پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


آگاهی منشاء اضطراب است


آگاهی منشاء اضطراب است
سوالاتی هست که هیچگاه مایل نیستیم به آنها جوابی بدهیم ، واقعیاتی هست که هیچگاه دوست نداریم با آنها روبرو شویم ، روی صندلی حسرت هایمان نشسته ایم و منظره بی روح و دلهره آور آینده را به نظاره نشسته ایم. به راستی چرا در عین حال که می دانیم چه چیز در زندگیمان درست مفید است بیشتر اوقات گامی شایسته در جهت رسیدن به آنها برنمی داریم .
جواب را باید در پدیده ای به نام اضطراب وجودی جستجو کنیم. انسان بر خلاف موجودات دیگر هدیه ای بزرگ و البه رنج آور دریافت کرده است : آگاهی .
این آگاهی انسان را بر خیلی از احوالات خود مسلط کرده است و از وی موجودی قدرتمند و بی بدیل ساخته است که طبیعت را در سیطره خود درآورده است و از طرفی وی را به شناخت ابعاد زمان در گذشته و حال و آینده نایل گردانیده است.. این آگاهی از زمان ، توانایی پرواز ذهنی انسان به آینده و توانایی تجسم و تخیل آینده را به وی داده است. پس انسان با توجه به این توانایی ذاتی خود آینده را پیش بینی می کند و در راستای پیش بینی خود گام بر می دارد و این آگاهی از توانایی تغییر آینده که مرهون آگاهی انسان است ، آنرا را در نظرش بسیار مهم و حساس می گرداند ؛ زیرا منافع و مضارش بسته به جهت گیری وی در آینده شکل می گیرد.
خودآگاهی به انسان توانایی انتخاب داده است و این توانایی فرد را بر سر دوراهی هایی قرار می دهد که مسوولیت انتخاب و گزینش آنها بر عهده خود وی می باشد. این امر ترس از اشتباه و شکست در انتخاب مسیر درست را در فرد بیدار می کند و در شک و دودلی گیرش می اندازد و اضطرابی که ناشی از تکلیف پذیرش این مسسوولیت است وی را احاطه می کند.
البته اغلب افراد در چنین موقعیت هایی توانایی انتخاب و تصمیم گیری خود را نادیده می گیرند ، پاپس می کشند و منتظر می مانند تا کسی بیایید و یک از مسیر ها را بر ایشان تکلیف کند و ایشان هم با خلاص شدن از شر این دودلی و ترس ، البته در ظاهر با غرولند از عدم آزادی و قدرت قسمت و سرنوشت و در باطن با کمال میل آن تکلیف را می پذیرند.
عده ای هم هستند که در این لحظات با انتخاب آگاهانه مسیر نادرست را به خاطر کم خطرتر بودن و امن تر بودن و ساده تر بودنش برمی گزینند و البته در ادامه زندگیشان با از دست دادن عزت نفس و اعتماد به خود و احساس گناهی عمیق (گناه هستی شناسانه )از این انتخاب نادرست تاوانش را می پردازند.
مسلما انتخاب درست با خود مفاهیمی جدید وارد زندگی ما می کند. تغییر عادات غلط ، رنج و سختی درست زیستن ، مبارزه با تکه های تاریک وجود ، پرورش ایمان و یقین و گذر از خود خواهی های شخصی به دگرخواهی و لزوم کسب نگرش ها و مهارت های تازه در زندگی فردی و اجتماعی ، همگی پدیده هایی جدیدند که افراد زیادی توانایی پذیرش و جذب و حل آنها را در وجودشان ندارند.
در نتیجه این افراد تنها با ذره ای کوچک از توانایی و انرزی خود می زیند و شادابی و احساس کرامت نفس و ایمان به موفقیت و در کل احساس سعادت و شادکامی از وجودشان رخت بسته است و این بهای بزرگی است که ترس و تنبلی و رکود در دامن افراد زیادی می نهد و جالب این است که ایشان در عجبند که چرا زندگیشان اینقدر کسل کننده و کرخت و ملال آور است و در روزمرگی و فرسایش غرق شده اند.
حرکت بسوی آینده دلهره آور است . منظور بنده از حرکت ، یک مسیرگزینی فعال و خودانگیخته بسوی بهترین هاست که خود ناشی از عدم انفعال و کنش ناپذیر بودن دایمی فرد است. عده زیادی با وجود حرکت ظاهری ، در واقع از نظر وجودی حرکتی بسوی آینده ندارند و درجا زده اند و حتی پسروی هم می کنند.اینگونه افراد آنچه در گذشته برایشان تجربه لذت بخشی به همراه داشته مدام تکرار می کنند تا بلکه همان لذت را کسب کنند و دریغ از آفت تکرار که اوج های لذت را به حضیض عادت و یکنواختی مبدل می کند و فرد را در تشویش و هراسش از نقشی که در آینده بر عهده دارد باقی می گذارد و برایش ملال و گناه و فرسایش به ارمغان می آورد.
اما انسان چیزی بیش از اینهاست و معجزاتی شگرف در وجودش به یادگار مانده است.ویکتور فرانکل روانشناس برجسته ، از قدرتی در وجود آدمی سخن می گوید که توانایی چرخش و تغییر آنی مسیر و سرنوشتش را دارد و آن را بعد معنوی انسان می نامد که بر خلاف بعد جسمی و روانی انسان هیچگاه بیمار نمی شود و قدرتمند در انتظار ندای ما می ماند.
پس بیایید به زندگیمان نظری بیافکنیم و از خود بپرسیم :
۱) چه موضوعاتی در زندگیم دارم که می دانم باید حلش کنم ، اما به سراغش نمی روم ؟
۲) تا چه حد این زندگی و سرنوشت را خودم برگزیده ام و تا چه حد در رقم خوردن درست لحظاتم نقش دارم؟
۳۰ معمولا در لحظات دشوار انتخاب های اساسی چگونه احساس و فکر و عمل می کنم ؟
رضا آشتیانی


همچنین مشاهده کنید