سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

گفتگوی روشمند از منظر قرآن ـ بخش پایانی


گفتگوی روشمند از منظر قرآن ـ بخش پایانی
● عزت و تزلزل ناپذیری
یکی دیگر از اصول قرآنی گفتگو احساس عزت، آشکار کردن حق و پایداری بر آن است، خداوند می فرماید:
«وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»[۲۹] [عزّت و قدرت از آن خدا و فرستاده او و مؤمنان است] و یا می فرماید: (‏وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ‏)[۳۰] [‏ و (‌از جهاد در راه خدا به سبب آنچه بر سرتان می‌آید) سست و زبون نشوید و (‌برای کشتگانتان) غمگین و افسرده نگردید، و شما (‌با تأییدات خداوندی و قوّه ایمان راستین و نیروی حقی که از آن دفاع می‌کنید) برتر (‌از دیگران) هستید (‌و پیروزی و بهروزی از آن شما است) اگر که به راستی مؤمن باشید (‌و بر ایمان دوام داشته باشید).
بنا بر این باید مسلمانان با حرکت از این اصل قرآنی سر سفره گفتگو حضور پیدا کرده و بدان چنگ اندازند، که چنین احساسی ایشان را اطمینان و اعتماد به نفس بیشتر بخشیده و مانع گرفتار شدن در دام مماشات سیاسی و دست کشیدن از اصول و ثوابت خواهد شد. البته برخوردار شدن از عزت ایمانی به معنی خیره سری و سرباز زدن از پذیرش حق نیست بلکه منظور از عزت فروتنی در برابر خدا و ترس از گرفتار شدن به کیفرهای سخت او است.
احساس عزت چنان زمینه ای را برای انسان مسلمان فراهم می سازد که آشکارا و بدون تردید حق را بر زبان جاری ساخته و در بیان حقایق صراحت لهجه داشته باشد:
«أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ»[۳۱] [آیا آن کس که راه راست را نشان می‌دهد سزاوارتر است که پیروی شود] و یا می فرماید: «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ»[۳۲] [آیا سوای حق جز گمراهی است‌ ؟ پس چگونه باید از راه به در برده شوید؟].
مسلمانان باید در زمینه آشکار نمودن حقایق پیامبر نور و رحمت (ص) را اسوه و الگوی خویش قرار دهند که خداوند خطاب به ایشان می فرماید:
«فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ»[۳۳] [‏ پس آشکارا بیان کن آنچه را که بدان فرمان داده می‌شوی (‌که دعوت حق است) و به مشرکان اعتناء مکن (‌که چه می‌گویند و چه می‌کنند)]. و یا می فرماید: «وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ»[۳۴] [و (‌به یاد بیاور ای پیغمبر !) آن گاه را که خداوند پیمان مؤکّد (‌بر زبان انبیاء) از اهل کتاب گرفت که باید کتاب (‌خود) را برای مردمان آشکار سازید و توضیح دهید و آن را کتمان و پنهان نسازید].
لزوم آشکار ساختن حقایق و پرده برداشتن از روی آنها انسان را به یاد وخامت پنهان کردن حقایق دین می اندازد که خداوند مؤمنان را از عواقب این امر خطیر برحذر داشته و می فرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»[۳۵] [‏ بی‌گمان کسانی که پنهان می‌دارند آنچه را که از دلائل روشن و هدایت فرو فرستاده‌ایم، بعد از آن که آن را برای مردم در کتاب (‌تورات و انجیل) بیان و روشن نموده‌ایم، خدا و نفرین‌کنندگان (‌چه از میان فرشتگان و چه از میان مؤمنان انس و جان)، ایشان را نفرین می‌کنند (‌و خواستار طرد آنان از رحمت خدا خواهند شد). چنانکه اهل کتاب را نیز از عواقب وخیم تحریف حقایق هشدار داده و می فرماید: «‌یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ»[۳۶] [‏ ای اهل کتاب ! چرا حق را با باطل می‌آمیزید و کتمانش می‌کنید، و حال آن که شما می‌دانید (‌که عقاب و عذاب خدا در برابر چنین کاری چیست؟).
وقتی مهم ترین هدف گفتگو با دیگران پرده برداشتن از روی حقایق باشد چاپلوسی و تملق گویی مبتنی بر جعل و تحریف واقعیتها با اهداف گفتگو در تناقض بوده و زمینه مناسب آن را به نابودی می کشد.
● اولویت بندی
برای اینکه روند گفتگو بازدهی مطلوبی داشته باشد باید شرکت کننده گان موضوعات را دسته بندی و به ترتیب اولویت مباحث را دنبال نمایند، که اتخاذ این روش هم از تضییع وقت جلوگیری کرده و هم بررسی تفاصیل و جزئیات در پرتو کلیات را میسر می سازد.
اعتقاد به این اصل از روش گفتگوی پیامبران با اقوام خویش نشأت می گیرد که ایشان مباحث مورد نیاز را از مهمترین آنها همچون توحید عملی (الوهیت) و دعوت مردم به سوی پرستش پروردگار، آغاز می کردند، و لذا پیام آوران صلح و آزادی از جمله: نوح، هود، صالح و شعیب – علیهم السلام - خطاب به مردم دوران خویش می گفتند:
«اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ»[۳۷] [برای شما جز خدا معبودی نیست. پس تنها خدا را بپرستید].
چنانچه ابراهیم – علیه السلام – نیز روش تدریج و گام به گام پیش رفتن را اتخاذ و جهت متقاعد ساختن مردم از بیان قضیه مهم و سرنوشت ساز توحید و کنار زدن شرک و بت پرستی آغاز کرد:
«فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَی کَوْکَباً قَالَ هَذَا رَبِّی»[۳۸] [هنگامی که شب او را در برگرفت (‌و تاریکی شب همه‌جا را پوشاند) ستاره‌ای (‌درخشان به نام مشتری یا زهره) را دید (‌بر سبیل فرض و إرخاءالْعِنان) گفت : این پروردگار من است !]، ولی وقتی غروب کرد فرمود: «لا أُحِبُّ الآفِلِینَ»[۳۹] [من غروب‌کنندگان را دوست نمی‌دارم (‌و به عبادت چیزهای تغییرپذیر و زوال‌پذیر نمی‌گرایم)]. یعنی ایشان از این طریق خواستند پرستش ستاره ها و سپس به همین ترتیب عبادت خورشید و ماه را ابطال و مردم را متوجه لزوم عبادت خداوند سبحان و فرونهادن بت پرستی نمایند.
سیره عملی پیامبر اسلام (ص)، گام به گام پیش رفتن مراحل مختلف دعوت اسلامی و نزول تدریجی قرآن نیز بیانگر این اصل قرآنی است، لذا می بینیم پیامبر نور و رحمت (ص) جهت اجرای عملی اصل مزبور ابو موسی اشعری و معاذ بن جبل را به سوی سرزمین یمن گسیل داشت و ایشان را سفارش فرمود که ابتدا از تبیین مساله بنیادین توحید شروع و آنگاه انجام احکام عملی همچون نماز و زکات را از مردم درخواست کنند.
● برخورداری از پشتوانه استدلال
‏یکی دیگر از ارکان مهم گفتگو اهتمام جدی به دلایل و مستندات قوی و منطقی است و باید هر کدام از طرفین، آراء و دیدگاه های خویش را بر پایه دلایل روشن و خدشه ناپذیر ارائه دهند و گر نه اساس مباحث و ادعاها فرو ریخته و فاقد ارزش علمی خواهد بود.
قرآن کریم اهتمام جدی به ارائه دلیل و مدرک را معیار قبول و رد هر نوع بینش و منشی دانسته و خودش نیز همواره دیگران را به اقامه دلیل و برهان بر امور مختلف فرا می خواند، که در اینجا به نمونه هایی از آن اشاره خواهیم کرد:
خداوند رحمان پیامبر را فرمان می دهد که کفار را ملزم به ارائه دلیل نماید، می فرماید: «قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»[۴۰] [بگو: اگر راست می‌گوئید دلیل خویش را بیاورید]. در جایی دیگر می فرماید:
(قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ هَذَا ذِکْرُ مَن مَّعِیَ وَذِکْرُ مَن قَبْلِی)[۴۱] [بگو: دلیل خود را (‌بر این شرک) بیان دارید. این (‌قرآن است که) راهنمای کسانی است که با من همراهند (‌و پسینیان بشمارند) و این (‌هم تورات و انجیل و دیگر کتابهای آسمانی که) راهنمای کسانی بوده که قبل از من می‌زیسته‌اند].
امام فخر الدین رازی – رحمه الله – در تفسیر آیه نخست می گوید: این آیه بیانگر آن است که هر کس ادعای نفی یا اثبات چیزی نماید باید بر اساس دلیل و مدرک باشد. [۴۲] بقاعی در تفسیر آیه مزبور به نقل از حرالی می گوید: این آیه بیش از همه دلایل، مذهب مقلدین را فرو ریخته و دال بر آن است که هر نوع سخن فاقد دلیل، باطل و از درجه اعتبار ساقط می باشد. [۴۳]
هر که قرآن کریم را به دقت مورد کنکاش و وارسی قرار دهد به وضوح می بیند که واژه های «برهان»، «سلطان» و «حجت» در بسیاری از آیات وارد شده است، و حجم زیادی از آنها نیز به گفتگوی پیامبر خدا با کفار زمان خویش ارتباط دارد. قرآن مشرکان را از ارتکاب بت پرستی بدون دلیل و مدرک برحذر داشته و می فرماید:
(‌وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ ‏)[۴۴] [‏ هرکس که با خدا، معبود دیگری را به فریاد خواند - و مسلّماً هیچ دلیلی بر حقّانیّت آن نخواهد داشت‌ - حساب او با خدا است. قطعاً کافران رستگار نمی‌گردند، (‌و بلکه مؤمنان رستگار می‌شوند)].
در جایی دیگر از ایشان می خواهد برای اثبات موضع گیری خود (پرستش خدایان دیگر به همراه خدا) اقامه دلیل کنند، می فرماید: (‌أَمَّن یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَمَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ)[۴۵] [‏ (‌آیا معبودهای دروغین شما بهترند) یا کسی که آفرینش را می‌آغازد، سپس آن را برگشت می‌دهد، و کسی که شما را از آسمان و زمین روزی عطاء می‌کند ؟ (‌حال با توجّه به قدرت آفرینش یزدان، و نظم و نظام موجود در پدیده‌های جهان، و اقرار عقل سالم به زنده شدن دوباره مردمان در دنیای جاویدان) آیا معبودی با خدا است‌ ؟ (‌ای پیغمبر بدیشان) بگو : دلیل و برهان خود را بیان دارید اگر راست می‌گوئید (‌که جز خدا معبودهای دیگری هم وجود دارند)].
در یکی دیگر از آیات از روی انکار و تعجب، نامتعادل بودن دیدگاهشان پیرامون قضیه ایمان به خدا و ملائکه را به باد انتقاد گرفته و می فرماید: (‌مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. ‏أَفَلَا تَذَکَّرُونَ. ‏أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُّبِینٌ)[۴۶] ‏ ‏[‏ چه چیزتان شده است، چگونه داوری می‌کنید ؟ (‌هیچ می‌فهمید چه می‌گوئید ؟ !). ‏ آیا یادآور نمی‌گردید (‌و از این بی‌خبریها به خود نمی‌آئید، و از این بیهوده‌گوئیها دست بر نمی‌دارید ؟). ‏ یا این که شما دلیل روشن و روشنگری (‌در این زمینه) دارید ؟].
قرآن کریم مردم را از بحث و مناظره بدون دلیل بر سر آیات منع کرده و می فرماید: (‌الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ)[۴۷] [‏ آنان کسانیند که بدون هیچ دلیلی که (‌از عقل یا نقل در دست) داشته باشند، در برابر آیات الهی (‌موضعگیری می‌کنند و) به ستیز و کشمکش می‌پردازند. (‌چنین جدال بی‌اساس و نادرستی با آیات الهی) موجب خشم عظیم خدا و کسانی خواهد شد که ایمان آورده باشند. این گونه خداوند بر هر دلی که خود بزرگ‌بین و زورگو باشد، مهر می‌نهد (‌و حسّ تشخیص را از آن می‌گیرد) ]. و یا می فرماید:
(‌إِنَّ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ مَّا هُم بِبَالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)[۴۸] ‏[‏ کسانی که بدون دلیلی که (‌از سوی خدا) در دست داشته باشند، درباره آیات الهی به ستیزه‌گری و کشمکش می‌پردازند، در سینه‌هایشان جز برتری جوئی نیست و هرگز هم به برتری نمی‌رسند. پس (‌از شرّ این گونه افراد خودخواه و برتری طلب) خود را در پناه خدا دار که او (‌سخنان بی‌اساس ایشان را) می‌شنود و (‌توطئه‌های ناجوانمردانه آنان را) می‌بیند].
خداوند متعال به هنگام رد دیدگاه مشرکین به پوچی و بی ارزشی عقاید و آراء بدون دلیل اشاره کرده و می فرماید: (‌إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُکُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَی الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَی ‏)[۴۹] [‏ اینها فقط نامهائی (‌بی‌محتوی و اسمهائی بی‌مسمی) است که شما و پدرانتان (‌از پیش خود) بر آنها گذاشته‌اند. هرگز خداوند دلیل و حجتی (‌بر صحت آنها) نازل نکرده است. آنان جز از گمانهای بی‌اساس و از هواهای نفس پیروی نمی‌کنند. در حالی که هدایت و رهنمود از سوی پروردگارشان برای ایشان آمده است (‌و در پرتو آن می‌توانند به ناچیزی بتها پی ببرند و رضای خدای را بجویند و راه سعادت بپویند)].
یکی از نکات حائز اهمیت در این میان اینکه: شماری از آیات مربوط به موضوع گفتگو با صیغه امر «قل: بگو» شروع می شوند، که انسان از خلال مفاهیم آنها متوجه این مساله می شود که خداوند پیامبر (ص) و مؤمنان را فرمان می دهد به هنگام با بحث و گفتگو با دیگران بر عقاید و دیدگاه های خویش اقامه دلیل کرده و بدون دلیل و مدرک لب به سخن نگشایند.[۵۰]
● علم و آگاهی
جایگاه علم و علما در قرآن بسی روشن و نیازی به بحث مفصل و طولانی ندارد، زیرا علم و دانش تنها راه ایمان و توحید خداوندگار است: (فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ)[۵۱] [بدان که قطعاً هیچ معبودی جز الله وجود ندارد].
بنا بر این هر که وارد عرصه گفتگو با دیگران می شود باید مسلح به سلاح کارآمد و برنده علم و دانش لازم به ویژه آگاهی از محور گفتگو و تفاصیل و جزئیات آن باشد، و گر نه گفتگوی مورد نظر از مسیر اصلی خویش خارج و به مجادله ای عقیم و ناکام که نتایج و ابعادش زیر پرده ضخیم ابهام پنهان شده، مبدل خواهد شد، چنانچه باید گفتگو کننده از نقطه نظرات طرف مقابلش اطلاع کافی داشته باشد تا به امور خارج از چارچوب بحث نپردازد. قرآن کریم برخورداری از نیروی علم و دانش را از ویژگیهای لازم گفتگو کننده برشمرده و افراد فاقد آن را به باد انتقاد گرفته و می فرماید: (‌وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًی وَلَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ ‏)[۵۲] [‏ گروهی از مردم درباره (‌یگانگی آفریدگار و صفات و افعال و اعمال) خداوندگار بدون هیچ دانشی و رهنمودی و کتاب روشنگری به مجادله می‌پردازند].
خداوند متعال در یکی دیگر از فرامین سرنوشت سازش مسلمانان را به گفتگوی آگاهانه دستور داده و می فرماید: (‌‏‏ قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی)[۵۳] [بگو : این راه من است که من (‌مردمان را) با آگاهی و بینش به سوی خدا می‌خوانم و پیروان من هم (‌چنین می‌باشند) ].
● رعایت موازین اخلاقی
یکی دیگر از پایه های استوار مساله گفتگو از نظر قرآن پایبندی انسان مسلمان به موازین اخلاقی و آراسته شدن به رفتارهای پسندیده و نیکو است که در اینجا به طور اجمال پاره ای از آنها را یاد آور می شویم:
▪ خوش رفتاری:
یکی از مهم ترین و بارزترین ویژگیهای گفتگوی دوستانه از نگاه قرآن کریم پایبندی مسلمان طرف گفتگو به نیک رفتاری و پرهیز از خشونت و سنگ دلی است، خداوند در این خصوص مؤمنان را چنین آموزش می دهد که: (ادْعُ إِلِی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ)[۵۴] [(‌ای پیغمبر !) مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهای نیکو و زیبا به راه پروردگارت فراخوان، و با ایشان به شیوه هرچه نیکوتر و بهتر گفتگو کن‌].
گفتگویی که در فضایی آرام و بدور از خشونت و بدرفتاری صورت می پذیرد زمینه باز شدن دل طرف و پذیرش و گردن نهادن به حق را در وی فراهم می سازد، حال آنکه قسوت قلب و خشونت باعث می شود مردم دعوتگر دینی را کنار زده و ارزشی برای سخنانش قائل نشوند، و لذا خداوند حنان منان پیامبرش را به دوری از خشونت و سنگ دلی توصیف کرده و می فرماید: (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ)[۵۵] [از پرتو رحمت الهی است که تو با آنان (‌که سر از خطّ فرمان کشیده بودند) نرمش نمودی. و اگر درشتخوی و سنگ‌دل بودی از پیرامون تو پراکنده می‌شدند].
این آیه مبارکه پرده از روی یکی از کلیدهای مهم پیروزی دعوت پیامبر (ص) و غلبه یافتنش بر دلها را بر می دارد، که سیره عملی آن ابر مرد تاریخ مالامال از چنین رفتارهای شیرین و جذاب است و باید هر کدام از ما به هنگام حضور پای میز مذاکره ایشان را الگو و سرمشق خویش قرار داده و از هر گونه بد رفتاری و موضع گیری خشن پرهیز نماییم.
خداوند حکیم در یکی دیگر از دستورات حیات بخشش مؤمنان را به گفتگوی انسان دوستانه با اهل کتاب فراخوانده و می فرماید: (وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ)[۵۶] [با اهل کتاب (‌یعنی با یهودیان و مسیحیان) جز به روشی که نیکوتر (‌و نرمتر و آرامتر و به قبول نزدیکتر) باشد، بحث و گفتگو مکن، مگر با کسانی از ایشان که ستم کنند (‌و متوسّل به زور یا گستاخی شوند و از حدّ اعتدال در جدال، خارج گردند. در این صورت شدّت و حدّت در مقابله با آنان بلامانع است) ].
▪ متانت و خردورزی:
یکی دیگر از ویژگیهای گفتگو کننده مزین گشتن به صفت بردباری و پرهیز از عصبانیت و تند مزاجی است، خداوند پیامبرش را به گذشت و فرونهادن سنگ دلی فرمان داده و می فرماید: (‌خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ ‏)[۵۷] [‏ گذشت داشته باش و آسانگیری کن و به کار نیک دستور بده و از نادانان چشم‌پوشی کن].
بدن شک گذشت والاتر و ارزشمندتر از فرونشاندن خشم است، زیرا عفو و گذشت عبارت از ترک مؤاخذه، پاکی درون، تسامح و بخشش اشتباهات طرف می باشد.
▪ شفقت و دلسوزی:
لازم است انسان مسلمان در حین گفتگو با دیگران زیور حق جویی و مهربانی با طرف را بر تن کند، چون او دنبال هدایت مردم و خیر خواهی برای ایشان است و نباید گفتگو را وسیله انتقام، فریب و گشودن عقده دل قرار دهد، عطوفت و مهربانی بهترین وسیله گشودن دل مخاطب و نفوذ به اعماق درونش است، و لذا خداوند مهرورز خطاب به پیامبرش می فرماید: (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ)[۵۸]
یکی از صفات بارز پیام آوران صلح و آزادی – علیهم الصلاة و السلام – و نیکوکاران تاریخ در تعامل با پیروان و برخورد با مخالفان، مهربانی و دلسوزی بود، مؤمن آل فرعون دلسوزی و دل واپسیش را برای قوم خود ابراز داشته و می گوید: (‌وَقَالَ الَّذِی آمَنَ یَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُم مِّثْلَ یَوْمِ الْأَحْزَابِ ‏)[۵۹] [‏ آن مرد با ایمان گفت : ای قوم من ! می‌ترسم همان بلائی به شما برسد که در روزگاران گذشته به گروهها و دسته‌ها رسیده است]. و یا می گوید: (‌وَیَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنَادِ ‏)[۶۰] [‏ ای قوم من ! بر شما از روز صدا زدن (‌که قیامت است) می‌ترسم].
بنا بر این باید مسلمان خیر خواه مردم در حین گفتگو با دیگران دلسوزی را پیشه کرده و همواره در فکر چاره جوئی و وسیله ای مناسب جهت هدایت ایشان باشد که یکی از این راه حلها آراستن به صفت پیامبرانه رحمت و دلسوزی در همه موضع گیریها است.
▪ پاسخ گویی با بهترین منطق:
یکی دیگر از ویژگیهای گفتگوی قرآنی این است که انسان مسلمان در حین انجام گفتگو خشونت را با ملایمت، دشنام و ناسزاگویی را با شیرین زبانی و تحقیر و ریشخند را با احترام پاسخ گوید، خداوند مهربان در این رابطه می فرماید: (‌وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ. ‏وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ)[۶۱] ‏ ‏[‏ نیکی و بدی یکسان نیست. (‌هرگز بدی را با بدی، و زشتی را با زشتی پاسخ مگوی. بلکه بدی و زشتی دیگران را) با زیباترین طریقه و بهترین شیوه پاسخ بده. نتیجه این کار، آن خواهد شد که کسی که میان تو و میان او دشمنانگی بوده است، به ناگاه همچون دوست صمیمی گردد. ‏ به این خوی (‌و خلق عظیم) نمی‌رسند مگر کسانی که دارای صبر و استقامت باشند، و بدان نمی‌رسند مگر کسانی که بهره بزرگی (‌از ایمان و تقوا و اخلاق ستوده) داشته باشند].
بر اساس این آیه باید مسلمانان در موقع گفتگو و نشستن پای میز مذاکره و چانه زنی از نظر اخلاقی بالاتر از دیگران بوده و در فکر انتقام، ناسزاگویی، تحقیر و ریشخند نباشند، که دست یافتن به چنین جایگاهی نیز جز در پرتو آراسته شدن به بردباری، خیر خواهی و نیک رفتاری میسر نخواهد بود.
● دنبال کردن عدالت و برابری
چنانکه می دانیم اسلام دین عدالت و مهروزی بوده و پیروانش را به پوشیدن زیور والای انصاف و دادگری فرمان داده و می فرماید: (اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی)[۶۲] [دادگری کنید که دادگری (‌به ویژه با دشمنان) به پرهیزگاری نزدیکتر (‌و کوتاه‌ترین راه به تقوا و بهترین وسیله برای دوری از خشم خدا) است]. و یا می فرماید: (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ)[۶۳] [خداوند به دادگری، و نیکوکاری، دستور می‌دهد].
از این رو نباید انسان مسلمان در هیچ شرایطی از مسیر صحیح دادگری منحرف شود و بلکه لازم است جانب عدالت و انصاف را با دوست و دشمن پیشه نماید، خداوند می فرماید: (وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلاَّ تَعْدِلُواْ)[۶۴] [و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد که (‌با ایشان) دادگری نکنید].
● حق جویی
نباید فراموش کنیم که قرآن کریم گفتگو با دیگران را تنها به منظور روشن شدن حق و واقعیت، متقاعد ساختن مخالفان و اقامه حجت بر ایشان تایید کرده است، از این رو لازم است روند گفتگو در فضایی آکنده از حق طلبی و دور از هر گونه اهداف و اغراض دیگری صورت پذیرد، و لذا باید انسان مسلمان – به صورت فرضی هم که باشد – احتمال آشکار شدن حق بر زبان طرف دیگر را ممکن بداند، خداوند متعال می فرماید: (‌قُلْ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَی هُدًی أَوْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ‏)[۶۵] [‏ (‌ای پیغمبر ! به مشرکان) بگو : چه کسی شما را از آسمانها و زمین روزی می‌رساند (‌و برکات و نعمات آنها را در اختیارتان می‌گذارد ؟ اگر از روی عناد پاسخت ندادند، خودت) بگو : خدا. قطعاً یا ما (‌مؤمنان) و یا شما (‌مشرکان) بر هدایت یا ضلالت آشکاری هستیم. (‌چرا که عقیده ما و شما با هم تضادّ روشنی دارد. پس حتماً گروهی از ما و شما اهل هدایت و دسته‌ای گرفتار ضلالت است)].
لازم است حق را صرف نظر از گوینده اش (یعنی نباید حق بودن سخنی را با ارزش و اعتبار گوینده اش بسنجیم) پذیرفت و نباید تحت هیچ شرایطی از قبول آن سر باز زد، خداوند می فرماید: (أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَی)[۶۶] و لذا بر اساس نصوص قرآن کریم روبرتافتن از حق، انحراف و گمراهی به شمار می رود: (فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ)[۶۷]
این بود پاره ای از اصول و ارکان گفتگو با دیگران از منظر قرآن کریم که پیامبر نور و رحمت نیز (ص) آنها در سیره عملی خویش بکار گرفته و باید مسلمانان عصر حاضر هم در راستای تحقق گفتگویی هدفمند و منطقی آن مشعل فروزان را فرا روی خویش قرار داده و به اندازه یک تار مو هم از آن تخطی ننمایند.
و صلی الله و بارک علی خیر خلقه محمد و علی آله و اصحابه اجمعین
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.
نویسنده: دکتر فضل الهادی وزین
ترجمه: احمد عباسی
ارجاعات و منابع
[۱] متن عربی مقاله حاضر در سایت: اسلام اون لاین منشر شده است.
[۲] استاد تفسیر و علوم القرآن در دانشکده "اصول الدین" دانشگاه "الجامعة الاسلامیة" پاکستان.
[۳] تاج العروس من جواهر القاموس / ابن فارس.
[۴] لسان العرب / ابن منظور.
[۵] المفردات فی غریب القرآن.
[۶] انشقاق / ۱۴.
[۷] مجادله / ۱.
[۸] کهف / ۳۴.
[۹] صحیح مسلم.
[۱۰] همان.
[۱۱] اصول الحوار، از انتشارات کنفرانس جهانی جوانان مسلمان.
[۱۲] الحوار الاسلامی المسیحی / بسام داود عجک.
[۱۳] الحوار مع اتباع الادیان – مشروعیته و آدابه / دکتر منقذ بن محمود السقا.
[۱۴] لسان العرب.
[۱۵] التعریفات / جرجانی.
[۱۶] نحل / ۱۲۵.
[۱۷] التعریفات.
[۱۸] آداب البحث و المناظرة / شنقیطی.
[۱۹] آل عمران / ۶۴.
[۲۰] بقره / ۲۸۵.
[۲۱] بقره / ۱۳۶.
[۲۲] شوری / ۱۳.
[۲۳] آل عمران / ۳-۴.
[۲۴] آل عمران / ۶۴.
[۲۵] مائده / ۴۸.
[۲۶] احزاب / ۳۶.
[۲۷] اسراء / ۳۶.
[۲۸] نساء / ۶۵.
[۲۹] منافقون / ۸.
[۳۰] آل عمران / ۱۳۹.
[۳۱] یونس / ۳۵.
[۳۲] یونس / ۳۲.
[۳۳] حجر / ۹۴.
[۳۴] آل عمران / ۱۸۷.
[۳۵] بقره / ۱۵۹.
[۳۶] آل عمران / ۸۱.
[۳۷] اعراف / ۵۹، ۶۵، ۷۳، ۸۵.
[۳۸] انعام / ۷۶.
[۳۹] انعام / ۷۶.
[۴۰] بقره / ۱۱۱.
[۴۱] انبیاء / ۲۴.
[۴۲] مفاتیح الغیب ۴/۳.
[۴۳] نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور ۲/۱۱۳.
[۴۴] مؤمنون / ۱۱۷.
[۴۵] نمل / ۶۴.
[۴۶] صافات / ۱۵۴- ۱۵۶.
[۴۷] غافر / ۳۵.
[۴۸] غافر / ۵۶.
[۴۹] نجم / ۲۳.
[۵۰] صیغه امر مخاطب «قل» ۳۴۳ بار در قرآن آمده که بسیاری از آنها به موضوع گفتگو ارتباط دارد.
[۵۱] محمد / ۱۹.
[۵۲] حج / ۸.
[۵۳] یوسف / ۱۰۸.
[۵۴] نحل/ ۱۲۵.
[۵۵] آل عمران / ۱۵۹.
[۵۶] عنکبوت / ۴۶.
[۵۷] اعراف / ۱۹۹.
[۵۸] آل عمران / ۱۵۹.
[۵۹] غافر / ۳۰.
[۶۰] غافر / ۳۲.
[۶۱] فصلت / ۳۴- ۳۵.
[۶۲] مائده / ۸.
[۶۳] نحل / ۹۰.
[۶۴] مائده / ۸.
[۶۵] سبأ / ۲۴.
[۶۶] یونس / ۳۵.
[۶۷] یونس / ۳۲.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی اصلاح


همچنین مشاهده کنید