جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

ضرورت بررسی اسلام و حقوق بشر


ضرورت بررسی اسلام و حقوق بشر
پرداختن به رابطه اسلام و حقوق بشر و شرح و تبیین نسبت هرکدام در جامعه امروز و در شرایط فعلی با ضرورت های مضاعفی همراه است. این ضرورت دو وجه متفاوت دارد. یک بعد آن نگاه دینداران به مساله حقوق بشر است و روی دیگر آن بازمی گردد به توجه غیردینداران به باورهای دینداران در این خصوص.
● دینداران و حقوق بشر
در بخش اول، یعنی ضرورت توجه دینداران به حقوق بشر با یک محور اصلی روبه رو هستیم و آن اینکه انسان هایی که به حکم جبر جامعه مدرن در کنار هم زندگی می کنند چگونه می توانند با داشتن تعاریف متفاوت زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند زیرا می دانیم تعریف انسان ها از خیر و معروف فرق می کند و یکی موضوعی را مصداق معروف می داند و در مقابل دیگری از خیر تعریفی متفاوت دارد. همچنین فضیلت تعریف یکسانی نزد همگان ندارد حتی در تعریف عقل نیز این تشتت آرا کاملاً مشهود است. امروزه متفکران مختلفی وجود دارند که در تعریف از عقل شاید کمترین مشابهتی بین آنان و تعریف شان وجود نداشته باشد. یکی عقل را با سود تعریف می کند و یکی به آن نگاه لذت طلبانه دارد. گروهی هم معتقدند عقلانیت همان قدرت است یا تعریف عقل را با بازار همراه می دانند. در یک مثال ساده ملاحظه می شود تعاریف بسیار متفاوتند و جبر جامعه مدرن همه این انسان ها را در کنار هم قرار داده است پس باید قواعدی تعریف شود تا انسان ها بتوانند در کنار هم با مسالمت زندگی کنند. حقوق بشر مدعی است یکی از ابزارهایی است که می تواند در این راستا موثر باشد. حقوق بشر می گوید تعریف از خیر و معروف جدای از حق است. هر کس حق دارد اگر چه از نظر دیگران حق نباشد فارغ از آنکه چه تعریفی از معروف، عقل و خیر داشته باشد بدون در نظر گرفتن نژاد، جنسیت و مذهب. در کنار هم بودن ضرورت پرداختن و توجه حقوق بشر برای دینداران را ایجاب می کند زیرا تعاریف از خیر نه در بین ادیان مختلف که حتی ممکن است در یک دین کاملاً متفاوت باشد. تفاوت های فکری از یک سو و الزام زندگی جمعی از سوی دیگر ما را به حقوق بشر می رساند. هم زندگی جمعی بشر امری طبیعی است و هم تفاوت نگاه ها. ماجرای اخیر خبرنگار عراقی می تواند مثال خوبی برای این تفاوت نگاه ها باشد. یک عراقی ممکن است رقابت و درگیری خود را با امریکا با پرتاب لنگه کفش نشان دهد و یک ژاپنی یا چینی همین کار را در رقابت تولیدی نشان می دهد. آن خبرنگار عراقی از این کار احساس غرور می کند و دیگری ممکن است شرمسار باشد.
در مجموع حقوق بشر هیچ گاه نمی گوید کدام تعریف از خیر و کدام باور از فضیلت و معروف درست است اما می گوید حالا که قرار است ما در کنار هم زندگی کنیم و زندگی مان نیز با آرامش و امنیت همراه باشد باید راه حلی بیابیم که حقوق بشر مدعی ارائه این راه حل است. در غیر این صورت آن تفاوت ها منشاء بحران و شورش می شود. تجربه نشان داده است ریشه مشکلات و شورش ها در طول تاریخ ناشی از بی عدالتی و رفتارهای تبعیض آمیز بوده است. اما حقوق بشر معتقد است اگر به حق مردم فارغ از دین، رنگ، فکر، جنسیت و قومیت بنگریم عامل تبعیض و بی عدالتی در جامعه نیز از میان می رود. ما امروز در یک شهر هم در کنار سایر مردم زندگی و هم از خدمات آنان استفاده می کنیم و هم به آنان خدمات ارائه می دهیم. آیا یک مسلمان به خاطر مسلمان بودنش سراغ یک مکانیک مسیحی نمی رود یا یک یهودی پیش دندانپزشک مسلمان با مسیحی نمی رود یا اگر کسی در امور راهنمایی و رانندگی تخلفی داشته باشد پلیس از دین او می پرسد. اگر مسلمان باشد کمتر و اگر مسیحی و یهودی باشد بیشتر جریمه اش می کند. فارغ از همه اینها در یک شهر مسائلی چون محیط زیست، امنیت اجتماعی و عدالت آموزش و ترافیک و... مساله مشترک همگان است، چه مسلمان چه مسیحی و چه یهودی یا... به طور طبیعی مسائل مشترک پاسخ مشترک می خواهد پس دینداران لازم است پاسخگوی مسائل مشترک باشند.
هرچه جامعه یی عقب مانده تر باشد اختلاف فکری و دینی و قومی و... بیشتر باعث جنگ و درگیری می شود. مثلاً در مناطقی از کشورهایی همچون سومالی، سودان، پاکستان، افغانستان و... تبعیض به اعتبار نژاد، قوم و عقیده و... جدی تر است و در مقابل در جوامعی که روابط گسترده تر و تبعیض ها کمتر است بحران ها و شورش ها نیز بسیار کمتر است مثلاً در اتحادیه اروپا ۲۷ کشور با ده ها زبان، نژاد و مذهب وجود دارند که در کنار هم زندگی می کنند و درگیری های آنان بسیار کمتر است. اما در مناطقی از پاکستان همین اختلافات مبنای جنگ و شورش است. به عنوان نمونه یکی از عوامل وحدت در این مناطق پاکستان قومیت است. طبیعی است این عوامل اگر به تعصب و غرور جمعی تبدیل شود در یک سطح کلان بحران آفرین می شود. در مجموع دینداران مجبورند به این سوال پاسخ دهند که برای غیردینداران چقدر حق قائلند؟ آیا برای آنان حقوق مساوی با همه قائل هستند؟ آیا می توان تبعیض بین حقوق شهروندان در نظر گرفت؟
● غیردینداران و حقوق بشر از نظر دینداران
بخش دیگر یعنی ضرورت توجه غیردینداران به دینداران و حقوق بشر به تفاوت های فرهنگی بازمی گردد. فرهنگ امری دیرپا و درونی است و نمی توان با آن برخورد نظامی و پادگانی داشت. گرچه هر امر فرهنگی لزوماً دینی نیست اما این دو با هم آمیختگی نیز دارند. حقوق بشر برای آنکه بتواند فرصت تحقق داشته باشد باید به این ابعاد نیز توجه داشته باشد. حقوق بشر مدعی است بهترین راه مسالمت آمیز پذیرش فرهنگ های مختلف و متعدد است. اما غیردینداران باید توجه داشته باشند که ممکن است برخی از مبانی حقوق بشر با باورها، فرهنگ ها و اعتقادات دینداران در تناقض باشد. این تناقضات نه تنها با رفتارهای سرهنگی حل نمی شود بلکه تشدید نیز می شود. نمونه امریکا و افغانستان بهترین شاهد ناکامی این نوع رفتار است. اگرچه امریکا مدت ها است در افغانستان حاکم شده است اما غالب مردم افغانستان در برابر تغییرات اجباری مقاومت می کنند مثلاً زنان در جامعه افغانستان همچنان با آداب و عقاید خود زندگی می کنند. با اسلحه نمی توان اندیشه را تغییر داد. یک قدرت در جامعه نمی تواند به زور حقوق بشر را حاکم کند باید ابتدا اعتقاد به حقوق بشر در آحاد مردم در جامعه به وجود آید و بعد در انتظار تحقق آن نشست. دیندارانی که با اعتقاداتی متفاوت درگیرند نمی توان وادارشان کرد دست از اعتقادات شان بکشند در غیر این صورت بخشی از جامعه مدنی به لحاظ فرهنگی با اختلافاتی مواجه می شود که عملاً برخی از دینداران مجبور می شوند یا به کلی حساب خود را از جامعه مدنی جدا کنند یا به طور مخفی و به ظاهر مدنی رفتار کنند ولی در عمل انگیزه های خود را پیگیری کنند. مشکلی که در فرانسه پیش آمد نیز ناشی از همین رفتارها بود. مهاجران آفریقایی تبار فرانسه که نمی توانستند در جامعه مدنی ظهور و بروز جدی داشته باشند در قالب نهادهایی چون مساجد، کلاس ها یا خیریه ها فعال شدند که حوادث اخیر اطراف پاریس را پیش آوردند؛ حوادثی که به قول فوکویاما درگیری برای هویت طلبی بود زیرا یک آفریقایی تبار در داخل فرانسه احساس غریبگی می کرد و تصورش این بود برای آنکه او را به رسمیت بشمارند باید هویتی مستقل داشته باشد. همین اتفاق در کشور های خارجی برای ایرانیان به شکل دیگری بروز دارد مثلاً تاکید و اهمیتی که ایرانی ها بر مراسم شب یلدا یا سیزده به در و غیره دارند از این حیث قابل توجه است. از طرفی طبیعی و خاطره انگیز است که این سنت ها اجرا شود و از طرفی برای بعضی نوعی هویت طلبی در برابر فرهنگ متفاوت است که در آن زندگی می کنند. در فروپاشی شوروی نیز چنین بود چرا که کشورهایی که بعد از فروپاشی تشکیل شدند براساس قومیت شکل گرفتند؛ ارمنستان، ترکمنستان، آذربایجان، تاجیکستان و قرقیزستان و... آیا به دلیل نادیده گرفته شدن حقوق و هویت شان نبود؟ لذا پس از فروپاشی شوروی به شدت از خود واکنش نشان دادند تا حساب خود را جدا کنند و هویتی جدید برگیرند.
به نظر می رسد اگر تبعیض و تحقیر و تفاوت ها برطرف شود و تبعیض های قومیتی و مذهبی حذف شود جامعه ثبات بیشتری خواهد داشت. در انگلستان تمامی مذاهب می توانستند به طور نسبی آزادانه در جامعه حضور داشته باشند حتی زنان مسلمان به راحتی می توانستند با حجاب کامل در مجامع عمومی حاضر شوند به همین دلیل مهاجران پاکستانی یا سودانی نسل های دوم و سوم به بعدشان از نگاه قومیتی و تعصب مذهبی فاصله می گرفتند و به نگاهی انسانی نزدیک می شدند اما اگر مبنای حکومت سکولار بی اعتنایی یا نوعی تضعیف اجباری فرهنگ ها و باورهای مردم باشد در مقابل دینداران نیز موضع گیری خواهند داشت و بعضاً بر خلاف جامعه مدنی آنها عمل می کنند. بنابراین غیردینداران هم باید به تلقی دینداران توجه کنند تا در جامعه آرامش و امنیت پایدار حکمفرما شود و حقوق همگان لحاظ شود. این نیز هیچ تناقضی با ابراز نظر آزادانه عقاید ندارد. یک مسلمان، مسیحی یا یهودی می تواند به راحتی تبلیغ عقاید خود را داشته باشد ولی حقوق دیگران را نیز به رسمیت بشمارد یا یک کرد به کرد بودنش افتخار کند ولی سایر اقوام را محترم بشمارد. مشکل زمانی شروع می شود که این تفاوت ها منشاء تبعیض ها و تعصب ها شود.
محمد محمدی گرگانی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید