پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

رازداری ‌و ‌حفظ‌ اسرار


رازداری ‌و ‌حفظ‌ اسرار
مجموعه تلویزیونی «حضرت یوسف» (علیه‌السلام) که مدتی است از سیمای رسانه ملی پخش می‌شود، بهانه خوبی است تا با حسن استفاده از آن، به برخی نکات آموزنده در دوران آخرالزمان که در این مجموعه نیز به نمایش کشیده شده، پرداخت و به بررسی و کنکاش آنها نشست.
جدای از مسائلی که در این مجموعه می‌شد بهتر به آنها پرداخته شود و شاید بتوان گفت از نقاط ضعف این مجموعه تلویزیونی است، انصافا در برخی موارد بسیار زیبا و ظریف نکاتی اساسی، حیاتی و اثرگذار را در قالب کنایه ارائه کرده که قابل مداقه و ملاحظه است و طبع زیباپسند ظریف‌اندیش را محظوظ کرده و می‌نوازد.
خوشبختانه در سریال‌های این گونه‌ای است که گفتگوها، مکان‌ها، قیافه‌ها، کنایه‌ها و درکل روند داستان و شیوه نمایش واقعیات، حکایت از آن دارد که فکری نه‌تنها هدفمند که اندیشه‌ای ساری و جاری در تمام فیلم، مخاطب را خواسته و در بسیاری مواقع ناخواسته و نامحسوس به اموری رهنمون می‌سازد که اثرگذار، سازنده و روشن‌کننده است. این لطافت زمانی در اوج می‌نشیند که محسوس، ولی نامرئی باشد و در ناخودآگاه ذهن رسوب کند. این همان کلید گمشده سینمای معناگرای ایرانی است که قصد شناساندن و نهادینه کردن ارزش‌ها و اعتقادها را در مردم دارد.
پس از این مقدمه کوتاه که درددل وگلایه‌ای از سیما و سینمای امروزمان است و ما در این مجال قصد نقد کردن این و آن را نداریم، به یکی از درس‌هایی که می‌توان از بنی‌اسرائیل گرفت و در این سریال نیز به آن اشاره شده، می‌پردازیم.
حقیقت این‌ است که بنی‌اسرائیل به معنای آن قوم خاص عنود، لجوج و بهانه‌گیری که تمام پیامبرانشان را به ستوه آورده بودند، علی‌رغم خلقیات بد و منحصر به‌ فردشان، نقاط قوتی داشته و دارند که در رسیدن به برخی اهدافشان بسیار مهم بوده است.
از جمله این نقاط قوت، رازداری و مقید بودن به حفظ اسرار و نظرات محفلی و شناسایی و شناخت درست محرم و نامحرم در جریان اعتماد کردن است که در سریال حضرت یوسف(علیه السلام)، بخوبی به آن اشاره شده است.
البته باید دانست رازداری در کجا پسندیده و در کجا ناپسند است؛ مثلا وقتی انسان در جایگاه شاهد یک جنایت و در محضر دادگاه صالحه قرار می‌گیرد، رازداری ناپسند و مذموم است؛ ولی در برابر ستمگر و آنجا که پای نفس محترمی در میان باشد، امری پسندیده و قابل تقدیر است.
یکی از نکات ظریف این سریال که انصافا خوب به تصویر کشیده شده، این ا‌ست که ۱۱ برادر حضرت یوسف(علیه السلام) که همگی در ربودن، آزار و به چاه انداختن وی به نحوی شریک بودند، هم‌پیمان شدند که این راز را با کسی بازگو و به جمع خیانت نکنند، توانستند این راز را چندین سال از پدر با بصیرت و پیامبر خویش مخفی نگاه دارند؛ هرچند حساسیت حضرت یعقوب(علیه السلام) در مورد حضرت یوسف(علیه السلام) را می‌دانستند. بنابر شواهد و قراین، حضرت یعقوب(علیه السلام) به خیانت برادران حضرت یوسف(علیه السلام) و کذب بودن ادعایشان واقف بودند؛ زیرا سخنان آنان را باور نداشتند. از گرگ‌ها پرسیدند و آنها انکار کردند، پیراهن خونی حضرت یوسف(علیه السلام) را به عنوان دلیلی بر مدعا نپذیرفتند و تا سالیان دراز چشم انتظار بازگشت حضرت یوسف(علیه السلام) بودند.
این نکته در نگاه اول ممکن است چندان قابل توجه ننماید؛ ولی وقتی اهمیت آن بیشتر درک می‌شود که بدانیم نگهداری راز اگر میان ۲ نفر باشد، مشکل است و اگر این ۲ نفر، ۳ نفر شوند، مشکل‌تر و اگر بیشتر شوند، به مراتب حفظ راز بسیار سخت و سخت‌تر خواهد شد؛ زیرا به همان اندازه که افراد شریک در راز زیاد شوند، تضارب آراء و نظرات زیاد شده و متقاعد کردن دیگران سخت می‌شود. امیرالمومنین علی(علیه السلام) نیز در بیان این مطلب فرموده است: هرگاه تعداد نگه‌دارندگان اسرار بیشتر باشد، لو رفتن و مفقود شدن اطلاعات بیشتر می‌شود ۱‌.
واقعیت آن ‌است که در اسلام و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) نیز به رازداری شیعیان بخصوص میان خواص بسیار اهمیت داده و سفارش شده است و در این میان تمرین‌هایی نیز وجود دارد، مثلا ذکر نام حضرت مهدی(عج) (که همنام پیامبراسلام (علیه السلام) است)‌ ممنوع است و شیعیان موظف به اطاعت و پذیرشند.
حال حقیقت و واقعیت این ‌است که حفظ اسرار یکی از شاه‌کلیدهای شیعیان و سربازان امام زمان(عج) در آخرالزمان است که باید قفل‌های بزرگی با آن باز شود و نباید در موارد غیرمجاز و برای افراد بیگانه و بدون دستور افشا شود؛ زیرا اگر به تاریخ انبیاء(علیهم‌السلام) و اسلام از صدر تا انقلاب اسلامی معاصر و بعد از آن بنگریم، خواهیم دید چه بسیار پیروزی‌ها و افتخارات و چه بسیار شکست‌ها و ناکامی‌های مومنین که به خاطر رازداری یا عدم رازداری خواص و اطرافیان به ثبت رسیده است و چه‌بسا اگر همه خواص و مومنین به این مهم پایبند و مقید بودند، کار یوسف یعقوب و یوسف فاطمه(علیهم السلام) به غریبی و هجران و زحمت نمی‌کشید.
پس به دیگر سخن:
سر شیری را نفهمد گاومیش
جز به شیران کم بگو اسرار خویش
با حریف سفله نتوان خورد می‌
گرچه باشد پادشاه روم و ری
پانوشت:
۱ــ شرح نهج‌البلاغه / ج ۲۰ / ص۲۵۳
منبع : روزنامه جام‌جم