شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

نعش اسرائیل بر دوش اوباما


نعش اسرائیل بر دوش اوباما
نبرد در غزه را اکنون می توان پایان یافته محسوب کرد. حماس جنگ را برده است و این حقیقتی است که حتی رسانه های اسراییلی در بیان آن ملاحظه کاری نمی کنند. یک هفته است که تحلیلگران نظامی و استراتژیک عملیات نظامی را بی حاصل و جنگ را عملا تمام شده ارزیابی می کنند. ارتش اسراییل از ابتدا هم مخالف آغاز جنگی به این شکل در غزه بود چرا که می دانست سرنوشت چنین جنگی را نمی توان با بمباران هوایی یا گلوله باران از راه دور نهایی کرد و تنها راه رسیدن به یک «دستاورد واقعی» نبرد روی زمین است. ارتش می دانست که اگر بی عقلی کند و زیر بار درخواست های سیاستمداران جنگ ندیده برود، عملا در قتلگاهی بزرگ و مهیب گرفتار خواهد شد طوری که هیچ راه گریزی از آن نباشد. برای اسراییلی ها از همان روز اول روشن بود که در فاصله سال های ۲۰۰۵ -که در زمان آریل شارون جلاد به جهنم رفته مجبور به عقب نشینی از نوار غزه شدند- تا ۲۰۰۹، نوار غزه توسط حماس و با هدف پیروزی در یک جنگ نامتقارن، کاملا تسلیح و تجهیز شده و وضع به گونه ای است که ارتش اشغالگر به محض ورود به شهرهای آن با «سرزمینی ناشناخته و ترسناک» روبرو خواهد شد که فقط قادر است به صورت میلی متری آن هم پس از به جای نهادن تلفات بسیار سنگین در آن پیشروی کند و نهایتا هم معلوم نیست بتواند جان سالم از آن به در ببرد. این پیش بینی ها پس از شروع فاز عملیات زمینی -که تحت فشار سنگین جناح اولمرت- لیونی و با اکراه تمام از جانب اشکنازی و اولمرت آغاز شد- به تمامی محقق شد. ارتش جنایتکار و اشغالگر صهیونیست که ظاهرا جز کشتار زنان و کودکان هنری ندارد حدود ۵ روز است که تلاش می کند وارد شهرهای غزه و رفح شود اما هنوز حتی به قدر چند ده متر هم جلو نرفته است. علت این است که نظامیان کودک کش در همان چند بار تلاش هر روزه ای که برای ورود به مناطق شهری به خرج داده اند فهمیده اند که شهرهای غزه عملا تبدیل به دژهای مستحکمی شده که تازه اگر بتوانند هنگام عبور از خیابان های آن تله های انفجاری کار گذاشته شده در گوشه گوشه شهر را پشت سر بگذارند باید با تک تیراندازهایی ماهر مواجه شوند که خود را برای تار و مار کردن قاتلان زنان و کودکانشان آماده کرده اند. دقیقا همین تنگناهای علاج ناپذیر عملیاتی است که اکنون سرنوشت جنگ را متحول کرده است.
نظامیان صهیونیست در ۵ روز گذشته دستور سیاستمداران برای ورود به شهرها را پشت گوش انداختند و در دشت ها و زمین های کشاورزی اطراف شهرها که طبعا در آن چریکی حضور نداشت مستقر شدند. تعلل توام با ترس و استیصال آنها در اجرای دستور نخست وزیر بی خرد و وزیر خارجه جاه طلباشان آنقدر ادامه پیدا کرد که بنا بر برخی گزارش های موثق، کابینه امنیتی رژیم اشغالگر قدس بالاخره دیروز به سخنان وزیر دفاع و فرمانده ارتش گردن نهاد و دستور عدم ورود به شهرهای نوار غزه را صادر کرد. اکنون آخرین گزارش ها حکایت از آن دارد که صهیونیست ها عملیات جنگی واقعی را متوقف کرده اند و صرفا به جنایت مشغولند. از جمله برخی منابع می گویند از حدود ظهر دوشنبه همه کار ارتش پر مدعای اسراییل این است که ساختمان های واقع در حومه شهرها را خراب کند. فرمانده ارتش اشغالگر در محور جنوبی که مسئول حمله به شهر غزه است روز یکشنبه در مصاحبه ای گفته بود «ناچار باید به شهرها وارد شد» اما همین فرد روز دوشنبه حرف خوود را اصلاح کرد و گفت «ما نمی توانیم و نباید وارد شهرها شویم. خراب کردن ساختمان ها هم روشی نیست که با آن بتوان به عمق شهر غزه که محل استقرار چریک هاست دست یافت. این کار علاوه بر اینکه عملا امکان ندارد به لحاظ زمانی هم سال ها طول می کشد و این برای ارتشی که می خواهد سر هفته آتش بس بدهد عین فاجعه است. خراب کردن خانه ها یک روش جنگی نیست، فقط روشی است برای اینکه عصبانیت خود را تخلیه کنیم».
نظامی ها البته برای اینکه روزنه های امید کاملا بسته نشده باشد و بن بست فاحش نظامی اندکی کمرنگ شود، یک راه پیش پای رهبران سیاسی رژیم جعلی گذاشتند. گزارش های روشنی وجود دارد که نشان می دهد ارتش و وزارت دفاع در جلسه کابینه امنیتی تاکید کرده اند همه کاری را که از دستشان بر می آمده انجام داده اند و بیش از این چیزی در چنته ندارند؛ بنابر این اگر سران اسراییل نمی خواهند همه چیز به یک آبروریزی کامل ختم شود بهتر است دست به دامن مصر شوند و بقیه کار را به آن بسپارند. در واقع از اینجا به بعد دولت و دستگاه اطلاعاتی مصر به عنوان یک یگان از ارتش اسراییل -منتها در جبهه سیاسی- وارد عمل شده و حکم ماموریتش را هم درون قطعنامه ۱۸۶۰ از حامیان غربی رژیم کودک کش دریافت کرده است. ابومازن هم که ظاهرا هنوز سودای سوار شدن به تانک های اسراییلی و ورود به غزه را از سر بیرون نکرده بلافاصله بعد از صدور قطعنامه تاکید کرد طرح مصر مکانیسم اجرایی قطعنامه ۱۸۶۰ است. طرحی که مصر ارائه کرده همه آنچه را که ارتش اسراییل در صحنه نبرد از دستیابی به آن ناتوان بود روی کاغذ به آن هدیه می کند. مهم ترین محور طرح مصر، تلاش برای متقاعد کردن حماس به پذیرش «آتش بس دائم» با اشغالگران قدس شریف است که عملا معنایی جز تعطیل مقاومت و آسوده شدن خیال صهیونیست ها و حامیان غربی آنها برای همیشه ندارد. طبیعی است که حماس چنین طرحی را که در آن هیچ اشاره ای به رفع محاصره غزه نشده نخواهد پذیرفت همچنان که اساسا مفهومی به نام آتش بس دائمی را به رسمیت نمی شناسد. حماس همانطور که خالد مشعل به روشن ترین شکل ممکن گفته حداکثر آماده است تحت شرایطی ؛
۱) محاصره کاملا رفع شود
۲) حملات زمینی فورا متوقف شود
۳) صهیونیست ها به طور کامل از غزه عقب نشینی کنند
۴) حملات از راه دور قطع شود؛ در باره آتش بس موقت مذاکره کند.
جالب است که مصری ها به رغم همه تلاشی که در نشان دادن وفاداری خود به صهیونیست ها کرده اند هنوز از تیرهای طعن و تهمت آنها مصون نیستند. اکنون درحالی که تصور می شد مذاکرات میان مصر و رژیم غاصب نهایی شده و این یگان کمکی مشکلات فرماندهان خود را حل خواهد کرد، یک بن بست غیر قابل پیش بینی تمام قصه را معلق کرده است. داستان این است که اسراییلی ها ناکام از به دست آوردن هرگونه نتیجه قابل ذکر در صحنه جنگ به دنبال آن هستند که لااقل بتوانند روند ورود سلاح از طریق مرز مصر به غزه را متوقف کنند تا به هنگام ارائه گزارش کار به ساکنان سرزمین های اشغالی در انتخابات فوریه دستشان کاملا خالی نباشد. از دید صهیونیست ها مصر متهم است که مرز خود با غزه را به اندازه کافی کنترل نمی کند و چشم خود را بر ورود سلاح به غزه بسته است. اگرچه این موضوع حقیقت ندارد و مصری ها صادقانه(؟!) همه سعی خود را برای خدمت به اربابان اسراییلی شان کرده اند و می کنند، اما مصر در جواب این اتهام، موضوع را به معاهده کمپ دیوید احاله می دهد که بر اساس آن این کشور مجاز به مستقر کردن نیروی نظامی در صحرای سینا و در نتیجه گذرگاه رفح نیست و فقط می تواند از پلیس و پاسبان در این منطقه استفاده کند. مصری ها که تصور می کنند فرصتی برای رها شدن از ننگ تاریخی کمپ دیوید به دست آورده اند هرگونه شدت عمل در کنترل مرز رفح را به اصلاح معاهده کمپ دیوید و دریافت اجازه استقرار ارتش در صحرای سینا موکول کرده اند؛ چیزی که اسراییلی ها به صراحت گفته اند هرگز آن را نخواهند پذیرفت.
این بن بست مذاکراتی زمانی جدی تر می شود که توجه کنیم حتی اگر مصر و اسراییل درباره جزئیات توطئه مشترک خود به تفاهم برسند حماس هر گز زیر بار آن نخواهد رفت و اساسا چه معنی دارد گروهی که زیر فشار زور و اسلحه و در صحنه جنگ سر خم نکرد و باج نداد، پای میز مذاکره حاضر به واگذاری امتیاز باشد، آن هم در حالی که می داند و می بیند دشمنش قافیه را باخته و توان ادامه را جنگ را به اعتراف عالی رتبه ترین مقام های خود از دست داده است.
غاصبان قدس شریف جنگ دوم را باختند. نه حماس نابود شد، نه دولت هنیه سقوط کرد، نه سران حماس به شهات رسیدند، نه موشک باران متوقف شد، نه شعاع ناامنی سرزمین های اشغالی کاهش یافت و نه حماس تا آن حد ضعیف شد که ابتکار ننگین آناپولیس را بپذیرد. نیروی ایمان ، مقاومت را دوباره بر خیانت چیره ساخت. اکنون خاورمیانه، فراتر از مرز های القایی مانند عرب - عجم یا شیعه - سنی، مشخصا به دو محور مقاومت و سازش تقسیم شده و سازشکاران اکنون می بینند که دراین سال ها جز به خود خیانت نکرده اند. اکنون امریکا می ماند و جسد متعفن مرداری به نام اسراییل که باید دید تا کی قصد دارد آن را به دوش بکشد. ظاهرا جنازه را به باراک اوباما تحویل خواهند داد و او هم از وجناتش پیداست که نعش کش بدی نیست، باید امیدوار بود که به همین زودی ها محل دفن مناسبی هم مهیا شود.
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید