پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


آی نیما نفس دریایی!


آی نیما نفس دریایی!
هنگامی که چشم از جهان بر بست، هنر ایرانی آفریننده ای را از دست داده بود که به درستی مفهوم واقعی زندگی را در زیبایی تلاش به سوی هدف یافته بود و با خلاقیت شگرف اش در ارائه دستاوردهای تازه تری در عرصه هنر توانسته بود هستی را که رو به سوی هدفی عالی تر دارد، پیش چشم همه عاشقان راه بهروزی و سعادت رنگی دیگر دهد.
علی اسفندیاری، معروف به نیما یوشیج در سال ۱۲۷۴ در یوش مازندران به دنیا آمد. دوران طفولیت خود را بین زحمتکشان ده گذراند. بعدها به تهران می آید و دوره تحصیلات عالیه خود را شروع می کند. آشنایی به زبان فرانسه او را با ادبیات نوین جهان آشنا می سازد. آشنایی با درک ضرورت های مبرم زمان، او را به ایجاد تحول اساسی و نوآوری در سبک های متداول شعر فارسی سوق می دهد و راه تازه ای را در پیش چشم او می گذارد.
"افسانه" او به سال ۱۳۰۱ در "قرن بیستم" روزنامه پیشرو آن زمان، به چاپ می رسد. "افسانه" غزل عاشقانه ی پر شوری از نوع جدید است. چاپ این شعر در جامعه ادبی آن زمان با ابتکارهای تازه ای که داشت، بر روی شعر فارسی گستره وسیعی می گشاید:
عاشقا خیز، کامد بهاران
چشمه کوچک از کوه جوشید
گل به صحرا درآمد چو آتش
رود تیره چو طوفان خروشید
بعد از این است که نیما در راه نوینی که خود رهگشای آن است گام های محکم تر بر می دارد و با استفاده درست از سنت های ارزشمند شعر قدیم فارسی، شیوه ای نو در شعر امروز ایران بنیان می نهد. نیما با اعلام نبرد علیه مقلدان بی مایه ی شعرای بزرگ، ثابت می کند که شایسته ترین میراث دار شعر و ادب گرانمایه و ارزشمند ما همانا خود اوست. ارزش نیما علاوه بر تحولی که در اسلوب شعر به وجود می آورد، در مضامین اجتماعی شعرهای اوست. او هنرمندی است که از اندیشه های مترقی زمان خویش، تاثیر می پذیرد.
آوای او چو ناقوس،
در هر کجا که مرده به داغیست
یا دلفسرده مانده چراغیست
تاثیر می کند،
او روز و روزگار بهی را
تفسیر می کند.
خصوصیت بارز شعر نیما امید به آینده است. هر چند، شب و تیرگی های آن سهم چشم گیری در شعرهای او دارد و این چیزی جز تصویر واقعی شرایط زمان نیست، ولی سمت و سوی اساسی شعرهای او در جهت صبح و روشنایی های دم افزون آن است. به همین جهت چشم های روشن نیما به تاریکی شب عادت نمی کند. "تن او با تن مردم همه را با تن هم ساخته اند".
نیما می داند که شعر زمانی می تواند موثر واقع شود که با زندگی مردم پیوند یگانه ای داشته باشد، که دردهای مردم را بازگو کند و چاره ی آنان را بشناسد. بدین منظور و برای این که بتواند این تاثیر و تاثرات را به شکل زنده تری در خلاقیت های هنری خود راه دهد، همفکری و همدلی خود را گسترش می دهد و در هر فرصت مناسب پای درد دل های مردم می نشیند. او در نامه ای به همسرش عالیه می نویسد:
"عالیه! به خانه بدبخت ها نظر بینداز".
و خود نیز تا آخرین لحظه حیاتش به گفته خود وفادار می ماند و اگر جز این بود، تصویر زنگی رنج بار "شب پا"، مردِ زن مُرده ای که بچه هایش را در تنهایی خانه اش به جا می گذارد و خود پاسدار برنج زاران ده می شود، نمی تواند در تار و پود احساسات برانگیخته، چنگ نیندازد و تاثیری عمیق برجای نگذارد.
شعر "مانلی" نیز، همچون نمونه ای از ده ها و صدها نمونه دیگر، باز از چنین تاثیری برخوردار است. آشنایی و الفت نیما با زندگی صیادان شمال و شناخت گسترده ای که از انگیزه های عاطفی آن ها دارد، زندگی دردمند "مانلی" این مرد ماهیگیر مسکین شمالی را، با خلاقیتی کم نظیر تصویر می کند و در واقع رنج زندگی و دوست داشتن را در کنار هم می نهد و بار دیگر آمیختگی خود را با زندگی زحمتکشان نشان می دهد.
ارزش و اعتبار نیما هنگامی بیشتر می شود که او را یک شاعر جهانی بدانیم و گستره دردمندی های او را در پیوند با دردمندی های مردم جهان بشناسیم و دنیا را خانه او بدانیم. "مرغ آمین" از شعرهای نیماست که مضمونی جهانی دارد. چیزی که این مرغ را به سوی ما می کشاند، همدلی و همصدایی او در رستگاری جهانی است و به تعبیر سیاوش کسرایی «از برجسته ترین شاعران نیمایی معاصر ایران»: "هرجا که دو تن نیتی را بر زبان می آورند، مرغ آمین در تایید آنان بال می گشاید، بالی به وسعت شماره آدمیان و امیدشان".
رستگاری روی خواهد کرد
و شب تیره بدل، با صبح
روشن گشت خواهد
مرغ می گوید،
خلق می گویند:
"اما آن جهانخواه
(آدمی را دشمن دیرین)
جهان را خورد یکسر
مرغ می گوید:
- در دل او آرزوی او
محالش باد
- خلق می گویند
"اما کینه های جنگ ایشان
در پی مقصود
همچنان هر لحظه می کوبد
به طبلش"
مرغ می گوید:
زوالش باد.
در سالگرد درگذشت نیما که در ۱۳ دی ماه ۱۳۳۸ اتفاق افتاد، با اشاره ای به شعر دریایی سروده سیاوش کسرایی یاد گرامی اش را بار دیگر در خاطره دوستداران هنر مردمی زنده می داریم.
آی نیما نفس دریایی!
چه خوش آوردی از سینه خرو
و چه بس نادره ها گفتی نغز
که از آن جمله، یکی
سخن از یک شب و آوایی با هیبت دریا کردی
که به شب خواب تو را می روبید
شب، همه شب به جدار دل تو می کوبید!
یاد کردی چه خوش از شبخوانان، تنگدلان
که چنان طُرفه سرود آوردند
در دل قایقِ تنگ
و سپس چهره نهفتند به تاریکی شب
یاد از نیما، یاد
و از آن گمشده آوای بلند
که خبر از تپش و جنبشِ دریا می داد
اینک از آن شب و دریا ماییم
در تکِ قایق دلتنگ روان
- گمشده، در طلب گمشدگان -
گوش بر زنگ صدایی که ز جان برخیزد
بر سر موج به هر سو نگران
سیّد محمّد صدرالغروی
منابع:
۱- کسرایی، سیاوش (۱۳۸۷) از آوا تا هوای آفتاب، تهران: نشر کتاب نادر - موسسه انتشارات نگاه، چاپ سوم.
۲- یوشیج، شراگیم (۱۳۸۷) مجموعه شعرهای نیما یوشیج، تهران: نشر اشاره، چاپ چهارم.
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید