چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

شکست دکترین گسیختگی کامل


شکست دکترین گسیختگی کامل
نسل کشی رژیم صهیونیستی در غزه، عملا به بی اعتباری سیاسی و اخلاقی تل آویو در جهان منجر خواهد شد و اجرای دکترین موسوم به «گسیختگی کامل» به شکست خواهد انجامید.
به گزارش الف، پایگاه اینترنتی "گلوبال ریسرچ" در گزارشی نوشت: آنچه که ما امروز در غزه شاهد آن هستیم، ادامه اجرای بخشی مهم از دکترین راهبردی امریکایی انگلیسی برای تغییر نقشه خاورمیانه است.
دکترین موسوم به "گسیختگی کامل" را مشاوران "دیک چنی" معاون رئیس جمهور امریکا در سال ۱۹۹۶ ارائه کردند و محققان و تحلیلگران موسسه مطالعات سیاسی و راهبردی پیشرفته در بیت المقدس به این دکترین شاخ و برگ و شکل و ابعاد تازه ای دادند.
هسته این دکترین که از طریق اجرای آن امریکا و انگلیس به حکمرانی بر جهان پس از جنگ سرد می رسند، براساس بریدن اسرائیل و گسیختن کامل آن از توافقنامه ۱۹۹۳ اسلو بنا نهاده شده است.
طبق این نظریه اسرائیل باید بجای پیروی از این توافقنامه، به راهبرد و روند صلح تازه ای که براساس پایه فکری جدیدی مبتنی است، سوق داده شود در این روند تازه که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر سابق اسرائیل هم در تدوین مواضع سیاسی اش از آن الهام گرفته است، با هدف احیای ابتکار عمل راهبردی اسرائیل و ایجاد میدانی برای تمرکز بیشتر بر امر بازسازی صهیونیسم به اجرا گذاشته می شود.
نقطه آغاز این نظریه اصلاحات اقتصادی است، در این سیاست جدید اسرائیل باید برای تامین امنیت مرزهای شمالی اش ابتکار عمل را بدست بگیرد. اسرائیل برای رسیدن به این مقصود می‌تواند حزب الله، سوریه و همینطور ایران را در لبنان به رویارویی با خود بکشاند و ابتکار عمل را هم در این امر در دست بگیرد.
در این راه تل آویو از حمایت امریکا و نظر موافق واشنگتن برخوردار می شود. اسرائیل برای رسیدن به این مقصود می‌تواند حتی به اجرای حملاتی توسط عواملش علیه منافع سوریه در خاک لبنان و حتی داخل خاک سوریه بپردازد.
در این نظریه گفته شده که اسرائیل می تواند با همکاری ترکیه و اردن شرایط راهبردی لازم را برای تضعیف سوریه فراهم کند.
در این دکترین که از براندازی صدام از قدرت در عراق هم سخن به میان آورده به اسرائیل این فرصت داده می شود تا روابط تازه ای را بین خود و اعراب بوجود آورد، اما اسرائیل باید در وهله اول به تامین امنیت شهرهایش بپردازد و شاید برای رسیدن به آن مجبور شود برای کنترل محله های فلسطینی نشنیش، رو در روی ساکنان آنها قرار گیرد. امریکا هم از این اقدام توجیه پذیر تل آویو حمایت می کند.
در زمانی که دکترین گسیختگی کامل ارائه شد، اسرائیل باید برای اجرای آن تا رسیدن نومحافظه کاران به قدرت در امریکا صبر می کرد که البته این واقعه در سال ۲۰۰۰ در انتخابات روی داد. وقایع یازده سپتامبر هم راه را برای اجرای این دکترین هموارتر کرد.
نومحافظه کاران پس از پیروزی در تلاش برای ساقط کردن صدام در عراق سعی کردند از طرق دیگری باعث تغییر رژیم در لبنان شوند که این مهم پس از ترور رفیق حریری صورت تازه ای به خود گرفت؛ بمباران پایگاهی در سوریه توسط نیروی هوایی اسرائیل در سال ۲۰۰۸ هم در پی اتهامات وارد شده به دمشق به دست داشتن در ترور حریری ضربه دیگری به سوریه به شمار می آید.
در دستور کار این دکترین باید به ایران و نیروهای اسلامگرای طرفدار تهران هم به نوعی پرداخته می شد؛ اسرائیل برای اینکار و ضربه زدن به نیروهای اسلامگرای طرفدار ایران، جنگ ۲۰۰۶ را علیه حزب الله لبنان به راه انداخت که البته موافق میل و خواسته تل آویو پیش نرفت. حزب الله توانست در این جنگ از لحاظ نظامی بر اسرائیل تفوق یابد و این امر آزردگی و تکدر دیک چنی و حامیان امریکایی و انگلیسی اسرائیل را هم در پی داشت.
در سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ هم بحث حمله نظامی به ایران به بهانه برنامه هسته ای تهران و موضع ضد اسرائیلی احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران و مقدورات لازم برای آن در میان جنگ طلبان و نومحافظه کاران مطرح شد، تبلیغات زیادی هم در این باره در رسانه های غربی صورت گرفت تا بدین ترتیب راه برای حمله به ایران هموار شود. اما برخی ملاحظات نظامی باید پیش از اینکار به دقت مورد بررسی قرار می گرفت.
یکی از نگرانی های مقامات آگاه نظامی آن بود که حمله به ایران باعث به راه افتادن حملاتی از سوی نیروهای طرفدار ایران در منطقه خواهد شد. همین نگرانی هم باعث شد مقامات دولت بوش به اسرائیل بگویند نمی توانند خود به طور مستقیم دست به حمله نظامی به ایران بزنند و امریکا هم در شرایط فعلی قصد اجرای چنین حمله ای را ندارد.
یکی از پیامدهای حمله به ایران حملات تلافی جویانه سازمانها و گروههای طرفدار ایران نظیر حماس و حزب الله در منطقه بود. اسرائیل اگر می خواست طرح حمله به ایران بصورتی جدی از سوی حامیانش دنبال شود، باید به کاهش نگرانی های آنها کمک می کرد، بنابراین تل آویو حرکتی را علیه حماس آغاز کرد.
حمله اسرائیل به نوار غزه هیچ ربطی به ادعاهای تل آویو درباره نقض آتش بس توسط حماس ندارد. حمله اسرائیل در واقع تکرار راهبرد سال ۲۰۰۶ تل آویو علیه حزب الله است. این حمله در واقع فراهم کردن زمینه برای حمله به ایران است.
نومحافظه کاران تحت رهبری دیک چنی جنگ غزه را در واقع تدارک حمله به ایران می دانند؛ جان بولتون سفیر سابق امریکا در سازمان ملل و یکی از نومحافظه کاران در امریکا ۳۱ دسامبر، جنگ غزه را نخستین گام در ایجاد زمینه لازم برای حمله به ایران توصیف کرد. او در مصاحبه ای با شبکه فاکس نیوز تاکید کرد که به عقیده او تنها راه برای مقابله با ایرانی هسته ای، حمله ای نظامی از سوی امریکاست.
از طرفی اسرائیل اصرار دارد جنگ غزه را ادامه دهد و در این راستا از حمایت بوش هم برخوردار بوده است. تل آویو پیشنهادهای آتش بس اتحادیه اروپا و سایر مجامع را بدون فوت وقت رد کرده است. تلاش سه قدرت بزرگ اتحادیه اروپا و روسیه هم برای برقراری آتش بس به جایی نرسیده است.
اما با در نظر گرفتن همه این موارد، اسرائیل در این جنگ مرتکب اشتباهی بزرگ شده است، زیرا مقاومت حماس تا آخرین نفس ادامه خواهد یافت. مبارزان حماس ترسی از مرگ ندارند، آنها برای آزادی می جنگند و کشته شدن در این راه را هم شهادت می دانند.
اسرائیل نمی تواند با گسترش جنگ، حزب الله و حتی ایران را هم به نبرد بکشاند. این اشتباه دیگری است که تل آویو مرتکب شده است. حزب الله قصد وارد شدن به جنگ غزه را ندارد و این را رهبرش یعنی سید حسن نصرالله در خطابه های اخیرش به نوعی ابراز کرده است. در ایران هم رهبری کشور موضعی هوشیارانه در قبال جنگ غزه اتخاذ کرده است. از آیت الله علی خامنه ای رهبر معظم ایران در ۱۰ژانویه نقل شده است که «جوانان خداجوی ایرانی که خواستار رفتن به غزه شده اند باید بدانند که دست ما در این زمینه بسته است.»
حزب الله و ایران هوشیارند؛ آنها صریحا اعلام کرده اند که قصد افتادن به دامی که برای آنها از سوی اسرائیل و حامیانش گسترده شده است، ندارند؛ این نقطه پایانی است بر همه نقشه هایی که اسرائیل و متحدانش سالهاست روی آن کار کرده اند.
منبع : سایت الف


همچنین مشاهده کنید