پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تاریخ پیدایش دانشگاه‌ها در غرب


تاریخ پیدایش دانشگاه‌ها در غرب
یکی از تحولات شگرف و مهمی که در قرن سیزدهم در غرب رخ داد ظهور دانشگاه‌ها و ‌مراکز علمی بود. اروپا پس از ۸ قرن رکود علمی، بار دیگر توانست حیات علمی خود را احیا کند. عوامل بسیاری در ‌ظهور مراکز علمی و دانشگاهی موثر بودند که به برخی از این عوامل در این مقاله اشاره ‌خواهد شد، اما پیش از هر چیز نگاهی به اوضاع و شرایط اروپای پیش از پیدایش دانشگاه‌ها ‌خواهیم داشت.‌
در قرن پنجم میلادی دولت روم غربی به دلیل حمله قبایل بربر منقرض شد و استیلای این ‌قبایل ثمره‌ای جز آغاز رکورد علمی در غرب را به دنبال نداشت. فضای جهل و نادانی چنان ‌غلبه یافته بود که اولیای دین هم چندان بهره‌ای از دانش نبرده بودند. ازجمله شواهدی که ‌می‌توان برای تایید این مطلب ذکر کرد تلاش شارل کبیر [پادشاه فرانک‌ها] برای یافتن ‌علما و فضلایی بود که او را در تحصیل معرفت و کمال یاری دهند ولی تحقق این امر به ‌دشواری صورت گرفت.‌
با این وجود، از سده یازدهم میلادی به بعد تحقیقات علمی و فلسفی در اروپا رونقی خاص ‌گرفت و تعداد اهل تحقیق که همگی طلاب علوم دینی بودند روز به روز افزایش یافت. نقش ‌شارل کبیر را در این تحولات نمی‌توان نادیده گرفت. او با تاسیس آموزشگاه [کاخ] موجبات ‌آموزش هنرهای آزاد liberal art را فراهم آورد. هنرهای آزاد شامل دو دسته علوم ‌بودند:‌
▪ دسته اول: دستور زبان، معانی بیان و منطق‌
▪ دسته دوم: حساب، هندسه، موسیقی و هیات
هدف اصلی از تدریس و تحصیل این دو قسم، ایجاد زمینه برای درک بهتر کتاب مقدس و ‌شناخت درون بود. هر چند فضای حاکم بر این مدارس و مراکز علمی، فضای دینی بود لکن ‌برخی موارد درسی غیردینی نیز در آنها تدریس می‌شد. مباحث و مناظره‌های علمی تنها ‌در مدارس و کلیساها انجام می‌شد و تقریبا همه آنها پیرامون مسائل دینی بود. در زبان ‌لاتین مدرسه، اسکولا «‌schola‌» نامیده می‌شد و به همین دلیل علم و حکمت قرون ‌وسطی را اسکولاستیک «scholasticism» می‌نامند. روش اسکولاستیک مبتنی بر خواندن ‌متون توسط استاد و بحث و مناظره‌ای بود که توسط خود استاد هدایت می‌شد. بیشترین ‌دغدغه اهل مدرسه صرف اثبات اصول دین و تحکیم عقاید بود و چندان توجهی به استقلال ‌فکر و آزادی بیان نمی‌شد. پیوندی میان مطالب خوانده شده و علوم تجربی وجود نداشت و ‌طالبان علوم طبیعی اغلب بدعتگزار و جادوگر نامیده می‌شدند.‌
● پیدایش دانشگاه‌ها
در اواخر قرن دوازدهم در برخی از شهرهای اروپا مانند بولونیا، پادوا، پاریس و انگلستان ‌مدارسی که زیر نظر کلیسا به فعالیت مشغول بودند به نهاد آموزشی جدیدی به نام ‌اونیورسیتاس «universitas» تبدیل شدند. اونیورسیتاس در اصل به معنای جامعه یا اتحاد ‌صنفی دانشجویان و استادان است که به منظور دفاع از حقوق استاد و دانشجو شکل گرفت. ‌فلسفه تشکیل این اتحادیه به آن علت بود که کلیسا افرادی را انتخاب می‌کرد که ‌Magister‌ یا ‌Scholastic‌ نامیده می‌شدند. یکی از وظایف اصلی این افراد و شاید بتوان ‌گفت مهم‌ترین وظیفه آنها دادن پروانه تدریس یا لغو آن بود. واهمه از لغو پروانه توسط ‌نماینده کلیسا موجب شد که اساتید و دانشجویان ضرورت تشکیل ‌universitas‌ را احساس ‌کنند و این امر به معنایی تقابل دانشگاه و کلیسا بود.‌
‌چنان که پیش از این بیان شد می‌توان قرن ۱۳میلادی را قرن ظهور و پیدایش دانشگاه‌ها در غرب به حساب آورد. در پیدایش دانشگاه‌ها در اروپا عوامل متعددی دخیل بود که ازجمله آنها می‌توان به تلاش برای ایجاد مرکزی برای ساماندهی مدارس مختلف اشاره کرد. ‌در نیمه دوم قرن دوازدهم و قرن سیزدهم که کلیسا در اوج قدرت سیاسی و اقتصادی بود ‌تلاش کرد مراکزی را ایجاد کند که از طریق آنها مدارس مختلف را تحت مدیریت واحد قرار ‌دهد. از سوی دیگر افزایش وسعت شهرها و گسترش امور فرهنگی ضرورت ایجاد دانشگاه‌ها ‌را دوچندان کرد. مسلما همه این دانشگاه‌ها توسط کلیسا تاسیس نشد. برای مثال برخی از ‌دانشگاه‌ها مانند دانشگاه بولونیا که نخستین دانشگاه اروپاست و اساسنامه آن در ۱۱۵۸ به ‌تصویب رسیده است به دست حاکمیت غیردینی تاسیس و حمایت شد. نحوه گزینش رئیس ‌دانشگاه‌ها نیز به این صورت بود که از طریق استادان و دانشجویان انتخاب می‌شد.‌
● نگاهی به دانشگا‌ه‌های اروپا
پاریس: هر چند نخستین دانشگاه اروپا بولونیا است ولی دانشگاه پاریس مهم‌ترین دانشگاه ‌در قرون وسطی به شمار می‌آید. این دانشگاه از اجتماع اساتید و دانشجویان مدارس ‌کلیسای جامع پاریس و پس از موافقت پادشاه فرانسه و پاپ در سال ۱۲۰۰ میلادی تاسیس ‌شد. مسلما حاکمیت سیاسی یعنی پادشاه فرانسه بهره فراوانی از تاسیس این دانشگاه برد. ‌درآمد هنگفت اقتصادی که معلول هجوم اساتید و دانشجویان به شهر پاریس بود علاوه بر ‌پیشرفت‌های اقتصادی موجب افزایش روزافزون اقتدار سیاسی پادشاه فرانسه گشت. از سوی ‌دیگر حاکمیت دینی یعنی کلیسا نیز توانست از طریق حمایت از این دانشگاه سنت کلامی ‌خود را تبلیغ و گسترش دهد. به طور کلی می‌توان چنین گفت که سیاست حاکم در ‌تاسیس دانشگاه‌ها تعلیم اصول و اعتقادات کاتولیک بود. هر گونه آموزشی که در جهت ‌خلاف این هدف دنبال می‌شد در همان آغاز و با قاطعیت سرکوب می‌شد چنان که هنگام ‌تدریس حقوق رومی در دانشکده حقوق دانشگاه پاریس، کلیسا آن را مغایر با سیاست خود ‌دانسته و تدریس و مطالعه آن را ممنوع اعلام کرد و دستور داد که تنها حقوق دینی ‌کاتولیک باید تدریس و مطالعه شود. بدون شک چنین برخوردهایی موجب شد که در دوره ‌رنسانس و قرون ۱۶ و ۱۷ دانشگاه‌ها نقش اصلی خود را در تحولات فرهنگی غرب از دست ‌دهند. در قرون ۱۳ و ۱۴ دانشگاه پاریس به عنوان یک نمونه دانشگاه موفق در نظر گرفته ‌شده و به جهان مسیحیت معرفی شد. بسیاری از فیلسوفان مطرح قرن ۱۳ و ۱۴ تحصیلکرده ‌این دانشگاه به شمار می‌آیند. دانشکده الهیات به عنوان مهمترین دانشکده دانشگاه به شمار ‌می‌رفت. در این دانشکده ۱۲ کرسی وجود داشت که برای تصاحب آن میان استادان فرقه‌‌های مختلف برخوردهای لفظی و حتی بدنی رخ داد. در این دانشگاه افراد تا زمانی که به ‌سن ۳۵ سالگی نمی‌رسیدند نمی‌توانستند موفق به دریافت عنوان استادی در الهیات شوند.‌
● دانشگاه آکسفورد
پس از دانشگاه پاریس، دانشگاه آکسفورد مهمترین دانشگاه در قرون وسطی به شمار می‌‌آمد. هرچند به لحاظ کیفیت علمی دانشگاه پاریس بر دانشگاه آکسفورد برتری خاصی داشت ‌لکن دانشگاه آکسفورد در قرن ۱۴ با دانشگاه پاریس برابری کرد. در سال ۱۲۰۹ میلادی ‌نزاعی میان دانشجویان این دانشگاه و مردم منطقه رخ داد که موجب مرگ چند دانشجو ‌شد.به دلیل رخ دادن این حادثه، استادان و دانشجویان، دانشگاه را ترک کردند. این اعتراض ‌و ترک دانشگاه ادامه داشت تا در سال۱۲۱۴ طی اساسنامه‌ای دانشگاهیان مورد حمایت پاپ ‌و حکومت قرار گرفتند. دانشگاه آکسفورد به دلیل اهمیت دادن به علوم طبیعی و ریاضیات ‌جایگاه ویژه‌ای در میان سایر دانشگاه‌ها داشت و حضور افرادی چون راجر بیکن که به تجربه ‌و علم اهمیتی خاص می‌داد اهمیت آکسفورد را دوچندان کرده بود.‌
نویسنده: محمد مهدی میرلو
منابع:‌
۱- کاردان، سیرآراء تربیتی در غرب، تهران، انتشارات سمت، ۸۱‌ .
۲-‌ مایر فردریک، تاریخ اندیشه‌های تربیتی، ترجمه علی‌اصغر فیاض، تهران، انتشارات سمت، ‌‌۷۴.
۳- ایلخانی محمد، تاریخ فلسفه در قرون وسطی و رنسانس، تهران، انتشارات سمت، ۸۲‌ .
۴- فروغی محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، تهران، انتشارات البرز، ۱۳۷۷‌.
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید