سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

خروجی در کار نیست


خروجی در کار نیست
<کابوس هژمونی نومحافظه‌کاران> شاید گویا‌ترین جمله برای واژه عراق باشد؛ عراقی که نزدیک به شش سال است در قاموس جمهوریخواهان به نقطه آغاز و پایان جنگ با ترور ختم شده است. استفان میتز، مدیر تحقیقات استراتژیک وزارت دفاع آمریکا سرنوشت ایالات‌متحده و وضعیت آینده این کشور در جهان را با حوادثی که در عراق جریان دارد، مرتبط می‌داند. میتز می‌گوید: دلبستگی به عراق خطرناک و مشکل است زیرا اگر آنجا موفقیتی به دست نیاوریم بدان‌معنا خواهد بود که جهان باردیگر به نظام جدید دو قطبی بازخواهد گشت و اگر در عراق موفق شویم در همه‌جا موفقیت کسب خواهیم کرد چرا که عراق برای ما به مثابه ساحل امنیت و هم آزمایشگاه و هم آزمایش است. ‌ شاید گفته میتز زیاد هم بیراه نباشد مادامی‌که پذیرفت پل ولفوویتز، خالق دکترین دفاع مشروع و حملات پیشدستانه هم معتقد است اگر ایالات‌متحده در عراق موفق نشود، بدان معنا است که استفاده مجدد از زور در دیگر کشورها موفقیت‌آمیز نخواهد بود و این به یک نتیجه تلخ منتهی می‌شود که باید دنیای دو یا چند قطبی را از لای تئوری‌ها بیرون آورد و عینی بودن آن را باور داشت. همه این اظهارنظرها خود به تنهایی بیانگر اهمیت عراق برای هیات‌حاکمه کاخ‌سفید حداقل در طول هشت سال گذشته است. ‌
هرچند در کنگره و سنا بسیاری از نمایندگان خواهان خروج نیروهای آمریکایی از عراق تا پایان سال ۲۰۰۹ هستند و از بوش خواسته شده که مسوولیت شکست سیاست‌هایش را در عراق در طول سال‌های اخیر برعهده بگیرد و به فریب دادن مردم آمریکا و دروغی که درباره دلایل جنگ علیه عراق به آنان گفته است، اعتراف کند اما صحبت‌های هفته گذشته بوش در اصرار بر دکترین جنگ حاکی از عدم انعطاف‌پذیری نومحافظه‌کاران و خصوصا شخص بوش در عدم پذیرش شکست از سوی آنان می‌شود. ‌
جالب است که <باب وودوارد> در کتاب <دولت انکار> از قول لورا، همسر بوش می‌گوید که: بوش در یکی از میهمانی‌های خانوادگی قبل از حمله به عراق در مارس ۲۰۰۳ به پدرش، بوش پدر می‌گفت: من با وجود مخالفت‌های بسیاری که وجود دارد به عراق حمله می‌کنم حتی اگر لورا و بارنی(سگ اسکاتلندی مورد علاقه بوش) تنها حامیان من باشند. ‌
خودرایی، یکجانبه‌گرایی بوش و حلقه مشاوران افراطی و جنگ طلب وی نهایتا و پس از گذشت شش سال که به جای تکیه بر توانایی‌های ملت و دولت عراق برای برون‌رفت از بحران امنیتی، بی‌ثباتی و کاهش خشونت‌های فرقه‌ای به این نتیجه انجامیده که تلاش دارد با تکیه بر توان نظامی‌ آمریکا در عراق و در منطقه، جهت وظایف نظامیان آمریکایی در عراق را به سمت ماموریت‌های امنیتی و جنگ شهری بکشاند. با این همه و با وجود اجرای کمربند سبز بغداد در تابستان در قالب افزایش نیروها توسط ژنرال پترائوس هنوز هم این ابهام هست که ‌آیا آمریکا با انتخاب اوباما و در پیش گرفتن سیاست تغییر می‌تواند با سیاست جدید، ناامنی‌ها را مهار کرده، خود را از باتلاق عراق نجات دهد یا اینکه باز هم با نگاه اشتباه به ریشه‌های بحرا عراق بر دامنه ناامنی‌ها و بی‌ثباتی در آن کشور خواهد افزود؟ ‌
اکنون و پس از معرفی تیم دیپلماسی و امنیتی باراک اوباما که تا چند هفته دیگر بر مسند بوش تکیه خواهد زد به شکلی قابل‌درک همان نگرانی‌ها و ابهام‌ها وجود دارد چرا که به واقع اگر دموکرات‌ها با نامزدی اوباما و شعار <تغییر- > که در رفتارهای اخیر خبری از آن نبوده - در انتخابات نوامبر توفیقی به‌دست آوردند بیشتر از عملکرد ضعیف جمهوریخواهان و اوضاع فاجعه‌بار عراق بود تا یک راهبری و برنامه انتخاباتی قوی از سوی آنان. در شرایط فعلی و با گام‌های اندک اوباما و تکرار همان گفته‌ها در اهتمام برای خروج از عراق همانند گذشته، دموکراتها از یک استراتژی منطقی و قابل دفاع در بحران عراق به‌شدت رنج می‌برند. لایه‌های چندپاره فکری نظریه‌پردازان عملگرایانه دموکرات‌ها تا رسیدن به بن‌بست خروج از عراق هم‌سخن هستند اما برای گریز از بن‌بست هر کدام با گشایش راهی جدید به مسیر قبلی خود می‌روند و در مواجهه با پردازش چگونگی خروج از عراق به تکرار حرف‌های گذشته می‌پردازند. ‌
اما اگرچه در سوی دیگر و از زبان بوش، سیاست آمریکا در عراق موفق است اما واقعیت جز این را می‌گوید چرا که همواره او و معاونش، دیک چنی برداشت خوشبینانه‌ای از وضعیت عراق دارند. در قول و سخن بوش و چنی عراق بهشت است اما وقتی این گفته‌ها را با گفته‌های ناامیدکننده اوباما و بحران جهنمی بغداد می‌سنجیم می‌شود به عمق فاجعه پی برد.
اکنون و از این دیدگاه نومحافظه‌کاران در انتظار برداشت محصول شکست سیاست‌های خارجی خود هستند و از ناتوانی در تحمیل برنامه‌های خود در منطقه به‌ویژه در عراق رنج می‌برند. عراق هم‌اکنون به عرصه نبرد و مقاومت علیه آمریکا و جنگ فرسایشی علیه ارتش این کشور که نومحافظه‌کاران رهبری آن را بر عهده دارند، بدل شده است؛ نومحافظه‌کارانی که غرور قدرت و وعده‌های کارتل‌های نفتی و تراست‌های اسلحه‌سازی آنان را کور کرده و ناتوانی و سستی نظام‌های حاکم بر کشورهای عربی، آنان را فریفته است. همین امر نیز نشان دهنده آغاز شمارش معکوس برای سقوط هژمونی و پایانی بر دکترین جبر و جنگ‌بازهای کاخ‌سفید در منطقه است. ‌
‌ آگاهی بر این پایان ناخوش عامل محرکه‌ای شد تا استراتژی امنیتی اوبامای جوان پس از آن اعلام شود که گزارش کمیته بیکر - همیلتون دموکرات‌ها را واداشت به‌منظور جلوگیری از شکست تاریخی ایالات‌متحده در عراق، سیاست‌های بوش در قبال عراق را موجب شکست و ناکامی‌ آمریکا در خاورمیانه بدانند و برای رهایی از باتلاق عراق، کاهش تدریجی نیروهای نظامی‌ آمریکا در عراق تا سال ۲۰۱۱ و نیز واگذاری مسوولیت امنیت به دولت عراق تا سال ۲۰۰۹ را خواستار شدند اما چیدمان مهره‌های امنیتی و دفاعی در پازل عراق از سوی اوباما خصوصا تثبیت گیتس و اضافه شدن جیمز جونز، که به نوعی پا جای پای بوش گذاشت به نظر قابل اغماض می‌رسد چرا که این مهره‌ها در صفحه شطرنج عراق گذشته از اینکه درخصوص مقابله با مقاومت ضدآمریکایی جایگاه برجسته‌ای دارند دارای درک مناسبی هم از سیاست‌های منطقه‌ای و فرهنگی عراق هستند و از این زاویه در نوع خود قابل تامل است. هرچند گام‌های اخیر برداشته شده از سوی اوباما، حرکت وی به سمت راهبرد دیپلماتیک و واگذاری قدرت به عراقی‌ها را نشان می‌دهد اما در این میان باید ساختار و جهت‌گیری کلی سیاست‌های آمریکا را در نظر گرفت که با وجود دلایل قابل فهمی اگر آمریکا هم بخواهد نمی‌تواند از عراق خارج شود. ‌ اوباما حداقل نشان می‌دهد که با ادامه همان راهبرد بوش، در واقع <استراتژی نظامی> را به <استراتژی امنیتی- اطلاعاتی> تغییر داده است تا بتواند هم با تغییر استراتژی خود و هم با تغییر مجریان اداره امور در درازمدت راهی برای از بین بردن روند روبه افزایش خشونت‌ها بیابد و از حمله به نظامیان آمریکایی در عراق که تلفات آنها از ۳۵۰۰ کشته و ۲۰ هزار زخمی ‌فراتر رفته، بکاهد. ‌ با این همه مبلغ ۵/۶ میلیارد دلاری بودجه اضافی برای تامین نیاز نیروهای چرخشی اعزامی ‌به عراق و مبلغ یک میلیارد دلار نیز برای تقویت تدارکات این نیروها و نیز تزریق سالانه ۱۱ میلیارد دلار دیگر به هزینه‌های نظامیان مستقر در عراق همراه با ۵۰ میلیارد دلار هزینه‌های نظامی ‌سالیانه آمریکا در عراق همه و همه هزینه و سرمایه‌گذاری در کشاکش بحران مالی توانگیر جهانی، حکایت از اهمیت مضاعف و کلیدی عراق برای کاخ‌سفیدی است که حتی با وجود عزم اوباما برای خروج از آن با چنگ و دندان و توافقنامه امنیتی و معاهده دفاعی برای استقرار بلندمدت آمریکایی در قالب ۱۴ پایگاه نظامی هم که شده تن به خروج نخواهد داد و دمیدن در سمفونی بازگشت نظامیان مستقر در عراق از سوی اوباما در این مقطع تنها کورسوی امید برای گریز از این فاجعه و جلوگیری از تحقق تبعات منفی آن در آینده است.
ارسلان مرشدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید