جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


اندیشیدن به آنچه ناممکن به نظر می رسد


اندیشیدن به آنچه ناممکن به نظر می رسد
پس بدین ترتیب همه چیز ممکن بود. دخالت مالی وسیع دولت، به فراموشی سپردن محدودیت های توافق بین کشوری برای ثبات اقتصادی در اروپا. تسلیم بانک های مرکزی در مقابل وضعیت اضطراری ضرورت راه اندازی مجدد سیستم اقتصادی.زیر ذربین بردن بهشت های مالیاتی. همه اینها امکان پذیر بود چرا که می بایست بانک ها را نجات داد.
نزدیک به سی سال، درمقابل هرنوع خدشه دار کردن پایه های نظم لیبرالی مانند بهتر کردن شرایط زندگی اکثریت مردم، همیشه با پاسخی این چنینی روبرو می شدیم :
ـ همه این ها بسیار عقب مانده است ؛ جهانی شدن قانون ماست ؛ صندوق ها خالی است ؛ بازار ها نمی پذیرند ؛ آیا میدانی که دیوار برلین سقوط کرده است ؟ و در فاصله سی سال، « اصلاحات » (رفرم ها) ادامه می یافت البته در جهت عکس. در راستای انقلابی محافظه کار که بخش های هر چه پرسودتر و سنگین تر اموال عمومی مانند خدمات عمومی خصوصی سازی شده را در خدمت سرمایه داری مالی قرار می داد تا آن را به یک ماشین « بهره دهی » برای سهام داران تبدیل کند. انقلابی در جهت مبادله آزاد که دستمزدها و حمایت اجتماعی را زیر ضربه می گرفت و دهها میلیون نفر را مجبور می ساخت برای حفظ قدرت خرید خود به « سرمایه گذاری » (در بورس و یا بیمه ها) روی آورند تا بدین ترتیب آموزش را برای خود امکان پذیرسازند و هم چنین بتوانند در زمان بیماری از خدمات درمانی بهره برند و یا به حقوق بازنشستگی دسترسی یابند.
این کاهش حقوق ها و تکه تکه کردن حمایت اجتماعی باعث زایش ابعاد عظیمی از سرمایه داری مالی شد که خود او سپس درجهت تشدید بازهم بیشتر آن عمل کرد. چرا که به وجود آوردن ریسک باعث تشویق بیمه کردن برعلیه آن می شود. حباب دلال بازی از بخش مسکن استفاده کرد و آن را به محلی برای سرمایه گذاری تبدیل نمود. بی هیچ وقفه ای، تفکر بازار همچون یک بالون از گاز ایدئولوژیک باد شد و طرزفکرها بالاخره تغییر یافت و بیشتر فردگرا و حسابگر گشت و کمتر همبسته. سقوط مالی سال ٢٠٠٨ از این رو در درجه اول مشکلی تکنیکی نیست که بتوان آن را با معجون «اخلاق » و یا پایان دادن به « زیاده روی » ها معالجه نمود. تمام یک سیستم است که فروپاشیده.
از هم اکنون بسیاری می کوشند و امیدوارند که مجددا آن را برپا ایستانند، شبکه بندی کنند، رنگ و جلا بخشند تا آنکه او بتواند دوباره فردا اعمال جنایتکارانه اش را برعلیه جامعه ازسر گیرد. پزشکانی که درمقابل عوارض لیبرالیسم خود را حیرت زده نشان می دهند همانهایی هستند که داروهای تحریک کننده (بودجه ای، مالیاتی، مقرراتی و ایدئولوژیک) تجویز می کنند، نسخه هایی که بدون فکر به هزینه اش باید پیچیده شوند. چنین پزشکانی می باید پیش از این خود را بی قابلیت ارزیابی می کردند. اما آنها می دانند که لشکری از سیاستمداران و رسانه ها در کار است تا گناه آنان را بشوید.
این چنین است که آقایان گوردن براون، وزیر سابق اقتصاد دولتی که « استقلال » بانک انگلستان را به وی اعطا کرد، ژوزه مانوئل باروسو، رئیس کمیسیون اروپایی که تنها دلمشغولی اش « رقابت » است، نیکلا سارکوزی، طرفدار « سپرمالیاتی »، کار در روز تعطیل (یکشنبه) و خصوصی سازی پست درکارند تا مثلا سرمایه داری را « بازسازی » کنند.
غیبتی عجیب در این بزم هزیانی به چشم می خورد. عدم حضور چپ ؟ همانی که همراه لیبرالیسم بود و عامل مقررات زدایی حوزه مالی در زمان ریاست جمهوری کلینتون، محدود کننده حقوق ها در دوران میتران قبل از آنکه در دوره لیونل ژوسپن و دومینیک استروس کان خصوصی سازی کند، همانی که حقوق بیکاری را در آلمان، در دولت گرهارد شرودر تکه تکه کرد. این چپ به نظر می رسد که تنها خواستش گذر کردن از « بحرانی » است که خود نیز در به وجود آوردن آن مسئولیت دارد. اما آن چپ دیگر چی ؟ آیا او می تواند در دورانی این چنینی به پروژه های کوچک اش که هرچند مفید اما حقیر و خردند بچسبد مانند مالیات توبین *، افزایش حداقل دستمزد، یک «برتون وودز» ** جدید، و یا جنگل هایی از توربین های بادی ؟ در دهه های اقتصاد کنزی، راست لیبرال درباره «آنچه ناممکن به نظر می رسید» اندیشید و از یک بحران بزرگ استقاده نمود تا آن را تحمیل نماید. از همان سال ١٩٤٩، فردریش هایک پدر فکری این طرز فکر که رونالد ریگان و مارگارت تاچرفرزندان آنند، به خوبی آنرا توضیح داده بود:« مهم ترین درسی که یک لیبرال واقعی باید از پیروزی سوسیالیست ها بگیرد جرات آنها در داشتن رویایی برای پدیداری جهانی نوین (اتوپی) است امری که هر روز آنچیزی را ممکن می سازد که تا اندکی پیش از آن ناممکن به نظر می رسید ».
امروز چه کسی مبادله آزاد (١) را که قلب سیستم است زیر سوال می برد ؟ آیا این حرف زیادی رویائی (اتوپیک) است ؟ مگر نه آنکه امروز وقتی بحث نجات بانک ها ست همه چیز ممکن می شود...
نوشته Serge HALIMI
برگردان: شروین احمدی
مالیات توبین(Tobin) توسط نوبل اقتصاد جیمز توبین در سال ١٩٧٢ مطرح گردید. این مالیات می بایست شامل تبادلات پولی بین المللی به میزان ٥.٠ تا ١ درصد گردد و هدف از آن تخفیف دلال بازی های بورسی است.
** برتون وودز(Bretton Woods) : اشاره به توافق های اقتصادی است که پس از جنگ دوم جهانی در سال ١٩٤٤ خطوط اصلی سیستم مالی بین المللی را بنیان نهادند. هدف آنها سازماندهی پولی جهان وکمک به کشورهائی بود که در طی جنگ ویران گشته بودند.
١ـ در اوت ١٩٩٣، گاری بکر(Gary Becker) نوبل اقتصاد که دارای نظرات فوق افراطی نئو لیبرالی است توضیح داده بود:«قوانین کار و حفاظت از محیط زیست در بسیاری از کشورهای پیشرفته افراطی شده اند. مبادله آزاد بعضی از این افراط ها را سرکوب کرده باعث می شود که آنها در مقابل کشورهای در حال رشد قابل رقابت باقی بمانند».
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید