سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

اعترافات یک اسرائیلی نوبلی جنایتی علیه خودمان


اعترافات یک اسرائیلی نوبلی جنایتی علیه خودمان
آیا این پوچ و عبث نیست؟! چیزی که برخی رسانه ها آن را این روزها آن قدر تکرار می کنند که به آدم حالت تهوع دست می دهد: «تروریست های حماس» از ساکنان غزه به عنوان «گروگان» استفاده می کنند؛ و زنان و کودکان را به «سپر انسانی» تبدیل کرده اند. آن ها راه دیگر برای ما نمی گذارند؛ جز بمباران شدیدی که متاسفانه هزاران زن و کودک و مردان غیرمسلح زخمی یا حتی کشته می شوند...
«پروپاگاندا» در این جنگ مانند همه جنگ های مدرن نقش بزرگی بازی می کند. تناسب بین نیروهای ارتش اسرائیل با جنگنده ها، هواپیماهای بی سرنشین، کشتی های جنگی، تانک ها و توپ خانه در یک طرف، و یکی دو هزار نفر مبارزین حماس که به سلاح سبک مسلح هستند در طرف دیگر، هزار به یک است. حتی بیشتر یک میلیون به یک است. تقریبا کلیه رسانه های غربی در ابتدا خط تبلیغاتی اسرائیل را تکرار می کردند. آن ها جانب فلسطینی ها و همین طور تظاهرات هر روزه جنبش صلح اسرائیل را کاملا به فراموشی می سپردند. وقتی که تصاویر وحشتناک در تلویزیون ها ظاهر شد، افکار عمومی جهان آهسته شروع به تغییر کرد. کانال های تلویزیونی غرب و اسرائیل تنها بخش کوچکی از رویداد مخوفی را که می شد آن را روزی ۲۴ ساعت در الجزیره دید؛ پخش کردند. اما تصویر کودکی بی جان در آغوش پدری که چهره اش از وحشت به هم ریخته بود، از هزاران عبارت بندی شیک سخنگوی ارتش اسرائیل قدرتمندتر است...
● دروغ گوی رسمی
مشکل این است که خود تبلیغات چی ها بایستی که در ابتدا از پروپاگاندای خود قانع شوند و پس از این که خود را قانع کردند که دروغ؛ حقیقت و جعل همان واقعیت است، دیگر قادر نیستند تصمیم عقلانی بگیرند.حمله به مدرسه سازمان ملل که تا امروز مخوف ترین جنایت جنگ حاضر به شمار می رود مثال مناسبی است: پس از این که خبر واقعه در سراسر جهان پخش شد، ارتش «افشا» کرد که مبارزان حماس از حیاط مدرسه موشک شلیک کرده اند. و به عنوان سند، فیلم هایی را نشان دادند که در آن واقعا مدرسه مذکور و موشک ها دیده می شدند. اما در عرض مدت کوتاهی سخنگوی دروغ گوی ارتش مجبور شد اعتراف کند که این فیلم متعلق به یک سال پیشتر است!
کمی بعد دروغ گوی رسمی ادعا کرد که از درون مدرسه به سوی سربازان ما تیراندازی شده است. اما هنوز یک روز نگذشته بود که ارتش در برابر کارکنان سازمان ملل اعتراف کرد که این نیز دروغ بوده است. هیچ کس از توی مدرسه گلوله شلیک نکرده بود. هیچ یک از مبارزان حماس در مدرسه ای که پر از پناهندگان بود حضور نداشت. اما به این اعتراف زیاد توجه نشد....در مورد کلیه عملیات جنایتکارانه دیگر نیز دقیقا همین طور است. هر کودکی در لحظه مرگ به یک حماسی تروریست تبدیل می شود. هر مسجد بمباران شده ای فورا به یکی از پایگاه های حماس، هر ساختمان مسکونی به انبار تسلیحات، هر مدرسه ای به یک مرکز فرماندهی تروریستی، هر ساختمان غیرنظامی دولتی به سمبل سلطه حماس... به این ترتیب ارتش اسرائیل «اخلاقی ترین ارتش جهان»- توصیفی که اسرائیلی ها از ارتش خود دارند- باقی می ماند!
● یک مبارزه انتخاباتی خونین
حقیقت این است که این جنایت ها نتیجه مستقیم نقشه جنگ بودند و این شخصیت ایهود باراک را به خوبی آشکار می کند. شخصیت مردی که نوع اعمال و تفکر او دلیل روشنی است برای آن چه «جنون اخلاقی» نامیده می شود. هدف واقعی او (غیر از تصاحب کرسی های بیشتر در انتخابات آینده) پایان دادن به سلطه حماس در غزه است. حماس در چشم طراحان نقشه جنگ یک جریان نفوذی است که سرزمین غریبه ای را تحت کنترل دارد. البته واقعیت چیز دیگری است. جنبش حماس در سال ۲۰۰۶ در یک انتخابات دمکراتیک واقعی که در کرانه باختری، اورشلیم شرقی و نوار غزه برگزار شد؛ اکثریت آرا را به دست آورد. مبارزان حماس در چشم فلسطینی ها غریبه نیستند؛ بلکه فرزندان هر خانواده ای در نوار غزه و در دیگر نواحی فلسطین هستند. آن ها خود را در «میان مردم» پنهان نمی کنند، مردم به آن ها به چشم مدافعین خود می نگرند. به این خاطر کل عملیات اسرائیل روی حدسیات پوچ بنا شده است. جهنم کردن زندگی فلسطینی ها آن ها را به جایی نمی رساند که علیه حماس قیام کنند؛ بلکه نتیجه عکس می دهد. آن ها پشت حماس متحد شده و تصمیم خود را برای مقاومت تقویت می کنند. ساکنان لنینگراد نیز علیه استالین قیام نکردند و همین طور ساکنان لندن علیه چرچیل.
از سویی کسی که فرمان چنین جنگی را با چنین روشی در ناحیه ای چنین پرتراکم داده است؛ می داند که این فرمان منجر به قصابی وحشتناکی در بین ساکنان غیرنظامی می گردد. ظاهراً این برای او زیاد اهمیتی نداشته است، یا تصور می کرده که فلسطینی ها رفتار خود را تغییر خواهند داد؛ یا این جنگ در ذهنیت آن ها باعث چنان تغییری خواهد شد که در آینده دیگر جرأت مقاومت علیه اسرائیل را نداشته باشند.
موضوع مهم دیگر این بود که کل این جنگ بخشی از مبارزه انتخاباتی اسرائیل است. ایهود باراک که در همه پرسی های روزهای اول جنگ برنده بود؛ می دانست که این آرا را به محض این که عکس هایی از سربازان کشته شده در تلویزیون نشان داده شود؛ از دست خواهد داد. به این خاطر دکترین جدیدی عبارت بندی شد: برای تقلیل شمار سربازان کشته شده بایستی هرچه که سر راه آن هاست؛ نابود شود. طراحان جنگ نه فقط آماده بودند برای نجات جان یک سرباز ۸۰ فلسطینی را به قتل برسانند؛ بلکه حاضر بودند هشتصد فلسطینی را برای این کار نابود کنند. تقلیل کشته های خودی مهم ترین فرمانی بود که مسبب رکورد تعداد قربانیان غیرنظامی در میان فلسطینی ها گشت. این یعنی تصمیم آگاهانه برای یک جنگ مخوف. و همین تصمیم پاشنه آشیل جنگ نیز بود.
● جنون اخلاقی یک جنگ
طراحان جنگ چنین خیال می کردند که اگر با توسل به خشونت مانع حضور رسانه ها در میدان های جنگ شوند؛ می توانند از پخش این تصاویر در جهان جلوگیری کنند. اما صدها میلیون عرب از موریتانی گرفته تا عراق، بیشتر از یک میلیارد مسلمان از نیجریه تا اندونزی از دیدن این تصاویر شوکه می شوند. این واقعیت روی جنگ تأثیر می گذارد. بسیاری از کسانی که پای تلویزیون نشسته اند رهبران مصر، اردن و تشکیلات خودگردان را همکار پنهان اسرائیل می دانند که این جنایات را علیه برادران فلسطینی آن ها مرتکب می شود. سازمان های امنیتی رژیم های عرب بحران خطرناکی را نزد مردم کشورشان شناسایی می کنند. «حسنی مبارک» که به عنوان مسئول بستن گذرگاه رفح بر روی پناهندگان بیشتر از همه رهبران عرب در خطر است؛ فشار به تصمیم گیرنده های واشنگتن را که همه تقاضاها و آتش بس ها را بلوکه کرده بودند؛ آغاز کرد. اینان کم کم خطری را که متوجه منافع آمریکا در دنیای عرب بود فهمیدند و شروع به تغییر مواضع خود کردند. تغییری که بین دیپلمات های از خود راضی اسرائیل باعث عصبانیت هایی شد.آدم هایی که جنون اخلاقی دارند؛ نمی توانند آدم های معمولی را بفهمند. بنابراین مجبورند که به حدس و گمان دست بزنند. استالین به مسخره می گفت: «پاپ ]برای پیروزی بر ما[ چند گروهان دارد؟» ایهود باراک می تواند سؤال کند: «انسان های با وجدان دارای چند گروهان هستند؟»با وجدان ها طوری که معلوم شد دارای گروهان هایی هستند.
زیاد نیستند و خیلی سریع واکنش نشان نمی دهند. قدرتمند و سازمان دهی شده هم نیستند. اما در لحظه ای مشخص که جنایت غالب می شود و خیل تظاهرکنندگان معترض تجمع می کنند؛ می توانند برای سرنوشت جنگ تعیین کننده باشند...ناتوانی در شناخت ماهیت حماس؛ مسبب ناتوانی دیگری هم می گردد و آن عدم توانایی درک نتایج قابل پیش بینی این جنگ است: «نه تنها اسرائیل نمی تواند در جنگ برنده شود- حماس هم نمی تواند آن را ببازد.» حتی اگر ارتش اسرائیل موفق شود تا آخرین نفرات حماس را بکشد، حتی در این صورت حماس پیروز خواهد بود. مبارزین حماس، قهرمانان ملت فلسطین برای ملت های عرب خواهند شد؛ الگوهایی خواهند بود که هر جوانی در دنیای عرب می بایستی از آن ها پیروی کند. کرانه باختری رود اردن، مانند میوه رسیده ای در دست های حماس خواهد افتاد. الفتح در دریایی از بیزاری غرق خواهد شد و رژیم های عربی در خطر فروپاشی قرار خواهند گرفت.
اگر جنگ با حماسی که سرافراز درعین حال که خون از دست می دهد؛ سرپا ایستاده است تمام شود؛ با توجه به ماشین نظامی قدرتمندی مانند ماشین جنگی اسراییل، این شبیه به یک پیروزی افسانه ای خواهدبود. شبیه به پیروزی روح بر ماده. و آنچه در افکار عمومی جهان نقش خواهدبست؛ تصویر اسراییل به منزله یک غول خونخوار خواهدبود که برای جنایت جنگی هر لحظه آماده است و حاضر نیست به هیچ قید اخلاقی گردن نهد، در درازمدت این مسئله برای ما (اسراییلی ها) برای موقعیت و آینده ما درجهان عواقب سنگینی خواهدداشت... این جنگ درنهایت جنایتی است علیه خود ما. جنایتی علیه اسراییل.
یوری آونری
Uri Avnery یکی از بنیانگذاران و فعالین جنبش صلح(!؟) اسراییل است. سال ۳۱۹۲ در یک خانواده یهودی آلمانی به دنیا آمد و با به قدرت رسیدن هیتلر، به همراه خانواده به فلسطین مهاجرت کرد. او از پانزده سالگی به جنبش مسلحانه صهیونیستی برای تشکیل دولت اسراییل پیوست و ازسال ۷۱۹۴ وارد روزنامه نگاری شد..
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید