پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

اگر حسین‌بن‌علی بود، می‌گفت شعار امروز تو باید فلسطین باشد


اگر حسین‌بن‌علی بود، می‌گفت شعار امروز تو باید فلسطین باشد
والله و بالله ما در برابر این قضیه‏ مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. و الله قضیه‏ای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده، این قضیه است. اگر می‏خواهیم‏ به خودمان ارزش بدهیم، اگر می‏خواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش‏ بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش می‏گفت برای‏ من عزاداری کنید، می‏گفت چه شعاری بدهید؟
آنچه در ادامه خواهد آمد، سخنرانی استاد شهید مرتضی مطهری در روز عاشورای ۱۳۹۰ هجری قمری (۲۷ اسفند ۱۳۴۸) است که در جلد دوم کتاب حماسه حسینی نیز موجود است. شهید مطهری پس از این سخنرانی افشاگرانه و پر شور توسط نیروهای ساواک دستگیر شد و مدتی را در زندان تک سلولی به سر برد.
تناسب محتوای ارزشمند این سخنان با شرایط فعلی مردم غزه و تقارن آن با روزهای عزای حسینی، قابل توجه است و می توان الگوی عملی و وظیفه مسلم دینی را در این روزها دریافت.
شور و حرارت سخنان استاد شهید همیشه آنقدر زیاد بوده است که مستمع را ناخودآگاه تا آخرین کلمه سخنرانی مجذوب خود می کرده است اما از این حیث این سخنرانی بین تمام سخنرانی های ایشان از جایگاه دیگری برخوردار است و با این ویژگی شناخته شده و زبان زد است، چنانچه وی در حین سخنرانی، چند بار ناخودآگاه اشک می ریزد و فضا را متأثر می کند:
اگر پیغمبر اسلام زنده می‏بود، امروز چه می‏کرد؟ درباره چه مسئله‏ای‏ می‏اندیشید؟ والله و بالله قسم می‏خورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش‏ امروز از یهود می‏لرزد. این یک مسئله دو دو تا چهار تاست. اگر کسی نگوید، گناه کرده است، من اگر نگویم و الله مرتکب گناه شده‏ام، هر خطیب و واعظی اگر نگوید، مرتکب گناه شده است. گذشته از جنبه اسلامی، فلسطین چه‏تاریخچه‏ای دارد؟ قضیه فلسطین مربوط به دولتی از دولت های اسلامی هم نیست‏، مربوط به یک ملت است، ملتی که او را به زور از خانه‏اش بیرون‏ کرده‏اند. تاریخچه فلسطین چیست؟
مدعی هستند که در ۳ هزار سال پیش ۲ نفر از ما، "داود" و "سلیمان" برای‏ مدت موقتی در آنجا سلطنت کرده‏اند. تاریخ را بخوانید، در تمام این‏ مدت ۲، ۳ هزار ساله، کی بوده است که سرزمین فلسطین به یهود تعلق‏ داشته است؟ کی بوده است که بیشتر سرزمین فلسطین مال ملت یهود باشد.
آیا بیشتر سرزمین فلسطین از آنِ ملت یهود است؟ قبل از اسلام هم مال آنها نبود، بعد از اسلام هم مال آنها نبود. روزی که مسلمین فلسطین را فتح‏ کردند، فلسطین در اختیار مسیحی ها بود، نه در اختیار یهودی ها. اتفاقاً مسیحی‏ها که با مسلمین صلح کردند، یکی از مواردی که در صلحنامه گنجاندند، این بود که شما یهود را در اینجا راه ندهید. گفتند: ما با شما زندگی‏ می‏کنیم ولی با یهود زندگی نمی‏کنیم. چطور شد که یکدفعه نام وطن یهودی به‏ خود گرفت؟ یکی از قضایایی که کارنامه قرن ما را تاریک می‏کند، (این‏ قرنی که به دروغ، نام حقوق بشر، نام آزادی، نام انسانیت بر آن گذاشته‏اند) همین‏ قضیه است. یهودی های دنیا بعد از اینکه از ملت های غیرمسلمان زجر و شکنجه و آزار می‏بینند، (در روسیه، آلمان، و بسیاری از نقاط دنیا)، بزرگانشان می‏نشینند، می‏گویند تا وقتی که ما در اطراف دنیا متفرق هستیم، در هر جا اقلیتی هستیم، سرنوشت ما همین است. ما باید مرکزی را انتخاب کنیم و همه‏مان آنجا جمع شویم، اتباع مذهب یهود آنجا جمع شوند.
اول هم جایی را که فکر نمی‏کنند، فلسطین است، جاهای دیگر را فکر می‏کنند، بعد جنگ بین الملل اول پیش می‏آید، (البته من خلاصه‏اش را عرض می‏کنم، می‏توانید کتابهایی را که در این زمینه نوشته شده است، بخوانید .)
متفقین با عثمانی ها می‏جنگند. من نمی‏خواهم از عثمانی ها دفاع کنم، ولی هر چه بود، حکومت واحدی بود. اگر ظالم هم بود، بالاخره واحد بود. اعراب‏ ساده لوح از حکومت عثمانی به ستوه آمده بودند. تحریک متفقین را پذیرفتند. از داخل، علیه حکومت عثمانی جنگیدند، به وعده اینکه به خود آنها در مقابل عثمانیها استقلال بدهند. انگلیس‏ها به اینها قول قطعی دادند که ما به شما استقلال می‏دهیم، به شرط اینکه به نفع ما با عثمانی ها بجنگید. این بیچاره‏ها جنگیدند. در خلالی که‏ این بدبخت های نادان ناآگاه، داشتند با دولت تا حدودی اسلامی خودشان‏ می‏جنگیدند، انگلستان قول و قرار خودش را با حزب صهیونیسم که تازه‏ تشکیل شده بود، محکم کرد که فلسطین را می‏دهیم به شما در قلب کشورهای‏ اسلامی. جامعه ملل به وجود می‏آید (عدالت را ببینید!) و تصویب می‏کند که در دنیا ملت هایی هستند (مخصوصاً ملتهایی که از عثمانی جدا شده‏اند) که‏ چون رشد ندارند، ما باید بر ایشان سرپرست معین بکنیم تا اینها را اداره‏ بکنند. یعنی در واقع می‏خواستند، ارثیه عثمانیها را تقسیم بکنند. قسمتی‏ از آن را دادند به فرانسه، قسمتی را دادند به انگلستان و... از جمله‏ جاهایی که انگلستان گرفت، فلسطین بود. گفت من قیم و سرپرست شما هستم، رسماً شد کفیل. بعد به صهیونیستها وعده داد (وعده معروف بالفور) که من‏ اینجا را به شما می‏سپارم.
"صهیونیستها"، یعنی یهودیانی که دهها قرن بود که در گوشه‏های دیگر دنیا زندگی می‏کردند و از نژادهای دیگر بودند. من خودم فکر می‏کردم که‏ یهودیان موجود همه از نسل اسرائیلند، حالا می‏بینم تاریخ تشکیک می‏کند، می‏گوید این حرف دروغ است. بسیاری از یهودیها اصلاً از نسل اسرائیل‏ نیستند، جامع مشترکشان فقط مذهب است و بس. حتی نژادشان هم خالص‏ نمانده است.
یهودیانی که در اطراف و اکناف دنیا زندگی می‏کردند، فقط به دلیل اینکه فرنگی ها به اینها زجر داده‏اند و اینها دنبال نقطه‏ای‏ می‏گردند که آنجا جمع شوند و به دلیل اینکه مردم خیانت پیشه‏ای هستند و به دلیل اینکه کتاب مقدسشان به آنها اجازه داده که اگر به سرزمینی‏ رفتید، رحم نباید در شما وجود داشته باشد و از هیچ وسیله‏ای برای پیشبرد هدفتان امتناع نکنید، بعد که انگلستان وسیله مهاجرتشان را فراهم کرد، به‏ این سرزمین مهاجرت کردند و زمین ها را خریدند، در حالی که یهودی بومی در فلسطین بیش از ۵۰ هزار نفر نیست که الآن هم آن بیچاره‏ها در بدبختی‏ فوق العاده‏ای زندگی می‏کنند. یعنی یهودیان اروپایی و آمریکایی که آمدند، از جمله بدبختی هایی که به وجود آورده‏اند، این است که سربار یهودیان اصلی‏ هستند که حق دارند، در آنجا زندگی کنند.
یک عده روشنفکر در میان اعراب بود، قیام کردند، انقلاب کردند. اینها را کشتند، اعدام کردند، به دار کشیدند. مرتب یهودی ها را فرستادند، همینکه عده زیاد شد، اسلحه زیادی هم در میانشان پخش کردند، بعد اینها افتادند به جان مسلمانان بومی، کشتند و زدند و بعد هم آواره‏ کردند. پشت سر یکدیگر از کشورهای اروپایی مهاجرت می‏شد، آمدند و آمدند. این یهودیانی که شما امروز اسمشان را می‏شنوید: "موشه دایان"، "زلی اشکول‏"، "گلدامایر"، زهر مار، آخر ببینید اینها از کجای دنیا آمده‏اند؟ مدعی‏ هستند که این سرزمین، سرزمین ماست. امروز در حدود ۳ میلیون نفر مسلمان آواره از خانه و زندگیشان هستند. هدف مگر تنها همین است که یک‏ دولت کوچک در آنجا تشکیل شود؟ خیلی اشتباه کرده‏اید، خیلی همه اشتباه‏ می‏کنیم. او می‏داند که یک دولت کوچک بالاخره نمی‏تواند آنجا زندگی کند، یک اسرائیل بزرگ که دامنه‏اش از این طرف شاید تا ایران خودمان هم‏ کشیده شود.
به قول عبدالرحمن فرامرزی: این اسرائیلی که من می‏شناسم، فردا ادعای‏ شیراز را هم می‏کند، می‏گوید شاعرهای خود شما همیشه در اشعارشان اسم شیراز را گذاشته‏اند، ملک سلیمان! هر چه بگویی آقا! آن تشبیه است، می‏گوید سند از این بهتر هم می‏خواهید؟ مگر ادعای خیبر را که نزدیک مدینه است، ندارند؟ مگر "روزولت" به پادشاه وقت عربستان سعودی پیشنهاد نداد که شما بیایید این شهر را به اینها بفروشید؟ مگر اینها ادعای عراق‏ و سرزمین های مقدس شما را ندارند؟
والله و بالله ما در برابر این قضیه‏ مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. و الله قضیه‏ای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده، این قضیه است. اگر می‏خواهیم‏ به خودمان ارزش بدهیم، اگر می‏خواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش‏ بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش می‏گفت برای‏ من عزاداری کنید، می‏گفت چه شعاری بدهید؟ آیا می‏گفت بخوانید: "نوجوان اکبر من" یا می‏گفت بگویید: "زینب مضطرم الوداع، الوداع"، چیزهایی که من (امام حسین) در عمرم هرگز به این جور شعارهای پست و کثیف ذلت آور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها نگفتم؟! اگر حسین بن‏ علی بود، می‏گفت اگر می‏خواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمر امروز موشه دایان است. شمر ۱۳۰۰ سال پیش مرد، شمر امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان می‏خورد. هی دروغ در مغز ما کردند که‏ آقا این یک مسئله داخلی است، مربوط به عرب و اسرائیل است.
باز به‏ قول عبدالرحمن فرامرزی؛ اگر مال اینهاست و مذهبی نیست، چرا یهودیان‏ دیگر دنیا مرتب برای اینها پول می‏فرستند؟ ما چه جوابی در مقابل اسلام و پیغمبر خدا داریم؟ آیا چند روز پیش در روزنامه نخواندید که در سال گذشته یهودیان سایر نقاط دنیا، نه یهودیانی‏ که فعلاً شناسنامه اسرائیلی دارند، ۵۰۰ میلیون دلار برای اینها فرستادند که با این پولها فانتوم بخرند، بمب‏ بریزند بر سر مسلمانان.
شنیده‏ام یهودیان ایران خودمان در سال گذشته معادل پول ۲ فانتوم‏ فرستادند. ۳۶ میلیون دلار پول از یهودیان ایران خودمان برای آنها به عنوان کمک رفت. من آن یهودی ها را به عنوان اینکه یهودی هستند، ملامت نمی‏کنم، ما خودمان را باید ملامت کنیم، او به همکیش خود کمک کرده‏ است، با کمال افتخار پول می‏فرستد، رسیدش هم از موشه‏دایان می‏آید و آن‏ را در بازار هم نشان می‏دهد، می‏گوید بیا رسیدش را ببین. مگر همین ۲، ۳‏ شب پیش ننوشتند (من بریده‏اش را از "اطلاعات" دارم) که الآن فقط یهودیان مقیم امریکا روزی یک میلیون دلار به اسرائیل کمک می‏کنند؟
آن وقت، تلاش ما مسلمین در این زمینه چه بوده است؟ به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانیم، خودمان را شیعه علی بن ابی طالب بخوانیم. اصلاً من باید بگویم بعد از این داستانی را که ما از علی بن ابی طالب نقل‏ می‏کنیم، حرام است که دیگر در منابر نقل کنیم که روزی علی بن ابی‏ طالب شنید، دشمن به کشور اسلامی حمله کرده است؛ "و هذا اخو غامد و قد وردت خیله الانبار"، بعد فرمود شنیده‏ام زینب یک زن مسلمان یا زنی را که‏ در حمایت مسلمانان است، گرفته‏اند. شنیده‏ام دشمن، سرزمین مسلمین را غارت کرده است، مردانشان را کشته است، اسیر کرده است، متعرض زنان‏ آنها شده است، زیورها را از گوش و دست زنها جدا کرده است. بعد همین‏ علی بن ابی طالب که ما اظهار تشیع او را می‏کنیم و نسبت به او حساسیت های‏ بی معنی و دروغین نشان می‏دهیم فرمود: «فلو ان امرءا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما بل کان به عندی جدیراً»(۱). اگر یک مرد مسلمان با شنیدن این خبر دق کند و بمیرد، سزاوار است و مورد ملامت نیست.
آیا ما وظیفه نداریم که کمک مالی به آنها بکنیم؟ آیا اینها مسلمان‏ نیستند، عزیزان ندارند؟ آیا اینها برای حق مشروع بشری قیام نمی‏کنند؟ کیست که امروز منکر شود که فلسطینی های آواره، حق بازگشت به وطن خود را ندارند؟ من در سفر مکه بعضی از اینها را دیدم. یک جوانهایی، فقط می‏گفتند: دماء الشهداء، ما امیدمان فقط به خون شهدایمان است. افرادی‏ در میان آنها هستند که والله برای لباسشان محتاجند و برهنه می‏جنگند. اگر ۷۰۰ میلیون جمعیت مسلمان دنیا، هر فرد روزی یک ریال بدهد، در سال‏ نزدیک به ۳۰۰ میلیارد دلار می‏شود. اگر فقط مردم ایران که ۲۵‏ میلیون نفر هستیم و ۹۸ درصد ما مسلمان است، هر فرد، روزی یک‏ ریال به فلسطینی ها کمک کند، در سال حدود ۹۰ میلیون تومان می‏شود. اگر یک عشر مسلمانان هم هر کس روزی یک ریال کمک کند، در سال ۹ میلیون‏ تومان می‏شود. «فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم (۲) الذین‏ آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم»(۳).
به وسیله مال که می‏توانیم کمک کنیم. والله این انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است. اولین سؤالی که بعد از مردن‏ از ما می‏کنند، همین است که در زمینه همبستگی اسلامی چه کردید؟ پیغمبر فرمود: «من سمع مسلماً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم» (۴) هر کس بشنود، صدای مسلمانی را که فریاد می‏کند یاللمسلمین، مسلمانان به‏ فریاد من برسید، و او را کمک نکند، دیگر مسلمان نیست، من او را مسلمان نمی‏دانم. چه مانعی دارد که ما برای اینها حساب باز کنیم؟ چه‏ مانعی دارد که مقدار کمی از درآمد خودمان را اختصاص به اینها بدهیم؟ چرا یهودیان دنیا حتی یهودیان ایران کمک بکنند و ملت های دیگر آنها را تحسین کنند، بارک الله بگویند، ملت بیدار بگویند، ولی ما نکنیم؟ مردم بیدار آن مردمی هستند که فرصت شناس باشند، دردشناس باشند، حقایق شناس باشند. من وظیفه خودم را عمل کردم. وظیفه من فقط گفتن بود و خدا می‏داند، جز تحت فشار وجدان و وظیفه خودم چیز دیگری نبود. این کمک مالی را وظیفه‏ شما می‏دانم. و وظیفه خودم و هر خطیب و واعظی می‏دانم که این را بگوید، بر هر خطیب و واعظی من واجب می‏دانم که چنین حرفی را بزند. مراجع تقلید بزرگی مثل آیت الله حکیم و دیگران، رسماً فتوی داده‏اند که کسی که در آنجا کشته می‏شود، اگر نماز هم نخواند، شهید در راه خداست. پس بیاییم به خودمان ارزش بدهیم، به کار و فکر خودمان ارزش بدهیم، به کتاب های خودمان ارزش بدهیم، به پول های خودمان ارزش‏ بدهیم، خودمان را در میان ملل دنیا آبرومند بکنیم. علت اینکه دولت های‏ بزرگ جهان چندان درباره سرنوشت ما نمی‏اندیشند، این است که معتقدند، مسلمان غیرت ندارد. امریکا را فقط همین یکی جری کرده است. می‏گوید مسلمان جماعت غیرت ندارد، همبستگی و همدردی ندارد.
می‏گوید یهودی که‏ برای پول می‏میرد، جز پول چیزی نمی‏شناسد، خدایش پول است، زندگیش پول‏ است، حیات و مماتش پول است، به یک چنین مسئله حساسی که می‏رسد، روزی‏ یک میلیون دلار به همکیشانش کمک می‏کند ولی ۷۰۰ میلیون مسلمان دنیا کوچکترین کمکی به همکیش خود نمی‏کنند!
روز عاشورا است. روز معراج حسین بن علی علیه السلام است. روزی است‏ که ما باید از روح حسین، از غیرت حسین، از مقاومت حسین، از شجاعت و نمی‏توانم درباره اخلاص حسینی کوچکترین سخنی بگویم، کوچکتر از این هستم، ولی می‏توانم بگویم چیزی که در روز عاشورا بیش از هر چیز دیگر جلوه‏گر و نمایان است، طمأنینه حسین، اطمینان حسین، آرامش و استقامت حسین‏ است. این سخنی نیست که من می‏گویم، سخنی است که از همان روزها درک‏ کردند. یک کسی که آنجا حاضر بوده است، جمله‏ای دارد. تعبیر او مطابق‏ عصر و زمان و فهم خودش خیلی عالی است. می‏گوید: و الله ما رایت‏ مکثوراً قط قد قتل ولده و اهل بیته و اصحاب اربط جاشا منه(۵). این‏ مرد، در واقع یک خبرنگار بوده و قضایا را نقل کرده است. می‏گوید به‏ خدا قسم من سراغ ندارم مرد دلشکسته‏ای، مرد تحت فشار قرار گرفته‏ای را که‏ فرزندانش (اهل بیتش) جلوی چشمش قلم قلم باشند، اصحابش را ببیند، در حالی که سرهاشان از بدنهایشان جدا شده است، و این مقدار قوت قلب‏ داشته باشد.
این جریان خیلی عجیب است، شوخی نیست، جریانی که همیشه اعجاب مرا بر می‏انگیزد، این است: اباعبدالله در روز عاشورا چنان قدم بر می‏دارد که‏ کأنّه آینده روشن یعنی آثار نورانی نهضت خودش را به چشم می‏بیند. او شک‏ نداشت که با همین شهید شدن، پیروز شد. شک نکرد که روز عاشورا پایان این‏ است که باید هر چه دارد در راه خدا بدهد، یعنی پایان کشت است و از روز عاشورا آغاز بهره برداری از این نهضت است. همانگونه که همینطور هم‏ باشد.
پاورقی:
۱- نهج البلاغه، خطبه. ۲۷
۲- سوره نساء، آیه. ۹۵
۳- سوره توبه، آیه. ۲۰
۴- اصول کافی‏ج ۲ ص. ۱۶۴ (به جای مسلما، رجلا آمده).
۵- لهوف ص. ۵۰
منبع : مطالبه


همچنین مشاهده کنید