سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا
نگاهی به پشتصحنه سریال «گلهای گرمسیری»
بخش مهمی از داستان سریال «گلهای گرمسیری» در دورهی جنگ اتفاق میافتد، سازندگان آن برای گرفتن صحنههای جنگی دوماه سخت را در جنوب گذراندند. ساختهی محمدمهدی عسگرپور، در گروه حماسه و دفاع شبکهی اول سیما ساخته شده و غلبه فضای جنگ دراین مجموعه غلبه قابل توجهی است؛ با این حال با آغاز «گلهای گرمسیری» نیز متوجه شدهایم که این سریال، کاملا جنگی نیست. «گلهای گرمسیری» از بهمنماه ۸۶ وارد مرحلهی پیشتولید شد و اواخر فروردینماه کلید خورد. این سریال پس از پشتسر گذاشتن لوکیشنهای متعدد، پایان تابستان به خانهای در منطقهی بهار شمالی رسید...
ورود ما به خانهی قدیمی منطقهی بهار باحضور محمدمهدی عسگرپور در جلوی در همراه میشود و در حقیقت نخستین فردی که میبینیم خود کارگردان است. عسگرپور که تازه از وقفهی چندساعته بهدلیل قطعی برق رهایی یافته بود برای گرفتن پلانها به سرعت به طبقهی بالا میرود و ما را با عوامل تولید تنها میگذارد.
پیش از همه بحث قطعی برق مطرح میشود و اینکه در طول روز اغلب دو ساعت به همین دلیل کارشان متوقف میشود.
سازندگان «گلهای گرمسیری» براساس لوکیشن رج میزدنند و در کنار آن صحنههای خارجی را هم تصویربرداری میکردند. آنان آمادگی این مساله را داشتند که به محض قطعی برق در صورتی که روز باشد، صحنههای خارجی را تصویربرداری کنند.
«گلهای گرمسیری» ابتدا به عنوان سریال ماه رمضان شبکهی اول معرفی شد و درشرایطی که این مجموعه اوایل سال کلید خورده بود، همگان فکر میکردند که اینبار مجموعهای به دور از شتابزدگی درساخت را برای ماه رمضان شاهد خواهیم بود.
این اتفاق باعث شد که محمدمهدی عسگرپور که به گفتهی خودش اصراری برپخش «گلهای گرمسیری» در ماه رمضان نداشت، مجبور شود فیلمنامهی ۲۰ قسمتی را به ۳۰ قسمت تبدیل کند و دراین میان علیاکبر محلوجیان، نویسندهای که پیش از این سریالهای «زیرتیغ» و «پدرسالار» را نوشته بود، وظیفهی بخشی از نگارش فیلمنامهی «گلهای گرمسیری» را برعهده گرفت.
افزایش تعداد قسمتهای «گلهای گرمسیری» ترتیب اپیزودها را هم برهم ریخت و فیلمنامهای که تلفیقی از زمان حال و گذشته بود را به فیلمنامهی سرراست با روایتی یک خطی تبدیل کرد.
تصمیم برپخش «گلهای گرمسیری» درماه رمضان همچنین باعث شد که در ۷ ـ ۸ قسمت آخر نگارش فیلمنامه با تولید همزمان شود و ساختهی محمدمهدی عسگرپور، که به موقع کلید خورده بود، با مشکل معمول اغلب سریالهای تلویزیونی که همان ناقصبودن فیلمنامه است، مواجه باشد.
با این حال مدیریت شبکهی اول که از ابتدا برای پخش «گلهای گرمسیری» در ماه رمضان تردید داشتند درآخرین دقایق بازهم سیروس مقدم را انتخاب کرد تا هم علیاکبر محلوجیان در رمضان امسال بهطور همزمان دوسریال روی آنتن نداشته باشد و هم آنتن سیما از سریالهای ماورایی که اتفاقا با استقبال بسیار هم مواجه بوده، خالی نماند.
▪ از پشت صحنهی سریال «گلهای گرمسیری» حاکی است:
حضور در طبقهی بالا و قرارگرفتن در محلی از اتاق کوچک که از آن جا بتوان صحنه را نظاره کرد به سختی امکانپذیر است.
اما بههرحال همکاری گروه و سماجت خودمان باعث میشود که محلی را برای استقرار پیدا کنیم . در اتاق کوچک روبه حیاط با بالکن نسبتا بزرگی که دارد، آتیلا پسیانی (پدر ناهید) با گریمی که چندسالی از آن چه دارد، او را مسنتر نشان میدهد روی ویلچر نشسته است.
حیاط خانهی بهار شمالی این روزها خشک و بیرنگ ورو است و عوامل صحنه برای اینکه گذشت زمان و وضعیت شخصیتها در سال ۸۲ را نشان دهند، رنگهای سیاه و کهنه به حیاط زدهاند، بوتههای خشک در باغچه کاشتهاند و گلها را کندهاند.
این حیاط چند هفته قبل که صحنههای مربوط به سال ۵۹ ـ ۶۰ در آن تصویربرداری میشد، وضعیت کاملا متفاوتی داشت،اما حال که خاک باغچه میزبان بدن شوهری است که توسط همسرش (مرضیه) کشته شده است، باید هم حیاط رنگورویی دیگر به خود بگیرد.
بر وسایل داخل خانه نیز همانند حیاط گرد پیری و کهندگی نشسته است قاب و عکسهای متعددی که روی دیوار نصبشده با آدمهای شاد درون آنها حاکی از گذشتهای است که شاید خیلی خوشایندتر از این روزها بوده است.
آتیلا پسیانی سوار بر ویلچر درحالی که روبه پنجره، حیاط را مینگرد درحال تمرکز برای ایفای نقش در صحنهی بعدی است. او دراین صحنه با حدیث میرامینی که نقش نوهاش «ضحی» را بازی میکند، همبازی است. پسیانی با جدیتی که اغلب در خارج از نقشهایش از او سراغ داریم از عوامل صحنه که قصد جابهجایی ویلچرش را دارند میخواهد که با او حرف نزنند تا مبادا تمرکزش برهم نخورد و بابت این مساله از آنان عذرخواهی میکند.
بیشتر بازی پسیانی در سریال «گلهای گرمسیری» به حضور در همین لوکیشن ختم میشود و او خطاب به عوامل با نشاندادن انگشتهای دستش اعلام میکند که چند روز نیز از قراردادش باقی نمانده است. سرانجام همگی آمادهی ضبط صحنه میشوند و با صدای دستیار عسگرپور به سکوت فراخوانده میشوند. در چنین وضعیتی حتی صدای پنکه نیز مانع کار است؛ بنابراین بیتوجه به گرمایی که سرتاسر اتاق کوچک را فراگرفته، پنکه را هم خاموش میکنند.
ـ «ساکت ... ضبطه»
ـ «صدا...»
ـ «ضبط میشه ...»
ـ «دوربین ... حرکت ...»
ـ «کات ...»
فاصله میان فرمان حرکت و کات گفتن محمدمهدی عسگرپور، چند ثانیهای بیشتر نیست و صدای ساختوسازهای اطراف مانع ادامه کار میشود. پسیانی میگوید: اول یک ساختمان بود، اما حالا سه تا شده است. دستیار عسگرپور از عواملی که دورتادور خانه و کوچههای اطراف را محاصره کردهاند تا مانع رفتوآمد موتور و ماشین شوند، میخواهد که به کارگران بگویند اگر میشود پنج دقیقه کار نکنند تابتوانند این پلان را ضبط کنند و اینگونه است که همه مجددا آماده میشوند. دراین صحنه سکوت پسیانی با حضور شاد حدیث میرامینی شکسته میشود و نوه با چهره مضطرب با پدر بزرگش که از او میخواهد به سرعت شماره مادرش را بگیرد، مواجه میشود.
اصرار «ضحی» برای پیبردن به علت این اضطراب دراین صحنه مشخص نمیشود و پدربزرگ تنها از او میخواهد که هرچه سریعتر شمارهی تلفن مادرش را بگیرد. این صحنه باید از زوایای مختلف گرفته شود؛ بدین ترتیب یکبار پسیانی لب میزند و میرامینی دیالوگهایش را میگوید و بار دیگر برعکس این اتفاق تکرار میشود. نوبت به آتیلا پسیانی میرسد. در صحنهای که باید دیالوگش را بلند بگوید، به اشتباه لب میزند و این مساله تمامی عوامل و از همه بیشتر خود او را به خنده میاندازد.
پسیانی که بیشتر لحظات چه مقابل دوربین و چه در پشت صحنه سوار بر ویلچر است از هر فرصتی برای تمرین با این صندلی چرخدار استفاده میکند و درعین حال خود را برای صحنهی بعدی که قرار است از روی ویلچر به زمین بخورد آماده میکند.
او درعین تمرین به چهرهی خود در شیشه نگاه میکند و میگوید که شبیه به دهخدا شده و با اینکه تمایلی به مصاحبه ندارد و درتمام مدت به نوعی رفتار خبرنگاران و عکاسان را زیرنظر دارد، اما این احساس را بلند میگوید.
پسیانی به درخواست ما برای مصاحبه همانند گذشته پاسخ منفی میدهد و وقتی به او میگوییم که از عدم تمایل او به مصاحبه با خبرنگاران آگاهیم، اما دوست داریم شانسمان را امتحان کنیم، با گفتن این جمله کوتاه که «مگر من گنجشک مفتم؟!» به این دیالوگها پایان میدهد.
برخلاف پسیانی، حدیث میرامینی جوان با لبخند به درخواستمان برای مصاحبه پاسخ مثبت میدهد. او که نقش دختری شهید را در «گلهای گرمسیری» بازی میکند، دربارهی همکاری با محمدمهدی عسگرپور و همچنین ایفای نقش در کنار بازیگری چون آتیلا پسیانی میگوید: آقای عسگرپور حرفهیی کار میکنند؛ برای ایشان شخصیتپردازیها خیلی مهم است. اما اگر یک بازیگردان در کار حضور داشته باشد کار خیلی بهتر از این میشود. آقای پسیانی هم فوقالعاده هستند و من خیلی دوست داشتم با ایشان کار کنم.
بازیگر نقش «ضحی» ادامه میدهد: ضحی شخصیتی است که پدرش شهید شده و مادرش عکاسی میکند. او مشغول تحصیل در رشتهی ادبیات است.
میرامینی به این پرسش که آیا «ضحی» از نقشهای کلیشهای که تا بهحال برای زنان و دختران در فیلمها و سریالها تصویر شده، فاصله میگیرد، پاسخ مثبت میدهد و میگوید: ضحی اعتقاد دارد که اگر چه پدرش (رسول) شهید شده است اما چرا مادرش باید آن قدر دربارهی شهادت او صحبت کند. پدر او برای دلخودش شهید شده است و مادرش باید به زندگیاش ادامه بدهد.
«ضحی» اگر چه دانشجوی رشتهی الهیات است، اما همسر مورد علاقه اش را خودش انتخاب میکند، به روز میگردد، دانشگاه میرود و دوستان زیادی دارد.
میرامینی ابتدا فکر میکرده است که چون شخصیت «ضحی» به عنوان یک دختر شهید ترسیم شده که رشتهی الهیات هم درس میخواند شاید بسیاری از جوانان ما نتوانند با او همذات پنداری کنند، اما او به تدریج به این نتیجه میرسد که «ضحی» دختری مهربان است که کمی از هم سن وسالان خود جلوتر است و در لحظه میتواند تصمیمات درست بگیرد.
با گرفتن پلانهای ضحی و پدربزرگ، نوبت به تصویربرداری پلانی میرسد که پسیانی قرار است از روی ویلچر به زمین بخود. دراین صحنه او درحالی که قصد دارد از بالکن به داخل اتاق بیاید، ویلچر به لبهی پنجره گیر میکند و از روی صندلی پرتاب میشود اما گرفتن این صحنه به این راحتیها هم نیست؛ پسیانی درنهایت به این نتیجه میرسد که برای افتادن بر زمین باید ابتدا پایش را به زمین بگذارد و خود را پرتاب کند. این تصمیم با موافقیت محمدمهدی عسگرپور نیز همراه شده و در نتیجه کارگردان مجبور میشود این صحنه را از نمایی نزدیکتر تصویربرداری کند تا پای پسیانی دیده نشود.
این صحنه همچنین بمانند بسیاری از صحنههای اکشن سریال محمدمهدی عسگرپور با دو دوربین تصویربرداری میشود که کار را دشوارتر میکند. چرا که دوربینها خارج از بالکن قرار دارد و درنتیجه به سکوتی بیش از آنچه تاکنون نیاز بوده، نیاز است.
اما دست یافتن به این مساله تقریبا غیرممکن بهنظر میرسد؛ از صدای ماشین همسایه که درحال پارک است تا دستفروشی که فریاد میزند و کارگرانی که همچنان مشغول کار هستند، همه و همه مانعی برای ادامهی کار محسوب میشوند.
عسگرپور درحالی که دست روی ویلچر گذاشته و به بیرون نگاه میکند، انتظار چنددقیقه سکوت را میکشد. او باید بیش از رفتن نور این صحنه را بگیرد وگرنه کار به فردا موکول میشود. وقتی از او دربارهی مشکلات ساخت فیلمها و سریالهای معاصر و کارکردن درچنین لوکیشنهایی میپرسیم، میگوید: درحال حاضر بعضی از رفتارهای مدیریتیمان با بعضی از پروژههایی که درهمان حوزهی مدیریتی تعریف میکنیم، نمیخورد. واقعیت این است که امکانات تولیدی و ساخت و سازها در حوزهی تلویزیونی و سینما به هیچ وجه با کمیت تولیداتمان هماهنگ نیست. درحال حاضر مدلی که ما درتلویزیون و سینما کار میکنیم از لوکیشنیابی گرفته تا کارکردن در کوچه و پس کوچههای شهری مانند تهران که به هیچوجه مستعد ساخت فیلم یا سریال نیست. اصلابا کمیت تولیداتمان همخوانی ندارد. نه مردم گناهی کردهاند که باید امثال ما را تحمل کنند و نه ما باید حتما آنقدر انرژی بگذاریم تا یک پلان گرفته شود.
این مدل کارکردن مناسب کشورهایی است که درطول سال شاید یک سریال یا سه فیلم سینمایی بیتشر در آنجا ساخته نشود که باز هم آنها هم شهرکهای مستقل دارند.
این حجم تولید در سینما و تلویزیون تقریبا ما را در رتبههای اول تا پنجم جهان قرار میدهد، این درحالی است که تولید فیلم و سریال درکشور ما به شکل کاملا اتفاقی میافتد. یعنی ما به کوچه و پسکوچهها میرویم و خانهای قدیمی را پیدا میکنیم و شروع بهکار میکنیم.
درکنار محمدمهدی عسگرپور، صدابردار سریال «گلهای گرمسیری» هم نسبت به این مساله انتقاد دارد. او میگوید: ۵۰ روز در گرمای شدید جنوب کار کردیم اما شرایط راحتتر از کارکردن در این لوکیشنها بود. بچههای صدا درحال حاضر فوقالعاده کار میکنند، اما معضلات اینچنینی مسلما از کیفیت کارها میکاهد. مطمئنا هیچکدام از صدابرداران خارجی نمیتوانند درکشور ما با شرایط حال حاضر کار کنند. درخارج از کشور اگر سریالی درحال ساخت است رادیوی محلی به مردم اعلام میکند که کمتر سروصدا کند اما درکشور ما اگر از مردم بخواهیم که برای مثال موتورشان را خاموش کنند یا مدتی صبر کنند، با ما دعوا میکنند . وی تنها راهحل این مشکل را ساخت شهرکی سینمایی میداند.
صدابردار «گلهای گرمسیری» در عین حال از همکاری با محمدمهدی عسگرپور راضی است چرا که میگوید او برای صدا و تصویر به یک اندازه اهمیت قائل است.
عوامل صحنه سرانجام موفق به برقراری سکوت در کوچههای اطراف میشوند و عسگرپور به سرعت کار را شروع میکند. این بار آتیلا پسیانی با روناک یونسی همبازی است؛ یونسی نقش مرضیه، عروس پسیانی را بازی میکند صحنه از جایی که پسیانی از ویلچر برروی زمین افتاده است از سرگرفته میشود و یونسی سراسیمه به اتاق وارد میشود تا پدرشوهر را برای برخاستن از زمین کمک کند.
این اتفاق نیز باید از زوایای مختلف تصویربرداری شود و عسگرپور پس از چیدن صحنه و گفتن آخرین مطالب به بازیگران به اتاق بغل میرود تا در آنجا از طریق مونیتور شاهد پلانها باشد.
روناک یونسی که در دوبخش سریال حضور دارد و با دو گریم متفاوت مقابل دوربین میرود، دراین باره میگوید: ابتدا ما اتفاقات و بخشی از زندگی این شخصیتها را در سال حدود ۵۸ ـ ۵۹ میبینیم و بعد اواسط سریال به زمان حال کات میشود. این فاصله نسبتا زیاد است و حدود ۲۵ سال است من درابتدا سالهایی را بازی میکنم که درآن زمان خودم به دنیا آمدهام و درک درستی از آن دوران ندارم و بعد نقشی را بازی خواهم کرد که حدود ۲۰ سال از حال حاضرم بزرگتر است.
وی دربارهی همکاری با محمدمهدی عسگرپور میگوید: ایشان دهمین کارگردانی هستند که من بهطور حرفهای با ایشان کار میکنم. من از درکار ایشان برای ایدههایی که میخواهم خلق کنم بهشدت احساس راحتی میکنم. برای کاراکتر مرضیه هرچه درفکر دارم به آقای عسگرپور میگویم و ایشان هم مرا راهنمایی میکنند و یک ویژگی به این پیشنهاد اضافه میکنند. اما آن چه مهم است در کار آقای عسگرپور بازیگر آزاد است که در وهلهی نخست به نفع خودش است.
با پایان پلانهای پسیانی و یونسی فرصتی فراهم میشود تا به اتاقی که در حقیقت لوکیشن اصلی است برویم و از روی بالکن شاهد اتفاقات باشیم . درحیات بغلی که دختر واروژ کریم مسیحی است، همکاران وی با همسایگان این طرف دیوار خوش و بش میکنند؛ آنها هم طی چند روز آینده قراراست یک سینمایی را آغاز کنند و فعلا به قول خودشان دوران راحتی را به سر میبرند.
در سویی دیگر تصویربردار «گلهای گرمسیری» درحالی که به همراه چند تن دیگر از عوامل از کامیونی بزرگ بالا رفته است دوربین را درست مقابل بالکن میکارد تا از آنجا هم صحنه را تصویربرداری کند.
یکی از دستیارانش مشغولبردن وسایل از روی دیوار است ترس از احتمالافتادن او به پایین یا فرورفتن یکی از میلههای تیز حفاظ بر بدنش تا دقایقی نگاهما را ثابت نگه میدارد و تنها وقتی مطمئن میشویم که او به سلامت به روی کامیون رسیده، از بالکن خارج میشویم.
به طبقهی پایین میآییم؛ عوامل تولید دور هم جمع شدهاند و آتیلا پسیانی و عسگرپور هم در جمع آنها دیده میشوند؛ برای خداحافظی به آنها نزدیک میشویم و سپس پا به خیابان میگذاریم. یک خیابان آن طرف که میرسیم همهجا غرق در تاریکی میشود. باز هم برق رفته است. بازم عسگرپور و همکارانش ناچار به تعطیلی کار شدهاند.
محمدمهدی عسگرپور
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران پاکستان رئیسی سید ابراهیم رئیسی مجلس شورای اسلامی ایران و پاکستان حجاب مجلس دولت گشت ارشاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و اسرائیل
قتل هواشناسی فراجا شهرداری تهران تهران فضای مجازی سیل سلامت پلیس وزارت بهداشت سازمان هواشناسی آموزش و پرورش
قیمت خودرو دلار قیمت دلار خودرو بازار خودرو ایران خودرو قیمت طلا سایپا بانک مرکزی مالیات بورس تورم
ترانه علیدوستی تلویزیون سریال سینمای ایران فیلم سینمایی سینما سعدی تئاتر نمایشگاه کتاب
شورای عالی انقلاب فرهنگی دانش بنیان دانشجویان سازمان سنجش دانشگاه تهران دانشگاه آزاد اسلامی
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه روسیه فلسطین جنگ غزه ترکیه عملیات وعده صادق اوکراین حماس عراق طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید بارسلونا باشگاه پرسپولیس بازی سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر فوتسال کشتی آزاد
هوش مصنوعی تبلیغات اپل فناوری ایلان ماسک تلگرام سامسونگ همراه اول دوربین آیفون
یبوست صبحانه دمنوش حمله قلبی