شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


دو غول


دو غول
۱) وقتی در یک نمای دور از ته سالن، دوربین یکی از حضار را نشان داد که صندلی گذاشته روی کولش و دارد از این سر سالن می‌رود آن‌ور سالن، معلوم شد که گلدن گلوب، با اجرای باشکوه و گران‌قیمت و زیادی زمانبندی شده مراسم اسکار چقدر فرق دارد. به همین خاطر تواضع همیشگی استاد اسکورسیزی، وقتی یک گوشه سالن ایستاده بود و مثل بچه‌ها با شوق و ذوق، برای استیون اسپیلبرگ دست می‌زد که آمده بود جایزه افتخاری‌اش را بگیرد، اینجا بیشتر به دل می‌نشست تا روی سن سالن عظیم کداک تیه‌تر. مراسم نامنظمی نبود. اما می‌شد دید که حضار راحت‌ترند و مدام نگران تمام شدن وقت صحبت کردنشان نیستند. ضمن اینکه حضور تقریبا تمام هنرمندها و ستاره‌های مهم امسال، نشان می‌داد که برای ملت، گلدن گلوب خیلی اعتبار دارد.
۲) اگر کیت وینسلت و دو جایزه همزمانش در رشته‌های بهترین بازیگر نقش اصلی و نقش مکمل زن را کنار بگذاریم و همچنین کالین فارل را برای بهترین بازیگر مرد فیلم‌های کمدی و موزیکال، برای «در بروژ»، به این نتیجه می‌رسیم که مراسم امسال شگفتی چندانی نداشت و همه چیز تقریبا طبق پیش‌بینی‌ها پیش رفت. شاید به همین خاطر بود که وینسلت و فارل، هیجان‌زده‌ترین برنده‌های آن شب بودند. وینسلت که اصلا داشت از دست می‌رفت؛ در شرایطی که رقیب اصلی‌اش در مراسم اسکار، یعنی سالی هاوکینز، این جایزه را در رشته‌ای دیگر، یعنی بهترین بازیگر زن فیلم‌های کمدی و موزیکال گرفت؛ اتفاقی که در اسکار نخواهد افتاد. اما به جز هاوکینز، رقیب مطرح‌تر وینسلت، آن هاتاوی دوست‌داشتنی برای فیلم «ریچل ازدواج می کند» بود که روی کاغذ شانس بیشتری داشت، اما باخت. بین بازیگران مرد، به جز فارل «در بروژ» که داورها هوای ما را داشتند، در رشته بهترین بازیگر مرد، رقبای اصلی در بخش فیلم‌های درام متمرکز بودند. باز شان‌پن برای فیلم «میلک» از میکی رورک برای «کشتی‌گیر» شانس بیشتری داشت. اما معمولا داورهای هر مراسمی، امتیازی هم برای بازگشت دوباره قائل می‌شوند که این بار شامل حال رورک شد.
باقی معلوم بود نمی‌گیرند و در مراسم اسکار هم رقابت اصلی برای کسب جایزه بین این دو نفر خواهد بود. «در بروژ» به نظرم فکر حتی نامزد شدن در اسکار را هم باید از سرش بیرون کند. (یعنی اینکه تا همین جایش هم شانس آورده‌ایم) قطعی‌ترین جایزه در بخش‌های پرشمار و گوناگون بازیگری اما مربوط به هنرمند جوانی می‌شد که در سالن حضور نداشت. چون اصلا دیگر زنده نیست. هیث لجر برای نقش جوکر فیلم «شوالیه تاریکی» برنده قطعی بود که کریس نولان جایش جایزه را گرفت و ما دلمان می‌خواست فکر کنیم که دارد گریه‌اش را کنترل می‌کند. به هر حال من اگر جای نولان بودم احساس عذاب وجدان می‌کردم. فرو رفتن در نقشی مهیب و تاریک مثل جوکر (این‌ها چند تا صفت کلیشه‌ای نیستند. این یکی از عجیب‌ترین نقش‌های منفی تاریخ سینماست که شخصیت‌های منفی سینمایی را وارد عرصه تازه‌ای کرده) قطعا یکی از عوامل فاصله گرفتن لجر به عنوان بازیگر این نقش از دنیای اطرافش بوده که منجر به اوردوز کردنش شد. راستی برنده شدن سالی هاوکینز در رشته بهترین بازیگر زن فیلم‌های کمدی و موزیکال را هم می‌شد پیش‌بینی کرد و نکته جالب حضورش روی سن، این بود که از فرق سر تا نوک پایش معلوم می‌کرد که ربطی به دنیای پرزرق و برق ستارگان ینگه دنیا ندارد. تابلو بود از راه دور آمده و برای یک بار هم که شده مهمان این مراسم است. درست شبیه بازیگران نوجوان هندی فیلم «اسلامداگ میلیونر» (که همه جایزه‌های اصلی را برد) که وارد یک دنیای تازه شده‌ بودند و بازی را به همان اندازه که لیاقتش بود، جدی گرفته بودند.
به خصوص وقتی فیلمشان اولین جایزه را برای موسیقی برد که چقدر ذوق کرده بودند. بعد جایزه‌های دیگر که کم‌کم ماجرا برایشان عادی شد. اصلا اینکه برندگان بهترین فیلم یا مجموعه سینمایی و تلویزیونی، با تمام عوامل حاضر در سالن روی صحنه می‌آمدند، اتفاق جالبی بود و خصلت دورهم بودن مراسم را تشدید می‌کرد. از اینکه «اسلامداگ میلیونر» هم اغلب جایزه‌های اصلی مراسم را برد، نباید تعجب کرد. فیلم خوب و شسته رفته‌ای است که سلیقه‌های مختلف را راضی می‌کند، نبوغ سلیقه‌های خاص را نمی‌شود در آن پیدا کرد، اما به اندازه کافی ویتامین دارد و برای خودش یک غذای مقوی است. مهم‌ترین رقیبش کارتون «وال- ئی» معلوم نشد چرا در رشته بهترین فیلم نامزد نبود. عوضش پیروزی بسیار قاطعی در رشته بهترین فیلم انیمیشن داشت و آن صحنه‌ای هم که ازش نشان دادند، وقتی «وال-ئی» دست ایوا، یک دانه لامپ می‌دهد که روشن می‌شود، دل‌مان را برد. همچنین «شوالیه تاریکی» که باز جایش در رشته‌های بهترین فیلم درام و بهترین کارگردانی خالی بود. از بین باقی رقبای حاضر، بعد از اسلامداگ، «ماجرای عجیب بنجامین باتن» و دیوید فینچر بیشترین شانس را داشتند که اتفاقی برایشان نیفتاد. بهترین بخش مراسم امسال گلدن گلوب اما هم‌نشینی دو غول، دیوید فینچر به عنوان کارگردان و اریک راث در مقام فیلمنامه‌نویس این اثر بود که هر دو پشت یک میز نشسته بودند و دوربین که نشانشان می‌داد، فکر می‌کردی زمین اینجا سنگین‌تر است. هر چند این اولین بار بود که فینچر وسواسی و در عین حال چت مخ را در یک مراسم رسمی می‌دیدیم. این همان یک جور ناکامی برای سلیقه‌های خاص است که درباره‌اش حرف زدیم. خلاصه، آقایان فینچر و راث در ساخت تعدادی از بهترین فیلم‌های دهه اخیر سینمای جهان حضور داشته‌اند و به کمک هم فیلمی خلق کرده‌اند به اسم بنجامین باتن که هنوز ندیدمش. اگر تماشایش کردم، فردا در صفحه آخر فرهنگ آشتی، درباره‌اش برایتان می‌نویسم.
۳) در مراسم گلدن گلوب امسال، تام کروز بود که شب خوش نهایی را به حاضران در سالن و میلیون‌ها تماشاگر دیگر این مراسم در سراسر دنیا گفت.
امیر قادری
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی


همچنین مشاهده کنید