چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

۵ مدل سنجش جنگ ۲۲ روزه


۵ مدل سنجش جنگ ۲۲ روزه
۱۷سپتامبر ۲۰۰۶ (۲۶شهریور ۱۳۸۵) کمیته تحقیق اطلاعاتی و قضایی رژیم اسرائیل موسوم به وینوگراد آغاز به کار کرد تا گزارشی از جنگ ۳۳روزه با حزب الله لبنان که حدود یک ماه قبل از آن انجام شده بود، تهیه کند. این کمیته پس از ۸ ماه فعالیت و مصاحبه با ۷۰ نفر از مقامات سیاسی و نظامی از جمله ایهود اولمرت نخست وزیر، گزارش مقدماتی ۱۵صفحه ای خود را در ۱۳مارس ۲۰۰۷(۱۰اردیبهشت ۱۳۸۶) منتشر کرد و ۶ماه بعد با وجود سربسته نگاه داشتن موارد کاملا سری، گزارش مفصل تری را ارائه نمود. در واقع، یک سال طول کشید تا رژیم صهیونیستی به صورت کاملا سربسته اعلام کند در جنگ ۳۳روزه شکست خورده و علت اصلی آن بحران رهبری سیاسی است. اکنون ۲سال پس از آن ماجرا، اسرائیل خود را درگیر جنگ ۲۲روزه با حرکت مقاومت اسلامی (حماس) کرده و پرسش این است که آیا کمیته وینوگراد دیگری نیاز است و آیا برای گزارش واقعیت های جنگ باز هم ضرورت دارد صهیونیست ها، یک سال برای ارزیابی آنچه هزینه کرده و از دست داده یا به دست آورده اند زمان سپری کنند؟
جنگ ۲۲روزه را می توان با گزارش وینوگراد ارزیابی کرد تا معلوم شود رژیم صهیونیستی نسبت به موقعیت آن روز در کجا ایستاده، پیش رفته یا عقبگرد داشته است. همچنین می توان جنگ غزه را با واقعیت های جنگ ۳۳روزه و مقاومت حزب الله سنجید. سنجش دیگر می تواند اظهارات سران اسرائیل در ابتدا و انتهای این جنگ در زمینه اهداف و نتایج باشد. مدل چهارم ارزیابی می تواند ادامه جنگ در حوزه سیاست و دیپلماسی را بررسی کند تا معلوم شود نتایج جنگ چه بوده است. الگوی پنجم، سنجش رویداد پیش آمده با طرح صلح خاورمیانه دولت بوش از یک سو که به طرح آناپولیس منجر شد و شعار «تغییر» در دولت جدید آمریکا به ریاست اوباما از سوی دیگر است.
۱) گزارش کمیته وینوگراد تصویری بسیار نگران کننده از رهبری اسرائیل ارائه نموده و اذعان می کند «رهبری سیاسی در جنگ ۳۳روزه دچار بحران و سردرگمی بود... ]ضمن مسکوت گذاشتن نقش رئیس رژیم[ اولمرت مسئول اصلی شکست در جنگ است. با وجود اعلام طراحی و هماهنگی ۴ماهه، این جنگ فاقد طرح روشن و مشخص و فاقد راهکارهای جایگزین و خلاقانه بوده است. هماهنگی و تناسبی میان سناریوها و آنچه در عمل درجریان بود، وجود نداشته است. ارتش اگرچه با طرح و برنامه ریزی قبلی وارد این جنگ شد اما بدون طرح و برنامه عملیاتی تایید یا تمرین شده و با شتاب و سردرگمی رفتار کرد. دکترینی برای خروج از جنگ وجود نداشت. ارتش در برابر حملات موشکی حزب الله ناتوان بود. تصمیم استراتژیکی وجود نداشت.»
عبارات مذکور را یکبار دیگر بخوانید. آیا نباید مشابه همین گزارش را- با حذف عنوان لبنان و مقاومت حزب الله و جایگزین کردن عبارت غزه و مقاومت حماس- برای جنگ ۲۲روزه نوشت؟ بدین منظور مقایسه دو جنگ ولو به اجمال خالی از لطف نیست.
۲) شاید بتوان مقاومت ۲۲روز غزه را از جهاتی، بزرگتر از مقاومت ۳۳روزه حزب الله ارزیابی کرد. البته نقش اسطوره ای الهام بخش حزب الله و رهبر نستوه و مجاهد آن سیدحسن نصرالله در این میان نقش ویژه ای است و سران مرتجع برخی کشورهای عربی نیز در تماس با رژیم صهیونیستی نگران بوده اند که اسماعیل هنیه رئیس دولت قانونی حماس تبدیل به سیدحسن نصرالله دوم شود. اما در قیاس با مقاومت حزب الله باید به محدودیت های مضاعف حماس اشاره کرد که توجه به آنها درخشندگی مقاومت پیروز غزه را مضاعف می سازد. اولا منطقه درگیری در غزه به مراتب کوچک تر و متراکم تر از جنگ ۳۳روزه (ظاهرا یک سوم آن یا حتی کمتر) بوده است. ثانیا غزه برخلاف جنوب لبنان، منطقه ای مسطح و ساحلی است که کوبیدن آن بسیار ساده است. ثالثا غزه در محاصره کامل زمینی و دریایی است و برخلاف مرز سوریه، امکان امدادرسانی از مرز رفح (مصر) به دلیل خیانت دیکتاتور منفور قاهره ناممکن است. به همین دلیل هم در قیاس با حزب الله و مردم جنوب لبنان، حماس و مردم غزه چه به لحاظ تسلیحاتی و چه به لحاظ امکانات غذایی و دارویی در تنگنای کامل قرار داشته اند که این تنگنا طی ۱۸ماه گذشته شدت یافته بود. به همین دلایل توان موشکی حماس حتی با توان موشکی حزب الله قابل مقایسه نیست همچنان که امکانات پدافندی آن در حوزه درگیری هوایی به صفر می رسد. رابعاً صهیونیست ها تجربه جنگ ۳۳ روز را داشتند و به اعتراف خود ۱۸ ماه برای جنگ غزه تمرین کرده بودند. بنابراین رژیم صهیونیستی در منطقه ای کاملا محدود به طول ۴۰کیلومتر و به عرض ۶ تا ۱۱کیلومتر (۳۶۲کیلومترمربع، تقریباً به وسعت یکی از شهرهای بزرگ ما) برای ۲۲روز متوقف شد بی آنکه بتواند به غزه یا مناطق شهری مشابه دست یابد. در این میان بیش از یک هزار تن بمب بر سر ۱.۵میلیون شهروند ساکن در منطقه ریخته شده است و اگر حتی شلیک های تانک و توپخانه و دریایی را درنظر نیاوریم، باید گفت روی هر یک کیلومتر مربع (هزارمترمربع) به طور متوسط ۳ تن بمب پیشرفته (۳کیلوگرم برای هر مترمربع به طور متوسط) ریخته شده است. ملاحظه دیگر این است که بمب های فرود آمده نه بمب های عادی بلکه اغلب بمب های ممنوعه و تقویت شده از قبیل بمب های فسفری، اورانیومی و حرارتی بوده و به عنوان مثال قدرت تخریب برخی از این بمب های کوچک کمتر از ۹۰کیلوگرمی، به اندازه قدرت بمب های ۹۰۰کیلوگرمی بوده است.
نتیجه چیست؟ آیا مردم غزه روحیه خود را باخته و مرعوب این وحشی گری بی سابقه شده اند؟ یا حماس نابود شده؟ یا توان مقاومت آن تضعیف شده و شلیک موشک های مقاومت رو به کاهش گذاشته؟ یا غزه به تسخیر درآمده؟ یا به ارتش ۲۰ هزار نفری حماس آسیبی وارد شده؟ آن پیروزی که سران اسرائیل با ادعای دستیابی به آن، اعلام آتش بس یکجانبه کردند کدام است؟ بن ویدمن خبرنگار شبکه سی ان ان که به عنوان نخستین خبرنگار غربی پس از ۳ هفته توانسته از مرز رفح وارد غزه شود، این گونه از مشاهداتش گزارش می دهد: «باید اعتراف کنم روحیه مردم غزه پس از ۳ هفته بمباران و ویرانی کامل منازل مسکونی، عالی است. آنها در این شرایط سخت و دشوار وقتی سر از پنجره آپارتمان های خود بیرون می آورند، واقعا جسور و مبارز به نظر می آیند. اوضاع غذا و درمان بسیار وخیم است با این حال به روحیه مردم خدشه ای وارد نشده است. نفرت آنها از اسرائیل و حمایتشان از حماس افزایش یافته است.» این، واقعیت زرادخانه استراتژیک (ملی- اسلامی) و عقبه مهم جنبش و دولت مقاومت اسلامی حماس است.
۳) تزیپی لیونی وزیر خارجه تروریست اسرائیل در آستانه جنگ - براساس برآورد دستگاه های امنیتی- گفته بود می توان حماس را ظرف ۳ یا ۴ روز نابود کرد. مئیر داگان رئیس سرویس جاسوسی خارجی (موساد) هم در دیدار با مقامات مصری در منطقه طابا مدعی شده بود «مرگ حماس نزدیک است و جنگ با آنها بیش از یک هفته طول نخواهد کشید.» البته این خود دستاورد بزرگی برای کابینه امنیتی اسرائیل است که این بار به جای ۳۳روز، در ۲۲روز فهمیدند که نمی توانند به موفقیتی ولو کوچک در جنگ برسند، پس باید ولو شتابزده و به صورت یکجانبه اعلام آتش بس کنند! اما هنر رزم نه در جرئت آغاز آن بلکه در قدرت پیش بینی و تدبیر و توان برای پایان پیروز آن است که رژیم صهیونیستی طی ۲ سال برای دومین بار ثابت کرد فاقد آن است. به همین دلیل هم روزنامه هاآرتص می نویسد «مشکل تنها اولمرت نیست بلکه مشکل ما این است که نمی دانیم چگونه جنگ های خود را پایان ببریم و آن را به دستاوردهای سیاسی تعبیر کنیم تا به شکست تفسیر نشود. دستاورد ۶۰ساله ما با این جنگ از بین رفت.» یا به تعبیر آویگدور لیبرمن رئیس حزب اسرائیل نو «آتش بس هایی از این دست همیشه تبدیل به تله مرگ برای ما شده است.»
به سخنان شنبه شب اولمرت و باراک و لیونی به هنگام اعلام آتش بس یکجانبه عنایت کنید. لیونی مدعی پایان کار حماس در یک هفته، این بار فقط می گوید «این جنگ، یک دور از راندهای مختلف جنگ با حماس بود.» ! باراک وزیر جنگ هم با وجود آن که در عبارتی مبهم می گوید «ما به روشنی به اهداف نبرد رسیدیم» بلافاصله اضافه می کند «ما آتش بس خواهیم کرد اما امنیت کامل نداریم. حماس همچنان می تواند به شلیک موشک های خود ادامه دهد.» و اولمرت اگرچه ادعای مشابهی درباره دستیابی به اهداف مطرح نموده و از حسنی مبارک تشکر ویژه می کند اما مدام تکرار می کند «اگر حماس همچنان به ما حمله کند...» یعنی حماس مقتدرانه سر جای خود باقی و توان دفاعی خود را نیز حفظ کرده است. او سعی می کند طرف خود را در آتش بس، مصر و آمریکا و تشکیلات خودگردان معرفی کند و عمدا نامی از دولت حماس نبرد - روالی که در قطعنامه شورای امنیت، توافق دوجانبه رایس و لیونی، و طرح پیشنهادی مصر هم پی گرفته شد- اما یک جمله طلایی می گوید؛ «توافقنامه ای که ما با مصر به دست آوردیم و مورد حمایت آمریکا و اروپاست، هیچ کدام تضمین نمی کند که شلیک حماس به سوی ما متوقف خواهد شد.»
۴) نشست دیروز شرم الشیخ با دلالی رژیم مبارک و حضور چند حامی اروپایی رژیم صهیونیستی تلاشی خائنانه و جنایتکارانه برای عملی کردن مقاصدی است که اسرائیل با وجود وحشی گری تمام نتوانست در عرصه رزم به دست آورد. این نشست تداوم روند قطعنامه شورای امنیت و توافق دوجانبه اخیر آمریکا و اسرائیل است که طی آن با حذف تعمدی نام «دولت مردمی و قانونی فلسطین (حماس) » صرفا به حکومت غیرقانونی و تاریخ گذشته محمود عباس اشاره و بر ضرورت تداوم محاصره و فشار علیه غزه مقاوم تاکید می گردد. اما آیا می توان دولت قانونی حماس و ملت حامی آن را که اکنون بر اثر مقاومت حمایتش نسبت به حماس رو به فزونی گذاشته، از معادلات حذف کرد و به جای او تصمیم گرفت؟ اگر چنین روندی نتیجه می داد طی ۶۰سال گذشته و با وجود نفوذ و قدرت جریان سازش باید فلسطین و فلسطینی و آرمان مقاومت به کلی از عرصه سیاست و تاریخ و جغرافیا حذف می شد و مانند امروز بالنده و تنومند نمی شد. البته مصر اکنون- به اعتبار مرز مشترک با غزه- خط مقدم جنگ دیپلماتیک است و باید فشار دولت ها و ملت های مسلمان بر این نقطه حساس را شدت بخشید. هرچند که هرچه خیانت رژیم قاهره فزونی گیرد، قدرت سیلی که پشت این سد انباشته می شود مضاعف می گردد و مهار آن در آینده نه چندان دور ناممکن خواهد بود.
۵) سرنوشت طرح خاورمیانه جدید و موضع دولت اوباما را باید در فرصت دیگری مورد بررسی قرار داد. اما به اجمال می توان به سخنان ۶ماه پیش اوباما (مقارن با زمان طراحی حمله به غزه) اشاره کرد که به اسرائیل برای حمله به حماس حق داد. او دیگر نمی تواند ریاست جمهوری اش را با تظاهر به بی طرفی، مخالفت با جنگ و ایجاد تغییر پیش برد و آن چنان که می خواست با سخنرانی در پایتخت یکی از کشورهای اسلامی- نظیر قاهره- علیه اسلام رادیکال آغاز کند. او نمی تواند ماسک پایان دوران بوش را- که وزیر خارجه انگلیس اخیرا سیاست جنگ وی علیه ترور را اشتباه استراتژیک خواند- به چهره بزند. او مهره ای ورشکسته و بوش دوم است.
محمد ایمانی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید