جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

خلاقیت و نوآوری در سازمان ها و مدارس


خلاقیت و نوآوری در سازمان ها و مدارس
رهبری :
" من امسال را « سال نوآوری و شکوفایی » می نامم و انتظار دارم که ان شاء الله هم در زمینه ی نوآوری و هم در زمینه ی شکوفایی ، ملت ما شاهد نتایج شیرینی باشند " .
خلاقیت creativity نوآوری innovation
● خلاقیت چیست ؟
خلاقیت چیست؟ و چه معنایی دارد؟ عملاً به جز معدودی از اندیشمندان کسی نمی داند خلاقیت چیست و چه معنایی دارد.
در فارسی «خلاقیت» به معنای ابداع، نوآوری، ایجاد و آفرینندگی به کار می رود. در این موقعیت، فرد با ترکیب کردن، یک پدیده نو می سازد. همانند هوش، توانایی خلاقیت نیز در افراد مختلف متفاوت است .
ادیسون (مخترع مشهور) می‏گوید :
خلاقیت یک درصد فکر بکر است و ۹۹ درصد زحمت ؛ یعنی خلاقیت گاهی تا یک درصد کافی است ؛ ولی برای رسیدن به مرحله ارزیابی ، بسط ، گسترش و تعمیم ، ۹۹ درصد زحمت لازم است .
▪ توزیع افراد خلاق در جامعه
ـ ۷۵% انسان ها نظاره گرند ، از مسایل ایده نمی گیرند و عمل نمی کنند .
ـ۱۲% انسان ها عمل گرا هستند ، خلاق نیستند و دست به عمل می زنند ، اگر به آنها ایده بدهند عمل می کنند .
ـ ۱۲% انسان ها خلاق هستند ، استعداد ایده دارند ولی دست به عمل نمی زنند ( ریسک نمی کنند ) .
ـ ۱% انسان ها ایده پرداز و عمل گرا هستند .
▪ تاریخچه
خلاقیت زمانی به گونه‌‏ای جدی در عرصه‌ی روان‏شناسی مطرح شد که گیلفورد در ۱۹۶۱ در ضمن مطالعه‌ی هوش، دریافت که یک نوع تفکر به نام « واگرا » در فعالیت‌های ذهنی وجود دارد که فرایندی غیرمنطقی است و در موقعیت‌های تازه و مبهم بروز می‌‏کند و پاسخ‌های متعددی را به وجود می‌‏آورد ، در حالی که تفکر دیگری وجود دارد که « همگرا » و قیاسی است و به دنبال یافتن یک پاسخ مناسب برای مسئله است . گیلفورد به تحلیل محتوای این پدیده‌ی جدید پرداخت و در پی ساختار و مؤلفه‌های سازنده‌ی آن برآمد.
پیش از گیلفورد، والاس در ۱۹۲۶ فرایند خلاقیت را بررسی کرده و چهار مرحله‌ی مشهور آن را مشخص ساخته بود که ابتدا آماده‏‌سازی ( تلاش اولیه برای حل مسئله )، سپس نهفتگی ( مسئله به حال خود رها می‌‏شود و ذهن به چیزهای دیگری متوجه می‌‏شود )، سپس‌‏تر اشراق ( حالت درک آنی و روشن‏‌شدگی ذهن برای یافتن راه‌حل ) و مرحله‌ی آخر، ایده است ( راه‌‏حل‌‏های به‌‏دست‌‏آمده بررسی و صحت و سقم آن‌ها ارزیابی می‌‏شود ). گیلفورد و والاس، هر دو، به نکته‌ای اساسی اشاره دارند و آن حالت ادراک غیرمعمول و غیرمنطقی‌‏ای است که محدود به برنامه‌ریزی نیست ، در حالی که دیگر فرایندهای شناختی ، به‌ویژه تفکر ، حاصل برنامه‌ریزی و جریانی مرحله‌ای است .
▪ ضرورت و اهمیت خلاقیت
خلاقیت و نوآوری موجب خواهدشد که موارد ذیل تحقق یابد:
الف) نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری از جنبه فردی
۱) خلاقیت و نوآوری عامل رشد و شکوفایی استعداد ها و سوق دهنده به سوی خود شکوفایی ؛
۲) خلاقیت و نوآوری عامل موفقیت فردی ، شغلی و اجتماعی .
ب )نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری از جنبه سازمانی
۱) خلاقیت و نوآوری عامل پیدایش سازمان ؛
۲) خلاقیت و نوآوری عامل تولیدات و خدمات ؛
۳) خلاقیت و نوآوری عامل افزایش کمیت ، تنوع تولیدات و خدمات ؛
۴) خلاقیت و نوآوری عامل افزایش کیفیت تولیدات و خدمات و موفقیت در رقابت ؛
۵) خلاقیت و نوآوری عامل کاهش هزینه ها ، ضایعات و اتلاف منابع ؛
۶)خلاقیت و نوآوری عامل افزایش انگیزش کاری کارکنان سازمان ؛
۷) خلاقیت و نوآوری عامل ارتقای سطح بهداشت روانی و رضایت شغلی کارکنان سازمان ؛
۸)خلاقیت و نوآری عامل ارتقای بهره وری سازمان ؛
۹) خلاقیت و نوآوری عامل موفقیت مجموعه مدیریت و کارکنان سازمان ؛
۱۰) خلاقیت و نوآوری عامل رشد و بالندگی سازمان ؛
۱۱) خلاقیت و نوآوری عامل تحریک و تشویق حس رقابت ؛
۱۲) خلاقیت و نوآوری عامل کاهش بوروکراسی اداری ((کاهش پشت میزنشینی ومشوق عمل گرایی)) ؛
۱۳) خلاقیت و نوآوری عامل تحریک و مهیا کردن عوامل تولید .
▪ تعریف های خلاقیت و نوآوری
ـ یکی از بزرگان معنوی قرن - پا ل توئیچل- در تعریف خلاقیت چنین نوشته :
" خلاقیت رها کردن انرژی از طریق یک تصویر, آئین , مراسم , موسیقی , کوزه گری , ادراک الهامی , موعظه و هر نمود دیگری که عامل رهاسازی این انرژی گردد . "
در جایی دیگر و در ادامه مطلب بالا چنین می گوید :
" … این رهاسازی انرژی در بعضی ها در خدمت به کل عالم و برای دیگران در آثار هنری , ادبیات , موسیقی و سایر بسترهای مناسب خلاقیت به ظهور می رسد . "
ـ به گفته گلیفورد تا وقتی که انسان به مشکلی برخورد نکند و زندگی او از روی عادت و یا بر مبنای دور زدن مشکلات سپری شود ، خلاقیتی در کار نیست ، ولی همین که به مشکلی برخورد نمود و خواست آن را حل کند فرایند فکری و اعمالی که متعاقب آن برای حل مشکل ایجاد می شود خلاقیت نام دارد .
گیلفورد : تفکر واگرا در برابر تفکر همگرا .
همگرا : ازنقاط مختلف شروع ولی به یک نقطه ختم می شود. - واگرا : از یک نقطه شروع ولی به نقلط مختلف ختم می شود .
ـ گیلفورد خلاقیت را مجموعه‌ی ویژگی‌‏ها و توانایی‌‏های فردی می‌‏داند. در واقع، خلاقیت از دیدگاه گیلفورد عبارت از تفکر واگراست، یعنی تفکر از جهات مختلف و ابعاد گوناگون.
ویژگی های تفکر واگرا از نظرگیلفورد عبارتند از :
الف ) اصالت (تولید راه حلهای نو و بدیع – تأکید بر تازگی و منحصر به فرد بودن پاسخ ها )
ب ) انعطاف پذیری ( تولید ایده‌ها و اندیشه‌های متنوع- تأکید بر تنوع پاسخ ها )
ج )سیالی یا روانی (تولید ایده‌ها و اندیشه‌های فراوان- تأکید بر کمیت پاسخ ها )
د ) بسط (تولید جزئیات – تأکید بر گسترش و پرداخت پاسخ ها)
ـ لاندشیر (۱۹۶۳)
« در برابر مسأله‌ای که باید حل شود، فکر همگرا با دقت و ملاحظه بسیار خود را در چارچوب داده‌های مقدماتی محدود و مقید می‌سازد . این فکرهمگرا با احتیاط و دقت و مو‌شکافی نتیجه گیری می‌کند و بدون اینکه خود را به خطر اندازد در مسیر اولیه خود باقی می‌ماند و به راه حلی منجر می‌شود که غالباً اصیل نیست . در حالی که جوهر تفکر واگرا در تولید اشکال جدید واتصال عواملی که طبق عادت مستقل و جدا از هم فرض شده اند ،نهفته است.اگر متوجه باشیم این همان مسیر ذوق ، تخیل و آفرینندگی است »
برخی از محققان و صاحبنظران برای دو واژه تفکر همگرا و تفکر واگرا از اصطلاحات متفاوتی استفاده کرده‌اند .
ـ دوبونو (۱۹۹۴ )
دو اصطلاح تفکر عمودی و تفکر جانبی را به کار می برد . به عقیده وی در تفکر عمودی در مقایسه با تفکر جانبی ، وسعت عمل محدود و مسیر و جهت آن مشخص است .
ـ هاچینسون (۱۹۴۹)نیز به دو نوع تفکر متفاوت اشاره کرده است نوعی تفکر که در آن فرد گام به گام براساس اطلاعات موجود و قواعد منطق برای حل مسأله پیش می‌رود و نوعی دیگر از تفکر که مبتنی بر بینش است. در این اخیر تفکر گرچه ذهن از اطلاعات موجود و منطق متعارف آغاز می‌کند ولی خود را به این چارچوب محدود نمی‌‌سازد ، بلکه فراتر می‌رود و به کمک تخیل و بینش دست به ترکبیهای نو و بدیع می‌زند .
ـ بارتلت (۱۹۵۹)
تفکر همگرا را تفکر « در حلقه بسته » و تفکر واگرا را تفکر «تهور آمیز »نامیده است . از رهگذر تفکر تهور آمیز عناصربه ظاهر نامربوط در هم در می‌آمیزند تا هسته یک اثر هنری ، نظریه علمی یا یک اختراع تشکیل گردد.
ـ تورنس و دوبونو نیز با نگاهی شناختی به خلاقیت، نظریه‌ی تفکر جانبی یا افقی را در تبیین خلاقیت ذکر کرده است که مشابه تفکر واگرا در نظریه‌ی گیلفورد و تورنس است. دوبونو در کنار تفکر جانبی، تفکر عمودی را نیز مطرح کرده است. وی معتقد است که تفکر عمودی موجب ایجاد قالب‏‌های ذهنی و توسعه‌ی آن می‌‏شود در حالی که تفکر جانبی یا خلاق، ساختار این قالب‏‌ها را تغییر می‌‏دهد و قالب‏‌های جدیدی را ایجاد می‌‏کند. در تفکر عمودی، افراد برای حل مسئله پس از کندن چاه به حفر آن ادامه می‌‏دهند، اما در تفکر جانبی پس از کندن چاه به محل دیگری حرکت کرده چاه دیگری می‌‏کنند.
ـ پیتر بوم معتقداست : خلاقیت مهار کردن کل و تمامیت است , تا بتواند در برابر چشمان جریان یابد .
ـ اوشو فیلسوف و عارف معاصر خلاقیت را بزرگترین عصیان در عالم هستی می داند و می نویسد :
" اگر زندگی با اشتیاق و خلاقیت توام نباشد بسیار ملالت بار و نوعی خودکشی تدریجی است ."
ـ هارولد کلمپ خلاقیت را چنین بیان کرده :
" خلاقیت همان خصیصه ای است که ما را خدای گونه می کند ."
ـ آلبرت رنت گیورگی : خلاقیت عبارت است از نگاهی متفاوت به پدیده‏هایی که سایر مردم نیز آن ها را می‏نگرند .
ـ تورنس (۱۹۶۲) :
خلاقیت را بعنوان نوعی مسأله گشایی مد نظر قرار داده است . به نظر وی تفکرِ خلاق مختصراً عبارتست از فرآیند حس کردن مسائل یا کاستی‌های موجود در اطلاعات ، فرضیه سازی درباره حل مسائل و رفع کاستی‌ها ، ارزیابی و آزمودن فرضیه‌ها ، بازنگری و بازآزمایی آنها و سرانجام انتقال نتایج به دیگران .
ـ بارون (۱۹۶۹) :
خلاقیت را می‌توان به شکل بسیار ساده بعنوان توانایی ایجاد چیزی نو و بدیع تعریف کرد .
ـ پارنز (۱۹۷۲) :
خلاقیت عبارت است از کنش دانش ، تخیل و ارزیابی . بدون دانش و اطلاعات فراوان، تخیل بازده و ثمری ندارد و بدون تخیل نیز اطلاعات فراوان چاره ساز و گره گشا نیستند. در نهایت بدون توان ترکیب ، تلفیق ، ارزیابی و گسترش ایده‌ها دستیابی به کشف و خلاقیت میسر نیست.
ـ خلاقیت عبارت است از به کارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید.
ـ خلاقیت توانایی مرزشکنی یا توانایی سفر به فراسوی چهارچوب استانداردهای علمی – شغلی – حرفه ای و اجتماعی را در بر می گیرد . به عبارتی دیگر خلاقیت هم درک و پذیرش الگوهای قبلی و هم تشکیل و ابداع الگوهای جدید را در حوزه های مختلف شامل می شود.
ـ « هالپرن » خلاقیت را توانایی شکل دادن به ترکیب تازه ای از نظرات با ایده ها برای رسیدن به یک نیاز یا تحقق یک هدف می داند . از دیدگاه « پرکینز» تفکر خلاق ، تفکری است که به نحوی تشکیل شده که منجر به نتایج تازه و خلاق می شود .
ـ تعریف خلاقیت از دیدگاه روانشناسی :
خلاقیت یکی از جنبه های اصلی تفکر یا اندیشیدن است . تفکر عبارت است ازفرایند بازآرایی یا تغییراطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت .
تفکر بر دونوع است:
۱) تفکر همگرا عبارت است از فرایند بازآرایی یا دوباره سازی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت .
۲) تفکر واگرا عبارت است از فرایند ترکیب و نوآرایی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت ، خلاقیت یعنی تفکر واگرا .
براساس این تعریف خلاقیت ارتباط مستقیمی با قوه تخیل یا توانایی تصویرسازی ذهنی دارد . این توانایی عبارت است از فرایند تشکیل تصویرهایی از پدیده های ادراک شده در ذهن و خلاقیت عبارت است از فرایند یافتن راه های جدید برای انجام دادن بهتر کارها ; خلاقیت یعنی توانایی ارائه راه حل جدید برای حل مسائل ; خلاقیت یعنی ارائه فکرها و طرح های نوین برای تولیدات و خدمات جدید استمرار آن پس از غیبت آن پدیده‌ها .
▪ تعریف خلاقیت از دیدگاه سازمانی :
خلاقیت یعنی ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقای کمیت یا کیفیت فعالیت های سازمان « مثلا افزایش بهره وری ، افزایش تولیدات یا خدمات ، کاهش هزینه ها ، تولیدات یاخدمات از روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید و..... » .
ـ منظور از نوآوری خلاقیت متجلی شده و به مرحله عمل رسیده است ، به عبارت دیگر، نوآوری یعنی اندیشه خلاق تحقق یافته ؛ نوآوری همانا ارائه محصول ، فرایند وخدمات جدید به بازار است ؛ نوآوری به کارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است .
ـ (( استیفن رابینز )) خلاقیت را به معنای توانایی ترکیب اندیشه ها و نظرات در یک روش منحصر به فرد با ایجاد پیوستگی بین آنان بیان می کند . او نوآوری را به معنای فرآیند اخذ اندیشه خلاق و تبدیل آن به محصول ، خدمات و روش های جدید عملیات می داند .
ـ خلاقیت توانایی مرزشکنی یا توانایی سفر به فراسوی چهارچوب استاندارد های علمی - شغلی - حرفه ای و اجتماعی را دربر می گیرد.به عبارتی دیگر خلاقیت هم درک و پذیرش الگوهای قبلی و هم تشکیل و ابداع الگوهای جدید را در حوزه های مختلف شامل می شود .
ـ هالپرن خلاقیت را توانایی شکل دادن به ترکیب تازه ای از نظرات یا ایده ها برای رسیدن به یک نیاز یا تحقیق یک هدف می داند .
ـ از دیدگاه پرکینز تفکر خلاق ، تفکری است که به نحوی تشکیل شده که منجر به نتایج تازه و خلاق می شود .
ـ (Tod Perry) : خلاقیت ، شکستن کلیشه ها ، توانائی تغییر در چارچوب طرح و یک راه جدید برای رسیدن به ایده‌ها است .
ـ ورت هایمر : توانائی نگاه جدید و متفاوت به یک موضوع .
ـ واین من : توانائی خارج شدن از جهان مرسوم و رد شدن از تله تکرار و دوباره مرتب کردن طبقه ها .
ـ خلاقیت مستلزم بهره گیری از نوع خاصی از تفکر است که گیلفورد آن را تفکر واگرا می داند . تفکر واگرا ، به تفکری گفته می شود که از نظام فکری موجود تبعیت نمی کند . اگر نظریه گیلفورد را در مورد خلاقیت بپذیریم ، باید قبول کنیم که اغلب دانش آموزان از قدرت بالقوه خلاقیت برخوردارند ، زیرا آنان قادرند برای حل مسائل و مشکلات فکر کنند و برای آن ها راه حل بیابند .
ـ خلاقیت یعنی تلاش برای ایجاد یک تغییر هدفدار در توان اجتماعی یا اقتصادی سازمان .
ـ خلاقیت به کارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است .
ـ ادوارد : خلاقیت ارتباط بین تصویر و اندیشیدن ایده‏های نو و ارائه محصول ، فرایند و خدمات نوآورانه است .
ـ ویلیام جی ریف ( استاد و مدیر مهندسی سیستم‏های کارخانه‏ای جنرال‏موتورز ) : خلاقیت واکنشی اکتسابی در برابر موقعیت است که از انرژی اطلاعات و دیگر منابع ضروری برای یک مسئله نشأت می گیرد .
ـ یک فکر یا ایدة جدید که ترکیبی از ایده های قدیمی است را خلاقیت گویند .
ـ خلاقیت را می توان هماهنگی و گردآوری کیفیت ها - ایده ها - مفاهیم به شکل جدید که قبلاً وجود داشته است ، تعریف کرد . و تفکر خلاق عبارتست از توانایی ترکیب اجزایی که به نظر جداگانه و یا مستقل می آیند .
ـ خلاقیت یعنی توانایی پرورش یا به وجود آوردن یک انگاره یا اندیشه جدید در بحث مدیریت نظیر به وجود آوردن یک محصول جدید است ؛ خلاقیت عبارت است از طی کردن راهی تازه یا پیمودن یک راه طی شده قبلی به طرزی نوین.
ـ نگاهی متفاوت به پدیده ها یی که سایر مردم نیز آن ها را می بینند .
ـ ارتباط پدیده ها به یکدیگر که قبلاٌ این ارتباط نبود .
ـ نگاه غیر معمول به اشیاء و امور معمول و متداول وتفکرغیرمتعارف .
ـ ( زنت گئورکی برنده نوبل فیزیک ) : خلاقیت یعنی؛ اندیشة نو ، احساس نو ، رفتار نو .
ـ خلاق بودن چیست؟ خلاقیت، نوین، متفاوت و حتی غیرمعمول فکر کردن و رسیدن به راه‏های نامتعارف است .
ـ آلبرت رنت گیورگی : خلاقیت عبارت است از نگاهی متفاوت به پدیده‏هایی که سایر مردم نیز آنها را می‏نگرند .
ـ ادوارد : خلاقیت ارتباط بین تصویر و اندیشیدن ایده‏های نو و ارائه محصول ، فرایند و خدمات نوآورانه است .
ـ ویلیام جی ریف ( استاد و مدیر مهندسی سیستم‏های کارخانه‏ای جنرال‏موتورز ) : خلاقیت واکنشی اکتسابی در برابر موقعیت است که از انرژی اطلاعات و دیگر منابع ضروری برای یک مسئله نشأت می گیرد.
ـ خلاقیت یعنی تلاش برای ایجاد یک تغییر هدفدار در توان اجتماعی یا اقتصادی سازمان ؛
ـ خلاقیت به کارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است ؛
ـ خلاقیت یعنی توانایی پرورش یا به وجود آوردن یک انگاره یا اندیشه جدید در بحث مدیریت نظیر به وجود آوردن یک محصول جدید است ؛ خلاقیت عبارت است از طی کردن راهی تازه یا پیمودن یک راه طی شده قبلی به طرزی نوین .
ـ خلاقیت یعنی توانایی ارائه راه حل جدید برای حل مسائل ; خلاقیت یعنی ارائه فکرها و طرح های نوین برای تولیدات و خدمات جدید استمرار آن پس از غیبت آن پدیده‌ها .
ـ تعریف خلاقیت از دیدگاه سازمانی : خلاقیت یعنی ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقای کمیت یا کیفیت فعالیت های سازمان « مثلا افزایش بهره وری ، افزایش تولیدات یا خدمات ، کاهش هزینه ها، تولیدات یاخدمات از روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید و... » .
ـ نوآوری : منظور از نوآوری خلاقیت متجلی شده و به مرحله عمل رسیده است، به عبارت دیگر، نوآوری یعنی اندیشه خلاق تحقق یافته ؛ نوآوری همانا ارائه محصول ، فرایند وخدمات جدید به بازار است ؛ نوآوری به کارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است.
ـ خلاقیت به طور عام یعنی توانایی ترکیب اندیشه ها به شیوه ای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیر معمول بین اندیشه ها.
یک سازمان که مشوق نوآوری است ساز مانی است که دیدگاه های ناشناخته به مسایل یا راه حلهای منحصر برای حل مسایل را ارتقا می دهد.نو آوری فرایند کسب اندیشه ای خلاق و تبدیل آن به محصول و خدمت و یا یک روش عملیاتی مفید است.
ـ مک کینون خلاقیت را عبارت از حل مسئله به نحوی که ماهیتی بدیع و نوداشته باشد ، می داند .
ـ هارینگتون ، آمابیل و سیکزنتمی‌‏هالی خلاقیت را موضوعی کاملاً اجتماعی می‌‏دانند. هارینگتون بر مبنای شناخت محیط زیست، زیست‏‌شناسیِ نظریه‌ی اجتماعی خویش را از خلاقیت پایه‌‏ریزی می‌‏کند و معتقد است همان‏‌گونه که موجودات با یکدیگر و با زیست‏‌بومشان در ارتباط‌اند، در زیست‌‏بوم خلاق نیز همه‌ی اعضا و همه‌ی جنبه‏‌های محیطی در حال تعامل‌‏اند. خلاقیت ، ارائه‌ی کیفیت‏‌های تازه از مفاهیم و معانی است .
ـ هنسی و آمابیل معتقدند که تحقیقات ما نشان داده است عوامل اجتماعی و محیطی نقش اصلی را در کار خلاق ایفا می‌‏کنند و بین انگیزه‌‏های شخصی و خلاقیت ارتباط قوی‌‏ای وجود دارد که قسمت زیادی از این گرایش را محیط اجتماعی یا حداقل جنبه‌‏های خاصی از محیط تعیین می‌‏کنند .
ـ سیکزنتمی‌‏هالی بر این باور است که ما نمی‌‏توانیم به افراد و کارهای خلاق جدا از اجتماعی که در آن عمل می‌‏کنند بپردازیم ، زیرا خلاقیت هرگز نتیجه‌ی عمل فرد به تنهایی نیست.
ـ گیزلین به خلاقیت به عنوان یک محصول می‌‏نگرد، ( نه به عنوان یک فرآیند )
ـ بعضی دیدگاه ها به خلاقیت به عنوان یک فرایند توجه می‌‏کنند مانند مدنیک که خلاقیت را چنین تعریف می‌‏کند : شکل دادن به عناصر متداعی به صورت ترکیبات تازه که با الزامات خاصی مطابق است یا به شکل مفید است. در بعضی نظریه‏‌ها ، وجود برخی از ویژگی‌‏ها برای ظهور خلاقیت ضروری است .
ـ بارون و هارینگتون می‌‏گویند بعضی از تحقیقات نشان می‌‏دهد افراد خلاق از نظر شخصیتی دارای صفات خاصی‌‏اند . استرنبرگ علاقه به خطر کردن ، عدم پذیرش محدودیت‌‏ها و موانع ، توانایی بهره‌‏برداری از محیط خویش برای ساختن چیزی نو و منحصربه‌‏فرد ، داشتن سؤالات و فرضیات زیاد و کنجکاوی را لازمه‌ی خلاقیت می‌‏داند . در حالی که بعضی دیدگاه‌‏ها لزوم این ویژگی‌‏ها را رد می‌‏کنند و خلاقیت را توانایی حل مسائلی که از قبل نیاموخته‌‏ایم ، می‌‏داند . ( وایزبرگ ) این‏‌گونه تعاریف و سایر تعاریف علی‌‏رغم تفاوت‏‌های اساسی که در دیدگاه‌‏های خویش دارند ، دارای نقاط اشتراکی نیز هستند . از مهم‏ترین نقاط اشتراک آن‌ها ، نو بودن و تازگی داشتن کار خلاقانه است ؛ اما هر چیز نو نمی‌‏تواند خلاقانه باشد، بنابراین ، در اغلب تعاریف ، ارزشمندی و مناسب بودن نیز مورد توجه قرار گرفته است ، به‌‏طوری که آمابیل معتقد است اگر اکتشافی بودن را به آن اضافه نماییم ، این دو وجه اشتراک می‌‏تواند خود تعریف خلاقیت باشد . لذا در نظر او خلاقیت عبارت از هر اثر نو و ارزشمندی است که از طریق اکتشاف حاصل شده باشد .
▪ دیدگاه گانیه نسبت به خلاقیت
رابرت گانیه آفرینندگی را نوعی حل مساله می داند گانیه در طبقه بندی خود از انواع بازده های یادگیری بالاترین سطح یادگیری را حل مسئله نامیده و طبقه دیگری به آفرینندگی اختصاص نداده ، اما معتقد است که آفرینندگی نوع ویژه ای از حل مسئله است . با وجود شباهت زیاد بین حل مسئله و آفرینندگی می توان بین این دو تفاوت دانست ، حل مسئله فعالیتی عینی تر از آفرینندگی است و هدف مشخص تری دارد . یعنی بیشتر بر واقعیات استوار است و هدف آن عینی و بیرونی است در حالی که آفرینندگی بیشتر جنبه شخصی دارد و زیادتر از حل مسئله به شهود و تخیل وابسته است . به سخن دیگر در حل مسئله شخص با موقعیتی روبه رو می شود که باید برای آن یک راه حل بیابد ، اما در آفرینندگی فرد هم موقعیت مسئله و هم راه حل آن را خود می آفریند . راه حل های آفرینندگی راه حل هایی تازه هستند که دیگران قبلا به آن دست نیافته اند . هسته اصلی تمام مفاهیم مربوط به آفرینندگی را مفهوم تازگی تشکیل می دهد .
▪ دیدگاه تورنس نسبت به خلاقیت
پاول تورنس سه تعریف برای آفرینندگی به دست داده است : در تعریف پژوهشی گفته است : فرآیند حس کردن مشکلات ، مسائل ، شکاف در اطلاعات ، عناصر گم شده ، چیزهای ناجور ، حدس زدن و فرضیه سازی در باره ی این نواقص و ارزیابی و آزمودن این فرضیه ها .
تورنس در توضیح تعریف فوق می گوید هر زمان که ما یک نقص یا کمبودی را احساس می کنیم در ما تنش ایجاد می شود . احساس ناراحتی می کنیم و تلاش به عمل می آوریم تا تنش را برطرف سازیم . در نتیجه به تکاپو و سوال کردن می افتیم ، عناصر را دست کاری کرده و حدس هایی می زنیم و تا زمانی که مورد آزمودن و تجدید نظر قرار نگرفته اند آرام نمی گیریم .
▪ دیدگاه گیلفورد نسبت به خلاقیت
در نظریه ی گیلفورد دانشمند آمریکایی که به الگوی ساخت ذهنی شهرت دارد در آن دو تفکر عمده همگرا و تفکر واگرا را معرفی می کند . خلاقیت را با تفکر واگرا ( دست یافتن به رهیافت های جدید برای مسائل ) در مقابل تفکر همگرا ( دست یافتن به پاسخ ) مترادف دانسته است . افرادی که تفکر واگرا دارند در فکر و عمل خود با دیگران تفاوت دارند و از عرف و عادت دور می شده روش های خلاق و جدید را به کار می برند . برعکس کسانی که از این خصوصیت برخوردار نیستند تفکر همگرا دارند و در فکر و عمل خود از عرف و عادت پیروی می کنند . پس تفکر واگرا یعنی دور شدن از یک نقطه مشترک که همان رسم و سنت و عرف اجتماع است ( آفرینندگی بر حسب تفکر واگرا تعریف شده است ) و تفکر همگرا یعنی نزدیک شدن به آن نقطه .
ـ گیلفورد خلاقیت را مجموعه‌ی ویژگی‌‏ها و توانایی‌‏های فردی می‌‏داند . در واقع ، خلاقیت از دیدگاه گیلفورد عبارت از تفکر واگراست ، یعنی تفکر از جهات مختلف و ابعاد گوناگون . در حالی که محققانی دیگر از جمله هارینگتون ، آمابیل و سیکزنتمی‌‏هالی خلاقیت را موضوعی کاملاً اجتماعی می‌‏دانند . هنسی و آمابیل معتقدند که تحقیقات ما نشان داده است عوامل اجتماعی و محیطی نقش اصلی را در کار خلاق ایفا می‌‏کنند و بین انگیزه‌‏های شخصی و خلاقیت ارتباط قوی‌‏ای وجود دارد که قسمت زیادی از این گرایش را محیط اجتماعی یا حداقل جنبه‌‏های خاصی از محیط تعیین می‌‏کنند . سیکزنتمی‌‏هالی بر این باور است که ما نمی‌‏توانیم به افراد و کارهای خلاق جدا از اجتماعی که در آن عمل می‌‏کنند بپردازیم ، زیرا خلاقیت هرگز نتیجه‌ی عمل فرد به تنهایی نیست .
ـ هارینگتون بر مبنای شناخت محیط زیست ، زیست‏‌شناسیِ نظریه‌ی اجتماعی خویش را از خلاقیت پایه‌‏ریزی می‌‏کند و معتقد است همان‏‌گونه که موجودات با یکدیگر و با زیست‏‌بومشان در ارتباط‌اند ، در زیست‌‏بوم خلاق نیز همه‌ی اعضا و همه‌ی جنبه‏‌های محیطی در حال تعامل‌‏اند . خلاقیت ، ارائه‌ی کیفیت‏‌های تازه از مفاهیم و معانی است . گیزلین به خلاقیت به عنوان یک محصول می‌‏نگرد ، در حالی که دیدگاه‏‌های دیگر به آن به عنوان یک فرایند توجه می‌‏کنند مانند مدنیک که خلاقیت را چنین تعریف می‌‏کند : شکل دادن به عناصر متداعی به صورت ترکیبات تازه که با الزامات خاصی مطابق است یا به شکل مفید است .
● اصول حاکم بر خلاقیت
۱) خلاقیت متضمن پاسخ یا مفهومی نو می باشد .
۲) پرورش خلاقیت نیازمند زمینه و روش های خاص است .
۳) خلاقیت با تغییر و نوآوری همراه است .
۴) اعمال روش ها و سیاست های خشک و انعطاف ناپذیر باعث نابودی خلاقیت می شوند .
۵) لازمه خلاقیت ، داشتن تفکر واگرا است .
● ابعاد خلاقیت
ابعاد خلاقیت‏ خلاقیت دارای سه بُعد غیرشناختی ، شناختی و انگیزشی است . ابعاد غیرشناختی خلاقیت شامل ویژگی‌‏های خلاق در امور حرکتی ، هنری و توانایی‌‏های خاصی است که در سطح افراد مشابه کمتر می‌‏توان شاهد آن بود. ( منطقی ) ابعاد شناختی خلاقیت نیز ناظر بر وجود تفکر واگرا در فرد است . فرد خلاق توانمندی تولید ایده‌‏های بیشتری دارد و جریان تولید ایده‌‏ها نزد او از انعطاف‌‏پذیری ذهنی بالاتری برخوردار است. او در جریان تولید ایده‏‌هایش ایده‌‏هایی بدیع و ابتکاری نیز تولید می‌‏کند که این ایده‌‏ها به ذهن کمتر کسی خطور می‌‏کند . ابعاد انگیزشی خلاقیت ناظر به انگیزه‌ی درونی فرد است و وی را بر آن می‌‏دارد که بدون آن که الزاماً پاداش بیرونی وجود داشته باشد، به شکل مستمر و پی‌‏گیر به کار مورد علاقه‌‏اش بپردازد.
الف) بُعد شناختی‏ نظریه‌ی شناختی بر تفکر واگرا مبتنی است . تفکر واگرا درعین‌‏حال، تفکری است که برای هر پرسش ، پاسخ مشخصی ندارد و به پاسخ‌‏های متعدد و در جهت‏‌های گوناگون می‌‏پردازد ؛ در حالی‌که در تفکر همگرا پاسخی معین و مشخص به پرسش داده می‌‏شود . مهم‏ترین ویژگی‌‏های تفکر واگرا عبارت‌‏اند از :
۱) سیّالی : توانایی برقراری معنی‌‏دار بین اندیشه و بیان آن که افراد را قادر می‌‏سازد راه‏‌حل‏‌های متعددی برای حل یک مسئله‌ی واحد ارائه دهند . به عبارت دیگر، سیّالی به کمیت پاسخ‌‏های فرد به یک مسئله مرتبط است . این ویژگی مبتنی بر این عقیده است که کمیت موجب دگرگونی کیفیت می‌‏گردد .
۲) اصالت ابتکار: توانایی تفکر با شیوه‌ی غیرمتداول و خلاف عادت رایج، اصالت ابتکار مبتنی بر ارائه جواب‏‌های غیرمعمول ، تعجب‌‏آور و زیرکانه به مسائل است .
۳) انعطاف‏‌پذیری : توانایی تفکر با راه‏‌های مختلف برای حل مسئله جدید است . تفکر قابل انعطاف ، الگوهای جدیدی برای اندیشیدن طراحی می‌‏کند .
۴) بسط : توانایی توجه به جزئیات در حین انجام یک فعالیت است . اندیشه‌ی بسط‌یافته به کلیه‌ی جزئیات لازم یک طرح می‌‏پردازد و چیزی را از قلم نمی‌‏اندازد . گیلفورد و تورنس از بُعد شناختی به خلاقیت نگریسته‌اند و بر همین اساس ، آزمون‏‌های خویش را از خلاقیت تدوین کرده‌اند . گیلفورد در آزمون چهارگانه‌‏ای تفکر واگرا را می‌‏سنجند ، مانند : سیالی فکری ، سیالی کلامی ، سیالی بیانی ، سیالی تداعی . موارد استفاده از اشیا ، طراحی و...
ب) بُعد انگیزشی‏ : انگیزه توسط محققانی مانند آمابیل مورد توجه قرار گرفته است . او اعتقاد دارد که توجه زیاد به بُعد شناختی ، باعث شده است که ابعاد غیرشناختی و به‌‏خصوص انگیزه ، علی‌‏رغم اهمیت زیاد آن ، مورد توجه قرار نگیرد . انگیزه شامل دو نوع درونی و بیرونی است . انگیزه‌ی درونی انگیزه‌‏ای است که فعالیت ، به خاطر خود عمل انجام می‌‏گیرد ، زیرا خودِ کار، جالب و لذت‏‌بخش یا رضایت‏‌آمیز است . برعکس ، در انگیزه‌ی بیرونی انجام کار برای تحقق هدف بیرونی است . آمابیل معتقد است خلاقیت نتیجه‌ی تعامل سه عاملِ مهارت‏‌های فردی، استعدادهای درونی و انگیزه است و محل تلاقی این سه عنصر اصلی نیز بستر اصلی رشد خلاقیت است .
● عوامل ، راه ها ، الگوها ، شرایط ، زمینه ها و روش های پرورش خلاقیت
▪ عوامل موثر در رشد خلاقیت
روبرت جی استرنبرگ و لیندا ای اوهارا در بررسی های خود شش عامل را در خلاقیت افراد موثر دانسته اند:
۱) دانش: داشتن دانش پایه ای در زمینه‌ای محدود و کسب تجربه و تخصص در سالیان متمادی
۲) توانایی عقلانی: توانایی ارائه ایده خلاق از طریق تعریف مجدد و برقراری ارتباطات جدید در مسایل؛
۳) سبک فکری: افراد خلاق عموما در مقابل روش ارائه شده از طرف سازمان و مدیریت ارشد ، سبک فکری ابداعی را بر می گزینند ؛
۴) انگیزش: افراد خلاق عموما برای به فعل درآوردن ایده های خود برانگیخته می شوند ؛
۵) شخصیت: افرادخلاق عموما دارای ویژگی های شخصیتی مانند مصر بودن ، مقاوم بودن در مقابل فشارهای بیرونی و داخلی و نیز مقاوم بودن در مقابل وسوسه همرنگ جماعت شدن هستند ؛
۶) محیط : افراد خلاق عموما در داخل محیط‌های حمایتی بیشتر امکان ظهور می‌یابند .
آزمون تورنس نیز به موقعیت‌‏های مشابهی اختصاص دارد . بعضی از فعالیت‏‌های آزمون تورنس عبارت از فعالیت‏‌های کلامی‌‏اند مانند :
۱) تصویری پیچیده به آزمون‏‌شونده ارائه می‌‏گردد و از وی خواسته می‌‏شود تا برای روشن شدن موقعیت موجود در تصویر، سؤال‏‌هایی را مطرح کند .
۲) در این فعالیت از آزمون‏‌شونده خواسته می‌‏شود تا دلایلی را که به ایجاد موقعیت اخیر انجامیده است، حدس بزند . آزمون‏‌های تصویری نیز به کار می‌‏رود، مانند :
۱) در این فعالیت ، کاغذی حاوی تکه‌‏ای از یک منحنی رنگی به آزمون‏‌شونده داده می‌‏شود و از وی درخواست می‌‏گردد تا با تکمیل آن ، یک شکل غیرمعمول را تهیه کند .
۲) در این فعالیت ، از آزمون‏‌شونده خواسته می‌‏شود که مجموعه‏‌ای از اشکال را تکمیل و نامشان را نیز در زیر آن‌ها درج نماید .
۳) از آزمون‏‌شونده خواسته می‌‏شود که با مجموعه‌‏ای از خطوط موازی که در اختیار وی قرار گرفته است ، اَشکالی را تهیه نماید .
عوامل مؤثر در خلاقیت را می‌‏توان به دو دسته‌ی فردی و محیطی تقسیم کرد . عوامل فردی مربوط به ویژگی‌‏های شخصی ، و عوامل محیطی به موقعیت‌‏های فرد در ارتباط با دیگران مرتبط است . آمابیل در نتایج پژوهش بسیار وسیعی که از مصاحبه با ۱۲۰ دانشمند به دست آورده بود ، از همین تقسیم‏‌بندی استفاده کرد . عوامل فردی از دیدگاه دانشمندان عبارت بودند از:
۱) ویژگی‌‏های شخصیتی متنوع
‏ ۲) خودانگیزی‏
۳) توانایی‌‏های شناختی خاص‏
۴) تمایل به خطر کردن
‏ ۵) تخصص در رشته‏
۶) تجارب متنوع‏
نتیجه‏ خانواده و مدرسه از مهم‏ترین عوامل اجتماعی رشد خلاقیت در افرادند . موقعیت خانوادگی از عوامل اساسی در تحقق توانایی‌‏های بالقوه‌ی انسان است . تحقیقات نشان می‌‏دهد که رفتار و نگرش والدین ، کمیت و کیفیت علایق آن‌ها و نحوه‌ی تعامل‌شان با فرزندان بر رشد توانایی‌‏های فرزندان کاملاً مؤثر است . بسیاری از افراد سرآمد و خلاق متذکر شده‌اند که در مرتبه‌ی نخست تلاش‌‏های والدین و سپس عوامل آموزشی مانند مربیان موجب پرورش استعداد آن‌ها بوده است . مطالعه‌‏ای که بر روی افراد موفق هنرمند انجام شده نشان می‌‏دهد آن‌ها عوامل حمایت‌‏کننده داشته‌اند . تمام هنرمندان خلاق گزارش کرده‌اند که دست کم یکی از والدین یا نزدیکان آن‌ها به کارشان علاقه نشان می‌‏دادند و از آن‌ها حمایت می‌‏کردند ، گرچه محیط از شرایط چندان مساعد برخوردار نبوده است .
● راه های پرورش خلاقیت
▪ توماس ادیسون خلاقیت خود را با گفتن این جمله تبیین کرده بود : نبوغ عبارت است از یک درصد الهام و ۹۹ درصد عرق ریختن .
▪ مساله را وسیع و گسترده تعریف کنید . تعریف مساله ای که با آن مواجه هستید گسترش دهید .
▪ فضای مناسب و صحیح ایجاد کنید . اگر می خواهید خلاق تر شوید با افراد خلاق بیش تر ارتباط برقرار کنید .
▪ زمانی را برای رشد نهفته اختصاص دهید .
▪ یکی از راه های پرورش خلّاقیت، افزایش اعتماد به نفس است . هرقدر اعتماد به نفس افزایش یابد خلّاقیت نیز افزایش می یابد .
● الگوهای پرورش خلّاقیت
۱) جستجوی عدم شباهت ها
مثلا پس از ایجاد یک ایده محتمل ، به جستجوی جایگزینی هایی بپردازیم که منطقی هستند ، اما با ایده اول فرق دارند و یا حتی متناقض اند .
۲) پیش بینی کردن ( مطلوب اندیشی )
بسیاری اوقات ما از فرضیات معین بی اطلاعیم و یا نمی خواهیم بپذیریم که این فرضیات ممکن است به طور تدریجی رفتار و افکار ما را بدون آگاهی خود هدایت کنند . یکی از راه های روشن کردن این فرضیه ها تمرینِ وادار کردن افراد به پیشگویی کردن است که نوعی آزمایش در فکر است .
۳) جستوجوی نقد دیگران
راه دیگر برای تشخیص فرضیات نادرست ، درخواست از دیگران برای انتقاد از ایده های ماست . بسیاری از مردم از چنین چیزی گریزانند . برخی آن را می پذیرند و برخی با روبه رو شدن با آن دفاعی برخورد می کنند .
۴) تحلیل مسائل در جزئیات
هدف این است که ایده های خود را به اجزای ترکیب کننده آن ها خرد نماییم و بدین سان، خود را از قید فرضیات محدودکننده متنوع رها سازیم . این راهبرد به توجه کردن به کنش ها و مایه هایی که نوعاً با اشیا همراه نیستند توجه دارد . مثلا ، در رابطه با کاربردهای متنوع یک تکه آجر می توان به ویژگی هایی همچون رنگ ، وزن ، سنگینی ، شکل و اینکه دارای منافذی است و الکتریسیته را منتقل نمی کند ، اشاره نمود .
۵) استفاده از تمثیل
این مورد نیز تفکر خلاق را تسهیل می کند . تمثیل نقش کلیدی در تحول علم و فنّاوری داشته است; مثل اختراع چاپ توسط گوتنبرگ ، که بر اساس شبیه سازی بود .
۶) استفاده از موقعیت گروهی برای افزایش تولید ایده های خلاق
یکی از مهم ترین ویژگی های چنین جلساتی این است که آزمودنی ها باید با نگرش کاملا دوستانه و باز با پیشنهادات انطباق پیدا کنند . در چنین جلساتی ایده های تند تشویق می شوند .
۷) توقف کار روی مسئله برای مدتی و سپس بازگشت به آن .
این همان عملی است که موجب می گردد افراد گاهی احساس کنند پس از مدتی کار روی مسئله و موفق نشدن ، فکرشان متوقف می شود. این امر صرفاً خستگی ذهنی نیست. فرد کار را کنار می گذارد; چون مرتب همان پاسخ های قدیمی به ذهنش می آیند. از این رو ، نیاز دارد که ذهنش شکسته شود . در این فاصله ممکن است بخوابد ، رمان بخواند ، به مسافرت برود ، یا هر کار دیگری را انجام دهد .
۸) تلاش برای ارتباط
به منظور گسترش ایده های خلاق ، باید به برقراری ارتباط ایده ها پرداخت . این امر می تواند به صورت نوشتاری صورت پذیرد ; زیرا زبان نوشتاری در طول زمان باقی می ماند و می تواند با ارزیابی شدیدتری موردنظر قرار گیرد . از سوی دیگر، قرار دادن ایده ها در معرض و دسترس دیگران به ما فرصت می دهد تا مجدداً به آن ها نظر بیندازیم و دقایقی آن ها را ارزیابی کنیم . امر ارزیابی سبب می شود تا ایده هایمان را روشن تر و مشخص تر تعریف کنیم .
▪ در مورد خلّاقیت ، الگویی برای آموزش در کلاس ارائه شده است . این الگو شامل سه بعد است : موضوعات درسی، روش های تدریس و مهارت های تفکر واگرا و مولد . این الگو خلأ بین یادگیری شناختی و عاطفی را پر می کند .
▪ از جمله سبک های ارائه شده در گستره موضوعات درسی می توان به این موارد اشاره کرد : استفاده از مغایرت ها ، استفاده از تمثیل ، توجه دادن به کمبودهای موجود در دانش ، تقویت تفکر درباره امکانات و احتمالات ، استفاده از سؤالات محرک با استفاده از روش فهرست صفات، تقویت تفکر ابتکاری، طراحی جستوجوگری، توجه دادن به اهمیت تفسیر و... .
● شرایط پرورش خلاقیت
راجرز وجود شرایطی را برای پرورش خلّاقیت ضروری می داند . وی آن ها را تحت عنوان « شرایط درونی آفرینندگی» به شرح زیر بیان کرده است:
۱) ایمنی روان شناختی
این مرحله را می توان به سه فرایند به هم پیوسته تقسیم کرد :
الف) پذیرش فرد به عنوان ارزش نامشروط. وقتی با فردی به گونه ای رفتار نماییم که نشان دهیم او در حقوق خود و در آشکار ساختن خویش ارزش دارد ـ صرف نظر از اینکه شرایط فعلی یا رفتار او چگونه است ـ در حال پرورش آفرینندگی هستیم .
ب) فراهم آوردن فضایی که در آن ارزشیابی بیرونی وجود ندارد . هنگامی که داوری های ما در مورد خودمان بر معیارهای بیرونی نباشد ، ما داریم به پرورش آفرینندگی می پردازیم ; جایی که فرد خویشتن خود را در فضایی می بیند که در آن مورد ارزشیابی قرار نمی گیرد و توسط معیارهای بیرونی اندازه گیری نمی شود. چنین فضایی بی اندازه آزادکننده و فراهم کننده خلّاقیت است .
ج) فهم همدلانه : فهم همدلانه همراه با دو مورد ذکر شده ، غایت ایمنی روانی را فراهم می آورد و این شالوده ای برای پرورش آفرینندگی است.
۲) آزادی روان شناختی
هنگامی که به فردی اجازه کامل آشکارسازی نمادین را می دهیم آفرینندگی پرورش می یابد . آزادی روان شناختی به فرد امکان می دهد تا درباره ژرف ترین بخش خویشتن خود بیندیشد ، احساس کند و همان باشد. این امر ادراک های مفاهیم و معانی را که در بخشی از آفرینندگی به شمار می روند پرورش می دهد .
برخی دیگر از روش های پرورش خلّاقیت عبارتند از: بازیابی های فکری ، حل معما و جدول ، سرگرمی ها و هنرهای زیبا ، نویسندگی به عنوان یک تمرین خلّاقیت ، تمرین در حل خلاق مسائل ، و مطالعه . چنان که بیکن ، فیلسوف و نویسنده انگلیسی قرن ۱۶، اظهار داشته است ، مطالعه انسان را کامل و قدرت تصور را تغذیه می کند ، لیکن برای آنکه از مطالعه حداکثر استفاده را ببریم باید مطالب مناسبی برای مطالعه انتخاب کنیم .
● زمینه‌های شکوفایی خلّاقیت
عوامل متعددی در رشد خلّاقیت کودکان مؤثرند . بدون شک خانواده مهم ترین نقش را در کنترل و هدایت تخیّل و ظهور خلّاقیت ها دارد . زمینه رشد خلّاقیت کودکان با فراهم نمودن فرصت های لازم برای سؤال کردن ، کنجکاوی و کشف محیط پدید می آید . مهم ترین آفت خلّاقیت های ذهن تهدید و تنبیه های فکری می باشد . بچه های خلاق نیاز به آرامش روانی، اطمینان خاطر و اعتماد به نفس قوی دارند .
در کنار خانواده ، دومین عامل که بسیار مهم است مدرسه می باشد . مدرسه نقش مهمی در شکوفایی خلّاقیت های کودکان دارد . سن وارد شدن به مدرسه سن بسیار حساسی است . عواملی نظیر تکالیف زیاد ، حفظ کردن مطالب ، داشتن انتظارات یکسان از تمام دانش آموزان و توجه نداشتن به تفاوت های فردی با وجود کلاس های پرجمعیت ، و سرانجام ، عدم شناخت ویژگی های کودکان خلاق ، قدرت خلاقیت کودکان ( بخصوص در سنین ۸ ـ۱۰ سالگی ) را کاهش می دهد . زمانی که کودک مجبور می شود با معیارهای مدرسه سازگار شود و به ناچار از رفتار هم سن و سالان خود پیروی کند ، خلّاقیت های او کمتر می شود .
▪ استرنبرگ و ویلیافر پیشنهادهای ذیل را برای تربیت خلاق دانش آموزان ارائه کرده اند :
ـ شاگردان را به ارائه تعریف مسئله و تعریف مجدد از آن تشویق کنید .
ـ افراد را تشویق کنید تا ایده های فراوان تولید کنند .
ـ دانش آموزان را به خاطر سؤال هایی که در ذهنشان شکل می گیرد تشویق کنید .
ـ تشخیص موانع و تلاش برای فایق آمدن بر آن ها را به شاگردان آموزش دهید .
ـ حساس بودن به محرک های محیطی و پیگیری آن ها را تشویق کنید .
ـ شاگردان را ترغیب کنید تا از زاویه دیدهای گوناگون به مسائل نگاه کرده ، تصورات ذهنی مختلف را در ذهنشان ایجاد کنند .
● تفکر خلاق و منطقی
مهم‏ترین تفاوت‏‌های تفکر خلاق و منطقی از نظر دوبونو عبارت‌‏اند از:
۱) وسعت عمل : در تفکر منطقی، معمولاً می‌‏کوشیم با بررسی شقوق مختلف یک امر یا مسئله، بهترین راه را برگزینیم و آن را ملاک عمل قرار دهیم . اما در تفکر خلاق ، خود را به یک طریق محدود نمی‌‏کنیم بلکه درصدد آنیم راه‏‌های هر چه بیشتری را برای حل یک مسئله بیاییم . این کار حتی پس از یافتن راه‏‌های مناسب ادامه پیدا می‌‏کند .
۲) مسیر و جهت عمل : در تفکر منطقی ، جهت و مسیر مشخصی دنبال می‌‏گردد ؛ در حالی‌که در تفکر خلاق نه تنها یک مسیر دنبال نمی‌‏گردد ، بلکه راه‏‌ها و جهت‏‌های مختلفی نیز ایجاد می‌‏گردد . به عبارت دیگر، برای یک فرد در تفکر منطقی روشن است که چه می‌‏خواهد و از چه راهی می‌‏تواند به مقصود برسد ، در حالی‌که در تفکر خلاق فرد جست‏‌وجو می‌‏کند تا بتواند تغییر و حرکتی ایجاد کند و از این‏‌رو ، تنها برای رسیدن به مقصود تلاش نمی‌‏کند .
۳) توالی عمل : در تفکر منطقی ، هر مرحله باید به دنبال مرحله‌ی بعد بیاید و مراحل نیز به یکدیگر وابسته‌اند . در حالی‌که در تفکر خلاق نیازی به توالی مراحل نیست و می‌‏توان از مرحله‏‌ای به مرحله‌ی بالاتر جهید و سپس بار دیگر مراحل باقی‌‏مانده را طی کرد .
۴) چگونگی برخورد با اشتباه‌‏ها و مسائل نامربوط : در تفکر منطقی ، تلاش می‌‏شود که در هر قدم هیچ‌‏گونه اشتباهی رخ ندهد ؛ در حالی‌که در تفکر خلاق امکان اشتباه است تا بتوان در نهایت به جواب درست دست یافت . همچنین در تفکر منطقی ، مسائل نامربوط کنار گذاشته می‌‏شود و تنها به آن‏‌چه به مسئله ارتباط دارد پرداخته می‌‏شود ، در حالی‌که در تفکر خلاق به هر چیز به ظاهر بی‌‏ارتباط نیز توجه می‌‏شود و تلاش نمی‌‏شود که در یک قالب بماند . در تفکر منطقی ، راه‏‌هایی انتخاب می‌‏شود که فرد مطمئن باشد به جواب و نتیجه‌‏ای می‌‏رسد ، در حالی‌که در تفکر خلاق راه‏‌های نامطمئن نیز کشف می‌‏گردد ؛ زیرا ممکن است این راه‏‌ها به نتایج باارزشی منتهی گردد . به همین دلیل ، ترجیح داده می‌‏شود که این راه‌‏ها نیز شناخته گردد . به‏‌طور کلی ، تفکر منطقی متوجه‌ی جنبه‌ی داوری‌‏کننده و ارزیابی‌‏کننده‌ی فکر است ، یعنی مسائل تجزیه و تحلیل ، مقایسه و در نهایت راه‏‌حل انتخاب می‌‏گردد ؛ در حالی‌که در تفکر خلاق ، مسائل تجسم و پیش‌‏بینی می‌‏گردد. به عبارت دیگر، در تفکر منطقی واقعیت‏‌های موجود محدود می‌‏گردد ، اما تفکر خلاق پای در مسیر مجهولات می‌‏گذارد .
استعدادهای یک فرد هر چند تا حدی ذاتی است اما با آموزش می‌‏توان این استعدادها را شکوفا کرد . مهارت‏‌های تخصصی نیز اشاره به تجربیات مکتسب هر فرد دارد . انگیزه‏‌های درونی نیز به عنوان یک عنصر مهم ، باعث می‌‏شوند که افراد بتوانند استعدادها و مهارت‏‌های تخصصی خود را با پشتکار و با علاقه دنبال کرده به خلاقیت نایل گردند . آمابیل می‌‏گوید که در دوازده سال تحقیق دریافته است که انگیزه‌ی درونی افراد دارای اهمیت بیشتری در خلاقیت است . اگر افراد از ابتدا به کار خویش علاقه داشته باشند و با لذت و رضایت وارد کار شوند ، نه با فشار خارجی ، می‌‏توانند خلاقیت بیشتری از خود نشان دهند . اهمیت انگیزه درونی در تحقیقاتی که از زندگی نام‏‌آوران ، نویسندگان، دانشمندان و هنرمندان به عمل آمده است، مشخص می‌‏گردد .
● مراحل خلاقیت ذهنی‏
صاحب‏نظران، خلاقیت را غالباً یک فرایند پنج مرحله‏ای می‏دانند که عبارتند از:
۱) آمادگی ؛ وقتی غرق مسئله یا موضوع مورد علاقه‏تان می‏شوید و کنجکاوی شما تحریک می‏شود ، به سادگی از کنار مسئله رد نمی‏شوید .
۲) پرورش ؛ ایده‏هایی به ذهنتان خطور می‏کند و در این مرحله ، گاهی بین امور، رابطه‏ای نامعمولی پیدا می‏کنید .
۳) بینش ؛ این همان مرحله « آها » است ؛ لحظه‏ای که فرد به ارتباط مراحل پی می‏برد و مسئله حل می‏شود ؛ یعنی تمام قطعات پازل کنار هم چیده می‏شود .
۴) ارزیابی ؛ حالا باید تصمیم بگیرید که کدام یک از ایده‏هایتان با ارزش است و ارزش دنبال کردن را دارد .
۵) بسط ؛ این ، آخرین مرحله خلاقیت و غالباً طولانی‏ترین و سخت‏ترین مرحله آن است ؛ یعنی باید بتوان آن را تعمیم دا د.
محققان اخیر ، خلاقیت را نیز در پنج مرحله ارائه می دهند و معتقدند که فرایند خلاقیت ، همان فرایند حل مساله است که با روند خلاقیت (( والاس )) تفاوت چندانی ندارد .
▪ ارائه مساله :
در مرحله اول صورت یک مساله طرح می شود که برای حل آن مواد اولیه نظیر: استعداد ، داشتن مهارت های اولیه ، آموزش و اطلاعات پایه ، و تجربه به قبلی ضرورت دارد . باید توجه کرد که داشتن خلاقیت در یک زمینه لزوما زمینه ایجاد خلاقیت در زمینه های دیگر را فراهم نمی کند .
▪ آماده کردن :
در این مرحله کودک موظف است کلیه اطلاعات و منابع مربوط به حل مساله را آگاهانه و با توجه به هدف گرد آوری و آماده کند.
▪ ایجاد اندیشه ها یا امکانات :
در مرحله سوم ، کودک اجزای مسئله با هم ترکیب می کند تا به جواب برسد.در این مرحله ممکن است یک دوره نهفتگی یا رها کردن مساله بطور موقت وجود داشته باشد و کودک به علت دست نیافتن به نتیجه ، خود را از مشغله ذهنی مربوط به ان باز دارد . این کار در بسیاری از مواد کمک می کند تا افکار جدیدی به ذهن برسد و به تسریع در حل شدن مساله کمک کند .
▪ اعتبار یابی:
در این مرحله کودک اجزای ترکیب شده را در کنار هم می چیند وآن ها را در بوته آزمایش می گذارد تا از فرضیه اش ثابت شود . در بسیاری از مواقع بین مرحله قبلی با این مرحله رفت و برگشت،وجود دارد که طی آن کودک مجبور است فرضیه های زیادی را آزمایش کند.
▪ ارزیابی نتیجه :
در آخرین مرحله ، در صورت نتیجه گیری قطعی و داشتن احساس رضایت از پاسخ بدست آمده ، کار متوقف می شود و در غیر این صورت مراحل از ابتدا شروع می شود . در زمینه نقاشی ، هیچ کودکی توان خلاقیت را ندارد ، مگر این که اطلاعات اساسی و پایه در مورد ، نحوه بدست گرفتن قلم مو ، ترکیب رنگ ها ، کشیدن خطوط ، یک سلسله تجارب اولیه با ابزارها را بدست آورد ، ارزش تفکر خلاق در هم شکستن عادت قدیم ، در یک پیچیدگی ها ، استفاده از فن بارش مغزی ، تفکر گسترده ، در آوردن جزییات ، مشاهده روش های جدید و بکارگیری قواعد علمی در بوجود آوردن افکار تازه است .
● ویژگی های تفکر خلاق
ویژگی های تفکر خلاق عبارتند از:
۱) خلاقیت در ارتباط با میل ،رغبت و آمادگی شدید اتفاق می افتد.
۲) خلاقیت کار در نهایت ظرفیت شخصی را در بر می گیرد،نه در حد معمول آن .
۳) خلاقیت، تنظیم مجدد، بسط یا تفسیر و یا بازسازی اندیشه ها،نظریه ها و یا عقاید را در بر می گیرد.
۴) خلاقیت به یک مکانی درونی برای ارزشیابی بیشتر از مکان بیرونی آن احتیاج دارد.
۵) خلاقیت بعضی اوقات ، از طریق پرهیز از درگیری شدید برای مدتی به منظور اجازه دادن به بروز جریان آزاد فکر تسهیل می شود.
● خصوصیات یک شیوه کاری خلاق
یک شیوه کاری خلاق دارای خصوصیات زیر است:
الف) نوعی تعهد به درست انجام دادن کار
ب) توانایی متمرکز نمودن تلاش و توجه برای مدت طولانی
ج) توانایی رها کردن ایده های غیرخلاق و کنار گذاردن موقتی مسائل بسیار پیچیده .
د) پا فشاری برای روبرو شدن با مشکل .
ر) اشتیاق و علاقه برای تلاش و سخت کوشی.
● خلاقیت و نوآوری چگونه با هم مرتبط شده اند ؟
خلاقیت به طور عام یعنی توانایی ترکیب اندیشه ها به شیوه ای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیر معمول بین اندیشه ها.
یک سازمان که مشوق نوآوری است ساز مانی است که دیدگاههای ناشناخته به مسایل یا راه حلهای منحصر برای حل مسایل را ارتقا می دهد . نو آوری فرایند کسب اندیشه ای خلاق و تبدیل آن به محصول و خدمت و یا یک روش عملیاتی مفید است.
سه مجموعه از متغیرها وجود دارند که می توانند نوآوری را ایجاد کنند . آنها به ساختار سازمانی ، فرهنگ و توانایی منابع انسانی مربوط می‌شوند . فراگرد ایجاد فکرهای جدید و تبدیل آن فکرها به عمل و کاربردهای سودمند را نوآوری می گویند .
(( رضائیان )) خلاقیت را به کارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید می داند . نوآوری به کارگیری اندیشه های جدید ناشی از خلاقیت است که می تواند به صورت یک محصول جدید ، خدمت جدید یا راه حل جدید انجام کارها باشد .
بسیاری از مدیران خلاقیت و نوآوری را متناوباً بهجای یکدیگر بهکار میبرند. در حالیکه نوآوری چیزی بیش از خلاقیت است و نوآوری مشتمل بر چهار چیز، است:
الف) خلاقیت یا کشف یک ایده جدید ( شاید ترکیبی از تولیدات یا خدمات جدید )
ب) استراتژی یا انتخاب بهترینها ( ارزشمندترین انتخاب )
ج) بهکارگیری یا انجام ایده در عمل
د) قابلیت سودآوری یا افزایش ارزش افزوده بر این اساس، نوآوری بهکار گرفتن ایدههای جدید و ارزشمند، در عمل میباشد.
● خلاقیت ، اختراع ، نوآوری
▪ انتفاع + اختراع + مفهوم = نوآوری
در معادله نوآوری فوق، کلمه مفهوم اشاره بر ایده ای است که باتوجه به چهارچوب مرجعی آن فرد، دپارتمان، سازمان و یا یک دانش انباشته شده جدید است. کلمه اختراع اشاره به هر ایده ای جدید است که به حقیقت رسیده باشد، کلمه انتفاع بر به دست آوردن حداکثر استفاده از یک اختراع دلالت دارد .
▪ تغییر ، نوآوری
ـ در مورد نوآوری و تغییر نیز، تفاوتهایی وجود دارد . برای مثال تغییر می تواند به بهبود رضایت شغلی یک فرد اطلاق شود، در حالی که نوآوری نتیجه و تاثیری بیش از یک فرد را در بر می گیرد و تاثیر آن، ورای دپارتمان ایجاد کننده آن است .
ـ در تحقیق دیگری در مورد تغییر بیان کرده اند که تغییر ایجاد هرچیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد. اما نوآوری ایجاد ایده هایی است که برای سازمان جدید است. از این رو، تمام نوآوری ها می توانند منعکس کننده یک تغییر باشند، در حالی که تمام تغییرها، نوآوری نیستند.
ـ تغییر نتیجه ای از فرآیند خلاقیت و نوآوری است.
● چگونه به تفکر و تخیل خلاق دست یابیم ؟
۱) ایمان داشته باشید که می‏توانید موفق شوید . وقتی ایمان داشته باشید که می‏توانید کاری را انجام دهید، ذهن شما خودبه‏خود راه های انجام آن را می‏یابد. ایمان به راه حل ، دست یابی به آن را آسان می کند .
در اینجا دو راه حل ارائه شده است که به شما کمک می کند به یاری ایمان از قدرت خلاقیت برخوردار شوید :
الف) کلمه ناممکن را از فرهنگ لغات خود خارج کنید .
ب) به چیزی بیاندیشید که زمانی دوست داشتید آن را انجام بدهید ، اما به دلایلی که آن را ناشدنی می‏پنداشتید ، از انجام آن خودداری کرده بودید . حالا سعی کنید فهرستی از دلایلی که ثابت می‏کند می توانید آن را انجام دهید ، تهیه کنید . بسیاری از ما ، تنها به این دلیل که فکرمان را روی دلایل ناتوانی خود متمرکز می‏کنیم ، آرزوهای خود را به بند کشیده و سرکوب کرده‏ایم ، حال آنکه تنها چیزی که شایسته است ذهن خود را به آن معطوف کنیم ، توانایی هایمان است .
۲) اجازه ندهید سنت های دست و پاگیر ، ذهن شما را فلج کنند . افکار نو را پذیرا شوید . جستجوگر باشید . راه های جدید را امتحان کنید . در هر کاری که انجام می‏دهید پیشرو باشید .
در اینجا سه راه را برای مقابله با تفکر سنتی را می‏بینید :
الف) به نظرات افراد توجه کنید. فکرهای جدید را پذیرا شوید . با این افکار منفی مبارزه کنید ؛ « نتیجه نمی دهد» ، « نمی شود»، « بی فایده است» .
ب) پیوسته در حال جستجو باشید . خبرهای جدید را امتحان کنید .
پ) پیشرو باشید ، نه دنباله رو . نگویید « در جایی که کار می‏کردم ، از این روش برای انجام کارها‏یمان استفاده می‏کردیم ، بنابراین در اینجا هم باید طبق همان شیوه عمل کنیم» بلکه بگویید : چطور می‏شود این کار را بهتر از آنچه که در گذشته انجام می‏دادیم ، انجام دهیم؟
۳) هر روز از خودتان بپرسید « چطور می‏توانم کارم را بهتر انجام بدهم؟ » شعار جنرال الکتریک این است : موفقیت مهم ترین محصول ماست .
۴) از خودتان بپرسید. « چطور می‏توانم بیشتر کار کنم؟» توانایی یک برداشت ذهنی است.
اگر متقاعد شده‏اید که انجام بیش تر و بهتر کارها مقرون به صرفه است ، این دستورالعمل دو مرحله ای را انجام بدهید :
الف) مشتاقانه پیشنهادهایی را برای کار بیشتر کار بپذیرید . کسی که مسئولیت کاری را به شما واگذار می‏کند ، در حقیقت روی شما حساب می‏کند . پذیرفتن مسئولیت های بزرگتر در کار ، شما را برجسته تر می‏کند و نشان می‏دهد که ارزش بیشتری دارید .
به قول دکتر شوارتز : « از تجربه های تلخ گذشته آموخته‏ام که آدم هایی که وقت زیادی دارند ، شریک و همکار خوبی نیستند .» . و یا به عبارت دیگر « هر چه وقت کمتری برای کار کردن داشته باشم ، کارهای بیشتری انجام می دهم .»
ب) روی این نکته تمرکز کنید که « چطور می‏توانم بیشتر کار کنم ؟ »
بعضی از این جواب ها ممکن است شامل برنامه‏ریزی بهتر ، انضباط بیش تر و یا مختصر و مفید‏کردن فعالیت های روزمره، یا کلا"حذف امورغیرضروری باشد .
۵) سوال‏کردن و شنیدن را تمرین کنید . انسان های بزرگ فقط می‏شنوند و انسان های کوچک فقط حرف می زنند .
این برنامه سه مرحله ای را برای تقویت تفکر خلاق ، از طریق پرسیدن و شنیدن اجرا کنید :
- دیگران را تشویق به حرف‏زدن کنید . در گفتگوهای شخصی یا در جلسات گروهی ، با عبارت های بر انگیزنده نظیر اینها از مردم حرف بکشید : « از تجربیاتت برایم بگو...» یا « فکر می کنید راجع به این کار چکار باید کرد؟» اگر دیگران را تشویق به حرف‏زدن کنید ، به پیروزی دوقبضه ای دست می یابید . می توانید مواد خامی برای تولید اندیشه‏های خلاق به دست آورید و در ضمن ، دوستان خوبی پیدا کنید . برای به دست آوردن محبت مردم هیچ راهی تضمین شده‏تر از تشویق آنان به حرف زدن نیست .
ـ دیدگاه های خود را از طریق پرسش هایی که طرح می‏کنید ، محک بزنید . اجازه بدهید که دیگران در اصلاح افکارتان به شما کمک کنند . لازم نیست هر فکری را که به نظرتان می‏رسد ، مانند واژه یا عبارتی که روی یک صفحه طلا نقش بسته است ، اعلان کنید . اول جوانب کار را بسنجید.
ـ به چیزی که طرف مقابل می‏گوید ، خوب گوش کنید. گوش کردن به معنای آن است که اجازه دهید حرف هایی که زده می‏شود ، در ذهنتان رخنه کند .
۶) دید خود را گسترش دهید .
دراینجا دو راه برای دریافت محرک های ذهنی وجود دارد :
اول با حداقل یک گروه صنفی که روی مسائل شغلی شما تاثیر می‏گذارند ملاقات مستمر و ارتباط داشته باشید.
دوم با حداقل یک گروه که بیرون از حوزه علاقه‏های شغلی شما فعالیت می‏کنند مشارکت و ارتباط داشته باشید.
۷) همه چیز را به پرسش بگیرید .
هیچ چیز فارغ از نقد نیست . با آزادی کامل هر چیز و همه چیز را به طور مطلق به چالش بگیرید ؛ هر چیزی که فکر می‏کنید در راه ایجاد یک سازمان به واقع بزرگ به کار گرفته می‏شود . اگر خود را در موقعیتی دیدید که می‏گوید : « آن راه نتیجه نمی‏دهد ، چون همانی نیست که معمولا کارها را از طریق آن انجام می‏دهیم » ، معلوم می‏شود که چارچوب فکری درستی ندارید .
۸) هر روز را با یک ایده آغاز کنید .
در پایان کار ۱۰ دقیقه بنشینید و فکر کنید که در آن روز کارها چطور انجام داده اید و چگونه می‏توانستید آنها را بهتر انجام دهید . در پایان هفته نیز به ایده‏های خود نظری بیافکنید و ببینید با کدام یک عملا می‏توانید کنار بیایید . کاملا درست است بیش تر ایده‏های شما بسادگی انجام شدنی نیست ، اما شما آنهایی را می‏خواهید که چنین باشند .
۹) تنوع طلب باشید .
یکی از موانع بر سر راه خلاقیت شخصی ما مسیر عادت شده‏ای است که برای خود خلق می‏کنیم . پس خود را از این مسیر بیرون بکشید و راه های جدیدی را بیازمایید . کارهای پژوهشی بخوانید و فقط به رشته تخصصی خود بسنده نکنید ، آنگاه ببینید چگونه به کار شما ارتباط پیدا می‏کنند و چگونه می‏توانید به کمک آن ها کار خود را بهبود ببخشید .
● سه راه شکوفا کردن و برداشت ایده ها
۱) نگذارید افکار از ذهنتان فرار کنند . آنها را روی کاغذ بیاورید .
۲) ایده هایتان را مرور کنید . آنها را دائما در پرونده‏ای که در جریان است ، ثبت کنید . محل بایگانی شما می‏تواند یک کمد مجهز یا کشوی یک میز تحریر باشد.
۳) ایده‏هایتان را به کار برید و آبیاری کنید . آن ها را رشد دهید. راجع به آن ها فکر کنید . ایده‏های متجانس را به هم پیوند دهید . هر مطلبی که به شکلی با ایده شما در ارتباط است ، بخوانید .
همواره باید به خاطر داشته باشیم که صرفه به خاطر سپردن مطالب هیچ سودی را عاید نمی‏کند ، بلکه خلاقیت در استفاده از این مطالب نقش موثری در پیشرفت انسان ایفا می‏کند . خلاقیت منحصر به افراد خاصی نیست و می‏توان آن را در خود ایجاد و تقویت کرد . برای انجام این مهم باید ذهن و توانایی های آن را شناخت و در زمان مناسب با تقویت آن از آن استفاده کرد . خلاقیت نه‏تنها نقش موثری در رشد فردی دارد بلکه می‏توان از آن در ارتباط با دیگران استفاده کرد .
● ویژگی های افراد خلاق
کودکان خلاق دارای ویژگی های زیر هستند :
۱) قابلیت انعطاف ;
۲) حساسیت ;
۳) تحمّل ;
۴) احساس مسئولیت ;
۵) احساس همدلی ;
۶) استقلال ;
۷) خودپنداری مثبت ;
۸) نیاز به تماس های اجتماعی ;
۹) علاقه به پیشرفت
اشتاین مطالعات انجام شده درباره ویژگی های افراد آفریننده را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که افراد آفریننده دارای ویژگی های زیر هستند :
۱) انگیزه پیشرفت بالا ;
۲) کنجکاوی فراوان ;
۳) علاقه مندی زیاد به نظم و ترتیب در کارها ;
۴) قدرت ابراز وجود ، خودکفایی ;
۵) شخصیت غیرمتعارف غیررسمی و کامروا ;
۶) پشتکار و انضباط در کارها ;
۷) استقلال ;
۸) طرز تفکر انتقادی ;
۹) انگیزه های زیاد و دانش وسیع ;
۱۰) اشتیاق و احساس سرشار ;
۱۱) زیباپسندی و علاقه مندی به آثار هنری ;
۱۲) تفکر شهودی ;
۱۳) علاقه کم به روابط اجتماعی و حساسیت زیاد ;
۱۴) قدرت تأثیرگذاری بر دیگران .
پژوهشگران در بررسی ویژگی های افراد خلاق به ویژگی های شخصیتی در آن ها دست یافته اند . براساس بررسی تیلر و پارون ، ویژگی های مهم زیر نیمرخ روانی فرد خلاق را نمایان می سازند :
۱) افکار و اعمال مستقل است و اگر فعالیت ها و ارزش های گروه با انتخاب های شخصی وی مطابق نباشد خود را تابع ارزش های گروه قرار نمی دهد .
۲) گرایش دارد که در برداشت های خود از زندگی ، کمتر جزئی نگر باشد .
۳) به جنبه های بی اساس یا غیرمنطقی رفتار خود اذعان دارد .
۴) پیچیدگی و تازگی را بر سادگی و شناخته شدگی ترجیح می دهد .
۵) طنز را می پسندد و از شوخ طبعی و ظرافت ذهنی برخوردار است .
پور کینزی ( Porkinsy) استاد دانشگاه هاروارد ، با بررسی اطلاعات آزمایشگاهی و مطالعه زندگی نامه افراد خلاق نظریه « الگوی برف دانه ای خلّاقیت» را مطرح کرده است . الگوی پورکینزی شش خصیصه روان شناختی مرتبط و در عین حال، متمایز را ، که در افراد خلاق وجود دارد ، در برمی گیرد .
وی می گوید : ممکن است افراد خلاق هر شش خصیصه را با هم نداشته باشند ، اما ظاهراً هر کس تعداد بیشتری از این ویژگی ها را داشته باشد ، خلاق تر است :
۱) علاقه وافر به نظم : یعنی میل شدید به سادگی و ایجاد نظم و معنا بخشیدن به آنچه که ظاهراً آشفته و نابسامان است .
۲) طرح مسئله : افراد خلاق با مطرح کردن سؤال درست و جستوجوی مسئله درست می توانند حد و مرز رشته تخصصی خود را بشناسند و به امکان یا عدم امکان گسترش آن پی ببرند .
۳) فعالیت ذهنی : فعالیت ذهنی به افراد خلاق مجال می دهد نسبت به مسائل دیدی تازه و نگرش نوین بیابند. افراد خلاق برای رسیدن به نتیجه ، نکات متضاد و متناقض را با هم در نظر می گیرند . آن ها غالباً در چهارچوب قیاس می اندیشند و در حقیقت، با فرضیه های موجود مبارزه می کنند .
۴) بی باکی وعلاقه به انجام کارهایی که با ریسک توأم است .
۵) عینیت گرایی : اگر این ویژگی نباشد، افراد خلاق جهانی برای خود می سازند که حقیقتی ندارد .
۶) انگیزه درونی : افراد خلاق کارها را به خاطر لذت و رضایت بخشی انجام می دهند و تلاشی را که برای انجام آن می کنند ، دوست دارند .
در مقیاس دیگر نشان داده شده است که حس تشخیص فرد خلاق و پیچیدگی ویژگی بارزی است . آن ها در یک مقیاس هنری ، طرح های پیچیده و غیرمتعادل را برمی گزیدند .
نلر ویژگی هایی از قبیل هوش ، آگاهی ، تسلط ، انعطاف پذیری ، ابتکار ، شک گرایی ، بازیگوشی فکری ، شوخ طبعی ، پایداری ، بسط و گسترش ، اعتماد به نفس ، و ناهمنوایی را به عنوان ویژگی های خلاق شناساسی و تشریح نموده است .
تورنس موضوعاتی از قبیل جرئت داشتن در مورد اعتقادهای شخصی، استقلال در قضاوت ، بی علاقگی نسبت به پذیرش قضاوت اولیای امور و برخی خصیصه های دیگر را ، که از ویژگی های کودک خلّاق به شمار می آورد، مطرح نموده است .
در تحقیقی دیگر، معلوم شد تصور و ادراک فرد خلاق از خود در نوجوانان پایین تر از دانشجویان کالج بود و آزمودنی ها ویژگی هایی از قبیل حساسیت محیطی ، هوش ، فردیت ، استعداد هنری و ابتکار از خود نشان دادند ; همین طور که دارای پذیرش بالایی از خود و انرژی زیاد متّکی بر تفکر شهودی بودند .
در تحقیقی دیگر، خلّاقیت و همرنگی مورد بررسی قرار گرفت و به این نتیجه رسیدند که افراد خلاق به استقلال و خودمختاری گرایش دارند . افرادی که عزّت نفس بیشتر دارند کمتر به فشار گروه تن درمی دهند .
در بعضی نظریه‏‌ها ، وجود برخی از ویژگی‌‏ها برای ظهور خلاقیت ضروری است . بارون و هارینگتون می‌‏گویند بعضی از تحقیقات نشان می‌‏دهد افراد خلاق از نظر شخصیتی دارای صفات خاصی‌‏اند. استرنبرگ علاقه به خطر کردن، عدم پذیرش محدودیت‌‏ها و موانع ، توانایی بهره‌‏برداری از محیط خویش برای ساختن چیزی نو و منحصربه‌‏فرد ، داشتن سؤالات و فرضیات زیاد و کنجکاوی را لازمه‌ی خلاقیت می‌‏داند . در حالی که بعضی دیدگاه‌‏ها لزوم این ویژگی‌‏ها را رد می‌‏کنند و خلاقیت را توانایی حل مسائلی که از قبل نیاموخته‌‏ایم ، می‌‏داند .
تورنس بعد از مطالعه‌ی بیست و دو ساله‌ی خویش از کودکان و نوجوانان ، نتیجه گرفت که اساس شخصیت افراد خلاق عبارت است از : استقلال اندیشه ، شیفتگی فراوان نسبت به مسئله یا فعالیت مورد علاقه‏‌شان ، شجاعت، کنجکاوی ، صداقت و میل به خطر کردن . به نظر او صفات مذکور از صفات بارز افراد خلاق است ، لذا با پرورش هر کدام از این ویژگی‌‏ها در افراد، می‌‏توان به خلاقیت نزدیک‏‌تر شد . انسان‌‏های خلاق خود را با محیط سازگار کرده ، از ابزار پیرامون خود استفاده می‌‏کنند . این افراد از تلقین اندیشه‌‏های متفاوت لذت می‌‏برند و به همین دلیل به ابزار پیچیده‌‏تر گرایش بیشتری دارند . بسیاری از مواقع ، مجموعه‌‏ای از تضادها را می‌‏توان در رفتار آن‏‌ها مشاهده کرد .
بعضی از این ویژگی‌‏ها عبارت‌‏اند از:
▪ پرتحرک و ثابت : افراد خلاق دارای نیروی نهفته و عظیمی‌‏اند که ممکن است سال‏‌های سال به همان شکل باقی بماند . این گروه از افراد می‌‏توانند ساعت‏‌های متمادی با شور و اشتیاق بر روی یک مسئله تمرکز کنند و از آن‏‌جا که یک نیروی ذاتی آن‏‌ها را هدایت می‌‏کند ، بر این باورند که می‌‏توانند آن مسئله را حل کنند . آن‏‌ها حتی در دوران پیری نیز پرتوان هستند و نیروی ذاتی خود را حفظ می‌‏کنند . انسان‏‌های خلاق می‌‏توانند نیروی خود را کنترل و در صورت لزوم از آن استفاده کنند . وقفه‌‏های طولانی که مابین کارهایشان دیده می‌‏شود ، ناشی از فرصتی است که آن‏‌ها به خود می‌‏دهند تا از کارهای تکمیلی‌‏شان لذت ببرند ؛ این ابزاری برای خشنودی آن‏‌ها محسوب می‌‏شود .
▪ ساده و باهوش : افراد خلاق در عین سادگی بسیار، باهوش‌‏اند . یک مشخصه‌ی مهم در این‏‌گونه افراد میزان هوش عمومی‌ آن‏‌هاست . افراد خلاق از کارهای پیچیده و دارای چالش لذت می‌‏برند و این ویژگی به تداوم رشد ذهنی در آن‏‌ها مربوط می‌‏شود . اما لوییس ترمن در ۱۹۲۱ ثابت کرد که بهره هوشی بالا در یک فرد الزاماً منجر به خلاقیت نمی‌‏شود و یک فرد معمولی با بهره هوشی ۱۲۰ زندگی بهتری دارد و تمایل بیشتری به خلاقیت در او دیده می‌‏شود . البته این گفته به این معنی نیست که این فرد الزاماً خلاق است . (سیکزنتمی‌‏هالی، ) افراد خلاق در عین هوشمندی ساده‌اند ، چنان که هاوارد گاردنر هوش افراد خلاق را با عدم بلوغ مرتبط می‌‏داند و از موتسارت به عنوان شاهدی برای ادعای خود نام می‌‏برد .
▪ مسئولیت‏پذیر و سهل‌‏انگار : افراد خلاق در عین حالی که به کارهای خویش حساس هستند با پشتکار و علاقه‌ی فراوانی عمل می‌‏کنند . آن‏‌ها در محیط کاری شوخ‏‌طبع‏‌اند و گاهی چنان در تصورات خویش غرق می‌‏شوند که هرگونه محدودیت زمانی و مکانی را فراموش می‌‏کنند .
▪ واقع‌‏گرا و رؤیایی : طبق نظریه‌‏های جدید ، یک فرد خلاق به سمت واقعیت یا آن‏‌چه واقعیت محسوب می‌‏شود گرایش دارد . برای یک شخص خلاق بسیار حایز اهمیت است که در باورهای ناممکن خود به جست‌‏وجو بپردازد و حس حقیقت را درون تصوراتش حفظ کند . به جز این ، افراد خلاق می‌‏توانند دنیای خود را بی‌‏آن‏که در دنیای واقعی پایه و اساس داشته باشد ، خلق کنند . شاید باورهای آنان مورد پذیرش واقع نشود ، اما سرانجام از آن یک عقیده‌ی خلاق شکل می‌‏گیرد .
▪ درون‏‌گرا و برون‏‌گرا : افراد خلاق هم درون‏‌گرا و هم برون‏‌گرا هستند ، در حالی‌که مردم عادی یکی از این دو خصوصیت را از خود نشان می‌‏دهند و بر همین اساس است که ما به نوع شخصیت آن‏‌ها پی می‌‏بریم ؛ اما افراد خلاق هر دو ویژگی را بروز می‌‏دهند .
▪ فروتن و مغرور: افراد خلاق هم فروتن و هم مغرورند . آنان در عین حال برای آن‏‌چه و آن کس که باعث موفقیت‌‏شان شده است ، احترام زیادی قائل‌‏اند و با دیدن کارهای تکمیل‌‏شده‌ی خود نیز احساس غرور می‌‏کنند .
▪ مردانگی ـ زنانگی : انسان‌های خلاق از نقش کلیشه‌‏ای مردانه ـ زنانه می‌‏گریزند . دخترهای خلاق سرسخت‏‌تر و مردانه‌‏تر از دخترهای معمولی و پسرهای خلاق احساساتی و عاطفی‌‏تر از پسرهای عادی هستند . افراد خلاق نشان داده‌اند که به خوبی از عهده‌ی هر دو نقش برمی‌‏آیند .
▪ کلّه‏‌شق و محافظه‏‌کار: باورهای سنتی کمتر تغییر می‌‏کنند ، اما افراد خلاق نمی‌‏توانند باورهای کاملاً سنتی داشته باشند ؛ لذا مخاطرات را می‌‏پذیرند . هرچند افراد خلاق تمایل دارند متفاوت از دیگران و غیرقابل پیش‏‌بینی باشند ، اما از آن‏‌جا که عقایدشان در نظر دیگران بد جلوه می‌‏کند مجبورند تا حدی محافظه‌‏کاری کنند .
صاحب نظران دیگری ویژگی های زیر را برای افراد خلاق گفته اند :
۱) کنجکاوی : افراد خلاق حتی اگر به درجات بالای علمی برسند ، در درون خود آرام و قرار نداشته و در جستوجوی دانستنی های بیشتری هستند . اگر راهی را که انتخاب کرده اند به نتیجه نرسد و یا پیامد خوشایندی نداشته باشد ، به جای آنکه دست از فعالیت بردارند و افسوس بخورند ، سعی بیشتری می کنند تا آن را به نتیجه مطلوب برساند . افراد خلاق بیشتر یادگیرنده هستند تا یاددهنده و در همه حال کنجکاو .
۲) اعتماد به نفس : افراد خلاق انگیزه فراوانی برای رشد و پیشرفت و موفقیت دارند، از خودشان راضی بوده و به خود اعتماد لازم را دارند . آن ها گرچه در زندگی با مسائل و مشکلات روبه رو هستند ، اما به حل آن ها ایمان دارند. افراد خلاق نسبت به خود تنفرنداشته و از هر لحظه زندگی لذت می برند.
۳) داشتن هدف در زندگی : افراد خلاق در زندگی خود احساس پوچی، بی هدفی و خلأ ندارند . آن ها احساس می کنند که به دنیا آمده اند تا رسالتی بزرگ را به انجام برسانند، از این رو ، وقت خود را تلف نمی کنند . افراد خلاق زندگی را دوست دارند .
۴) زندگی کردن با توجه به حال : افراد خلاق به جای آنکه زندگی را در گذشته و آینده جستوجو کنند، به حال توجه داشته و از آن لذت می برند . این افراد همیشه و در همه حال از زندگی لذّت می برند ; چرا که انتظار برای لذت بردن در آینده نابخردانه است .
۵) عدم احتیاج به تأیید دیگران : این افراد نیازی به تأیید دیگران ندارند . بر عکس اکثریت مردم که در پی کسب افتخارات هستند ، آن ها به این مسئله که عملکردشان مورد تأیید و پسند دیگران بوده و یا این که همه اعمال آن ها قابل تحسین باشد توجهی ندارند .
۶) انرژی فراوان : افراد خلاق دارای انرژی و نیروی فراوانی هستند ; زیرا نسبت به کار خود و به طور کلی زندگی هیجان خاصی دارند . البته توان و نیروی مافوق طبیعی ندارند، بلکه انرژی آنان حاصل عشق به زندگی است .
۷) استقلال فکری : افراد خلاق احساس عدم وابستگی به دیگران دارند . آنان پیرو دیگران نبوده و استقلال رأی دارند .
۸) تنوع طلب بودن : افراد خلاق از یکسان بودن و غیرقابل تغییر بودن گریزانند . آن ها دوست دارند در زندگی تغییر و تنوع ایجاد کنند و از یکرنگ بودن راضی نیستند .
۹) نگرشی مثبت داشتن : افراد خلاق مثبت و سازنده هستند ، تظاهر نمی کنند و دروغگو نیستند . آن ها واقع بین هستند و از مکر و ریا در زندگی بیزارند . همیشه نیمه پر لیوان را می بینند و کمتر به نقاط منفی می نگرند . آنان امید به آینده دارند .
۱۰) برخورد صحیح با مشکلات : افراد خلاق با مسائل و مشکلات به درستی برخورد می کنند . آن ها قهرمان پرست نیستند . آن قدر مشغول فعالیت و سازندگی در زندگی خود هستند که وقت خود را بیهوده صرف سرزنش و ملامت دیگران نمی کنند . در مقابل مشکلات ناله و شکوه سر نمی دهند ، بلکه برمی خیزند و به زندگی می پردازند . لحظات زندگی را صرف سازندگی و شکوفایی کرده و مشکلات را از طریق عقل و منطق حل می کنند .
۱۱) سنت شکنی پذیرای شکست فعال = ضد منفعل
۱۲) انگیزة پیشرفت در سطح بالا - نوگرا - علاقه مند تغییر
۱۳) کنجکاوی فراوان - علاقه مندی به نظم – علاقه مندی به ناشناخته ها
۱۴) قدرت ابراز وجود - خودکفا – آزاد اندیش
۱۵) شخصیت غیر متعارف – غیر رسمی – دارای پشتکار
۱۶) مستقل – منتقد – دارای دانش وسیع – اشتیاق فراوان
۱۷) زیبا پسندی – علاقه به هنر – حساس به مسائل اجتماعی
۱۸) دارای توان ارزیابی – مبتکر – تحلیل گر- پرسش گر
۱۹) آغازگر است - از شروع کار نمی هراسد - فردا دیر است
۲۰) از آزمایش و تجربه نمی هراسد - علاقه مند طبیعت
۲۱) بیان مفاهیم به چند راه
۲۲) انعطاف پذیری/ تطبیق پذیری
۲۳) شوخ طبع وشادی آفرینند - از ناهماهنگی بیزار نیستند
۲۴) شفاف وقاطع هستند - دارای تفکر منطقی اند
۲۵) محبوبیت اجتماعی دارند
۲۶) پیرو نیستند - دربسیاری مواقع ناهمنوا با دیگرانند
۲۷) تفکر واگرا و هم گرا را با هم به کار می گیرند
● ویژگی های افراد خلاق
۱) هوشمند بودن‌
هرچند بهره‌ هوشی شرط کافی برای آفرینش‌گری و خلاقیت نیست، اما شرط لازم است، زیرا همواره همبستگی مثبتی بین نمرات آزمون هوش و آزمون خلاقیت دیده می شود یعنی فراگیرانی که نمره‌های آزمون هوش آنها بالاتر از عادی است، معمولاً در آزمون خلاقیت هم نمره‌های بالایی می‌گیرند . البته همه‌ صاحب نظران در این زمینه موضع قاطعی ندارند برای مثال تورنس‌‌ ‌‌( Torens ) رابطه‌ هوش و خلاقیت را براساس نظریه‌ آستانه‌ای تعیین می‌کند « این نظریه چنین است » : وقتی بهره‌ هوشی پائین‌تر از حد معینی باشد خلاقیت نیز محدود است اما اگر بهره هوشی فراتر از حد باشد ( ۱۲۰ – ۱۱۵ ) خلاقیت به عنوان بعدی مستقل در می‌آید و شکوفا می‌شود.
۲) آگاهی و حساسیت نسبت به محیط‌
افراد خلاق نسبت به محیط خویش بیش از حد معمول حساس هستند آنان در رنگ و بافت اشیاء و واکنشهای افراد ، نسبت به نوشته‌ها و خواندنی‌ها یا چیزهایی که دیگران متوجه آن نمی‌شوند، توجه خاص دارد . از طرفی افراد خلاق چون بیش از دیگران دست به تجربه می‌زنند و نیازمند کسب آگاهی بیشتر در مورد کشف محیط اطراف هستند، همان طور که رشد می‌کنند آگاهی وحساسیت خود را نسبت به موارد مورد نظر معطوف کرده تا شناخت آنها کامل‌تر شود .
۳) توانایی انعطاف‌پذیری و قدرت ابتکار
فرد خلاق همواره راه‌های گوناگون و نو را می‌پذیرد و می‌آزماید . مثلاً اگر آجری را به او نشان دهیم می‌تواند کاربردهای مختلف برای آن ارائه دهد مثلاً برای آسیاب کردن ، برای نگهداشتن در، مهر و موم کردن مغازه‌ها و... یعنی کاربردهایی را که یک فرد خلاق برمی‌شمارد . غالباً کاربردهای غیرمعمول هستند زیرا ابتکار و نوآوری از مهم ترین ویژگی های یک فرد خلاق است در صورتی که پاسخ های یک فرد عادی چنین نیست.
۴) شک‌گرایی و پایداری‌
نتیجه : گناه تمام مردم جهان به گردن تعصب و خودرائی است تعصب نوعی جمود روانی است. افراد خلاق و آفرینشگر همواره امور مختلف را با تردید می‌نگرند و حتی نسبت به ایده‌های پذیرفته شده نیز مشکوک هستند زیرا فرد خلاق می‌خواهد همواره جنبه منطقی امور را وارسی کنند و آنچه را که منطقی و معقول است از پی، پایه و اساس جداسازد و نابود کند.
۵) بازیگوشی فکری و شوخ طبعی‌
فرد خلاق یا آفرینش‌گر با ایده‌های تازه‌ای که پیدا می‌نماید به بازی می‌پردازد و با اندیشه‌های تازه خود سرگرم بازی می‌شود.‌ زیرا با این کار می‌خواهد ببیند به کجا می‌تواند برسد،‌ ابداعی، اختراعی و یا کشفی بکند. فرد خلاق معمولاً شوخ طبع نیز است و در برابر ناسازگاری‌ها به گونه‌ای خودجوش واکنش طنزآمیز از خود نشان می‌دهد. معمولاً اکثر این واکنشها در غیر عادی بودن بسیار زیرکانه هستند.‌
۶) نا همنوایی و اعتماد به نفس‌
فرد خلاق از اعتماد به نفس، اراده‌ قوی و تجربی و قدرت رهبری قابل توجهی برخوردار است و از اینکه همنوا با دیگران نباشند ناراحت نیست. او نسبت به کارها و فعالیت‌های خود محکم و مقاوم است و اگر به کارش مطمئن باشد، برای اثبات آن کوتاهی نمی‌کند او دارای اراده‌ای خلل ناپذیر است.
۷) دوست داشتن زندگی‌
در بین افراد خلاق بر طبق پژوهش‌های انجام شده خودکشی، افسردگی و تارک دنیایی مشاهده نمی‌شود آنان به زندگی عشق می‌ورزند ، به ادامه‌ آن علاقه‌مند هستند و برای زندگی بهتر تلاش می‌کنند. آنان معتقدند تا « شقایق هست زندگی باید کرد » .
۸) کنجکاو بودن‌
افراد خلاق کنجکاو ، دقیق و جستجوگر هستند . آنان به دلیل و علل مسائل می‌اندیشند . نسبت به کوچک ترین مجهول از خود کنجکاوی نشان می‌دهند آن بسیار دقیق و نکته‌سنج هستند و نسبت به انواع رویکردها ، عکس‌العمل‌های متعدد از خود نشان می‌دهند .
۹) دوست داشتن خود
افراد خلاق چون زندگی را دوست دارند ، به دیگران احترام می‌گذارند ، با هم مهربان هستند و به یکدیگر کمک می‌کنند ، انسان‌های خلاق و کاوشگر چون دیگران را دوست دارند پس برای خودشان هم ارزش قائلند و خود را دوست دارند و همین دوست داشتن خود موجب تلاش بیشتر برای زندگی و کوشش فزون‌تر برای بهبود زندگی می‌شود .
۱۰) نترسیدن از شکست‌
فرد خلاق از شکست نمی‌هراسد . او با شکست مبارزه می‌کند. او معتقد است که هیچ چیز ترس ندارد و ترس زائیده تفکر خود فرد است . فرد خلاق سعی در جبران شکست می‌نماید و هر شکست را راهی برای رسیدن به کامیابی و موفقیت می‌پندارند .‌
۱۱) داشتن انرژی فراوان‌
انسان خلاق از انرژی بالایی برخوردار است او از انرژی به صورت مثبت استفاده می‌کند . او بعلت داشتن درک بالا و فهم زیاد عکس‌العمل‌های متفاوتی از خود نشان می‌دهد ، بی‌قرار است و پر انرژی و از انرژی خود برای نیل به اهدافش بهره می‌برد .
۱۲) آشفته نبودن فکر
فرد خلاق فکر خود را آشفته نمی‌کند بلکه فکر خود را معطوف به مسائل مثبت و راه‌حل‌های منطقی می‌کند . او با آشفتگی فکر نمی‌تواند گامی مثبت در راه پیشبرد اهدافش بردارد، پس فکر خود را از مسائل پیش پا افتاده تهی می‌سازد تا پیشرفت فکری نماید .‌
۱۳) زندگی کردن در زمان حال‌
تعدادی از مردم با گذشته‌ خود زندگی می‌کنند و برای آنچه از دست داده‌اند یا گذشته است حسرت می‌خورند ، تعدادی از آنها با آینده سر می‌کنند و به فکر روزهای آتی هستند و تعدادی هم به حال می‌نگرند و در حال زندگی می‌کنند انسان‌های خلاق در زمره‌ دسته سوم هستند . آنان برای آنچه گذشته حسرت نمی‌خورند بلکه از گذشته درس عبرت می‌گیرند و برای آنچه نیامده زندگی نمی‌کنند بلکه برای رسیدن به آینده تلاش می‌کنند و درحال، زندگی می‌کنند .
۱۴) عدم نیاز به تأیید دیگران‌
افراد خلاق از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند بنابراین نیاز به تأیید دیگران را در خود احساس نمی‌کنند اگر کاری یا فعالیتی را مثبت و خوب ببینند،‌ ادامه می‌دهند و اگر انجام کاری را منفی بنگارند از انجام و ادامه‌ آن سر باز می‌زنند. آنان نیازی به تعریف و تمجید دیگران ندارند.
۱۵) مستقل بودن‌
فرد خلاق مستقل بسر می‌برد. احساس نیاز به دیگران در او خیلی کم است ، او خودش کارهایش را انجام می‌دهدو از این که به کسی متکی باشد ،‌ احساس ناخشنودی دارد.
۱۶) خنده‌رو و شاد بودن‌
یک انسان خلاق به مردم نمی‌خندد بلکه با مردم می‌خندد . فرد خلاق فردی سخت و جدی نیست تا با سختی و یا حالتی خشک و عبوس چاره‌ زندگی را بپیماید . بنابراین علاقه و اصرار ندارد که هر کاری را حتماً در جای خود و زمان خاص خود انجام دهد. برعکس همواره ناهماهنگی را دوست دارد . شوخی‌هایش معمولاً غیرخصمانه و غیرکینه‌توزانه است و هرگز با شوخی و خنده کسی را مورد تمسخر قرار نمی‌دهد زیرا فرد خلاق همواره با مردم می‌خندد و نه به مردم .
۱۷) داشتن بصیرت نسبت به رفتار دیگران‌
یکی از مشخصه‌های انسان خلاق داشتن بصیرت و بینش نسبت به رفتار دیگران است . به‌طوری که هرآنچه برای دیگران پیچیده و غیرقابل فهم و درک است ، برای فرد خلاق کاملاً روشن و قابل درک و فهم است . انسان خلاق با دیگران درگیری ندارد و همین عدم درگیری عاطفی او را برای غلبه بر موانعی که سر راهش قرار دارند، توانمند و با بصیرت می‌کند .‌
۱۸) ارج نهادن به طبیعت
فرد خلاق گردش در طبیعت را دوست دارد و این دوست داشتن بدون تظاهر صورت می‌گیرد . یعنی فرد خلاق با طبیعت دست نخورده و جهانی که به دست بشر ساخته شده و رو به نابودی می‌رود ، آشتی است و به راحتی قادر است برای همه‌ چیزهایی که در طبیعت وجود دارد ، ارج بگذارد .
۱۹) مثبت و سازنده بودن‌
خصوصیت دیگر فرد خلاق این است که فردی کاملاً مثبت و خوش‌بین و صادق و سازنده است. هیچ‌گاه پاسخ‌های طفره‌آمیز نمی‌دهد . دروغ نمی‌گوید و تظاهر نمی‌کند . زیرا دروغ گفتن و تحریف شخصیت دیگران در اصل نفی شخصیت خویش است ، بنابراین با آن مخالف است . بنابراین همواره واقعیت را بیان می‌کند و مکر و ریا در زندگی او جایی ندارد .
۲۰) قهرمان پرست نبودن‌
فرد خلاق قهرمان‌پرست نیست و برای خود از کاهی بُت چون کوه نمی‌سازد . او همه کس را به دیده‌ برابری می‌نگرد و اگر کسی امتیازات بیشتری نسبت به او داشت ، غم و اندوه به خود راه نمی‌دهد و هنگامی که با رقیبی رقابت می‌کند دلش می‌خواهد او نیز عالی بازی کند تا خود برنده‌ میدان باشد. از کسب موفقیت نیز مغرور نمی‌شود و به خود نمی‌بالد.‌
۲۱) تعلق به بشریت‌
ارزش های مورد توجه فرد خلاق منطبق با کل بشریت است و تنها خود را متعلق به خانواده ، محله، استان و شهرستان ویژه نمی‌داند بلکه خود را متعلق به کل بشریت می‌داند و از نظر او بیکار شدن یک ایرانی بدتر از یک تُرک،‌ عرب و یا اروپایی نیست زیرا به مرزهای خاصی متکی نیست و خود را جزئی از کل بشریت می‌داند . بنابراین فرد خلاق همواره از محدودیت های سنتّی فراتر رفته و به دنبال کمال است .
۲۲) برخورد صحیح با مشکلات‌
میزان سلامتی فرد خلاق در این نیست که آیا اشتباه دارد یا خیر بلکه در این است که در برابر اشتباه چه بر خوردی می‌کند فرد خلاق با بسیاری ویژگی های مثبت دارای چنان شخصیتی است که از لحظه لحظه زندگی در سایه‌ خود شکوفایی و سازندگی بهره گرفته و در برابر مشکلات قد علم کرده و آنها را چون موم نرم کرده و از عهده‌ آنها برمی‌آید .
۲۳) سلامت روانی و کلامی‌
افراد خلاق از بیان زیبایی روانی و کلامی بهره‌مند هستند . آنان بلیغ سخن می‌گویند و در صحبت کردن حدود را در نظر می‌گیرند .‌ اول فکر می‌کنند و بعد سخن می‌گویند ،‌ اول می‌اندیشند و بعد آنچه فکر کرده‌اند را به زبان می‌آورند .‌
۲۴) خودانضباطی‌
افراد خلاق از نظم و انضباط خاصی برخوردارند . آنان نیازی ندارند که دیگران به آنان در مورد انضباط تذکر دهند آنان خود ذاتاً منضبط و مرتب هستند و این ویژگی از خصیصه‌های ذاتی آنان شده است .
۲۵) ترجیح دادن فعالیت‌های تخیلی به رویدادهای واقعی‌
آنان به داستان ها، فیلمها و موضوعات تخیلی علاقه‌ وافر دارند و تخیلات را بر موضوعات واقعی ترجیح می‌دهند آنان قادرند داستان های تخیلی زیبایی بسازند .
۲۶) صراحت و قاطعیت‌
افراد خلاق صراحت و قاطعیت دارند و بدون شبهه و تکلیف ، استوار و صریح هستند . آنان حرفشان را محکم می‌زنند و ذره‌ای شک و شبهه به خود راه نمی‌دهند و البته حرمت کلام را حفظ کنند ولی با متانت و وقار حرف خودرا می‌زنند . بدیهی است هر فرد خلاق لزوماً همه‌ ویژگی‌های فوق‌الذکر را ندارد ، اما همه‌ این ویژگی ها در افراد خلاق به نسبتی قابل مشاهده است . آنچه مهم است ، شناخت و پرورش چنین استعدادهای برجسته‌ای است و بالطبع در این کار بیشترین مسئولیت برعهده‌ خود فرد جوان و نوجوان و بعضاً خانواده‌ آن ها است.‌
▪ افراد خلاق دارای مشخصه های زیر هستند:
۱) به وضع موجود رضایت نمی دهند و طالب تغییر هستند.
۲) در دوران بچگی در محیطی با غنای فرهنگی، پرورش یافته اند.
۳) در کار اندیشیدن تاجایی که ممکن است، از قالب و چارچوب می گریزند.
۴) اضطراب و دلواپسی شان در کمترین حد است.
۵) استقلال نظر و پویایی بالایی دارند.
۶) استبداد رأی در آنها در کمترین حد ممکن است.
۷) موضع گیری آنها ناظر بر بازدهی بیشتر است.
۸) تکانه ها و امیال درونی شان با تأکید و تصدیق بیشتر مواجه می شوند.
۹) میزان درگیری ها و تعارضات درونی شان در سطح متعادلی قرار دارد.
● ویژگی دانش آموزان خلاق
- دانش آموزان خلاق اغلب با آب وتاب حرف می زنند.
- جزییات را می‌گویند و رفتارهایشان را به نمایش می‌گذارند.
- می‌خواهند مطرح شوند.
- دنبال سوژه می‌گردند تا برنامه ریزی بکنند.
- دقت و توجه شدید در گوش دادن ، مشاهده کردن یا انجام دادن کاری
- استفاده از قیاس در صحبت کردن
- ابراز هیجان در اثر یک اکتشاف
- عادت به پرسیدن سوال و آزمودن نتایج
- یادگیری از روی ابتکار شخصی
- عادت به گلچین و وارسی منابع مختلف (کتاب، تلویزیون، سوال از استاد، رایانه و...)
- صداقت و میل شدید به اطلاع یافتن از امور
- طرح سوالات عجیب و غیر معمول بالاتر از سطح علمی و سن دانش آموزان
- نگاه کردن با دقت به اشیا
- اشتیاق در صحبت کردن در مورد کشفیات دیگران
- مستقل عمل کردن و حس استقلال طلبی بالا
- شور و نشاط و مشغولیتهای شدید جسمانی
- ادامه کار بعد از تمام شدن وقت (نقاشی کردن بعد از زنگ تفریح ، گوش دادن به موسیقی و ...)
- دقت نظر فوق‌العاده و الگو برداری در نگاهها
- استفاده از نظرات و اشیا برای دستیابی به یک هدفی معین
- پی بردن به روابط در اموری که به ظاهر از هم بی‌ارتباطند.
- طرح رابطه‌ها مانند اینکه وقتی برف آب می‌شود رنگ سفید آن کجا می‌رود.
- میل به اطلاع یابی و کشف احتمالات
- علاقه مندی به چیستان و معماها و یافتن پاسخشان
- فکر کردن به چیزی که در تلویزیون ، رایانه و سایر رسانه‌ها نشان داده می‌شود.
- استفاده از اکتشاف یا تجربه
- بررسی و مطالعه الگوهای اختراعی دانشمندان
- مطالعه خاطرات و سخنان دانشمندان و بزرگان
- معاشرت و صحبت با بزرگان و دبیران و احساس لذت از این صحبتها
- دست کاری روابط ریاضی برای ایجاد رابطه جدید
- علاقه‌مندی به فشرده‌سازی و خلاصه‌نویسی مطالب
● خصوصیات متفکران خلاق‏
متفکران خلاق چه خصوصیت‏هایی دارند ؟ « پرکینز » چهار خصوصیت برای این افراد خلاق است که عبارتند از :
الف) تفکر انعطاف‏پذیر و شیطنت‏آمیز
متفکران خلاق، انعطاف‏پذیرند و با مسائل بازی می‏کنند . نکته‏ای که تناقض برانگیز است ، این است که خلاقیت اگر چه سخت و دشوار است ، ولی اگر آن را آسان بگیریم، آسان می‏شود و به تعبیری، شوخی، چرخ‏های خلاقیت را روان می‏کند ؛ البته منظور از شوخی در این جا ، انعطاف روحی و تخیل است.
ب) انگیزش درونی‏
آدم‏های خلاق ، معمولاً از خلق کردن ، لذت می‏برند و به نمره ، پول و حتی راضی کردن دیگران خیلی اهمیت نمی‏دهند ؛ بلکه همیشه به دنبال خلق این هشتند . بنابراین ، آدم‏های خلاق ، بیشتر انگیزش درونی دارند و نه انگیزش بیرونی .
ج) خطر پذیری و ریسک‏
خطرپذیری یا بی‏مبالاتی و بی‏توجهی و قهرمان‏بازی متفاوت است . آدم‏های خلاق ، درصدی از خطر و ریسک را قبول می‏کنند و از این جهت اشتباه هم می‏کنند ؛ البته این، نشانه مهارت کم آنها نیست ؛ بلکه نشان می‏دهد که ایده‏های بیشتری دارند و امکانات بیشتری را در نظر می‏گیرند . برخی از ایده‏های آنها جواب می‏دهد و برخی دیگر با شکست مواجه می‏شود .
پبلو پیکاسو ، نقاش اسپانیایی قرن ۱۲ ، بیش از بیست هزار نقاشی کشید ؛ ولی تمام آنها شاهکار نشدند . متفکران خلاق ، با عدم موفقیت‏های خود کنار می‏آیند و از شکست عبرت می‏گیرند .
د) ارزیابی عینی کار
بر خلاف این تصور قالبی که آدم‏های خلاق ، خود محور و ذهن گرا هستند ، اکثر متفکران خلاق سعی می‏کنند از کارشان ارزیابی عینی داشته باشند . آنها برای قضاوت‏های فوق ملاک‏هایی دارند و به قضاوت آدم‏های قابل اعتماد و محترم بها می‏دهند و به این ترتیب ، می‏فهمند که آیا با تفکر خلاقانه بیشتر می‏توان کارشان را بهبود بخشید یا نه .
روانشناسان سعی داشته اند تامشخصات افرادی که دارای سطح بالایی از خلاقیت هستند مشخص کنند ، « استیز » عوامل زیر را برای افراد خلاق بیان داشته است :
۱) سلامت روانی و ادراکی : توانایی ایجاد تعداد زیادی ایده به طور سریع ؛
۲) انعطاف پذیری ادراک : توانایی دست کشیدن از یک قاعده و چارچوب ذهنی ؛
۳) ابتکار : توانایی در ایجاد و ارائه پیشنهادهای جدید ؛
۴) ترجیح دادن پیچیدگی نسبت به سادگی : توجه کردن و درنظرگرفتن چالش های جدیدمسائل پیچیده ؛
۵) استقلال رای و داوری : متفاوت بودن از همکاران در ارائه نظرات و اندیشه های نو .
عده ای دیگر ویژگیهای افراد خلاق را به صورت زیر دسته بندی می کنند:
۱) خصوصیات ذهنی - کنجکاوی - دادن ایده های زیاد درباره یک مسئله - ارائه ایده های غیرعادی - توجه جدی به جزئیات - دقت و حساسیت نسبت به محیط به خصوص به نکاتی که درنظر دیگران عادی به شمارمی روند- روحیه انتقادی - علاقه وافر به آزمایش کردن و تجربه - نگرش مثبت نسبت به نوآفرینی
۲) خصوصیات عاطفی - آرامش و آسودگی خیال - شوخ طبعی - علاقه به سادگی و بی تکلمی در نوع لباس و جنبه‌های گوناگون زندگی - دلگرمی و امید به آینده - توانایی برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران - اعتماد به نفس و احترام به خود- شهامت
۳) خصوصیات اجتماعی - پیش قدمی در قبول و رویارویی با مسایل - مسئولیت پذیری و توانایی سازمان دادن به فعالیت های گوناگون - قدرت جلب حس اعتماد و اطمینان دیگران
● موانع خلاقیت
موانع خلاقیت‏ ظهور خلاقیت که موهبتی الهی و همگانی است ، مستلزم ایجاد بستر مناسب برای رشد و توسعه است ؛ لذا برای گسترش این توانایی باید موانع و عوامل آن را نیز بررسی کرد تا بتوان فرصت لازم را برای رشد این توانمندی برای همه‌ی افراد جامعه فراهم آورد . در این‏‌جا، سعی شده است به‏‌طور خلاصه با طبقه‌‏بندی موانع و عوامل بروز خلاقیت، به این مقوله بپردازیم.
الف ) موانع ‏شناختی
۱) عادت : افراد در حل مسائل معمولاً روشی را به کار می‌‏برند که بدانند با موفقیت همراه است . این روش در موارد مشابه تکرار می‌‏شود و فرد کم‌‏کم به آن عادت می‌‏کند . عادت موجب می‌‏شود که انسان در یک چارچوب خاصی قرار گیرد و کارهایش را طبق دستورالعمل معینی انجام دهد . ازاین‌‏رو ، امکان نوآوری و یافتن راه‌‏حل‏‌ها و طرح‏‌های جدید کاسته می‌‏گردد .
۲) عدم انعطاف‏‌پذیری : انسانی که در قالب معینی فکر و عمل می‌‏کند ، انعطاف‏‌ناپذیر می‌‏گردد ؛ زیرا توان اندیشیدن درباره‌ی جهات مختلف مسئله را ندارد و تنها یک یا دو جهت را می‌‏بیند .
۳) رویگردانی از ابهامات : افراد اگر احساس کنند قادر به مقابله با موقعیت‌‏های مبهم ، پیچیده و غیرمطمئن نیستند ، از آن‌ها استقبال نمی‌‏کنند . به این ترتیب ، فرصتی برای رویارویی با مسائل تازه و رسیدن به افکار خلاق را از دست می‌‏دهند . نیاز شدید و افراطی به نظم و ترتیب نمونه‌‏ای از این رفتار است و باعث می‌‏شود که همه چیز کاملاً مرتب باشد تا ابهام و اشکالی پیش نیاید . بدین‏‌ترتیب ، امکان بروز خلاقیت از بین می‌‏رود .
۴) اتکا بر مفروضات : افراد معمولاً هنگام حل مسایل ، مرزها و محدودیت‌‏های خاصی را قطعی فرض می‌‏کنند و همین مانع از بروز خلاقیت در آن‌ها می‌‏گردد .
۵) تفکر منفی : این حالت ممکن است نسبت به خود و دیگران به صورت احساس ناتوانی، کم‌‏ارزشی ، بدبینی، عیب‏‌جویی و ناامیدی ظهور یابد که مانع جدی برای تفکر خلاق است . خودسانسوری و بی‌‏توجهی به ایده‌‏ها و افکاری که می‌‏تواند سازنده و مؤثر باشد ، نمونه‌‏هایی آشکار از منفی‌‏گرایی است . در بسیاری از مواقع ، ایده‏‌های تازه‌‏ای که می‌‏تواند تبدیل به طرح خلاق و مفیدی شود ، به سبب برخوردهای منفی برای همیشه نابود می‌‏گردد . در این مواقع ، فرد به خود نهیب می‌‏زند که این افکار بچه‏‌گانه است ، احمقانه و مسخره به نظر می‌‏رسد ، عملی نیست ، اصلاً به من چه مربوط است و... همچنین این عبارات ممکن است از طرف دیگران بیان شود که در هر دو حالت امکان بروز هرگونه خلاقیت را از بین می‌‏برد .
ب ) موانع عاطفی
۱) ترس از شکست و اشتباه : ترس از شکست باعث می‌‏شود انسان فقط به دنبال اموری برود که احتمال موفقیت در آن‌ها زیادتر باشد ، لذا از هر کاری که مستلزم خطرپذیری و ریسک باشد دوری می‌‏کند ، در حالی که خلاقیت مستلزم خطرپذیری بالاست . این ویژگی هرچند به عنوان یک مانع فردی و عاطفی قلمداد می‌‏شود ، اما به سبب نوع برخوردهایی که از ابتدا با افراد شده است ، به مرور شکل می‌‏گیرد ؛ زیرا معمولاً به موفقیت‌‏ها پاداش داده می‌‏شود و شکست‏‌ها باعث سرخوردگی می‌‏گردد . از طفولیت به کودکان آموخته می‌‏شود که اشتباه نکنند ، در حالی‌که شکست ضرورت دست‏‌یابی افکار و ایده‌‏های نو و خلاق است .
۲) عدم اعتماد به نفس : بسیاری از مواقع افراد توانایی‌‏ها و استعدادهای شگرفی دارند ، اما عدم اعتماد به خود مانع بروز قوای خلاقشان می‌‏گردد . ممکن است آن‌ها افکار و ایده‌‏های زیادی داشته باشند اما با تردید به آن‌ها می‌‏نگرند و احساس می‌‏کنند نظریات آن‌ها ارزش زیادی ندارد ؛ حتی جرأت نمی‌‏کنند که آن‏‌ها را به زبان بیاورند . باور نداشتن به خویش کم‏‌کم منجر به سرکوب و زایل شدن توانایی‌‏های فرد می‌‏گردد و قدرت آزاداندیشی و تعمق را از او می‌‏گیرد . بسیاری از مواقع ، عدم رشد خلاقیت نتیجه‌ی موانع عاطفی مانند کمرویی ، زودرنجی و اولویت قائل شدن به نظر دیگران به دلیل عدم اعتماد به نفس است .
ج ) موانع اجتماعی
۱) مطابقت : منظور از مطابقت ، همرنگ جماعت شدن است. مطابقت به علت نگرانی از متفاوت بودن از دیگران و تنها ماندن رخ می‌‏دهد و بدین‏‌ترتیب امکان ابتکار و ارائه روش‌‏های تازه محقق نمی‌‏گردد .
۲) تأییدطلبی و ترس از عدم استقبال اجتماعی : افرادی که نیازمند تأیید دیگران هستند و از نقد و عدم پذیرش اجتماعی می‌‏ترسند ، نمی‌‏توانند از خود خلاقیتی نشان دهند. افراد خلاق معمولاً به کار و ابتکار خویش بیش از استقبال دیگران بها می‌‏دهند و آن را قربانی انتظارات دیگران نمی‌‏کنند .
۳) سنت‏‌ها : هرچند نمی‌‏توان اهمیت سنت‏‌ها را نادیده گرفت ، اما وجود بعضی از سنت‏‌ها و روش‌‏های سنتی مانع بروز اندیشه‌‏های تازه می‌‏گردد ؛ لذا تأکید و پای‌‏بندی بیش از حد به آن‏‌ها موجب کاهش خلاقیت‏‌ها می‌‏گردد .
د ) موانع خلاقیت در مدرسه‏ با توجه به آن‏‌چه تاکنون گفته شد ، می‌‏توان مهم‏ترین موانع رشد خلاقیت در مدرسه و کلاس را چنین برشمرد :
۱) ایجاد خودپنداری ضعف در دانش‌‏آموزان
۲) اجازه اشتباه ندادن به دانش‏‌آموزان و توبیخ اشتباه‏‌های آنان‏
۳) ایجاد رقابت نامناسب میان دانش‌‏آموزان
‏۴ ) مقایسه‌ی غیرمنطقی دانش‌‏آموزان و عملکرد آن‏‌ها با یکدیگر
۵) اجازه‌ی ابراز عقیده ندادن به دانش‏‌آموزان
‏۶) عدم توجه به پرورش قدرت تخیل دانش‌‏آموزان
‏۷) عدم ایجاد فرصت لازم برای ابداع و ابتکار دانش‌‏آموزان
۸) تأکید بر اطاعت و پیروی دانش‌‏آموزان
۹) بی‌‏توجهی نسبت به کنجکاوی و پرسش‌‏های دانش‌‏آموزان
▪ سازمان هایی با مشخصات زیر، لزوماً تجلی و ظهور تفکر خلاق را با مشکلاتی مواجه می کنند:
ـ شغل ها ، تعاریف محدود و ظریفی دارند.
ـ روابط اختیار و اقتدار، تعاریف قطعی و انعطاف ناپذیری دارند .
ـ رفتار کارکنان ، با مجموعه ای مدون از بخشنامه ها و روش کارها هدایت و کنترل می شوند.
ـ روابط حاکم بر سازمان، خشک و رسمی است و قابلیت های فردی کارکنان لحاظ نمی گردند.
ـ تنوع آرا و مواضع متقابل ، امکان ابراز نمی یابند .
ـ فضای اطلاع رسانی محدود و بسته است .
ـ تخصصی کردن کارها در حد افراط به چشم می آید.
ـ نظام نظارتی در مورد ثبات ، قابلیت پیش بینی و کلیشه سازی امور وجود دارد
ـ بیش تر به پاداش بیرونی که دارای جنبه مادی است اتکا دارند ، تا پاداش درونی که در نفس کار پنهان است . شواهد حکایت از آن دارند که سازمان هایی که انباره ای از بخشنامه ها ، آیین نامه ها ، خط مشی ها و ساز و کارهای نظارتی دارند نمی توانند امکان آن را بیابند که بر میزان خلاقیت کارکنان خود بیافزایند.
▪ عبارت های بازدارنده خلاقیت :
ـ این ممکن نیست .
ـ ما این طور فکر نمی کنیم .
ـ فایده ای نداشته است .
ـ به چنین کاری باید خندید .
ـ این کار با ما در تضاد است .
ـ انجام پذیر نیست .
ـ خواهش می کنم جدی باشید .
ـ اینها فرضیه است، اهل عمل باش .
ـ اشتباه چیز بدی است.
ـ بازی عملی لغو و بیهوده است.
ـ این مشکل و مساله به من مربوط نیست.
ـ احمق(ابله) نشو .
ـ شوخی موقوف.
ـ من نمی توانم .
▪ موانع خلاقیت :
۱) آموزش در جهت خلاف خلاقیت
۲) استفاده از الگوهای قالبی (قالب های ذهنی : تعصب ، پیش فرض ها ، عادات)
۳) شتابزدگی در ارزیابی
۴) فشارهای اجتماعی
۵) تاکید بر مفروضات قبلی، تحصیلات و دانش
۶) چاره جوئی کوتاه مدت
۷) تله هوشمندی : (مدل منطقی و فوری در هر مورد، نیاز به همیشه حق داشتن و مقبول بودن، ترجیح کاربرد نقادانه هوش به کاربرد سازنده آن، سرعت انتقال بالا بنابراین زود به نتیجه میرسندو جزییات را از دست می دهند، ترجیح زیرکی به حکمت، بزرگترین گناه با هوشها : خودبینی و به حساب نیاوردن دیگران )
۸) بیم از انتقاد به دلیل ترس از شکست و اشتباه
۹) فقدان اعتماد به نفس
۱۰) اینرسی تفکر ( تفکر همگرا )
۱۱) مقاومت در برابر تغییر
۱۲) اصرار بر نتیجه گیری سریع
۱۳) موانع ادراکی ، فرهنگی ، فناوری و محیطی
۱۴) تبعیت از قوانین منسوخ .
اگر بخواهیم موانع خلاقیت را به طور عمیق تر و جزئی تر مورد بررسی قرار دهیم، بهتر است موانع را به دو دسته «موانع فردی» و «موانع بیرونی» تقسیم نموده و عوامل هر کدام را مطالعه نماییم.
▪ موانع فردی
۱) عادت: اگر فرد در حل مسائل روشی را انتخاب نماید که فقط در یک چارچوب خاصی قرار گیرد و همیشه بخواهد طبق آن الگو مشکلات را حل کند، به آن عادت کرده و بدون تفکّر و تعمّق۲۶ به حل مسائل می پردازد. بنابراین، فکر را محدود نموده و به خلاقیت، که لازمه اش تفکّر و تعقّل است، نخواهد رسید.
۲) ترس از عدم موفقیت: با توجه به این واقعیت که چنانچه نتایج به دست آمده از اعمال انسان ها موفقیت آمیز باشد، انسان مورد تشویق قرار می گیرد و در غیر این صورت، با تنبیه و توبیخ روبه رو می گردد، بنابراین، انسان ها به دنبال اموری می روند که موفقیت به همراه داشته باشد. از این رو، از ریسک کردن، که لازمه خلاقیت است، دوری می کنند که این مانع خلاقیت و آزمایش راه های گوناگون می باشد.
۳) عدم انعطاف پذیری: یکی دیگر از موانع خلاقیت این است که افراد در چارچوب و قالب مشخصی فکر و عمل می کنند و به جهات مختلف توجه ندارند که این مسئله موجب محدودیت فکری می شود. همچنین برخی مواقع، تعصب و پیشداوری مانع ارزیابی صحیح می گردد.
۴) عدم اعتماد به نفس: در برخی مواقع، افراد از توانایی و استعداد بالایی برخوردارند، اما جرئت، شهامت و اعتماد به خود را ندارند و فکر می کنند نظر آن ها اشتباه است و حتی از بیان آن خودداری می کنند. این نگرش موجب می گردد خود را باور نداشته و احساس خود کم بینی، حقارت، کمرویی و به طور کلی، ویژگی های شخصیتی منفی پیدا نمایند. عدم اعتماد به خویشتن مانعی برای بروز خلاقیت است.
۵) دوری از موقعیت های مبهم: در بسیاری موارد انسان ها از امور و موقعیت هایی که پیچیده و مبهم هستند دوری می کنند و به دنبال روش ها و راه حل های مطمئن و بدون دردسر می گردند، ابهام و اشکال در امور را نمی پسندند و نمی خواهند ذهن خود را مغشوش نمایند. حال آن که عنایت به موقعیت های مبهم و پیچیده از ویژگی های انسان های خلاق است.
▪ موانع بیرونی
۱) آداب و رسوم: در بسیاری از موارد آداب و رسوم و سنن اجتماعی افراد را مجبور می سازد که طبق الگوها و خواسته های فکری و رفتاری جامعه خود عمل نمایند و به غیر از آن فکر نکنند. این جبر اجتماعی و ایجاد محدودیت و سنت پرستی، که برخی مواقع حتی با انحرافات همراه است، تعصب خاصی را ایجاد می کند که مانع خلاقیت بوده و جلوی ایجاد الگوی تازه را می گیرد.
۲) همرنگی: در برخی موارد افراد از اینکه با دیگران متفاوت باشند هراس دارند. از این رو، رأی و عقیده خود را مطابق با دیگران ساخته و راهی را انتخاب می کنند که دیگران در آن مسیر باشند. این عامل باعث می شود آنان در چارچوبی عمل کنند که دیگران عمل کرده اند. بنابراین، جلوی ابتکار و خلاقیت، که لازمه آن پاسخ های غیرمعمول است، گرفته می شود.
۳) قوانین و مقررات: گرچه رعایت قوانین و مقررات برای هر فرد واجب است تا نظم در جامعه حکمفرما باشد، اما برخی مواقع عدم انعطاف در قوانین مانع رشد تفکر خلاق است. مثلا، قوانین آموزشی در تعلیم و تربیت بدون توجه به تفاوت های فردی خود مانعی برای بروز خلاقیت دانش آموز است.
۴) شغل: برخی مواقع فعالیت های یکنواخت در شغل و حرفه باعث می گردد که فرد به آن فکر نکرده و از روی عادت به صورت مکانیکی بدون تعمق و تفکر به امور زندگانی بپردازد. علاوه بر آن، خستگی و کمبود وقت اجازه فکر کردن را به فرد نمی دهد. بنابراین، خلاقیت که از ویژگی های آن عدم یکنواختی است رعایت نشده و مسئولیت های اداری و شغلی جلوی خلاقیت فرد را می گیرد.
۵) نگرانی و ترس از عدم استقبال اجتماعی: امور خلاق که جنبه نوآوری دارد و تازه و جدید می باشد، ممکن است ابتدا مورد توجه اجتماع قرار نگیرد و افراد از تحقیر و سرزنش ترس داشته باشند و دست از تفکر خلاق بردارند. تاریخ جهان بشریت چه بسیار دانشمندانی را به خود دیده است که مورد تمسخر، تحقیر و توهین واقع گردیده اند. بنابراین، ترس و نگرانی مانعی برای خلاقیت است. این مسئله را در تعلیم و تربیت نیز می توان مشاهده نمود. تورنس می گوید: «در بیشتر کلاس ها دانش آموزی که یک ایده یا محصولی غیرعادی ارائه می دهد در معرض یک خطر قرار می گیرد. بدین ترتیب، دانش آموز باید خیلی شجاع باشد تا بر ایده اش پافشاری کند; زیرا این چنین ایده هایی را اغلب مسخره کرده و احمقانه و عجیب قلمداد می نمایند.»
● مشکلات مدارس در رابطه با تفکر خلاق
▪ تاکید بر تفکر همگرا به جای تفکر واگرا
▪ تکیه بر محفوظات
▪ تفکر تقلیدی و قالبی
▪ انتقال معلومات به دانش آموزان
▪ روش منفعل به جای روش فعال
▪ عدم تکیه بر تفاوت های فردی
▪ عدم اعمال مدیریت جهت به وجود آوردن جو مناسب برای خلاقیت
▪ عدم توجه به روش حل مساله
▪ تکیه بر اصل قطعیت ( اینرسی ذهنی )
▪ معلم مداری
● موانع خلاقیت در محیط خانواده
۱) تاکید بیش از حد والدین بر هوش و حافظه ی کودک
بسیاری از والدین ،ناآگاهانه کودک خود را فقط با هدف تقویت مهارت های حافظه ای و انباشتن ذهن وی از اطلاعات لغوی ،تربیت و هدایت می کنند و برای حافظه و هوش کودک اهمیتی بیش از حد قائل می شوند. این گروه از والدین بدون در نظر گرفتن این اصل تربیتی مهم که تنها اطلاعات عمومی و داشتن حافظه ی قوی برای تکامل و رشد فکری و باروری استعدادهای کودک کافی نیست ، با اصل قرار دادن هوش و حافظه ی کودک ،از پرورش سایر توانمندیهای ذهنی و روانی کودک خود که مهم ترین آن ها تفکر خلاق است، غافل می مانند.
۲) ایجاد رقابت میان کودکان
معمولا رقابت میان کودکان وقتی پدید می آید که:
الف) نوعی ارزیابی و رتبه بندی توسط والدین وجود داشته باشد .
ب) پاداشی یا جایزه ای در میان باشد .
معمولا کودکان چنان چه احساس کنند که کار آن ها توسط والدین مورد ارزشگذاری قرار خواهد گرفت و یا به بهترین کار جایزه یا پاداش داده خواهد شد، بیش از آن که به انجام بهتر کار بیاندیشد، به کسب آن جایزه فکر می کنند. ضمن این که گاهی این رقابت ها به ستیزه جویی میان کودکان تبدیل می شود و سبب می گردد تا آن ها نتوانند از توانایی ها و استعداد های واقعی خود استفاده کنند.
۳) تاکید افراطی بر جنسیت کودک
تاکید بر جنسیت کودک و تمایز قائل شدن زیاد میان دختر و پسر یکی از موانع مهم رشد خلاقیت کودکان در گروهی از خانواده هاست .در برخی از فرهنگ ها بسیاری از دختران و پسرانی که از تفکر هایی خلاق برخوردار هستند،به سبب ملزم شدن به رعایت پاره ای از مقررات و هنجارهای از پیش تعیین شده و هم چنین به دلیل قرار گرفتن در نقش های قالبی که فرهنگ و محیط بر آن ها تحمیل کرده ،علائق و تمایلات خلاقانه خود را سرکوب می کنند و در نتیجه به تدریج دچار تعارض شده و خلاقیت آنها از بین می رود.
۴) قرار دان قوانین خشک و دست و پا گیر در منزل
بسیاری از والدین برای کودک خود قوانین و مقررات خشک و محدود کننده ای نظیر تعداد ساعت های درس خواندن در روز ،راس ساعت معین خوابیدن ،استفاده از لوازم خاص و ... قرار میدهند. پدید آوردن چنین شرایطی در منزل و اصرار و پافشاری بر رعایت آن ها از جانب کودکان، سبب می‌شود کودک تدریجا به کلیشه ای و تکراری رفتار کردن عادت کند. باید توجه داشت که افکار و رفتارهای کلیشه ای و تکراری نقطه ی متضاد خلاقیت است .
۵) عدم آشنایی والدین با مفهوم واقعی خلاقیت
عدم آگاهی و شناخت برخی والدین از فرآیند رشد خلاقیت در کودکان و مطالعه نکردن آن ها در این زمینه ،سبب می‌شود آن ها هیچ گاه نتوانند برای پرورش و شکوفایی خلاقیت خود برنامه ریزی و اقدام صحیح نمایند و به این ترتیب ناخواسته سبب می‌شوند استعداد های خلاق کودک آن ها به هدر رود.
۶) انتقاد مکرر از رفتارهای کودک
ارزیابی پی در پی رفتارهای کودک و زیر ذره بین قرار دادن و انتقاد از کارهای او در خانواده، آزادی ، امنیت خاطر و اعتماد به نفس کودک را مختل می‌سازد و ترس از اشتباه را در وی تقویت می کند.این ترس چنان چه در کودک حالت مرضی پیدا کند، جرات ابراز هرگونه اندیشه ی جدید و یا انجام کارهایی که در عین خلاق بودن احتمال وجود اشتباه نیز در آن ها وجود دارد را در کودک از بین می برد و به این ترتیب خلاقیت کودک که لازمه اش داشتن آزادی و امنیت خاطر در محیط خانواده و ریسک پذیری و عدم ترس از اشتباه می باشد،با مانع روبه رو می گردد.
۷) بیهوده شمردن تخیلات کودک
تخیل کودک اساس خلاقیت اوست و چنانچه تخیلات و رویاهای کودک مورد بی توجهی، تمسخر و یا بیهوده انگاشتن از جانب والدین شمرده شود ،در واقع سرچشمه ی خلاقیت او خشکانده شده است .
محکوم کردن خیال پردازی کودک و وادار نمودن او به واقع بینی در خانواده نگرش و شیوه ای کاملا اشتباه است و برای بذر حساس و زود رنج خلاقیت کودک ،آفتی مهلک محسوب می شود.
۸) عدم شناسایی علائق درونی کودک
بسیاری از کودکان خصوصا در سنین پایین ،از علائق و کشش های خود نسبت به موضوعات و پدیده های اطلاع روشنی ندارند و یا این که نمی توانند آن را به زبان بیاورند .این موضوع از مواردی بسیار حساس بشمار می رود که باید از همان دوران کودکی مورد توجه والدین قرار گیرد خانواده هایی که نسبت به این موضوع بی تفاوت هستند و سعی نمی کنند انگیزه ها و موضوعات مورد علاقه ی کودک خود را شناسایی و کشف کنند ، ناخواسته فرصت های زیادی را برای رشد خلاقیت کودک از وی سلب می کنند.
۹) عدم وجود حس شوخ طبعی در محیط منزل
شوخ طبعی از شاخص های مهم خلاقیت به شمار می‌رود و وجود حس شوخ طبعی در فضای خانواده بسیار حائز اهمیت است ، زیرا مستقیما به رشد خلاقیت کودک کمک می کند. اما در خانواده هایی که فضای زندگی آن ها خشک ،رسمی و جدی است ، زمینه ای برای بروز حس شوخ طبعی کودک به وجود نمی‌آید و در نتیجه در چنین محیطی بسیاری از کشش های خلا قانه ی کودک پنهان می ماند.
۱۰) تحمیل نقش بزرگ سال به کودک
بسیاری از والدین علاقمند هستند که کودک ان ها سریعا رشد کند و کودکی خود را پشت سر بگذارد. آن ها گاهی برای تسریع این امر سعی می کنند با کودک خود همانند بزرگسالان رفتار کنند و به تبع آن از کودک خود توقع ایفای نقش هایی بزرگ تر از محدوده ی سنی آن ها را دارند.تحمیل نقش های کاذب بزرگ سالی به کودکان ،روند رشد اجتماعی آنان را مختل می سازد و سبب پدید آمدن رفتارهای نابه هنجار و تصنعی در آن ها می گردد و همین امر باعث از بین رفتن بسیاری از استعدادهای خلاق دوران کودکی می گردد
▪ موانع خلاقیت در محیط مدرسه
۱) تاکید زیاد بر نمره ی دانش آموز به عنوان ملاک خوب بودن
این مسئله یکی از شایع ترین موانع رشد خلاقیت در دانش آموزان به شمار می رود. هنگامی که دانش آموز احساس کند ، تنها ، چیزی اهمیت بیشتری دارد و در ارزیابی ها ملاک خوب بودن شمرده می‌شود ، نمره بالاست و نه چیز دیگر، در نتیجه کسب نمره ی بیشتر به خودی خود برای وی حکم مهم ترین هدف را پیدا می کند و بنابراین او تنها در جهت به دست آوردن آن می کوشد . در چنین جوی تلاش برای خلاقیت و نوآوری برای دانش آموز معنایی نخواهد داشت .
۲) روش های تدریس سنتی و مبتنی بر معلم محوری
به کارگیری افراطی روش های سنتی که در آنها غالبا معلم نقش محوری را در کلاس ایفاء می کند و بیش تر مبتنی بر سخن رانی و استفاده از مهارت های کلامی است ، سبب می شود دانش آموز در فرآیند تدریس و یادگیری و ایفای یک نقش فعال فرصت مشارکت کم تری را پیدا کند.دانش آموزی که در این نوع سیستم تحصیل می کند مجالی برای بروز استعداد های خلاق نمی یابد و به تدریج تحرک و پویایی خود را از دست می‌دهد.
۳) عدم شناخت معلم نسبت به خلاقیت
در بسیاری از موارد آشنا نبودن معلم یا مربی با شیوه های پرورش خلاقیت دانش آموزان خود به تنهایی یک مانع بزرگ در این زمینه محسوب می شود .معلمی که شناخت صحیحی از ماهیت خلاقیت ،موانع و روش های پرورش نداشته باشد، بدیهی است نه تنها نمی‌تواند اقدامی برای بروز استعداد های خلاق دانش آموزان خود در کلاس انجام دهد ، بلکه ممکن است ناآگاهانه و به مرور زمان کلاس درس خود را به محیطی تبدیل کند که در آن خلاقیت دانش آموز سرکوب می شود.
۴) فقدان حداقل امکانات لازم برای انجام فعالیت های خلاق دانش آموزان
هر چند بسیاری از فعالیت های خلاق نیازمند هزینه ها و امکانات خاصی نیست و اغلب آن ها با اندکی تغییر در روش های تدریس و استفاده بهینه امکانات و فضای آموزشی موجود در مدارس قابل اجراست ، اما گاهی فقدان این حداقل امکانات لازم سبب می شود که انجام برنامه های پرورش خلاقیت در کلاس و مدرسه با مانع یا شکست روبه رو شود .این کمبودها در بسیاری از موارد تاثیری مخرب بر علاقه و انگیزه ی دانش آموزان برای شرکت در این برنامه ها می‌گذارد.
۵) اهداف و محتوای کتاب های درسی
موضوع اهداف و محتوایدرسی مبحثی بسیار گسترده است و از جوانب مختلف قابل بررسی می باشد ، اما در این جا تا این حد بدان اشاره می شود که چنان چه در یک نظام آموزشی کتاب درسی به عنوان مهم ترین و تنها منبع تدریس و آموزش مورد استفاده قرار گیرد و در عین حال در میان اهداف و محتوای آن چیزی به عنوان پرورش خلاقیت منظور نشده باشد،مسلما دانش آموز آزادی عمل و توانایی لازم را نخواهد داشت که پا را از چهارچوب کتاب درسی خود فراتر بگذارد و در نتیجه او می‌آموزد تا صرفا در محدوده کتاب درسی خود بیندیشد و نه بیش تر.
۶) عدم توجه به تفاوت های فردی دانش آموزان
در نظر نگرفتن این واقعیت که هر دانش آموز در عین اشتراکاتی که با سایر دانش آموزان دیگر دارد ،یک انسان منحصر به فرد است و دارای استعداد ها ،علایق و کشش های ویژه ی خود نیز می باشد، سبب می گردد معلم دید و نگرشی یکسان نسبت به همه‌ی دانش آموزان داشته باشد ، این نوع نگرش در حوزه ی پرورش خلاقیت یک مانع اساسی محسوب می‌شود و به ویژه سرخوردگی دانش آموزان خلاق را به دنبال خواهد داشت .
۷) عدم پذیرش ایده های جدید
عادت به تفکرات کلیشه ای ،راه حل های معمولی و تجربیات تکراری می تواند سبب پدید آمدن نوعی دید انتقادی در معلم و دانش آموزان در کلاس‌های درس شود که می‌توان آن را روحیه ی عدم پذیرش ایده های جدید نامید .
برای دانش آموزی که از تفکری خلاقی برخوردار است و میل به خلق ایده های نو و غیر معمول دارد، بسیار مایوس کننده خواهد بود که ایده ها و افکارش به خاطر غیر معمولی بودن مورد بی توجهی معلم یا دانش آموزان قرار گیرد.
این دانش آموزان به تدریج تحت تاثیر نظر جمع ،ممکن است نوگرایی و این نوع تفکر خود را دال بر وجود ضعف یا مشکلی در خود تلقی کند .احساس غیر عادی بودن در بسیاری از دانش آموزان خلاق ناشی از وجود یک چنین جوی در کلاس است که در نهایت به خود سانسوری منتهی می شود.
۸) ارائه ی تکالیف درسی زیاد به دانش آموزان
معمولا انجام تکالیف درسی بخش عمده ای از وقت دانش آموزان را به خود اختصاص می دهد.در مواردی که به دانش آموز تکالیف زیادی داده می شود و او ناچار می شود همه ی توان و انرژی فکری خود را برای انجام آن تکالیف صرف کند ، در نتیجه دیگر فرصت و هم چنین توانایی چندانی برای پرداختن به فعالیت های دیگر نخواهد داشت . به علاوه از آنجا که غالبا انجام زیاده از حد تکالیف درسی برای دانش آموزان چندان خوشایند نیست ،این موضوع می تواند سبب بی علاقگی و بی میلی آن ها نسبت به فعالیت های دیگر از جمله فعالیت های خلاقانه که غالبا نیازمند آرامش فکری و روانی است ،گردد.
۹) استهزاء و تمسخر به خاطر ایده یا نظر اشتباه
در کلاس های درس زیاد اتفاق می افتد که دانش آموزی به دلیل مطرح کردن یک نظر اشتباه یا ایده ای نادرست یا عجیب و غریب از طرف معلم یا دانش آموزان هم کلاسی خود مورد تمسخر و استهزاء قرار گیرد.
برای دانش آموزی که گرایش های خلاقانه دارد، این نوع برخورد دیگران حکم توبیخ و تنبیه را دارد.در نتیجه احتمال دارد این دانش آموز به تدریج بیاموزد که ایده های خود را از ترس این که ممکن است اشتباه باشد و مورد استهزای سایرین قرار گیرد ،اساسا به زبان نیاورد و آن را در درون خود سرکوب کند.
بسیاری وجود دارند که مانع بروز رفتارهای خلاقانه می شوند. مهم ترین این عوامل به شرح زیر است :
▪ داشتن خود انگار منفی :
اصلی ترین عاملی که مانع بروز رفتارهای خلاقانه می شود این است که تصور کنیم آدم خلاقی نیستیم . به کلامی دیگر : اگر شما به خودتان بگوئید ((من آدم خلاقی هستم)) در این صورت خودرا مجبور می کنید باورهائی در مورد خودتان داشته باشید ، که این هویت شما را تایید کند. اما اگربه خودتان بگوئید ((من اصلا ادم خلاقی نیستم)) در این باشید که فردی ((غیر خلاق)) هستید،درآنصورت نیازی نخواهید دید که یاد بگیرید چگونه خلاق باشید.
▪ فقدان اعتماد به نفس :
کودکی که اعتماد به نفس ندارد نمی تواند در برابر دیگران توانائی های خود را بروز دهد.
▪ فشار روانی :
فشار روانی (استرس) نیرو و توان فرد را که در شرایط عادی می تواند از آن خلاقانه بهره بگیرد،زایل می کند و سلامت جسمانی او را نیز به مخاطره می اندازد.
▪ ترس :
ترس از بیان افکار و عقاید خود و دغدغه ، مورد انتقاد دیگران قرار گرفتن نیز یکی ازعوامل بازدارنده بروز رفتارهای خلاقانه است .
▪ داشتن باورهای عمیق فردی :
داشتن باورهای عمیق در هر زمینه ای موجب می شود که ادراکات خود را از جهان پیرامون در چاچوبی محدود غافل باشیم .
▪ روزمرگی :
غرق شدن در امور روزمره زندگی و انجام امور طبق روال عادی و همیشگی- اگر چه گاهی اجتناب ناپذیراست- سبب می شود که ((افکار خشک و رسمی (بوروکراتیک))) در ذهن فرد جای بگیرد، و این از عوامل مهم بازدارنده شکوفائی خلاقیت است
▪ داشتن هدف های متعدد و متناقض :
درگیر شدن با امورگوناگون با اهداف متناقض،انگیزه تفکر خلاقانه را از بین می برد و آرامش جسمانی و روحی را از فرد سلب می کند ، و این خود مانع بزرگی در بروز رفتار خلاقانه است
● موانع خلاقیت ونوآوری درسازمان ها:
۱) عدم اعتماد به نفس وترس از تمسخر دیگران
این امر سازمان رااز دو نعمت اساسی محروم میسازد:یا پینهاد موجب برانگیخته شدن فکری در شخص دیگری می گردید.
۲) محافظه کاری
مدیریت باری به هر جهت وعدم استقبال از تغییر موجب رکورد و رخوت در سیستم و کارکنان و در نتیجه زوال خلاقیت می گردید.
۳) نداشتن تعهد
اصل اولیه و ضروری سازمانها جهت قدم نهادن در عرصه تعهد مدیران و کارکنان میباشد بدون این تعهد همة فعالیتها در زمینة ارتقا و بهبود فعالیتها علیرغم اساسی و مهم بودن , روزی شکست را تجربه کرده و ره به جایی نخواهند برد .
۴) وابستگی و جمود فکری
نبودن تفکر و اندیشه جدید و وابستگی به غیر و تبعیت بی چون و چرا از آنان مانعی عمده در سر راه تفکر خلاق و بروز نو آوری است.
۵) نداشتن دانش و مهارت کافی
همانگونه که اشاره شد خلاقیت برای شعله ور شدن نیازمند تمرین و ممارست و گسترش دامنه دانش و مهارت است سازمان هایی که در آنها آموزش همگانی رایج نبوده و ارتقای دانش و مهارت را ارزش تلقی نمی کنند , جوشش خلاقیت را تجربه نخواهند کرد.
۶) نداشتن صبر و حوصله
تعجیل در دستیابی به اهداف و نداشتن برنامه بلند مدت برای رسیدن به سازمانی خلاق و پویا مانعی عمده در راه بروز خلاقیت است.
۷) عدم تمرکز ذهنی
پریدن از موضوعی به موضوع دیگر , نداشتن ماموریت و رسالت سازمانی روشن , بر گزیدن اهداف متعدد و غیر مرتبط و عدم تمرکز بر موضوعی ویژه مانع ظهور خلاقیت است.
۸) تفکر خط تراموایی
این تفکر مانع عمده در مقابل تغییر خلاقیت هاست چرا که طریق از قبل پیموده شده را توصیه می کند و آنها را تنها راه انجام فعالیت ها می پندارد
۹) عدم انعطاف پذیری
بتدریج مشارکت کارکنان را به حداقل رسانده و آنها را از ارائه اندیشه ای نو دلسرد می کند در نتیجه افکار و عقایدی جدید زمینه ظهور را نمییابند.
۱۰) قضاوت و ارزیابی فوری
نظرات جدید بدون داشتن فرصت ارزیابی با موضع گیری مدیران راهی سطل اشغال می شوند.
از آنچه گذشت چنین استنباط می شود که با شیوة سنتی ورایج فعلی سازمانها قابل اداره کردن نیستند , ((عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی)) باید از چارچوبهای ساخته شده که حاصلی جز محدودیت و محصور کردن کارکنان نداشته و ندارند خارج شد, باید به گونه ای دیگر اندیشید باید به گونه ای دیگر حرکت کرد امروزه تغییرات به قدری شدید و پیشرفتها به قدری سریع هستند که پیشبینی آینده ای در هالة ابهام , بسیار مشکل شده است.چنین به نظر می رسد که در این آشفته بازار با تکیه بر فلسفه مدیریتی جامع می توان از فضای ابهام آلود حاضر فرصتی برای تغییر فراهم ساخت تا راه به سوی قله های فتح و پیروزی گشوده گردد,این امر با همت مدیران ارشد و با شناخت موانع خلاقیت , از بین بردن موانع و ایجاد آمادگی سازمانی جهت بروز خلاقیت ها و ابتکارات , باشناخت دقیق فرایندهای سازمان و ارتقای مستمر فراگیر آنها در جهت جلب رضایت مشتریها امکان پذیر است به شرطی که زمینة تلاش, همیاری و مشارکت همه جانبه کارکنان صاحب دانش و مهارت فراهم گردیده باشد.
● عوامل موثر در خلاقیت و نوآوری سازمان ها
▪ به کارگیری و جذب نیروهای خلاق و نوآور ؛
▪ امکانات تحقیقاتی و مالی برای کوشش های نوآورانه ؛
▪ آزادی عمل کافی در انجام فعالیت ها و تلاش های خلاق ؛
▪ به کارگیری نتایج حاصل از فعالیت های خلاق ؛
▪ پاداش مناسب دادن به افراد خلاق .
( به نقل از آقای جهرمی وزیر کار )
● خصوصیات و ویژگی های سازمان خلاق
۱) رعایت کرامت انسانی و احترام به افراد
در این سازمانها حفظ حرمت و شخصیت انسانها از اصول اساسی شمرده می شود . در سازمانهای خلاق کارکنان به عنوان سرمایه های واقعی سازمان مورد اعتماد و اطمینان بوده ، اختیار لازم به آنها تفویض گردیده و از نظرات و ایده های انها در تصمیم گیریها ، برنامه ریزی ها ،اجرا و ارزشیابی استفاده کامل می شود.
۲) فرهنگ ارتقای بهره وری
سازمان خلاق سازمانی است که در ان بستر لازم برای بهبود مداوم فعالیت ها مهیا است ،کازکنان به درجه ای از رشد و تکامل رسیده اند که هر نقصی و مشکلی را به عنوان فرصتی برای ارتقاء تلقی کرده و پیوسته در اندیشه و در عمل در حال بهبود مستمر فرایندها هستند.
۳) مدیران همیشه در صحنه
در سازمانهای خلاق حصارهای ما بین مدیران و کارکنان شکسته شده و فاصله به حداقل رسیده است بطوریکه حضور و اثر مدیران را در جای جای سازمان می توان حس کرد. دراین سازمانها ارتباط افقی به حداکثر رسیده و نزدیکی بی پیرایه و صمیمانه مدیران و کارکنان یک ارزش سازمانی می باشد.
۴) رقابت کامل و فشرده
در سازمانهای خلاق کارکنان و مدیران بخشهای مختلفی در قالب تیمهای کاری و ارتقاء مشغول فعالیت بوده و در بهبود امور سازمانها همواره در حال رقابتی سالم ، فشرده و کامل در جهت نیل به نقص صفر و دستیابی به ماموریت و رسالت سازمانی.
۵) توجه تمام و کمال به مشتری ها
در سازمانهای خلاق همه بر این اعتقاد هستند که وجود سازمان به خاطر مشتریهاست ، بنابراین در همه عرصه های مدیریت و اجرا حداکثر بهره از مشتریها برده می شود . در این سازمانها ،سازماندهی و برنامه ریزی دقیقی جهت رساندن صدای مشتری به درون سازمان انجام می پذیرد و تمامی ارکان سازمان با شناسایی نیازها و انتظارات مشتریها درصدد جلب رضایت انهاست.
۶) امکان گردش شغلی
در این سازمانها کارکنان صاحب تخصص ویژه نبوده و با توجه به قابلیت ها و توانایی هایشان در جایگاههای مناسب (بر اساس اهداف سازمانی و بر اساس شرایط زمانی و مکانی ) قرار گرفته و در خدمت سازمان می باشند. در این سازمانها همه , درهمه حال در خدمت سیستم همیشه در حال ارتقا هستند و گردش شغلی به عنوان ارزش تلقی می گردد.
۷- فرهنگ کار تیمی
در سازمانهای خلاق مشارکت جمعی بهره گیری از نظرات کارکنان و هم فکری در چارچوب تیمهای ارتقا بطور گسترده ای رایج بوده و جزو فرهنگ سازمانی به شمار می رود , در این سازمانها خود گرایی و گروه گرایی جای خود را به نگرش سیستمیک و فعالیت در قالب تیمهای ارتقا برای بهبود فرایندها داده است.
۸) امنیت شغلی
در سازمانهای خلاق تعلق خاطر عمیقی بین اجزای سازمان وجود دارد کارکنان تعهد خاصی نسبت به سازمان داشته و سازمان متقابلاً چنین تعهدی را نشان می دهد. روابط دو سویة بسیار عمیق , ترس از دست دادن شغل را از بین برده و مدیران و کارکنان جهت بهبود مداوم کار ها لازم و ملزوم یکدیگر محسوب می شوند.
۹) ارزش تلقی شدن عامل تغییر
سازمانهای خلاق سازمانهایی هستند که در آن مدیران و کارکنان نه تنها در مقابل تغییر مقاومت نشان نمی دهند و بی تفاوت نیستند بلکه با آغوش باز به استقبال آن می روند چرا که عامل تغییر را فرصتی برای ارتقا پنداشته و بر این باورند که تغییر عاملی در جهت بهبود سیستم و تعالی سازمان می باشد.
۱۰) فرهنگ خود ارزیابی و خود کنترلی
همزمان با رشد و توسعه کارکنان و مدیران و بسط فرهنگ ارتقا و کار تیمی در سازمان, کنترل از درون یا خود کنترلی جایگزین کنترل از بیرون می گردد. نظام بازرسی و کنترل سفت و سخت مدیریت بسیار کم رنگ شده و افراد آزادی عمل بیشتری دارند اما این امر به معنی هرج و مرج و بی بندو باری نیست . مسئولیت توام با اختیار کارکنان فضا را برای بروز خلاقیت بیشتر آنها آماده می کند بدون این که بازرسی بر سیستم حاکم باشد.
● ویژگی های سازمان نوآور:
۱) سازمان نوآور افراداندیشمند فراوانی دارد.
۲) سازمان نوآور برای حل مشکلات از افراد حساس بهره می جوید.
۳) یک هدف برای سازمان مطرح است و اندیشه ها را با توجه به بهره وری آن ارزیابی می کند.
۴) ترفیع افراد در سازمان نوآور بر اساس لیاقت و کار آرایی است .
۵) برای تحقیقات اساسی سرمایه گذاری می کند و برنامه های قابل دگر گونی در بلند مدت را در نظر می گیرد.
۶) برای اصلاح اشتباهات دقت زیادی صرف می کند.
۷) انعطاف پذیر بوده و مستقل عمل میکند.
● نقش مدیران در ایجاد سازمان های خلاق
در سازمانهای همیشه در حال بهبود , مدیران نقش بسیار چشمگیر و حیاتی دارند به گونه ای که مدیر قادر است زمینة لازم برای افزایش خلاقیت و نوآوری کارکنان را فراهم کند و با رهبری خویش خلاقیت آنها را برور سازد ویا اینکه عملکرد او بصورتی باشد که مانع بروز خلاقیت و ابتکار گردد.
یکی از شروط لازم و ضروری برای خلاق‌سازی سازمان، وجود مدیر خلاق در رأس سازمان است تا بتواند فرایند خلاقیت را در سازمان عملی کند. یعنی مدیر هم باید از نظر فردی، انسانی خلاق باشد و هم توانایی رشد و پرورش خلاقیت و تسری خلاقیت به سازمان را داشته باشد.
مدیر خلاق کسی است که کار ها را توسط همة کارکنان به انجام می رساند. مدیران خلاق دارای خصوصیات متعددی هستند که به پاره ای از آنها اشاره می کنیم:
ـ ایجاد همسویی بین اهداف فردی و اهداف سازمانی
ـ رایج کردن نظام آموزشی مستمر و همگانی
ـ ترویج کار تیمی و بر قراری ارتباطات همه جانبه
ـ تمرکز روی فرایندها و ترویج تفکر سیستمیک به جای تمرکز روی افرا د و گروهها
ـ ریسک پذیری و فرصت تلقی کردن اشتباهات از بین بردن ترس از پیامدهای اشتباهات)
ـ به حداقل رساندن کنترل از بیرون و ترویج خود ارزیابی
ـ محدود نکردن کارکنان با کاهش تقسیم کار و دادن حد اکثر آزادی عمل به آنها
ـ تمرکز روی مشتری و ترویج فرهنگ مشتری مداری در سازمان
ـ تحمل راهها و پیشنهادات غیر عملی و حتی دور از ذهن
ـ بر یک موضوع و یک کار تمرکز دارند
ـ روحیه و رویکرد علمی و پژوهشی به موضوعات دارند
ـ به هنگام تصمیم‌گیری، خطرپذیری بالایی دارند
ـ روحیه نقادی و نقدپذیری دارند
ـ داشتن روحیه سنت‌شکنی معتدل و معقولانه، لذت بردن از روبه‌رو شدن با نظرات مختلف و قدرت تجزیه و تحلیل بالا از دیگر ویژگی‌های این مدیران است.
ـ تحمل تضاد در آرا و عقاید کارکنان و فرصت تلقی کردن آن ها (هماهنگی و توافق کامل بین کارکنان و واحدها لزوماً به عملکرد موفق منجر نمی شود)
شب چنین با روز اندر اعتناق
مختلف در صورت اما اتفاق
روز و شب این هر دو ضد و دشمن اند
لیک هر یک بر حقیقت می تنند
هر یک خواهان دیگر همچو خویش
از پی تکمیل فعل وکار خویش
مولوی
حسین استرون
کارشناس ارشد علوم تربیتی ( مدیریت آموزشی )
مرکز تربیت معلم امام جعفر صادق ( ع ) ایلام
سال ۱۳۸۷
بخشی از منابعی که برای تهیه مطالب این مقاله مورد مطالعه یا استفاده قرار گرفته اند :
۱ – سایت اینترنتی سازمان آموزش و پرورش استان خراسان رضوی – مدارس هوشمند .
۲ – مجله رشد تکنولوژی آموزشی . ( اینترنت )
۳ – کتاب روان شناسی پرورشی دکتر علی اکبر سیف .
۴ – نشریه آموزشی پیوند ( خلاقیت – دکتر غلامعلی افروز ). ( اینترنت )
۵ – زهرا آقابابا رنگرز – راه های پرورش تفکر خلاق در دانش آموزان . ( اینترنت )
۶ – علی زاده محمدی – راه های پرورش تفکر خلاق در دانش آموزان - خبرگزاری فارس . ( اینترنت )
۷ – علیرضا معینی – راهبرد موثر برای حفظ کارکنان در سازمان – ماهنامه تدبیر . ( اینترنت )
۸ – افضل السادات حسینی – خلاقیت چیست ؟ ( اینترنت )
۹ – سید رضا سید جوادین و امیر کرمی – شکوفایی خلاقیت کاربردی – ماهنامه تدبیر . ( اینترنت )
۱۰ – روح اله آقا صالح – آموزش خلاقیت ( آفرینندگی ) . ( اینترنت )
۱۱ – سایت اینترنتی آفتاب – اتحاد جبری خلاقیت و نوآوری در کارآفرینی .
۱۲ – حمید رضا کاظم زاده – شکستن قالب های عادت – پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش . ( اینترنت )
۱۳ – علی اکبر ادهم – راه های پیشنهادی برای پرورش خلاقیت . ( اینترنت )
۱۴ – سایت اینترنتی آموزش – تفکر خلاق .
۱۵ – سایت توفان فکری – خلاقیت .
۱۶ – سایت اینترنتی فکر نو .
۱۷ – سایت اینترنتی تبیان – خلاقیت و یادگیری در کودکان .
۱۸ – بهاء الدینی – تفکر واگرا . ( اینترنت )
۱۹ – مجله فرهنگ و پژوهش . ( اینترنت )
۲۰ – سایت اینترنتی مدیریت پروژه ایران – نوآوری در مدیریت .
۲۱ – سایت اینترنتی هتلداری ایران – مصطفی صیادی قصبه – مدیرت خلاقیت در هتل .
۲۲ – سایت اینترنتی مرکز کاریابی بین المللی کار .
۲۳ – مهر انگیز شعاع کاظمی – راه های پرورش خلاقیت . ( اینترنت )
۲۴ – حمیده احمدیان راد – شیوه های کهنه آموزش دشمن خلاقیت و کار آفرینی – سایت اینترنتی نظام جامع اطلاع رسانی اشتغال .
۲۵ – سایت اینترنتی خلاقیت – خلاقیت .
۲۶ – سالار ارزیده – تکنیک های خلاقیت .
۲۷ – حسین خنیفر – مهندسی ذهن و خلاقیت – نشریه پرسمان شماره ۳۴ . ( اینترنت )
۲۸ – حامده زارعیان جهرمی - افزایش خلاقیت و نوآوری دانش آموزان در مراکز آموزشی ( اینترنت )
۲۹ - ابراهیم فیاض - خلاقیت و سازمان – هفته نامه پگاه حوزه ۱۳۸۶ شماره ۲۲۷ . ( اینترنت )
۳۰ - منصور رسولی پور - اهمیت خلاقیت و روش های پرورش آن در دوره ابتدایی . ( اینترنت )


همچنین مشاهده کنید