جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


معلولان، نگاه متبسم، دل پر درد


معلولان، نگاه متبسم، دل پر درد
اگر شما روزی در انبار بزرگی پر از «کاه» یک «سوزن» را گم کنید، چه کار خواهید کرد؟ پاسخ به این پرسش البته به چیزهای گوناگونی وابسته است، لیکن در شرایط عادی و وقتی همه چیز سر جای خودش قرار داشته باشد یا به عبارت دیگر وقتی روند امور در حالت منطقی و طبیعی و مطابق ضوابط پیش برود، اکثریت جواب ها این خواهد بود که: چون یافتن گمگشته در چنین وضعیتی در همه ابعاد از حیز انتفاع خارج است، بنابراین جستجو و پیگیری «بی حاصل» و اتلاف وقت خواهد بود و باید از خیر آن گذشت! حالا در نظر بگیرید که از قضای روزگار - انشا»الله همیشه تندرست باشید - شما در شمار کسانی قرار بگیرید که به دلیل نقص عضو مادرزادی یا بیماری یا حادثه یا... مجبورند شرایطی خارج از روال معمول برای زندگی خود داشته باشند، بعد هم آن سوزن را "مطالبات اجتماعی و انسانی خود و آن انبار بزرگ را مملو از حقوق مدنی برآورده نشده ی افراد دیگری که از وضعیت عادی برخوردارند بدانید، آیا باز هم می توان همان پاسخ را داد و از آن سوزن چشم پوشی کرد؟ بدانید که "جامعه معلولین" در کشور ما همواره با این دغدغه ی ذهنی درگیر هستند که چگونه می شود از جامعه ای که در پرداخت مطالبات شهروندان سلامت خود درمانده است، احقاق حقوقی را انتظار داشت که همه با دید «دلسوزی» و «صدقه» به آن می نگرند؟ چگونه یک معلول می تواند متوقع دریافت خدمات و تسهیلات ویژه ای که برای زندگی عادی خود نیاز دارد باشد، وقتی انبوهی را می بیند با هیکل های ورزیده و اندامی برافراشته که در تامین مایحتاج سطح پایین و معیشت ساده درمانده هستند؟
نوع نگاه و رویکرد مسوولین در قبال معلولین همیشه دو جنبه داشته، از نقطه نظر رسمی معلولین افرادی هستند توانا و مستعد که با اندکی حمایت و داشتن فرصت های برابر می توانند عملکردی به مراتب باکیفیت تر نسبت به افراد سالم داشته باشند، و از دیدگاه غیررسمی معلولین افرادی هستند بیچاره و نیازمند ترحم که یاری کردنشان «ثواب» دارد و اگر از ته مانده برنامه های دیگر چیزی باقی بود بهتر است به آنها برسد. البته شاید شما بلافاصله بنده را متهم به ارزیابی غیرکارشناسی و بی انصافی بکنید که در ابتدای امر جای تعجب ندارد، اما اگر کارنامه ی اصلی ترین سازمان متولی رسیدگی به امور معلولین در کشور یعنی «سازمان بهزیستی» را مختصری مرور کنید و در یکی از مراکز همین سازمان چند دقیقه ای وقت بگذارید و پای حرف های تعدادی از معلولین و خانواده ی آنان بنشینید، صد در صد نظرتان همانی می شود که چند خط بالاتر عرض شد.
این سازمان دولتی که فلسفه وجودی آن کمک به اقشار فرودست و ناتوان جامعه و ارتقا» شاخص های کیفی زندگی آنها می باشد، چه موقعی که مستقل بود و چه حالا که هر چند وقت یکبار متولی جدیدی پیدا می کند، هیچ وقت نتوانسته پاسخی قابل و شایسته به نیازهای درمانی و معیشتی معلولان و خانواده های آنان ارائه کند، اندک مساعدت های آن که اغلب به صورت مقطعی و لرزان عرضه می شوند نیز خود گره ای هستند بر کلاف پیچ درپیچ زندگی معلولان. خدمات سازمان بهزیستی چون بیش از همه افرادی را هدف دارد که برای انجام امورات خود با معذورات خاصی روبرو هستند، طبعا باید شرایطی را فراهم کرد که این افراد خود بتوانند امکان برخورداری از امکانات را داشته باشند، در حالی که دریافت خدمات مراکز مختلف این سازمان، از مستمری های ناچیز تا خدمات ناقص درمانی مستلزم نامه نگاری ها و رفت و آمدهای مکرری است که افراد معلول ناگزیر هستند که برای محروم نماندن از همین اندک همواره به کسان دیگری متوسل باشند.
قرار است که معلولین بتوانند مستقل باشند و هویت و شخصیت خود را به دیگران اثبات کنند، ولی با کدام امکانات؟ با کدام حمایت ویژه؟ با کدام برنامه؟ وقتی می توان چنین انتظاراتی را از آنان داشت که پیش نیازهای چنین توقعاتی را نیز برآورده کرد.
وقتی که شخصی نتواند نیازهای اولیه اش در حوزه های شغل و درآمد، تشکیل خانواده، داشتن مسکن و کسب احترام و کرامت را برآورد، چگونه می تواند نقشی مثبت در جامعه خود داشته باشد؟ وقتی که هنوز هم مبلمان شهری و ساختمان های نوساز دولتی فاقد امکانات مخصوص معلولین هستند چگونه می توان انتظار داشت که آنها پا به پای دیگران تحصیل کرده، امکان انجام اموراتشان را داشته باشند و شغل پیدا کنند؟
متاسفانه قوانین جامعی که باید محرک جامعه برای رسیدن به چنین اهدافی باشند تصویب نمی شوند یا بعد از تصویب به انحای مختلف از اجرای آنها خودداری می شود.
با همه انتظاراتی که از نظام جمهوری اسلامی در جهت ارزش گرایی و دستگیری از محرومان و اقشار آسیب پذیر می رود، دلیل عدم تصویب «کنوانسیون حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت» که یک پیمان جهانی می باشد از سوی مجلس شورای اسلامی مشخص نیست، سیاست های ناپایدار تشویقی و قوانین مصوب داخلی نیز مسکوت مانده اند و بدون ضمانت اجرایی هیچ تعهدی را برنمی انگیزند و این مساله به تنهایی مبین عدم واقع بینی و دلخوش بودن به شعارهای زیبایی است که در این زمینه می دهیم.
بخش خصوصی که جای خود دارد، می توان آرشیو حجیمی از آگهی های استخدام سازمان های دولتی در چند سال اخیر تهیه کرد که در آنها هیچ اشاره ای به امکان دعوت به استخدام معلولین حتی برای کارهای سبک و سطح پایین نشده است، در حالی که قانون صراحت دارد که مراکز دولتی در استخدام های خود موظفند که ۳ درصد از مشاغل خود را به معلولین اختصاص دهند، البته پس از بهینه سازی شغل و محل کار و همچنین پس از آزمایشات پزشکی و محرز شدن اینکه فرد معلول از عهده ی انجام آن کار برمی آید.
همین معضلات مالی و دریغ داشتن از امکانات و امدادهایی که تامین آنها توسط حکومت نه یک برنامه جانبی، که یک وظیفه بااولویت است به علاوه صدها چالش روحی و روانی دیگر، باعث شده خانواده هایی که دارای فرزندان معلول هستند با کاری سخت و طاقت فرسا مواجه باشند و در بسیاری از موارد از پس هزینه های مادی و معنوی سرپرستی و نگهداری فرزند معلول خود برنیامده و با نادیده گرفتن عواطف و احساسات، تصمیمی خارج از میل و اراده خود بگیرند.
کسانی هم که علی رغم تنگ بودن عرصه و سرزنش های اطرافیان به نگهداری و تیمار فرزند معلول خود مشغولند باید هم تنش های روحی و هم گرفتاری های اقتصادی را در کنار هم تحمل نمایند و متاسفانه هیچ نهادی عهده دار بخشی از این رنج و محنت نیست.
یکی از عمده مشکلات منحصر به فرد معلولین در کشور ما قرار داشتن نام آنها در اکثر عرصه ها در کنار نام «جانبازان» عزیز و همیشه سرفراز میهن است. البته قصد جسارتی در کار نیست، منتهای مراتب به این دلیل که تعداد این عزیزان کمتر است و از طرف سازمانی مستقل و پرامکانات پشتیبانی می شوند و نیز اینکه علت جانبازی این بزرگواران یک ایثارگری باارزش و ستایش شده است، بسیاری از نارسایی های امکاناتی و صدمات روحی و فکری معلولان متوجه ایشان نیست.
با وجود شرایط تقریبا یکسان حتی نوع برخورد جامعه نیز با جانبازان به کلی متفاوت است، مثلا خانمی که حاضر می شود ناملایمات را نادیده بگیرد و با عزیز جانبازی ازدواج کند، یکی از مسائل عمده ای که در نظر می گیرد اجر اخروی این عمل است، ولی با آن که درباره کرامت معلولان نیز دستورات دینی مشخصی وجود دارد در مورد آنها این مساله صدق نمی کند.
افرادی که دارای معلولیت هستند طیف وسیعی از عقب افتادگان ذهنی تا نابینایان را با اقسام گوناگونی از مشکلات جسمی و حرکتی شامل می شوند، هر یک نیز دارای توانایی ها و محدودیت های خاص خودشان هستند، خودشان هم بهتر از هر کس دیگری می دانند که قابلیت و ظرفیتشان تا کجاست و نیازی به گریز از واقعیات و کتمان این حقیقت که سرنوشت، زندگی متفاوتی را برایشان تدارک دیده ندارند.
این عزیزان باید بدانند مادامی که خود همت نکرده و حرکتی نکنند، کسی متوجه آنان نمی شود و جایگاهی نمی یابند و در شرایط فعلی نباید توقع جز این را هم داشته باشند.
با این وجود نیازهایی از قبیل آموزش های علمی و فنی متناسب، تهیه وسایل بهداشتی و کمکی، تلاش برای بازپس گیری بخشی از توانایی ها، مشاوره های روانشناسی و تقویت اعتماد به نفس، دسترسی به دارو و درمان و امکانات پزشکی، مناسب سازی ساختمان ها و معابر، مهیا نمودن مکان ها و وسایل ورزشی، بالا بردن سطح آگاهی ها در رابطه با نحوه ی برخورد با افراد معلول و فرهنگ سازی توسط رسانه ها در مورد شان و منزلت این افراد و بسیاری دیگر، عمدتا از عهده و اختیار معلولان خارج است و باید اراده ی مافوقی برای اعاده نمودن آنها سراغ گرفت.
ضمن آنکه باید برنامه هایی فراگیر وجود داشته باشند برای خارج نمودن معلولین از انزوا و احساس بیهودگی و نزدیک کردن خود و خانواده هایشان به یکدیگر بوسیله ی ابزارهایی مانند تشکیل سازمان های مردم نهاد یا از طریق فناوری های نوین ارتباطی تا بلکه خود این افراد پیگیر حقوق پایمال شده خود باشند و از راه همدلی و همدردی با یکدیگر بخشی از آلام ایشان نیز تسکین یابد.
این جا دیگر نه باید و نه می توان از کاوش و حیات بخشیدن به خواسته ها صرف نظر کرد و دو مبارزه اجتناب ناپذیر است، یکی ستیز برای غلبه بر کاستی های فردی و عوارض روانی ناشی از آنها و دیگری نبردی نابرابر با جباری روزگار و در این مسیر عنایات ویژه حق تعالی همواره دستگیر و مددرسان معلولان خواهد بود که «هر که در این بزم مقرب تر است / جام بلا بیشترش می دهند».
نویسنده : محسن دقت دوست
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید