جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

... رسانه هایی که نداریم


... رسانه هایی که نداریم
صدای بخش فارسی رادیو بی‌بی‌سی، نخستین صدایی بود که از رادیوهای لا‌مپی - جعبه‌های بزرگی که هرکدام به اندازه تلویزیون‌های امروزی بودند - به گوش مردم می‌رسید. در آن زمان ژرمن‌ها نیز بلا‌فاصله بخش فارسی رادیو برلین را راه‌اندازی کردند. به این ترتیب ساکنان تهران که به تازگی از روشنایی برق در خانه‌هایشان بهره‌مند شده بودند هر شب پای سخن گویندگانی می‌نشستند که صدای‌شان از برلین یا لندن روی امواج رادیویی به ایران می‌رسید.
بی‌بی‌سی زمینه‌ساز سلطنت فرزند رضاشاه به جای رضاشاه در ایران شد. از این رو بررسی عملکرد رادیو بی‌بی‌سی در رویدادهای شهریور ۱۳۲۰ قابل توجه خواهد بود. مدت‌ها پس از آن در ۴ اردیبهشت ۱۳۱۹، رادیو ایران با ۸۰ هزار تومان بودجه در ساختمان بیسیم قصر افتتاح شد. حالا‌ ۶۷ سال از آن روزگار می‌گذرد، بخش فارسی تلویزیون بی‌بی‌سی، به مدد دیش‌های ماهواره‌ای به خانه‌های ایرانیان سرک کشیده است. در این میان اما، استقبال از این میهمان ناخوانده متفاوت است؛ در بین دستگاه‌های مسوول شماری با هشدار و انذار به استقبال رفتند و برخی سکوت کردند و عده‌ای هم توجیه. افکار عمومی هم واکنش‌های متفاوتی از خود نشان داده، هرچند جز جامعه رسانه‌ای کشور هنوز از سایر طیف‌های جامعه واکنش مشخص و البته علمی به دست نیامده است. اما آنچه نگاه‌ها به تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی را متفاوت نشان می‌دهد این است که نوعی واکنش - هم مثبت و هم منفی - نسبت به یک تلویزیون خارجی به وجود آمده است. ‌ در این فضا متاسفانه اخبار یکطرفه شبکه‌های داخلی، عملکرد گاه غیرحرفه‌ای رسانه ملی، توقیف مطبوعات منتقد، محدود شدن منابع خبری و عدم نوآوری و عدم‌وجود فضای رقابتی در رسانه‌های تصویری داخلی این نگاه را تشدید کرده ‌ در این میان این پرسش مطرح است که اگر امروز مسوولا‌ن از شروع به کار بی‌بی‌سی فارسی اظهار نگرانی می‌کنند باید ابتدا از خود این سوال را بپرسند که چقدر در این موضوع نقش داشته‌اند که نوعی توجه نسبت به یک تلویزیون خارجی به وجود آمده است؟ کدام خلا‌ء اطلا‌ع‌رسانی باعث شده رسانه‌هایی چون بی‌بی‌سی و رادیو آمریکا و ام‌بی‌سی فارسی و در آینده احتمالا‌ سی‌ان‌ان فارسی امکان پیدا کردن مخاطب در ایران داشته باشند؟ پرسش دیگر اینکه آیا خود ما اهالی رسانه نیز مسوولیت‌پذیری را سرلوحه فعالیت خود قرار داده‌ایم؟ ‌
حقیقتا اگر در چارچوب نظام اجازه خصوصی شدن رسانه‌های صوتی و تصویری و حتی ادامه حیات به رسانه‌های مکتوب داده می‌شد و طرفداران نظام می‌توانستند تلویزیون و رادیو داشته باشند به مرور زمان می‌دیدیم برخلا‌ف هراس ابتدایی از این امر، این موضوع عملا‌ به تقویت موضع نظام کمک می‌کرد چرا که با جذب مخاطب بیشتر و حرفه‌ای شدن فضای رسانه‌ای کشور تبلیغات گسترده‌تری برای نظام انجام می‌شد و دیگر هراس اینکه رسانه‌های خارجی با دستکاری و بزرگنمایی اخبار را وارونه نشان بدهند و مردم هم بپذیرند وجود خارجی نخواهد داشت. ‌
همچنان که هرگاه فضای رسانه‌ای در کشور بازتر شده است، میزان مراجعه به رسانه‌های خارجی کمتر شده و از سوی دیگر هم اکنون از صداوسیمای کشورمان برنامه‌هایی جذابی نیز پخش می شود، اما در زمان‌های مرده و بخش‌های کم‌مخاطب مثل رادیو گفت‌وگو یا شبکه جهانی جام‌جم، که این پرسش مطرح می شود چرا این برنامه ها همه گیر نمی شود.
اما نکته دیگر اینکه آمدن بی‌بی‌سی فارسی یک پیام ویژه هم دارد که تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی به دنبال آن خواهد بود که نیازهای زمین مانده ارتباطی جامعه ایران را تامین کند تا مخاطبان زیادی را جذب کند. در این میان ما باید بررسی کنیم که کدام نیازهای ارتباطی مغفول و زمین مانده تا خود و توسط رسانه‌های داخلی به تامین آن اقدام کنیم. آنها عجله‌ای برای <اولین> بودن ندارند و به جای زود بازده بودن <تاثیرگذاری در بلندمدت> را نشانه می‌گیرند، لذا هرگاه تصمیم به ایجاد این رسانه بگیرند، سرمایه‌گذاری و بسترسازی کاملا‌ پیچیده برای آن ایجاد می‌کنند. یک رسانه داخلی نوشت که بودجه اولیه معادل ۱۵ میلیون پوند که به تنهایی معادل بودجه چندین خبرگزاری اصلی کشور ما است به این موضوع اختصاص یافته است، این موضوع تاییدی بر این نکته است. ‌ اما در نگاهی عمیق‌تر، شکی نیست که اگر امروز دموکراسی، به‌عنوان ارزشی عام و فراگیر پذیرفته شده از آن رو است که رسانه‌ها تمام مرزها و قلمروهای زندگی بشر را درنوردیده‌اند.
ارتباط کنونی بین <دنیای رسانه‌ای شده> و <جهانی شدن دموکراسی> پیش از آنکه ساخته ذهن اندیشمندان باشد برخاسته از واقعیات عینی و قابل لمس جوامع است. این ارتباط بین پدیده دموکراسی و رسانه با سابقه‌ ۲۰۰ساله امروز چند وجه مشخص پیدا کرده است؛ سویه اول آن ارتباطی است که بین اصول پایه‌ای دموکراسی و رسانه پیدا شده است؛ خمیرمایه رسانه، <خبر> است و جوهره دموکراسی، <آگاهی.> گردش آزادانه و عادلا‌نه خبر توسط چرخ رسانه پدیده <جامعه آگاه> را به وجود می‌آورد. وقتی جامعه‌ای به قدرت آگاهی، شناخت و تفکر دست پیداکند به جست‌وجوی ارزش‌های والا‌ی زندگی سیاسی می‌پردازد؛ تصور یک جامعه دموکرات بی‌خبر و کم‌اطلا‌ع همان اندازه محال است که وجود یک نظام بسته با رسانه‌های آزاد.
جامعه دموکرات با قدرتی که <آگاهی> به او می‌بخشد در اولین فرصت به دنبال تعریف و تقسیم حقوق و وظایف خود با قدرت است. رسانه‌های آزاد برای او این امکان را فراهم می‌کنند که در هر تصمیم و اقدام حکومت، نفع و ضرر خود را بسنجد. در چنین جامعه‌ای، دیگر زمامداران نمی‌توانند فرصت‌ها و امکانات را به دلخواه تقسیم کرده و جمعی را از مواهب قدرت بهره‌مند و جمع و قشر دیگری را بی‌نصیب سازند. ‌ رهاورد بعدی رسانه‌ها برای یک جامعه، <قدرت انتخاب> است. رسانه‌ها از آن جهت که صداهای جدید هستند، به تک‌صدایی و تک‌گویی پایان می‌دهند و تنوع و تکثر را جای یکنواختی می‌نشانند. جامعه رسانه‌ای‌شده؛ جامعه چندگانگی سلیقه‌ها و عقیده‌ها است. شهروندان این جوامع ناگزیر نیستند با یک سلیقه و یک صدا خو بگیرند و در نهایت به خارج رو بیاورند. ما در هزاره سوم با پشت سر گذاشتن <عصر ارتباطات> و ورود به <عصر اطلا‌عات> وارد فضایی می‌شویم که در آن کل جهان همانند نهادی است که کشورها و ملت‌ها جزئی از آن هستند. در این فضا تهدیدها و فرصت‌های تازه، روییدن گرفته‌اند و تمامی مسائل و موضوعات محیط ما صبغه جهانی پیدا کرده‌اند. در این فضا مرزها، شیشه‌ای شده‌اند که از ورای آن همه چیز دیده می‌شود. در این وادی، جامعه ایران می‌تواند به دور خود دیواری به بلندای دیوار چین بکشد یا می‌تواند پویایی نظام سیاسی و اجتماعی را منطبق بر مقتضیات بی‌بدیل کنونی کند. <جیمز مدیسون> یکی از نخستین رهبران سیاسی آمریکا چنین می‌گوید: <یک حکومت مردمی بدون اطلا‌عات مردمی و وسایل به دست آوردن آن یا تراژدی یا کمدی یا هر دو آن است؛ مردمی که می‌خواهند بر خود حکومت کنند باید خود را به قدرت آگاهی مجهز کنند.> از آن موقع تاکنون بسیارگفته شده که دانستن حق مردم است، اما آیا به راستی در دنیای امروز چنین حقی به رسمیت شناخته شده است؟ ای کاش ما هم برای دانستن خبر، اینگونه متوجه شبکه‌های خبری خارجی نمی‌شدیم...
جواد دلیری
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید