پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


پله پله تا ملاقات با موفقیت


پله پله تا ملاقات با موفقیت
تو! آدم موفقی هستی؟ برای جواب دادن به این پرسش تا دلت بخواهد زمان داری برای ارزیابی خودت و این غیرعادی نیست چون همین حالا هم که سرت را بچرخانی و از دو سه نفری که در اطرافت هستند این را بپرسی آنها هم اول لبخندی می‌زنند که یعنی منظورت چیست و بعد اگر بخواهند با صداقت جواب بدهند زمانی می‌خواهند برای جواب دادن و در اصل نمی‌توان این سوال را خیلی راحت جواب داد...
اما به جای آن اگر از هر کسی بپرسید که می‌خواهد اَدم موفقی باشد یا نه؟ بدون درنگ می‌گوید:بله...چرا که نه! اما اگر این طور است چرا همه نمی‌توانند موفق باشند؟چرا همه آنها که معیارهای مادی و ثروت برایشان در درجه اول قرار دارد، نمی‌توانند مثل همسایه روبه‌رو یک ماشین و خانه گران قیمت داشته باشند یا اگر دوست دارند آدمی ‌بی‌نهایت فداکار باشند و در حق دیگران جز خوبی نکنند، نمی‌توانند ذره‌ای شبیه به مادر ترزا باشند؟
● پله اول: معنای موفقیت
شما چه تعریفی از موفقیت دارید؟ موفقیت برایتان در چه چیزی معنا می‌شود؟ ثروت؟ دانش؟ مقام اجتماعی؟ زندگی مشترک خوب؟اولین قدم برای موفقیت؛تعریف داشتن از موفقیت است! با اینکه خیلی از دانشمندان و نویسندگان و متفکران سعی کرده‌اند تعریف کاملی از موفقیت بدهند اما این تعریف در ذهن هر فردی به یک صورت است. شاید برای شما تحصیلات بالا یک موفقیت است و برای دیگری ثروت و برای دیگری پایبندی به اصول اخلاقی یک موفقیت به حساب می‌آید اما آنچه که بسیاری با آن موافق‌اند این است که موفقیت یک احساس درونی است و فرد موفق کسی است که به آرزو‌ها و خواسته‌های خود رسیده و از درون احساس رضایت خاطر می‌کند.پس موفقیت در ذهن هر کدام از ما با دیگری فرق می‌کند و اول از همه باید با خود به نتیجه برسیم که چه چیزی برای ما موفقیت به حساب می‌آید و موجب آرامش خاطر ما می‌شود.
● پله دوم:تعیین هدف
حالا که به پله دوم رسیدید باید «تعیین هدف» کنید.شما به چه سمت و سویی می‌خواهید بروید؟ و نکته‌ای که به اندازه تعیین هدف مهم است و حتی پیش زمینه آن به حساب می‌آید، این است که خودمان باشیم نه دیگری و بخواهیم خودمان را ارتقا بدهیم نه اینکه خود را تبدیل به دیگری کنیم. اگر تا به امروز احساس کرده‌اید، موفق نیستید و یا نتوانسته‌اید موفق باشید شاید به‌این خاطر است که خودتان را خوب نشناخته‌اید و به جای استفاده از توانایی‌های خودتان دنبال توانایی‌هایی خارج از خودتان گشته‌اید و یا اینکه فقط و فقط در حرف گفته‌اید که می‌خواهید موفق باشید و برای این خواسته‌تان هیچ‌گونه تلاشی نکرده‌اید.برای اینکه بدانید جزو این دسته هستید یا نه قلم و کاغذی بردارید و هدف‌های اصلی‌تان را روی آن بنویسید و بعد ببینید واقعا برای رسیدن به آنها چه کاری انجام داده‌اید.
● پله سوم: هرگز تسلیم نشوید
مرحله اول و دوم که دو مرحله سخت هستند گذشت و شما تعیین هدف کرده‌اید اما برای رسیدن به مقصد باید کفش آهنین بپوشید. برای اینکه معنای کفش آهنین را هم بهتر متوجه شوید اول این داستان واقعی را از زبان برایان تریسی مولف کتاب «قورباغه‌ات را قورت بده» بخوانید:
«در ????، آمریکا در رکود اقتصادی سختی گرفتار شده بود. کارخانه‌ها، صنایع و بازرگانان در سراسر کشور ورشکست شده و هزاران هزار انسان از کار بیکار شده بودند. اوریسون سویت ماردن بازرگانی که در میدوست زندگی می‌کرد، در کشاکش این رکود، هتل خود را از دست داد و با پول کم و وقت زیاد بر جای ماند. او تصمیم گرفت برای برانگیختن و الهام بخشیدن به ملتش برای ایستادگی و ادامه دادن تلاش و سازندگی، کتابی بنویسد.
او در بالای یک اصطبل اتاقی کرایه کرد و به مدت یک سال تمام شب و روز را کار کرد تا کتابی نوشت که آن را «در راه پویایی» نام گذاشت. این کتاب شرح حال زنان و مردان بی شماری را بیان می‌کرد که در برابر دشواری‌های فراوان به سختی پایداری کرده تا به پیروزی رسیده بودند. کتاب به پایان رسید. اوریسون خسته و گرسنه بود، برای شام به رستوران کوچکی در پایین خیابان محل سکونتش رفت. زمانی که در رستوران نشسته بود و شام می‌خورد، اصطبل آتش گرفت و تا وقتی که برگردد تمام دست نوشته‌هایش که بیش از ???? صفحه می‌شد در شعله‌های آتش سوخت.
فکر می‌کنید او چه کرد؟یا بهتر است بگوییم اگر شما جای او بودید چه می‌کردید؟ در ابتدا نا امیدی و افسردگی وجودش را گرفت اما به یاد آورد که در تمام صفحات کتابش از اهمیت ایستادگی در برابر ناامیدی سخن گفته بود، پس بار دیگر نوشتن کتاب را آغاز کرد و یک سال دیگر برای آن وقت گذاشت. وقتی کتاب به پایان رسید چاپ آن را به ناشران چندی پیشنهاد داد ولی در میانه رکود اقتصادی آن سال‌ها هیچ کس به چاپ یک کتاب الهام دهنده و تشویق کننده علاقه‌ای نشان نداد. او شرایط را پذیرفت و منتظر شد تا وضعیت بهتر شود. پس از آن به شیکاگو رفت و مشغول به کار شد.
روزی با یکی از دوستانش که با ناشری آشنا بود درباره کتابش حرف زد. ناشر دست نویس کتاب را خواند و احساس کرد که این کتاب درست همان کتابی است که آدم‌ها باید در بحبوحه یک بحران بخوانند. کتاب او منتشر شد و در فهرست کتاب‌های بسیار پر فروش قرار گرفت. این کتاب منبع الهام و تشویق و ترغیب هزاران هزار انسان شد تا جایی که بسیاری از سیاستمداران بزرگ و مردان موفق در عرصه کار و تجارت گفته‌اند که کتاب او آمریکا را به قرن بیستم رساند. این کتاب تأثیر به سزایی روی ذهن تصمیم گیرندگان در سراسر کشور داشت و در تاریخ کتاب‌های رشد و توسعه فردی تا آن زمان، یکی از مهم ترین کتاب‌های کلاسیک شناخته شد.
در کتاب اوریسون سویت ماردن می‌خوانیم: برای موفقیت دو پیش نیاز اساسی وجود دارد:
۱) آغاز کردن با اراده‌ای استوار
۲) ادامه دادن با سختی. او با اشاره به ویژگی پایداری، نوشت که برای مردی که توانایی خود را تشخیص می‌دهد، نا امید نمی‌شود و اراده‌ای راسخ و تسخیرناپذیر دارد، شکست وجود ندارد. برای مردی که هر گاه زمین می‌خورد بر می‌خیزد، در موقعیت‌هایی مشابه که دیگران تسلیم می‌شوند پایداری می‌کند و زمانی که بقیه آدم‌ها عقب نشینی می‌کنند او به حرکت ادامه می‌دهد، شکست معنا ندارد.»

● پله آخر: کارنامه
حالا با چشمان باز می‌توانید حرکت کنید، اما چه‌ طور و چگونه بفهمید که راه درستی را در پیش گرفته‌اید و یا در راه درست در حال حرکت هستید؟! خودتان را ارزیابی کنید و جوجه‌ها را به جای اینکه آخر پاییز بشمرید، از همین امروز شروع کنید به شمردن! آخر شب؛آخر هفته؛آخر ماه خودتان و هدفتان و سرعت نزدیک شدن به مقصد را ارزیابی کنید. مشاوره با یک متخصص در این راه هم نه تنها بد نیست که می‌تواند برای شما کمک فوق العاده‌ای باشد و به شما اعتماد به نفس بیشتری بدهد.با این نوع نگاه می‌توانید خیلی زود جلوی اشتباه خود را بگیرید و یا نقاط مثبت را شناسایی و با سرعت بیشتری حرکت کنید.
سارا جمال‌آبادی
منبع : روزنامه سلامت


همچنین مشاهده کنید