌ یا تولد در فلان‌ دهکده!!، دستاویز افتخار جوانان‌ دانشگاهی‌ گردید، زیرا آنها ویژگی‌ خاصی‌ در حزب‌ ندیده‌اند تا به‌ آن‌ افتخار بورزند. بنابر این‌ یا احزاب‌ نتوانستندبا آنها ارتباط‌ برقرار کنند و یا آنها تصویر بدی‌ از اعمال‌ فرصت‌طلبانه‌ و غیر اخلاقی‌ برخی‌ رهبران‌ داخلی‌ یا مرکزی‌ احزاب‌ را دریافت‌ کرده‌اند که‌ موجب‌ دوری‌ آنها از فعالیتهای‌ باصطلاح‌ حزبی‌ شده‌ است.با توجه‌ به‌ موارد فوق، اصلاح‌ عملکرد احزاب‌ در ابعاد سه‌گانه‌ ذیل‌ ممکن‌ خواهد بود:
الف) اصلاح‌ وظائف‌ احزاب. عملکرد هر حزب‌ به‌ چگونگی‌ تعیین‌ وظائف‌ آن‌ وابسته‌ است. درست‌ است‌ که‌ وظائف‌ احزاب‌ در ادبیات‌ سیاسی‌ معاصر بیان‌ شده‌ است‌ و عبارتند از: تعیین‌ منافع، تبیین‌ منافع، تربیت‌ سیاسی، نوگرائی‌ سیاسی‌ و سعی‌ در رسیدن‌ به‌ قدرت‌ (حکومت) و... ولی‌ وظائف‌ فوق‌ برای‌ احزاب‌ مربوط‌ به‌ دولتهای‌ دموکراتیک‌ پیشرفته‌ است، اما در کشورهائی‌ که‌ در مسیر توسعه‌ دموکراتیک‌ حرکت‌ می‌کنند و مقدار کمی‌ از این‌ راه‌ را پیموده‌اند لازم‌ است‌ که‌ اولویت‌ بندی‌ وظائف‌ احزاب‌ سیاسی‌ را به‌ این‌ ترتیب‌ تغییر دهند.
یعنی‌ ابتدا به‌ نوگرائی‌ سیاسی‌ و تربیت‌ سیاسی‌ بپردازند و سپس‌ به‌ تعیین‌ منافع‌ و تبیین‌ آنها اقدام‌ کنند.گفتنی‌ است‌ که‌ هنوز در مصر اغلب‌ احزاب‌ بر جبهه‌گیری‌ها تکیه‌ نموده‌ و فرصت‌ زمانی‌ رقابت‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ حکومت‌ را از دست‌ می‌دهند و بسیاری‌ از وقت‌ خود و فعالیتهای‌ خود را در راه‌ تلاش‌ برای‌ تغییر شرایطی‌ که‌ همیشه‌ در حال‌ تغییر است، هدر می‌دهند، در حالیکه‌ این‌ وظائف‌ ثانویه‌ احزاب‌ بوده‌ و مهمترین‌ وظیفه‌ حزب‌ نوگرایی‌ سیاسی‌ است. لازم‌ به‌ توضیح‌ است‌ که‌ این‌ وظیفه‌ اخیر در کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ شکل‌ دیگری‌ به‌ خود می‌گیرد و علاوه‌ بر اینکه‌ اولین‌ و مهمترین‌ وظیفه‌ در مدت‌ زمان‌ معینی‌ محسوب‌ می‌گردد، ولی‌ از زاویه‌ توسعه‌ دامنه‌ وظائف‌ حزبی‌ در کشورهای‌ توسعه‌ یافته، ابتدا به‌ تربیت‌ سیاسی‌ اعضای‌ اصلی‌ حزب‌ اقدام‌ می‌کنند و سپس‌ به‌ تربیت‌ اعضای‌ درجه‌ دوم‌ در هنگام‌ عضوگیری‌ جدید می‌پردازند و این‌ تربیت‌ سیاسی، مبتنی‌ بر اصول‌ و مواضع‌ حزب‌ می‌باشد، ولی‌ در کشورهای‌ در حال‌ توسعه، بناچار تربیت‌ دموکراتیک‌ عام‌ برای‌ همه‌ افراد جامعه‌ مدنظر است‌ و فقط‌ برای‌ اعضای‌ حزب‌ صورت‌ نمی‌گیرد.
در اینجاست‌ که‌ دو وظیفه: تربیت‌ و نوسازی، در راستای‌ گسترش‌ دامنه‌ مشارکت‌ سیاسی‌ افراد جامعه‌ نه‌ مشارکت‌ حزب‌ خاصی، با هم‌ تلاقی‌ پیدا می‌کنند.حزب‌ نمی‌تواند وظیفه‌ تعیین‌ منافع‌ را محقق‌ کند مگر اینکه‌ مشارکت‌ سیاسی، توسعه‌ یافته‌ باشد و شرایطی‌ بوجود آید تا بتواند بین‌ منافع‌ گوناگون‌ تمیز دهد و آن‌ را متبلور سازد. اگر احزاب‌ سیاسی‌ در ابتدای‌ تجربه‌ حزبی‌ کنونی‌ در مصر، حق‌ این‌ وظیفه‌ را ادا می‌کردند، شاید الان‌ عملکرد احزاب‌ سیاسی‌ وضعیت‌ دیگری‌ داشت.
ب) نوگرائی‌ تشکیلاتی، تکرار ذکر آنچه‌ در باره‌ اهمیت‌ تشکیلات‌ دموکراتیک‌ حزبی‌ و مشکلاتی‌ که‌ احزاب‌ از آنها رنج‌ می‌برند، فایده‌ای‌ ندارد، زیرا این‌ مشکلات‌ مشخص‌ بوده‌ و راه‌ حل‌ آنها نیز معروف‌ است! ولی‌ نکته‌ای‌ که‌ در کنار مسئله‌ تشکیلات‌ حزبی‌ مهم‌ به‌ نظر می‌رسد اینست‌ که‌ ما همواره‌ بر ساختار هرمی‌ - یعنی‌ رابطه‌ بین‌ رهبری‌ و کادر حزب‌ - متمرکز می‌شویم. یکی‌ از مهمترین‌ مشکلات‌ احزاب‌ مصر بطور خاص، وجود (تمرکز شدید) در آنهاست‌ که‌ آثار آن‌ خیلی‌ هم‌ بارز است‌ بویژه‌ اگر که‌ حزب‌ (قاهره) ای‌ (منسوب‌ به‌ پایتخت‌ مصر) باشد...
و این‌ یکی‌ از دلائل‌ ضعف‌ ساختار تشکیلاتی‌ احزاب‌ بوده‌ و اثرات‌ بزرگ‌ و خطرناکی‌ در پی‌ دارد.آخرین‌ انتخابات‌ پارلمانی، قدرت‌ اعتبارات‌ محلی‌ را ظاهر کرد. درست‌ است‌ که‌ این‌ اعتبارات‌ همیشه‌ نیرومند و قوی‌ بوده‌ ولی‌ اکنون‌ قویتر شده‌اند و هر کسی‌ که‌ مسائل‌ انتخابات‌ اخیر را به‌ دقت‌ بررسی‌ و مطالعه‌ کند، متوجه‌ رشد سریع‌ این‌ اعتبارات‌ خواهد شد. نسل‌ جدید در استانها تمایل‌ به‌ حزبی‌ که‌ در قاهره! مدیریت‌ می‌شود، ندارند! زیرا تعصب‌ محلی‌ همانطور که‌ اشاره‌ شد، بطور بی‌سابقه‌ای‌ رشد یافته‌ است‌ و یکی‌ از علل‌ آن‌ تعصب‌ و ضعف‌ حضور احزاب‌ در استانهاست.شاید مناسب‌ باشد که‌ احزاب‌ در صدد ایجاد تشکیلات‌ بدون‌ (مرکزیت‌ تام) باشند، یعنی‌ تشکیلات‌ حزبی‌ در هر استان، دارای‌ استقلال‌ نسبی‌ گردد تا بتواند فعالیتها و تحرکاتی، داشته‌ باشد. البته‌ معمولاً احزاب‌ باید شعباتی‌ در استانهای‌ مختلف‌ داشته‌ باشند ولی‌ الان‌ فقط‌ مقرهای‌ حزبی‌ وجود دارد که‌ بمثابه‌ شعبه، به‌ معنای‌ دقیق‌ آن‌ نیست. زیرا که‌ شعبه‌ حزبی‌ دارای‌ استقلال‌ زیادی‌ در عمل‌ است. یعنی‌ هر شعبه‌ حزب، دارای‌ رئیس، هیات‌ رئیسه‌ و کنفرانس‌ یا مجمع‌ عمومی‌ و صلاحیتهای‌ کاملی‌ است‌ که‌ متعلق‌ به‌ حزب‌ در استان‌ می‌باشد. لذا رهبری‌ هر حزبی‌ می‌تواند این‌ شعبه‌ را ایجاد کند، ولی‌ این‌ موضوع‌ تنها بر روی‌ کاغذ! نزد برخی‌ از احزاب‌ ذکر شده‌ است. در حالیکه‌ لازم‌ است‌ این‌ کار، در تمام‌ ابعادش‌ محقق‌ گردد. همانطوری‌ که‌ در مبانی‌ احزاب‌ غیرمتمرکز در اروپا وجود دارد و ضروری‌ است‌ که‌ در دوره‌ای‌ حداقل‌ ده‌ ساله، طی‌ شود تا احزاب‌ در خلال‌ این‌ دوره‌ به‌ شعبات‌ خود صلاحیتهای‌ شعبه‌ مستقل‌ را واگذار نمایند و این‌ خطری‌ برای‌ ساختار تشکیلات‌ مرکزی‌ حزبی‌ ندارد، زیرا جدائی‌ شعبه‌ حزبی‌ در یک‌ استان‌ از حزب‌ مادر، مطلقاً بی‌معنا خواهد بود، بلکه‌ در مقابل‌ این‌ احساس‌ مشارکت‌ فعال‌ و نقش‌ حقیقی‌ باعث‌ وابستگی‌ بیشتر به‌ حزب‌ مادر می‌گردد. البته‌ تاکنون‌ چنین‌ کاری‌ در مصر تحقق‌ نیافته‌ است.ج: نوگرائی‌ اطلاعاتی‌ که‌ مربوط‌ به‌ شناخت‌ احزاب‌ نسبت‌ به‌ خود و محیط‌ اطراف‌ می‌باشد. هم‌اکنون‌ احزاب‌ در کشورهای‌ توسعه‌ یافته‌ به‌ مؤ‌سسات‌ اطلاعاتی‌ و تحقیقاتی‌ تبدیل‌ شده‌اند. حزبی‌ که‌ در عصر اطلاعات‌ وجود دارد. اگر مانند حزب‌ در ابتدای‌ قرن‌ بیستم‌ عمل‌ کند، حزب‌ محسوب‌ نخواهد شد.
همانطوری‌ که‌ خود رهبران‌ احزاب‌ مصری‌ نیز در این‌ باره‌ صحبت‌ کرده‌اند.حقیقت‌ این‌ است‌ که‌ حزبی‌ که‌ دارای‌ بانک‌ اطلاعاتی‌ معقول‌ - حتی‌ غیرکامل‌ - نباشد، موجودیت‌ واقعی‌ ندارد و به‌ همین‌ دلیل‌ این‌ احزاب، نیاز به‌ نوگرائی‌ حقیقی‌ دارند، زیرا همچنان‌ به‌ پایگاههای‌ سنتی‌ و محدود اعتماد می‌کنند و متاسفانه‌ برخی‌ از آنها دارای‌ این‌ پایگاهها هم‌ نیستند و این‌ بارزترین‌ بخش‌ از مشکلات‌ احزاب‌ مصر را تشکیل‌ می‌دهد و نشانگر آن‌ است‌ که‌ احزاب‌ متاسفانه‌ خودشان‌ را هم‌ نمی‌شناسند.تحولاتی‌ که‌ لازمه‌ آنها تحقق‌ شناخت‌ اطلاعاتی‌ می‌باشد باید ایجاد گردد و چاره‌ای‌ دیگر نیست. اگر احزاب‌ اهمیت‌ بانک‌ اطلاعاتی‌ نوین‌ را درک‌ نکنند، نخواهند توانست‌ از بحرانهای‌ کنونی‌ مانند اصلاح‌ وظائف‌ وتشکیلات‌ حزبی‌ که‌ حل‌ آنها مبتنی‌ بر وجود مراکز اطلاعاتی‌ وتحقیقاتی‌ پیشرفته‌ است، نجات‌ یابند و این‌ مراکز اطلاعاتی‌ و تحقیقاتی، باید همیشه‌ درحال‌ تغییر و تکامل‌ باشند، نه‌ اینکه‌ فقط‌ نام‌ زیبای‌ آنها (زینت‌ بخش‌ اساسنامه‌ برخی‌ از احزاب) گردد.
به‌ قلم‌ حجت‌الاسلام‌ والمسلمین‌ سیدهادی‌ خسروشاهی‌
پی‌نویس:
۱- منبع‌ اصلی‌ این‌ بحث‌ کتاب‌ قطور:
(التقریر الاستراتیجی‌ العربی) نشریه‌ تحقیقاتی‌ سالانه‌ مؤ‌سسه‌ الاهرام، قاهره، (چاپ‌ ۲۰۰۱ میلادی) است... لازم‌ به‌ یادآوری‌ است‌ که‌ این‌ بحث‌ دو سال‌ قبل‌ در قاهره‌ تهیه‌ گردید و متاسفانه‌ بعلت‌ اشتغالات‌ روزمره، بازنگری‌ و تکمیل‌ آن‌ - با حذف‌ یا اضافاتی‌ درمتن، برحسب‌ برداشتهای‌ اینجانب‌ در مدت‌ اقامت‌ در مصر - تا به‌ امروز به‌ تاخیر افتاد، ولی‌ بهرحال‌ برای‌ خواننده‌ ایرانی، مطلب‌ کهنه‌ای‌ نخواهد بود، بویژه‌ که‌ مشکل‌ احزاب‌ مصری‌ درمورد انتخابات‌ جدید ریاست‌ جمهوری‌ مصر همچنان‌ پا برجااست‌.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی خسروشاهی


همچنین مشاهده کنید