جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


درآمدی بر خشونتهای شهری


درآمدی بر خشونتهای شهری
خشونت شهری در سالهای گذشته بیش از پیش مورد توجه بوده است. دلیل این امر را می‌توان شدت و تعداد زیاد این نوع از خشونت دانست. افزون بر این، عدم کارایی روش‌های کلاسیک مقابله با این خشونت‌ که عمدتاً شامل روش‌های سرکوب و فشار بوده، هرچه بیشتر نیاز به یافتن راه‌های جدید برای درک سازوکارهای درونی این خشونت و حتی مشارکت دادن گروه‌های موسوم به حاشیه‌ای در مبارزه علیه آن را محسوس کرده است.
مهمترین پرسش‌هایی که انسان‌شناسی شهری دربارة خشونت مطرح می‌کند، عبارتند از:
۱) خشونت شهری چیست و چه شکل‌هایی دارد؟
۲) این خشونت‌ها در چه موقعیت‌ها و چه زمان‌هایی ظاهر می‌شوند یا پتانسیل‌ ظاهر شدن می‌یابند؟
۳) چه افراد یا چه گروههایی دست به اعمال خشونت شهری می‌زنند و دلایل و انگیزه‌های آنان کدامند؟
۴) چه افراد یا چه گروه‌هایی قربانی خشونت شهری می‌شوند؟
۵) پیامدهای خشونت شهری از لحاظ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی چیست؟ این خشونت چه هزینه‌هایی در بردارد؟
۶) چه راهکارهایی در برابر خشونت وجود دارد؟
اگر این فرضیه را بپذیریم که خشونت در ذات انسان است و این دیدگاه را نیز قبول کنیم که تغییر ذات اگر غیرممکن نباشد، کار بسیار دشوار و نیازمند زمان است، آن وقت باید در جستجوی راه‌هایی باشیم که بتواند این ذات خشونت‌گرا را کنترل کنند. در جوامع مدنی، جرایم و تنبیهات قانونی، تمهیداتی هستند که برای کنترل رفتار خشونت‌آمیز انسان به کار گرفته می‌شوند.
صلح‌گرایی ذاتی انسان سوی دیگر این طیف است. اگر این فرضیه را بپذیریم که انسان ذاتاً در جستجوی صلح است، آنگاه خشونت می‌تواند انحرافی تلقی شود که زادة شرایط غیرعادی محرومیت، رنج، عجز یا ناامیدی است. در چنین شرایطی باید به دنبال شرایط غیرعادی اجتماعی‌ای باشیم که مولد خشونت‌اند.
● تعریف خشونت
خشونت را می‌توان «اعمال یک نیروی فیزیکی بر یک شیء یا یک فرد یا یک گروه اجتماعی که به قصد یا بدون قصد سبب زیان یا تخریب دیگری شود»، تعریف کرد. در این تعریف بعد روانی ـ روحی خشونت نادیده گرفته شده و خشونت از لحظة شروع یک عمل فیزیکی مورد توجه بوده است. اما نه فقط این عمل می‌تواند نوعی فشار و تهدید روانی و به همان اندازه و شاید بیشتر مخرب باشد، بلکه وجود پتانسیل خشونت نیز به نوبة خود می‌تواند به صورت یک فشار روحی خشونت‌برانگیز عمل کند. با این تعریف، خشونت شهری را می‌توان نوعی از خشونت دانست که با شهر به عنوان یک محتوای معنایی رابطه‌ای مستقیم داشته باشد. بنابراین، هرگونه خشونتی را که «در» شهر اتفاق بیفتد نمی‌توان یک خشونت شهری نامید.
باز در ساده‌ترین تعریف می‌توان گفت: «خشونت عبارت است از اعمال نوعی آسیب یا انسداد به دیگری از طریق کشتن یا ایجاد صدمات روحی». بعضی از متفکران بر این باورند که می‌توان این مفهوم را تا حوزة «تهدید» هم تعمیم و تسری داد، یعنی اگر کسی به خشونت تهدید شد، مثلاً تهدید به مرگ، یا به ایجاد صدمات جسمی و روحی، هم شاید مشمول عنوان خشونت باشد.
خشونت بی‌سبب نیست. از کسی که دست به خشونتی زده است، وقتی می‌پرسیم: چرا چنین کردی؟ به احتمال زیاد می‌شنویم: «چاره‌ای نبود»؛ یعنی خشونت تنها چاره در بیچارگی است، یعنی چارگی خشونت در بیچارگی است، یعنی خشونت نمی‌تواند سبب خود را به شکل مثبت تعیین کند، فقط می‌تواند با توسل به نبود در مکان‌های دیگر «بود» خود را ممکن سازد.
● مشخصات خشونت‌های شهری
نخستین خصوصیت خشونت شهری را باید در فراوانی نسبی آن نسبت به خشونت‌های روستایی دانست. دومین خصوصیت خشونت شهری، شدت این خشونت است که به ویژه در قالب خشونت خانوادگی، فیزیکی، جنسی و غیرفیزیکی علیه زنان و کودکان به دلیل وجود اشکال بیمارگونه نظیر الکلیسم و اعتیاد مشاهده می‌شود. در روستاها به دلیل وجود شبکه‌های دوستان و همسایگان گرایشهای بیمارگونه بسیار زودتر کنترل و مهار می‌شوند و بدین ترتیب می‌توان از وقوع خشونت جلوگیری کرد، در حالیکه در شهرها نبود یا کمبود همبستگی‌های فردی امکان خشونت را افزایش می‌دهد.
سومین خشونت شهری در تبلور آن به ویژه در پدیدة خشونت خیابانی است. منظور از این نوع خشونت، اعمال عموماً مخرب و جنایتکار دسته‌های بزهکار خیابانی یا گنگ‌هاست که شامل اعمالی مانند دزدی، تخریب اموال عمومی، شعارنویسی، سرقت‌های کوچک، آزار رساندن به مردم و ... می‌شوند. این پدیده هر چند امروز تا اندازه‌ای کنترل شده اما هنوز هم یکی از مهمترین معضلات شهرهای بزرگ و شکل غالب و اصلی تبلور خشونت‌های شهری به حساب می‌آید.گنگها یا دسته‌های بزهکار شهری عموماً متشکل از گروه‌های دوستان جوان یا نوجوان مرکز هستند که گرد هم آمدنشان به آنها نوعی هویت گروهی می‌دهد. گنگ‌ها در واقع نوعی نبود یا ضعف هویت‌ها و تعلق‌های خانوادگی را جبران می‌کنند. گنگها دارای جنبة آموزشی (البته اغلب در مهارتهای منفی و مخرب) هستند. آنها همچنین دارای پهنه‌های جغرافیایی خاصی هستند که از آنها حفاظت می‌کنند و هرگونه تمایل دسته‌های دیگر به ورود به حریم خود را با خشونت مانع می‌شوند. گنگ‌ها عموماً دارای رهبر هستند.پسران جوان با علاقه‌مندی به این گونه گنگ‌ها وارد می‌شوند، زیرا آنها همانگونه که گفته شد احساس تعلق یافتن به یک «خانواده واقعی» و «قدرتمند» را القا می‌کنند. مطالعات اجتماعی متعددی نشان داده‌اند که ورود و باقی ماندن در گنگ‌ها به دلیل مشکلات اجتماعی و فرهنگی است.
نوجوانانی که دارای خانواده‌های از هم پاشیده و فقرزده بوده‌اند و اغلب خود قربانی خشونت‌های درون خانوادگی و تحقیر اجتماعی هستند، چهرة مثبتی را در فروشندگان خرده‌پای موادمخدر در چارچوب گنگ‌ها می‌بیند، چون نمی‌توانند با خانواده و اجتماع روابطی انسانی‌تر و دوستانه برقرار کنند و مورد احترام قرار گیرند. ورود به گنگ و شرکت در توزیع مواد مخدر همچنین راهی سریع برای به دست آوردن پول و تأمین نیازهای ارضا نشده این دسته از نوجوانان است.
● شکل‌های خشونت شهری
شکل‌های خشونت شهری را می‌توان به سه شاخة زیر تقسیم کرد:
۱) خشونتهای فردی یا گروهی سازمان نیافته: شامل فشارها و خشونت در محل کار، محل تحصیل، جنایتها، شورشهای خودانگیخته، خرابکاری‌ها و تخریب اموال عمومی است. این گونه خشونت به چند صورت در شهرهای مدرن در سالهای اخیر تشدید شده است. نخست به صورت بزهکارهایی کوچک از جمله کیف‌زنی، سرقت خودرو، ضرب و شتم مهاجران، اقلیت‌ها و زنان؛ سپس در قالب خشونت در محیط‌های تحصیلی مانند نزاعهای میان دانش‌آموزان، تهدید و ضرب و شتم معلمان، اخاذی و دزدی و سرانجام خشونت در قالب شورشهای شهری که عموماً خود را به صورت حمله، غارت و به آتش کشیدن نمادهای قدرت یا ثروت نشان می‌دهد.
۲) خشونتهای گروهی یا سازمان‌یافته: که عمدتاً به صورت شکل‌گیری گنگهای بزهکار و یا دسته‌های کوچک و بزرگ مافیایی خود را نشان می‌دهند و همان‌گونه که نشان داده است، امروزه در قالب یک نظام جهانی جنایت سازمان یافته تبلور یافته‌اند که محل اصلی اقداماتشان شهرها هستند. مهمترین اعمال این گروه‌ها شامل قتل و ترور، قاچاق و توزیع انواع موادمخدر، فحشا و پورنوگرافی، تولید و توزیع کالاهای تقلبی، فروش قاچاق و اسلحه، تجارت اندامهای انسانی، برده‌فروشی جدید، عملیات مختلف «پولشویی» و ... است.
۳) خشونت خانوادگی: این نوع خشونت عمدتاً خشونت علیه زنان و کودکان را شامل می‌شود و می‌توان گفت در چند دهة اخیر در گروهی از خشونتها همچون خشونتها و سوءاستفاده‌های جنسی تقویت شده و ابعاد نگران‌کننده‌ای یافته است. همچنین مشارکت خانواده‌ها در فروش اعضای خود (عمدتاً کودکان) به شبکه‌های مافیایی، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، مشاهده می‌شود.
محیط‌های خشونت شهری: گروهی از محیط‌های شهری بستری مناسب برای اعمال خشونت به وجود می‌آورند. بنابراین، می‌توان به توصیف و تحلیل درون هر یک از آنها پرداخت که هر بار سازوکارها و بازیگران متفاوتی را نشان می‌دهند.
۱) محیط خانوادگی: یکی از محلهایی که بیشترین خشونتها درون آنها اتفاق می‌افتد، محیط خانواده است. این خشونت عموماً از پدر خانواده نشأت گرفته و علیه زن و فرزندان اعمال می‌شود. زنان بیشترین تعداد قربانیان در این گونه خشونت‌ را تشکیل می‌دهند. اما خشونت می‌تواند همچنین از سوی زن علیه فرزندان و یا میان خود فرزندان و عموماً به وسیلة برادران بزرگ‌تر علیه فرزندان کوچکتر و یا علیه خواهران انجام بگیرد. عوامل بیمار گونة ناشی از زندگی شهری یا تقویت شده در محیط شهری (نظیر فقر، بیکاری، افسردگی و اضطراب و اعتیاد به موادمخدر یا الکل) از دلایل عمدة این نوع خشونت هستند.
۲) محیط‌های تحصیلی: دو نوع خشونت رایج در مدارس به چشم می‌خورد: نخست خشونتی که مسئولان عموماً در قالبهای هنجاری، یعنی قوانین انضباطی، علیه دانش‌آموزان به کار می‌گیرند. این نوع از خشونت زیر فشار قوانین مدنی در سال‌های اخیر بسیار کاهش یافته است. دوم، خشونت در میان خود دانش‌آموزان و یا به وسیلة دانش‌آموزان علیه کارکنان مدارس که در سالهای اخیر افزایش یافته است. همچنین می‌توان از نوع خشونت بیرونی نیز سخن گفت؛ به طوری که حمله‌های مسلحانه و کشتار دانش‌آموزان به وسیلة دانش‌آموزان سابق و یا افراد بیمار و افسرده، به حوادثی رایج در برخی از کشورها بدل شده است.
۳) محیط کاری: در این حوزه نیز دو نوع خشونت دیده می‌شود: نخست خشونت کارفرمایان علیه کارکنان که در کشورهای توسعه یافته به دلیل رشد سندیکالیسم تا اندازة زیادی از میان رفته است. با وجود این، نوع خاصی از این خشونت که فشارهای جنسی کارفرمایان بر زنان کارگر و کارمند است در حال افزایش است. در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه هر دو شکل خشونت کارفرمایان علیه کارگران، به دلیل نبود یا کمبود آزادی و سندیکالیسم بسیار رایج است. دومین نوع خشونت در محیط‌های کاری، اعمال خشونت کارکنان علیه یکدیگر است که عموماً در قالب گروه‌های فشار و فساد گاه حتی در شکل شبکه‌های مافیایی کوچک و بزرگ به چشم می‌خورد.
۴) محیط‌های نظامی: یکی از محیط‌هایی که بستری مناسب برای رشد خشونت ایجاد می‌کند، پادگانهای نظامی هستند که عموماً محیط‌های با نظم و سخت‌گیری بسیار زیاداند و شکل خشونت در آنها نهادینه و از بالاست.
این نوع از خشونت عمدتاً به شکل فشار روحی و روانی است؛ اما به کرات سبب ضایعاتی چون خودکشی می‌شود. علاوه بر این نوعی خشونت پنهان نیز میان افراد در رده‌های پایین وجود دارد که کمتر می‌تواند شکل آشکار به خود بگیرد، اما ضایعات آن نیز سنگین است.
۵) محیط‌های تنبیهی: زندانها و اردوگاه‌ها همواره به دلیل منشأ و ذات تنبیهی خود از مراکزی بوده‌اند که بیشترین میزان خشونت را درون خود متمرکز کرده‌اند، اعمال خشونت از سوی مسئولان علیه زندانیان هنوز امری رایج در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به حساب می‌آید.
واکنش نسبت به این اعمال به صورت شورشهای خشونت‌آمیز و گاه در قالب اعتراض‌های مسالمت‌آمیز نظیر اعتصاب غذا و غیره مشاهده می‌شود.
خشونت‌ میان زندانیان نیز پدیده‌ای بسیار رایج است. شبکه‌های فساد، توزیع موادمخدر و سوء استفاده جنسی در زندانها از آنها محیط‌هایی وحشت‌بار ساخته است که نام «مدرسه جنایت» را مدت‌هاست به عنوانی رایج برای آنها بدل کرده است.
زندانهای آمریکا از این لحاظ رکورددار تمام جهان به حساب می‌آیند.
۶) محیط‌های خیابانی: وجود نقاط و پهنه‌های جغرافیایی «ناامن» و «خطرناک» رابطه‌ای مستقیم میان فضای شهری با پدیده خشونت نشان می‌دهد.
تقسیم‌بندی پیچاپیچ خیابانها، فضاهای بسته و بدون ناظر و همسایه، فضاهای بایر و پرت افتاده ... فضاهایی ذاتاً مناسب را برای افزایش خشونت می‌سازند.
● دلایل و انگیزه‌های خشونت شهری
جامعه شهری و متمدن، اصل را بر محوریت حوزة سیاسی یعنی بر به انحصار درآمدن خشونت در تمرکز دولتی می‌گذارد. با وجود این شهرهای مدرن از خشونت‌‌بارترین نقاط در طول تاریخ بشری بوده‌اند.
نظریه‌پردازانی چون هریتیه از دیدگاهی انسان‌شناختی، نوربرت الیاس از دیدگاهی تاریخ تمدنی و تدگار از دیدگاه جامعه‌شناختی (نظریه توقعات فزاینده و محرومیت نسبی) تلاش کرده‌اند که پدیدة خشونت را تحلیل کنند.
هرگاه وضعیت شوریده ادراک شود، تبیین ساده‌انگارانه‌ای از وضعیت آشفته صورت گیرد و عامل بحران در وجود نهادهای فردی یا گروهی یعنی تشخیص یافته، پنداشته شود، ای بسا کار به خشونت کشد.
بر همین اساس، می‌توانیم برای جهان‌بینی خشونت سه مشخصه در نظر بگیریم:
۱) شوریده (دراماتیک) جلوه دادن وضع جهان
۲) ساده کردن پیچیدگی جهان
۳) جلوه دادن شخص، گروه یا پدیدة معینی به عنوان مانع که برون‌رفت از بحران در گروه از میان برداشتن آن است، هرگاه این سه عنصر در کنار هم دیده شوند، هر آن باید انتظار داشت که خشونت شدید واقع شود.
الگوی دیگری که مطرح است، نظریه ناکامی در روان‌شناسی اجتماعی است. به این معنا که وقتی انسان می‌تواند چیزی را به دست آورد و انتظار دستیابی به موقعیت بهتری را دارد احساس کامیابی می‌کند، اما هنگامی که به خواسته و هدف خود نمی‌رسد، احساس می‌کند که او را از این کار منع می‌کنند، آن را ناکامی تلقی می‌کند.
پس ناکامی خیلی سریع منجر به بروز خشونت می‌شود. در واقع یکی از گرایش‌های انسان پس از ناکامی میل به خشونت است.
بنابراین به عنوان نوعی نتیجه‌گیری و جمع‌بندی می‌توان بحث را با ارایه فهرستی از عوامل که به دفعات در مورد توجیه خشونت مطرح شده‌اند، خاتمه داد.
این عوامل می‌توانند هریک به تنهایی و یا در مطالعات تطبیقی مورد پژوهشهای انسان‌شناسی شهری قرار بگیرند و دربارة پیامدهای آنها بر محیط و فضاها و زمان‌ها، بر فرهنگ و معانی و بازیگران شهری بحث کرد.
▪ عمده‌ترین این دلایل عبارتند از:
۱)‌ فقر و شرایط نامساعد مادی زندگی، بیکاری، نبود امکانات لازم برای پر کردن اوقات فراغت
۲) کمبود آموزش و نقصان در فرآیندهای اجتماعی کردن، کمبود چارچوب‌های مراقبت‌ و رسیدگی خانوادگی
۳) سوءاستفاده‌های فیزیکی،
۴) انباشت‌های جمعیتی، کمبود فضاهای زیستی، همجواری‌های نامطلوب و درهم ریختگی بافتها و ارزشهای اجتماعی
۵) تعارض‌های طبقاتی، قومی، جنسی، سنی و فرهنگی...
۶) کمبود یا نقصان فرایندهای شکل‌گیری هویت و تعلق اجتماعی
۷) عارضه و بیماریهای روانی و جسمانی، اعتیاد به موادمخدر و الکل
۸) طراحی ناصحیح شهری، مسکن‌های نامناسب، افسردگی ناشی از زیست در محیط‌های خشک و سرد، شهرکهای خوابگاهی، کمبود فضاهای درونی، آلودگی‌های صوتی و زیست‌بومی که سلامت جسمانی و روانی افراد را تهدید می‌کند
۹) اضطرابهای ناشی از شرایط سخت کار و ناپایداری عدم امنیت شغلی، شکنندگی شرایط زندگی
۱۰) سوء استفاده از قدرت در نهادهای رسمی و در نتیجه بی‌اعتمادی به نهادهای قانونی، دادگاهها و پلیس.
با توجه به نکات فوق مشخص است که راه‌های مبارزه با پدیده خشونت در شهرها چندگانه هستند و باید از خلال رویکردهای بهداشتی، آموزشی، اقتصادی، قانونی، زیست‌بومی، طراحی شهری، فرهنگی و غیره انجام بگیرند و بی‌شک تلقی آنکه خشونت شهری صرفاً نوعی عارضه انحرافی گذرا در زندگی شهری است و می‌توان آن را به ضرب سرکوب و اقدامات پلیسی از میان برداشت، بدترین نوع تلقی و غیرکاراترین نوع آن است.
محمدمهدی بهمنی
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید