پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


آخر پائیز


آخر پائیز
یازدهمین اثر سیامک شایقی فیلمی است که به بیان زندگی سه نسل از جامعه می پردازد. هرچند فیلم قصد ندارد به موشکافی های جامعه شناسانه نزدیک شود و ابعاد روانشناسانه را بیشتر ترجیح می دهد؛ مختصات خود را بر روی داستان و ویژگی های بیانی متمرکز کرده است. از این رو یکی از پیامدهای حفظ انسجام داستان را بر بستر عنصری چون خانواده ترسیم و شخصیت ها را براساس زندگی سه خواهر بنا می کند. فیلم، فیلم اوج و فرود نیست و کمتر اتفاق هیجان انگیز یا حادثه و واقعه شوک آوری در آن رخ می دهد. در واقع هدف فیلمساز نه بر مبنای حادثه پردازی یا مؤلفه هایی مبتنی بر کشمکش های داستانی بلکه نوسان و ورود و خروج شخصیت ها بر مدارهایی بسیار ظریف و عمدتاً احساسی حرکت می کند؛ نه مبتنی بر اله مان های پر افت و خیز. از این رو داستان در یک پروسه یکپارچه و به ظاهر بی جاذبه حرکت می کند که به نظر هدف اصلی فیلمساز در رویکرد ترسیم روزمرگی و بدون جذابیت امروز بوده است. برهمین اساس است که ریتم اثر ریتم کند و لحن فیلم لحنی وزین و مبتنی بر نماهای بلند و تقطیع های با فاصله زمانی بیشتر است.
معرفی فیلم بر مدار شخصیت ها بنا شده است و روابط آنها تعیین کننده به نظر می رسد. از این رو اگر مبنای سیر داستانی در فیلم مورد بررسی قرار گیرد به ظاهر اثر کم ماجرایی به چشم می آید و درام مبتنی بر ایجاد فضا و پتانسیل هایی است که عمدتاً در سینما با نگاه ها، رفتار و حرکات منتقل می شود. براین اساس نقش بازیگران نیز در چنین اثری نقش تعیین کننده ای جلوه خواهد کرد ‎/ شاید به همین خاطر بوده است که شایقی قصد داشته به جای لادن مستوفی از لیلا حاتمی که اتفاقاً اثری چون لیلا (با همین ویژگی های یاد شده) را در کارنامه دارد، استفاده کند. انتخاب معتمدآریا، آهنگرانی و بازیگران نسبتاً مطرح مرد فیلم هم بی ارتباط با این فرضیه نیست. سکون، تکرار و ملال جزو ویژگی اصلی فیلم است. آدم ها دلخوشی و انگیزه مشخصی ندارند. البته هر سه خواهر عشاقی اطراف خود داشته یا دارند. فرشته عاشقی سینه چاک مانند حامد دارد. شاگرد نجاری که مانند بادیگاردها او را حمایت می کند. لادن را چند نفر مانند مصفا، احمد یا بهرام می خواهند و او میان پذیرفتن و نپذیرفتن این خواسته ها در تردید به سر می برد و عمده نگاهش در این تردید مبتنی بر خواهر معلول و خواهر کوچکترش است. در واقع سرنوشت آنها پس از ازدواج و پذیرش او برایش حائز اهمیت است.
فریده نیز با وجود معلولیت به خاطر محسنات اخلاقی اش و خاطرات سال های دور عاشقی قدیمی چون سالاری دارد. از این رو تمام شخصیت ها به نوعی با محوریت عشق های کهنه و نو مواجهند. از طرفی شایقی برای معرفی شخصیت ها نسبت به ارائه اطلاعات مبنی بر پایگاه این آدمها نیز تلاش کرده است. لادن در یک کارخانه کاشی سازی شاغل است و به نوعی نان آور خانه محسوب می شود. او کارمندی موفق در کارش است و در محیط کار به دلیل جدیت اش مورد توجه بقیه است. فریده نیز با وجود معلولیت در گذشته ای نزدیک معلم بوده و فرشته با همه بازیگوشی دختری دانشجو و علاقه مند به هنر است. به رغم معرفی نسبتاً درخور توجه کارگردان بخش های مهمی از ماجراهای فرعی اثر که باید به شناخت وسیع تری از شخصیت ها کمک کند فاقد این خط متمرکز است. برای مثال اتفاق و ماجرای مزاحمتی که برای فرشته در مسیر پارک رخ می دهد و باعث می شود حامد که فرشته را زیرنظر دارد مقابل آنها بایستد یا فصل نسبتاً طولانی که در پارک از او می بینیم یا حتی ارتباطی که میان او و مسئول بازیگری در آموزشگاه می افتد و توجه بی اندازه و جملات نچسبی که رد و بدل می شود، هیچ کدام در خدمت شناخت بیشتر فرشته نیست.
در واقع در آثار با محوریت و ابعاد شخصیت پردازانه مهم ترین عنصر وقایع فرعی و به ظاهر بی اهمیتی است که ما را نسبت به فربه شدن شخصیت کمک می کند. بازیگوشی یا سر به هوا بودن یک شخصیت قطعاً نیازی به طول و تفصیل های اینچنینی و بی نتیجه ماندن و عقیم شدن ماجراهای فرعی ندارد. به نظر می رسد شایقی می بایست علاوه بر مختصات درستی که در مرحله ترسیم شخصیت ها، معرفی و تمرکز روی آنها انجام داده است مقداری نیز به ماجراهایی که کمک بیشتری در شناخت ما از شخصیتی می توانست به دست بدهد، بپردازد. به نظر همه چیز مهیای یک همچنین فرایندی بوده است. در واقع فیلمساز قصد صحیحی درابعاد شخصیت پردازی داشته و در عین حال زمان مناسب برای پرداختن به یک یک شخصیت ها و هم رویکرد درستی در بالانس میان آنها (خروج یا باقی ماندن در خانه که همین ویژگی شاید اصلی ترین وجه در منطق خواهر بودن این سه نفر نیز بوده باشد) دیده می شود. تنها حلقه مفقوده، مکانیزم ادامه ماجرا است، در واقع اگر ماجراهای فرعی، قدرت انسجام بخشی و قوام شخصیت ها را با خود به همراه داشتند قطعاً و از این نظر آنچنان که می بینیم به بدنه و نتیجه گیری اثر لطمه خورده است، اتفاق نمی افتاد. شاید بتوان تنها بحران اصلی فیلم برای این سه خواهر را جدی شدن تدریجی تصمیم لادن عنوان کرد. همین اقدام است که اندک اندک (و این تدریجی بودن تصمیم کاملاً صحیح است) فریده را از محدوده اتاق بیرون می کشد و به نوعی شخصیت های دور و بر لادن را به تکاپو برای ادامه زندگی یا بقا وا می دارد. اینجاست که شایقی موفق می شود پرسش هایی در باب زندگی، رنج، دشواری در انطباق احساس مسئولیت و خواسته های فردی بیان کند و به نظرم هدف گذاری زیبا و مناسبی در این فرایند رخ می دهد.
کاش از این موقعیت ها در سرتاسر اثر دیده می شد و موقعیت های فعلی مانند دیدار سالاری با فریده آنچنان قوتی داشت که اثر را با همه این فضاسازی های درست و منطقی ماندگار می کرد. آثار دیگر شایقی مانند باغ فردوس پنج بعدازظهر، راه و بیراه، در کمال خونسردی، مادرم گیسو، جهیزیه ای برای رباب یا رنو تهران ۲۹ هم به دلایل مشابهی از همین دریچه لطمه دیده اند. در اصل آنچه فیلمساز به آن توجه نشان داده و آنچه دنیای آدمها را می سازد به تمامه مختصات یک اثر کامل را با خود دارد اما فرایند و مسیری که اثر طی می کند تا به هدف گذاری صحیح برسد، متأسفانه عقیم یا بی سرانجام است. عموماً تصمیم فیلمنامه نویسان ما در داستانی شدن یک اثر یا شخصیت پردازانه شدن فیلم ها عموماً یک همچنین لطمه هایی به فیلم ها زده است. شاید بی راه نباشد به نمونه های خارجی که خیلی پایبند به این نوع فرایندها است اشاره شود. مارتین اسکورسیزی از کامل ترین فیلمسازان این نوع است. او علاوه بر ترسیم صحیح شخصیت هایش حتی از فرعی ترین آدم هایش نمی گذرد و هیچ گاه به ماجرای فرعی و پتانسیل های قصه بی توجه نبوده است. وقایع و قصه های فرعی هم در انطباق با قوت شخصیت های فرعی و ماجراهایی که برای آنها رخ می دهد رسم شده است. از این رو با تمام اوج و فرودهای داستان نه خدشه و نه افتی چه در طول داستان و چه پردازش شخصیت ها نمی بینیم و آنچه باقی می ماند تبحری است که اسکورسیزی به ما می شناساند.
علی اصغر کشانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید