پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

۱۶ آذر ماه روز دانشجو


۱۶ آذر ماه روز دانشجو
از مهمترین حرکتهای سیاسی، اعتراض دانشجویان در۱۶ آذر۱۳۳۲، به ورود معاون رئیس جمهورآمریکا بود ونقطه اوج آن را می توان در اشغال لانه جاسوسی آمریکا در۱۳ آبان ۱۳۵۸، مشاهده کرد.این حرکت که توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام آغازشد و مورد تایید امام نیز قرارگرفت، نشانه طرد تفکرلیبرالی ومارکسیستی در دانشگاههای کشور وغلبه گسترش اسلام خواهی بود.
جنبش دانشجویی را می توان در سه مرحله چنین تبیین کرد :
● مرحله اول
دراین مرحله جنبش دانشجویی با جریان روشنفکری پیوند خورده، و ازاین منبع برخاسته و به آن وابسته است. البته حرکت دانشجویی، درعین وابستگی و یا ارتباط با جریان روشنفکری، ویژگیهای خاص خود را نیز داشت، ویژگیهایی که برخاسته از شرایط و روحیات نسلی که به واسطه جوانی، دارای التهابهای خاص خود بود و به خاطر روح پاک، از صداقت بیشتری برخوردار و ازخدعه ها و فریبهای سیاسی کاران پیچیده به دور بود. مقام معظم رهبری درباره این مرحله می فرمایند: روشنفکران، رهبرا ن گروهها و احزاب و حتی دانشجویان، به شعار و مقابله سیاسی و احیانا جنگ وگریز درمقابل نظام حاکم می پرداختند وعلی اختلاف مراتبهم، دانشجویان خیلی بیشتر، صمیمانه تر و صادقانه ترعمل می کردند. اما رهبران احزاب و گروهها، نه به این حد از صداقت و نه به این حد از پیگیری مبارزه می کردند .
● مرحله دوم
با اوج گیری انقلاب اسلامی درسالهای ۵۷-۵۶ جنبش روشنفکری و دانشجویی که خود را پیشتاز جنبش سیاسی می پنداشت، ناگهان خود را عقب مانده یافت.حرکت عظیم مردم دراعتراض علیه رژیم، خرده احزاب و گروههای سیاسی و نیزجریان روشنفکری و جنبش دانشجویی را به تعجب واداشت و آنان را به اعلان موضع فرا خواند. دراین شرایط و احوال، جریان روشنفکری عمدتاً کلاف سردرگمی بود و چندان به عمق، گسترده وماندگاری قیام باور نداشت و به گونه های مختلف تلاش می کرد که آن را حرکتی کورتعبیرکند. مقام رهبری دراین مقطع می فرمایند : احزاب وگروههای مبارزی که مبارزه سیاسی کرده بودند وعاقبت مبارزه سیاسی باید چنین چیزی می شد ، حالا که آن چیز را به چشم خودشان دیدند، تخطئه کردند و کنارکشیدند. بعضیها گوش خواباندند ببینند چه میشود، بعضیها تخطئه هم کردند . در همان اوقات غوغای سالهای ۵۶، ۵۷ ، به نظرم درهمین دانشگاه تهران یا شاید در دانشگاه کنونی شریف بود که چند نفر از روشنفکران سخنرانی کردند- روشنفکران که الان ازهمه زمین و زمان طلبکارند بعضی هایشان فراریند، بعضیشان هم که درایران هستند از جناب عالی و بنده و این ملت وهمه طلبکارند که چرا آنها را به بازی نمی گیریم!- صریحاً گفتند: مشت است و درفش . یعنی حرفی را که ما از پدارن پیرمان می شنیدیم و آنها را تخطئه می کردیم، تا ذهن پدرپیر و مادر پیر را برگردانیم که نه، مشت و درفش نیست، و به علاوه مشت بر درفش می تواند پیروز بشود، و اگر آن پیرمردان و پیرزنان قبول نمی کردند ، رویمان را از آنها برمی گرداندیم و در دوران مبارزه، بی اعتنا کار خودمان را ادامه می دادیم، این حرف را جوانان مدعی ، روشنفکران حرفه ای و قلم به دستان پرگو و یاوه گو صریحاً گفتند !
● مرحله سوم
دراین مرحله، اهمیت و حرمت حرکت سیاسی دانشجویی در آن بود که خود را از بند ناف روشنفکری گسست و از همراهی با مردم احساس شرم و آزرم نکرد و پا به پای مردم پیش آمد و برای خود، افتخاری بس عظیم در تاریخ سیاسی ایران کسب کرد. رهبرمعظم انقلاب، این حضور تاریخی را ارج نهاده و فرموده اند: راه دومی که دانشجو می توانست انتخاب بکند، این بود که تا دید این روند یک جهت و یک خیز برداشت، نگذارد عقب بماند و فوری خودش را جلو برساند، هر کس می خواهد شعار را بدهد، هر کس می خواهد حرف درست را بزند، وقتی درست است، وقتی همان نهایتی است که من برای او داشتم خودم را می کشتم و تلاش می کردم و شعار می دادم، حالا این به وسیله مردم دارد انجام می گیرد، به وسیله عوام دارد انجام می گیرد، به وسیله فلان روحانی ای که اصلاً نمی شناختمش، دارد انجام می گیرد، حالا آن چیزی که می گفتیم بشود، دارد می شود، پس جلو برویم. این راه دوم را انتخاب کردند، درست بر عکس یهود صدر اسلام... که منتظر بعثت یک پیامبر بودند و آمده بودند در مدینه ساکن شده بودند، برای اینکه می دانستند این پیامبر از مدینه ظهور خواهد کرد و می گفتند این اَمیین و این بیسوادان که در مدینه زندگی می کنند- بت پرستان و کفار- اینها که قابل نیستند پیامبر در میانشان ظاهر شود، پیامبر اگر هم بیاید، متعلق به ماست، مریدانشان هم ماییم. وقتی پیامبر آمد، ...چون متعلق به آنها نبود، از قشر آنها نبود، از میان آنها نبود، به او کفر ورزیدند! این، آن شق اول بود. خوشبختانه دانشجویان آن شق را انتخاب نکردند. دانشجو به میدان آمد. هنگامی که دید مردم محله اش حرکت کرده اند، دارند با علم و کتل و شعار مرگ بر فلان و درورد بر فلان به طرف مسجد می روند، او هم قاطی مردم شد و رفت ، نگفت من دانشجویم. این، یک تجریه تاریخی و یک موضعگیری دقیق تاریخی بود.
● شرح واقعه ۱۶ آذر ۱۳۳۲
بعد از کودتای ۲۸ مرداد، رژیم شاه که توانسته بود با کمک اربابان بر اریکه قدرت باز گردد، درصدد برآمد تا پایه های حکومت خود را تثبیت کند، اما غافل از اینکه مردم در اولین فرصت خشم و انزجار خویش را نشان خواهند داد. " آیزنهاور" طی نطقی در کنگره آمریکا، کودتای ۲۸ مرداد را چنین توصیف کرده بود:" پیروزی سیاسی امید بخشی نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است"!
نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۳۳۲، راهی ایران گردید تا نتیجه سرمایه گذاری بیست و یک میلیون دلاری"سیا" را که در راه کودتا و سرنگونی دولت مصدق هزینه کرده بود، از نزدیک مشاهده کند.
ملت ایران در حالت افسردگی به سر می برد و از نفاق و تفرقه ای که استبداد توانسته بود در میان ملت ایجاد کند، ناراحت بود. رهبری نهضت مقاومت، قصد رساندن صدای اعتراض مردم را به گوش جهانیان داشت و تلاش لندن و واشنگتن را که می خواستند با مشروع جلوه دادن رژیم کودتا، امتیازات مورد نظر خود را در محیط آرام به دست آورند، خنثی کند. اجرای این برنامه به عهده کمیته هماهنگی دانشگاه واگذار شد.
دانشجویان دانشکده های حقوق و علوم سیاسی، علوم، دندانپزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی در دانشکده های خود، تظاهرات پرشوری علیه رژیم کودتا برپا کردند. رژیم با تمام قوا متوجه دانشگاه شد.
روز ۱۵ آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشیده شد و مأموران انتظامی، در زد وخورد با دانشجویان، شماری را مجروح و گروهی را دستگیر و زندانی کردند.
صبح روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲، گارد برای اولین بار وارد صحن دانشگاه شد تا فریاد مخالفان را در گلو خفه کند. در یکی از کلاسهای درس دانشکده فنی، چند تن از دانشجویان در اعتراض به حضور مأموران گارد، آنها را به مسخره می گیرند و مأموران گارد با حمله به دانشجویان بی پناه، سه تن از آنان را به شهادت می رسانند. فردای آن روز در جو خفقان و وحشت، نیکسون به دانشگاه تهران می آید و از دست قاتلان " دکترای حقوق " دریافت می کند.
شهید چمران در رابطه با حادثه ۱۶ آذر می گوید:" وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می بینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار بدنم را می لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سکوت دردناک می شنوم . دانشکده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رأی العین می بینم... نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران می آمد تا نتیجه بیست و یک ملیون دلار خرج کودتا را ببیند. "
اکرم اکبرزاده ابراهیمی


همچنین مشاهده کنید