چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


فقدان متد علمی در اقتصاد توسعه


فقدان متد علمی در اقتصاد توسعه
در بند نبودن به مدل سازی، خارج شدن از مرزهای کمی و ورود به مباحث کلی، عدم رعایت روش شناسی فردگرایانه و پیشنهادهای سیاستی با پشتوانه های توصیفی، همه و همه نشان از چارچوبی در اقتصاد توسعه دارد که با پیکره اصلی علم اقتصاد فاصله محسوس دارد.
امروز مباحث علم اقتصاد مرزهای دیگر علوم را شکسته و به توسعه آنها کمک کرده است. از حوزه سیاست گرفته تا روان شناسی و آموزش و پرورش همه و همه از علم اقتصاد تاسی گرفته اند و اقتصاددانان بسیاری هستند که وارد این حوزه ها شده اند. اما بحث بر سر این است که آیا روش این اقتصاددانان برای ورود به این مباحث منطبق به روش شناسی اقتصاد است؟ در واقع متد علمی اقتصاد ابزاری شده است برای عالمان این حوزه که وارد حیطه های دیگر علم شوند. این فرایند اگرچه برای اقتصاد تازه می نماید اما این اولین بار در تاریخ علم نیست که چنین اتفاقی افتاده است. ریاضیات اولین حیطه علمی بود که وارد حوزه های دیگر شد و هنوز که هنوز است هیچ علمی اینگونه تبدیل به مادر علوم نشده است، اما علم اقتصاد نیز نشان داده که دارای چنین پتانسیل توانمندی هست.
در واقع روش عام اقتصاد برای تحلیل وقایع مبتنی بر تمرکز روی چگونگی تصمیم فرد با توجه به تابع مطلوبیت وی و وجود محدودیت ها است و سپس برای کشف آنچه در نهایت در مقیاس کلان رخ می دهد، جمع نتیجه بدست آمده برای افراد و یافتن تعادل عمومی است. اگرچه شاید در ابتدا تصور شود این چارچوب روش شناسانه، تقلیل دادن علم است و اصلا علمی که یک روش را توصیه کند علم نیست اما باید توجه داشت که این چارچوب تنها روش علمی را نشان می دهد و در بند آن نیست تا نتیجه ای خاص را به دست دهد. بگذارید مثالی بسیار ساده بزنیم تا موضوع آشکار شود. وقتی بخواهیم نقاشی کنیم، اولین قدم برای هر نگاره ای برداشتن قلم و در دست گرفتن و کشیدن آن بر سطح کاغذ است. شما ممکن است موضوع های مختلفی را نقاشی کنید اما برای هر نقاشی باید آن قدم اول را بردارید. بی تردید روش عقلانی این است که وقتی می توان از دست استفاده کرد، نقاشی را با دهان نمی کشند.
روش متداول علم اقتصاد هم در واقع بیان این مساله است که برای هر تحلیل اقتصادی با هر نتیجه ای روش علمی چیست. بی تردید اگر آن روش به کار گرفته نشود از منظر علمای اقتصاد آنچه حادث شده است فاقد وجاهت علمی است. البته، نتایج گاه آنچنان است که دیگر بر روش تاکید نمی شود، آنچنان که تابلوی نقاشی زیبایی را در نظر آورید که فرد سالمی با پاهایش کشیده است. ناگفته نماند که به وی هم می توان خرده گرفت که اگر "روش عقلانی" را بکار می برد نتیجه چه بسا بی نظیر بود. اما به هر حال همچنان که نیک می دانیم، اگر روش عقلانی نقاشی به کار گرفته نشود نتیجه بااحتمال زیاد رضایت بخش نیست، در اقتصاد هم اگر روش علمی به کارگرفته نشود، تحلیلگر بااطمینان بسیار به نتیجه قوی و علمی دست نخواهد یافت.
نقدی هم که بر ادبیات اقتصاد توسعه می توان روا داشت، بی توجهی به روش شناسی فرد گرایانه ای است که توضیح آن داده شد. با نگاهی بر سرفصل ها و گفتارهای اقتصاد توسعه، می توان دریافت که پیروان متد علمی اقتصاد در این زیرشاخه اقتصاد بسیار انگشت شمارند. تو گویی اقتصاددانان توسعه، جامعه شناسند یا آمارگیر یا علم سیاست خوانده اند و برای رد گم کردن چند مدل و تابع به تحقیق خود اضافه می کنند. همین تمایز است که اقتصاد توسعه را به جزیزه ای دوردست از سرزمین مادری خود تبدیل کرده است.
البته باید اذعان داشت مقالاتی نیز در اقتصاد توسعه ارائه شده است که هماهنگ با متد علمی است، از آن جمله می توان به وارد کردن مباحث خطر اخلاقی (Moral Hazard)، نقصان های بازار سرمایه (Capital Market Imperfections) و شکست بازار در توجیه عدم رشد و توسعه یافتگی اشاره کرد (به عنوان مثال نگاه کنید به Arcand et al. (۲۰۰۷) یا Dubois (۱۹۹۹) )از سوی دیگر اقتصاددانانی که در زمینه های دیگر فعالیت دارند کارهای شگرفی را بر خلاف جریان رایج اقتصاد توسعه ارائه داده اند من جمله مقاله تاثیر گذار لوکاس(۱۹۸۸) با عنوان On the Mechanics of Economic Development. وی در این مقاله با رعایت کامل پایه های خردی برای یک مدل کلان، مدل رشد نئوکلاسیکی سولو را به صورت جامع تر با اضافه کردن انباشت سرمایه انسانی و تعامل آن با انباشت سرمایه فیزیکی به یک تئوری اقتصاد توسعه تبدیل می کند. لوکاس در ابتدا بیان می دارد که یک مدل توسعه اقتصادی می بایست واقعیات اقتصاد را به گونه ای سازمان دهد که بتواند فرصت ها را پیدا و نیازها را بیان دارد و این کار شگرفی بوده است که وی توانسته با تعمیم مدل رشد نئوکلاسیکی به یک مدل توسعه دست یابد و در عین حال لغزشی از متد فردگرایانه نداشته باشد. چنین تحقیقاتی باعث شده است تا امروز یکی از شاخه های اقتصاد توسعه در زمینه توسعه خرد عملی (Empirical Micro-Development) گسترش یابد.
با این وجود چنین کارهایی در ابتدای راه و در اقلیت هستند. بگذارید نگاهی به ژورنال های معتبر دنیا در اقتصاد توسعه بیاندازیم:
*****<Journal of Development Economics
Oxford Development Studies
Economic Development and Culture Change
Population and Development Review
Development and Change
Journal of Development Studies
Economic Development Quarterly
European Journal of Development Studies>*****
از این تعداد تنها دو ژورنال ابتدایی دارای مقالات غیرتوصیفی همراه با مدل سازی (که البته این الزاما به معنای رعایت پایه های خردی نیست) شبیه به دیگر ژورنال های اقتصادی است و بقیه گویی در زمینه جامعه شناسی، فلسفه و ... هستند. این وضعیت در مورد کتاب های اقتصاد توسعه به مراتب حادتر است و علیرغم کارهایی که ذکر آن رفت، جریان رایج اقتصاد توسعه هنوز دچار تحول بنیادی نشده است.
چنین شرایطی نمی تواند رضایت بخش باشد، در حالی که متد اقتصاد دروازه های دیگر علوم را به روی اقتصاددانان باز می کند، اقتصاددانان توسعه این جزیره را با قوانین دیگر علوم اداره می کنند و در نتیجه اینان از سوی جریان رایج اقتصادی چندان جدی گرفته نمی شوند. آنچنان که می بینیم، اقتصادهای در حال توسعه بالاجبار از همان توصیه های سیاستی استفاده می کنند که نه در ادبیات اقتصاد توسعه که در متن جریان رایج وجود دارد. این امر برآمده از ضعف مدل سازی بر مبنای متد اقتصادی در این زیر شاخه است.
در بهترین حالت توصیه های سیاستی این گروه برای یک کشور در حال توسعه، شرحی توصیفی خواهد بود که می تواند پر از تناقضاتی باشد که به چشم یک اقتصاددان می آید. از سوی دیگر اگرچه بسیاری از کشورها در ذیل عنوان در حال توسعه قرار می گیرند، لیک وضعیت آنان در بازه گسترده ای از فقیرترین تا با درآمد متوسط قرار می گیرد و توسعه دانان بیش از همه برای کشورهای فقیر آفریقا سخن دارند و نمی توان توصیه های آموزشی، بهداشتی و اقتصادی آنان را برای یک کشور در حال توسعه با درآمد متوسط و با ثبات اقتصادی-سیاسی به کار برد. اما باز هم شاهد آنیم که نه تنها کشورهای با درآمد متوسط از الگوهای رایج پیروی می کنند بلکه اقتصاددانان و کارشناسان کشورهای فقیر نیز از این الگوها بیش از توصیه های اقتصاد توسعه بهره می برند و مثلا نسخه های سیاستی IMF و بانک جهانی که در دهه ۱۹۸۰ با شکست نظریه های توسعه، اقدام به یک بازبینی گسترده و بازگشت به نظریه های نئوکلاسیک نمودند، برای آنان پر اهمیت تر از اظهارنظرهای سازمان های وابسته به سازمان ملل در مبارزه با فقر است.
با این پیشینه، نیاز مبرمی وجود دارد تا اقتصاد توسعه همچون شاخه های دیگر علم اقتصاد به روش مرسوم تکیه کند. این امر شاید آنچنان هم سخت نباشد. فراموش نکنیم که پایه های خردی در اقتصاد کلان از دهه ۱۹۷۰ به این سو توانست جای ثابتی در مدل ها بیابد و اقتصاد را با روش شناسی فردگرایانه تحلیل و برای معضلات آن پیشنهاد دهد. این اتفاقی است که می تواند در حوزه اقتصاد توسعه نیز بیفتد، و در آن صورت است که شاهد تحول و روی آوری سیاستگذاران به نتایج اقتصادتوسعه خواهیم بود.
پویا جبل عاملی
منابع:
۱- Arcand J., Ai, C. and Ethier, F. (۲۰۰۷), Moral hazard and Marshallian inefficiency: Evidence from Tunisia, Journal of Development Economics, ۸۳, ۴۱۱-۴۴۵.
۲- Dubois, P. ( ۱۹۹۹), Moral Hazard, Land Fertility and Sharecropping in a Rural Area of the Philippines, Working Papers ۹۹۳۰, Centre de Recherche en Economie et Statistique.
۳- Lucas R. E. J. (۱۹۸۸), On Mechanics of Economic Development, Journal of Monetary Economics, ۲۲, ۳-۴۲.
منبع : رستاک


همچنین مشاهده کنید