جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

غرب و جنگ


غرب و جنگ
در سال ۱۴۵۰ میلادی، فرصت مناسبی برای اروپایی‌های غربی به وجود آمد تا با خارج شدن از دایره انزوا، خود را به تمدن غالب دنیا تبدیل کنند. امپراتوری عثمانی، چین، هند و شاید مغول‌ها در آن دوره، دیگر توانایی گسترش هژمونی خود را نداشتند، در عین حال، اکثر کشورهای اروپایی تا پیش از این سال، به جنگ با یکدیگر مشغول بودند. اما تنها نقطه مشترک این کشورهای اروپایی چه بود؟ دین. هرچند کمی بعد، با شکل‌گیری پروتستانیسم در شمال و گسترش کلیسای کاتولیک در جنوب، این عامل نیز تا حدودی رو به افول نهاد. اما با وجود رشد تکنولوژی و علم و ارائه تئوری‌های نوین سیاسی، باز هم جنگ به عنوان یک عامل مؤثر بر رقابت‌های آنان باقی مانده بود.
امروزه غربیان تمایل دارند که همچنان به جنگ و نه صلح ایمان داشته باشند تا نظام طبیعی انجام امور همچنان تداوم یابد. در واقع، از لحاظ تاریخی، صلح به عنوان نظامی طبیعی شناخته نمی‌شود. سر میشل هووارد مورخ حوزه نظامی، در کتاب خود با عنوان «اختراع صلح» (۲۰۰۰ میلادی) چنین می‌نویسد: «صلح، موضوعی ساختگی، پیچیده و فاقد ثبات است... چرا که ایجاد آن نیازمند هژمونی فرهنگی، آموزش و روی کار آمدن نخبگان کاملاً شایسته می‌باشد.»
به همین دلیل، ما تنها در دوره‌هایی اندک، صاحب چنین مشخصه‌هایی بوده‌ایم که دوره انعقاد معاهده صلح روم (از سال ۳۰ پیش از میلاد تا ۲۳۵ میلادی) را شاید بتوان چنین دوره‌ای دانست. هرچند در این سال‌ها نیز در حوزه مدیترانه شاهد زد و خوردهای مسلحانه مختلفی بودیم. نژادهای ژرمن و جنگ‌های داخلی نیز از سایر مشخصه‌های آن سال‌ها به شمار می‌رود.
به گواه مورخان، در آن دوره مهم ترین عامل برتری سپاه روم، نه در توانایی‌های تکنولوژیک آنها، که به داشتن سربازانی آموزش ‌دیده و منضبط در صحنه نبرد مربوط بود. از نگاه من، پیروزی نیروهای آمریکا در سال ۲۰۰۳ میلادی و در جنگ با دولت صدام نیز به همین دلیل صورت پذیرفت. (در همه تصاویر مرتبط با این جنگ که سربازان آمریکایی در حال تیراندازی نبودند، انگشتان آنها بر روی حافظ ماشه قرار داشت.) تاریخ‌نویسان می‌گویند که سپاه بی‌رحم روم آنچنان از لحاظ سیستم آموزش، ساختار یافته بود که دو لشکر آنان که در بریتانیا، سوریه و یا آفریقای شمالی قرار داشتند، کاملاً همانند یکدیگر می‌جنگیدند.
ویکتور دیویس‌هانسن معتقد است که ارتش‌های اروپایی، برای گسترش سلطه خویش، از همان روش‌های بسیار منضبط و ساختار یافته سپاه یونان باستان بهره می‌گرفتند. اما این مدل نتوانست در هزاره دوم همچنان تداوم یابد. باید یادآوری کرد که با افول امپراتوری روم در قرن سوم و چهارم میلادی، ما در شش قرن متوالی، شاهد اشغالگری و نبردهای مسلحانه پراکنده در اکثر نقاط اروپا بودیم. (نظیر حملات وایکینگ‌ها، سیسیلی‌ها، اسپانیایی‌ها و ساکنان منطقه بالکان و زد و خوردهای پادشاهان، حکمفرمایان محلی و طبقه اشراف با یکدیگر.)
جنگ فرسایشی یکصد ساله انگلستان و فرانسه که با سه نبرد بزرگ کریسی، پویتیرس و آگینکورت همراه بود، نشان می‌دهد که در دوره‌های بدون جنگ نیز، ما با دوره صلح فراگیر رو به‌ رو نبوده‌ایم.
در همین دوره، ما شاهد اولین ارتباطات میان توسعه تکنولوژی و فعالیت‌های نظامی بودیم. تولید کنندگان تجهیزات نظامی، به سرعت تولید می‌کردند. کیفیت آهن و سایر فلزات مرتبط بهبود یافت. در قرن چهاردهم، تفنگ‌ها و توپ‌های اولیه ساخته شد که تخریب قلعه‌ها را تسهیل کرد. در ساخت توپ‌ها و آتشبارها از فلز گران‌ قیمت برنز استفاده می‌شد که تنها دولت‌های ثروتمند می‌توانستند بهای آن را بپردازند. اما هنوز هم انضباط ارتش‌های اروپایی و لجستیک و پشتیبانی آنها، با ضعف‌های زیادی همراه بود که به آنان اجازه پیشروی‌های طولانی را نمی‌داد.
● انقلاب نظامی و انقلاب در حوزه علوم نظامی
در قرن هفدهم میلادی، تغییراتی بنیادین در کشورهای اروپایی به وقوع پیوست. تعدادی از مورخان معتقدند که این شرایط نوین، اولین گام‌ها در اصلاحات اجتماعی و نظامی‌ای بود که به ایجاد شرایط مناسب اجتماعی، اقتصادی و نظامی برای شکل‌گیری جنگ‌های دامنه ‌دار منجر شد. چرا که ما شاهد تشکیل دولت‌های مدرن بودیم. این انقلاب‌های نظامی و اجتماعی، تنها یک تغییر نظامی نبود، چرا که ساختارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی سازمان‌های نظامی و روابط آنها با دولت، با تغییراتی گسترده رو به ‌رو شد و ارتش‌های نوین ساختار یافته، منضبط و منظم، همانند ارتش‌های قرن بیست و یکم به وجود آمدند. در این سازمان‌های نظامی، نیروهای زمینی و دریایی، به صورتی تخصصی و با انواع سلاح‌های گرم، سازمان‌ دهی ‌شده و از تاکتیک‌های نبرد پیشرفته بهره می‌بردند. اتکای اصلی این ارتش‌های غربی نیز بر سلاح‌هایی گرم بود که سایر کشورهای دنیا فاقد آنها بودند. در قرن هفدهم و به دنبال اتحاد قدرت‌های غربی، رهبران آنها تصمیم گرفتند که برای به دست آوردن منابع طبیعی و جنگلی آمریکای شمالی و هند و آفریقا، به این کشورها حمله کنند. به گونه‌ای قابل توجه، در یک دوره صد و پانزده ساله، سلاح‌های این دولت‌ها با هیچ بهبود قابل ذکری رو به ‌رو نشد.
در ادامه، باید یادآوری کرد که نیروهای دریایی در خط مقدم حملات و کشورگشایی اروپاییان غربی قرار داشتند که ساخت کشتی‌های اقیانوس ‌پیما با استفاده از تجارب تولید کشتی‌های ماهی گیری فعال در دریای سیاه، نخستین گام به شمار می‌رفت. هر چند کشتی‌های باری و تجاری نیز از تجارب صنایع نظامی دریایی برای گسترش مسیرهای تجاری خود به هند و چین بهره‌های زیادی بردند. در این دوره، اسپانیایی‌ها، فرانسوی‌ها، انگلیسی‌ها و هلندی‌ها خود را به عنوان امپراتوری‌های دریایی دنیا معرفی کردند. با شکست فرانسوی‌ها توسط نیروهای نظامی انگلستان در هند، آمریکای شمالی و سواحل کاراییب، دولت بریتانیا توانست بیشترین مستعمره را در قرن هجدهم به دست آورد. احتمالاً مهم ترین دلیل این واقعیت که بیشترین تعداد افراد انگلیسی ‌زبان دنیا در هندوستان زندگی می‌کنند، به همین پیروزی‌های نظامی بازمی‌گردد.
● فرانسه و انقلاب صنعتی
از آغاز دهه پایانی قرن هجدهم میلادی، ما شاهد تغییراتی گسترده در شیوه جنگ اروپاییان بودیم. بین سال‌های ۱۷۹۲ تا ۱۸۱۵ میلادی هم با شکل‌گیری انقلاب کبیر فرانسه و تلاش در جهت تغییر «معاهده وستفالن» همراه با وقوع انقلاب صنعتی، صحنه قدرت را در این کشور با تغییراتی قابل توجه همراه کرد و همه کشور در خدمت اندیشه‌های نظامی رهبران پاریس درآمد. جوانان مجرد به خط مقدم اعزام شدند؛ مردان متاهل وظیفه تدارک ‌رسانی را بر عهده گرفتند. زنان به ساخت تجهیزات پرداختند و از نیروهای رنگین ‌پوست و مهاجر نیز حداکثر بهره‌برداری به عمل آمد. حتی بچه‌های مدرسه‌ای هم به بریدن لباس‌های کهنه و تبدیل آنها به بانداژ می‌پرداختند. پیرمردان نیز با حضور در میادین و خیابان‌ها، تهییج احساسات جوانان و تقویت اتحاد ملی را در دستور کار خویش قرار داده بودند. کلاوسوتیز در کتاب خود با عنوان «جنگ» معتقد است که انقلابیون فرانسوی افزایش هزینه‌های جنگی را در اروپا به وجود آوردند. هر چند پس از گذشت بیست سال از حکومت ناپلئون و شکست وی در جنگ واترلو، معادله قدرت به نفع سایر دولت‌های بوئین، انگلیسی‌ها و اسپانیایی‌ها تغییر یافت. از سوی دیگر، با صنعتی شدن جوامع غربی و به ویژه انگلیسی‌ها و کاهش اتکای آنان به نیروی انسانی، این امکان فراهم شد که سربازان بیشتری را برای کشورگشایی به خدمت بگیرند. شرایطی که در نهایت به نابودی امپراتوری ناپلئون در فرانسه انجامید. اما بعدها، با آغاز جنگ‌های داخلی آمریکا، نقش دولت‌ها تا حدود زیادی دستخوش تغییر شد. چرا که کلیه اقدامات مربوط به آماد و پشتیبانی و تأمین مالی همراه با راهبری این نبردها، توسط دولت آمریکا صورت می‌گرفت و ائتلاف شمال برای غلبه بر شورشیان جنوب و سایر مدافعان، از همه امکانات ملی بهره می‌برد. و به دلیل گسترش کاربرد تسلیحات نوین و روش‌‌های جنگ، ما شاهد جنگی فرسایشی و طولانی بودیم که به تلفات گسترده انسانی و ویرانی‌های فراوان انجامید.
● جنگ‌های جهانی در قرن بیستم
جنگ اول جهانی را باید وحشتناک‌ترین و تأثیرگذارترین زد و خورد در تاریخ بشریت به حساب آورد. چرا که از لحاظ سیاسی، این جنگ تا سال ۱۹۸۹ میلادی و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، ادامه یافت. از سال ۱۸۷۱ تا ۱۹۱۴ میلادی، اروپا، ایالات متحده و مستعمره‌های خود مختار بریتانیا، با اتکا بر دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی خود، به ساخت تسلیحات مرگباری پرداختند که زندگی عموم مردم دنیا را به خطر انداخت.
من باید یادآوری کنم که تا پیش از جنگ اول جهانی، دولت‌های غربی از سلاح‌های پیشرفته خود برای سرکوب مخالفان در مستعمره‌های خویش (که در کشورهای در حال توسعه قرار داشت) استفاده می‌کردند. آنان از سلاح‌هایی ابتدایی بهره می‌بردند که آثار کاربرد این سلاح‌ها نیز از اهمیت چندانی برخوردار نبود. با جنگ روسیه و ژاپن، اولین هشدارها پدیدار شد، چرا که اروپایی‌ها از آثار فاجعه ‌آمیز انسانی و مادی جنگ داخلی آمریکا اطلاعات اندکی داشتند.
در قرن بیستم و به دنبال پیشرفت‌های فنی و مادی اروپایی‌ها، بسیاری از آنان به این نتیجه رسیده بودند که برای دستیابی به اهداف خود، می‌توان به هر اقدامی دست زد، اندیشه‌ای که در نهایت آثار ناگواری را برای جوانان و سایر شهروندان اروپایی به همراه داشت.
مورخان، آثار سوء جنگ جهانی اول را حاصل حماقت انبوه ژنرال‌ها و فرماندهان ارشد ارتش‌های اروپایی و غربی می‌دانند. چرا که دیگر تنها از چند تانک و تفنگ در صحنه این جنگ‌ها خبری نبود. در این جنگ در هم ‌پیچیده، طرف‌های درگیر به سرعت تکنیک‌ها و روش‌ها و تسلیحات خود را تغییر می‌دادند. اما در مجموع، این جنگ به صورتی بسیار ایستا و ناامید پی گیری می‌شد.
با شکل‌گیری این جنگ، تقریباً همه دستاوردهای عصر رنسانس از بین رفت و جامعه اروپا به سوی دو اندیشه کمونیسم و نازیسم فاشیستی پیش رفت. برخلاف دیدگاه لیبرال دنیای آنگلوامریکن در سال‌های دهه سی و چهل میلادی، که معتقد بودند در دنیای مدرن جنگ قابل اجتناب است، طرفداران این دو نظریه به جنگ‌هایی در سراسر جهان می‌اندیشیدند. نکته مهم دیگر نیز این است که از نگاه کارشناسان، در سایه این جنگ، توازن میان تکنولوژی‌های نظامی و غیر نظامی به صورتی غیر منتظره و گسترده، دستخوش تغییر شد. از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۸۹ میلادی، تکنولوژی‌های نظامی، به عنوان پیشگام تکنولوژی‌های غیر نظامی مطرح شد و به ویژه در صنایع هواپیمایی، رادیو، مخابرات و رادارهای متحرک، دستاوردهای زیادی برای فن آوری‌های غیر نظامی پدیدار شد. فرایندی که با آغاز جنگ جهانی دوم نیز تداوم یافت.
● درس‌هایی برای آینده
تعدادی از مورخان، جنگ جهانی اول را به عنوان جنگ شیمی دانان و جنگ جهانی دوم را به عنوان جنگ فیزیک ‌دانان معرفی کرده‌اند. پرتاب بمب‌های اتمی بر روی شهرهای ناکازاکی و هیروشیما، که به عنوان گامی در جهت پایان هولوکاست در منطقه اقیانوس آرام معرفی شد، به خونبارترین و ویران‌ کننده‌ترین نبرد تاریخ بشریت منجر شد. به دنبال آثار فاجعه‌آمیز انتشار تشعشعات رادیو اکتیو در این دو شهر، رهبران آمریکا و شوروی، استفاده از این سلاح‌ها را در سراسر جنگ سرد متوقف کردند. امروزه الگوی تکنولوژی‌های نظامی دوره سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۸۹ میلادی، به الگوی سال‌های پیش از سال ۱۹۱۴ میلادی بازگشته است، چرا که توسعه تکنولوژی در بخش غیرنظامی به ویژه در حوزه‌های کامپیوتر و ارتباطات، به دستاوردهایی کلیدی در حوزه نظامی منجر شده است. جنگ جهانی دوم را نمی‌توانیم به عنوان پایان جنگ‌های گسترده و جهانی به شمار آوریم. در این دوره، ما شاهد جنگ‌هایی مشابه جنگ‌های استعماری در بسیاری از نقاط دنیا به ویژه افغانستان و عراق بوده‌ایم. ما در این دوره با اسلام بنیادگرا به مبارزه برخاسته‌ایم که سابقه این جنگ به سال‌های قرون وسطی و آغاز عصر مدرنیته بازمی‌گردد.
ما می‌توانیم امیدوار باشیم که قدرت‌های بزرگ در قرن بیستم، از فجایع قرن گذشته درس‌ گرفته باشند. مطمئناً شکاف بزرگی در میان قدرت‌های دنیا در این زمینه وجود دارد. بدین ترتیب، جنگ را باید عنصری مهم در قرن بیست و یکم نیز به شمار آورد.
ویلیامسون مورای
محسن داوری
منبع:
www.FPRI.org
Williamson Murray: دکترای رشته تاریخ دیپلماسی نظامی دانشگاه Yale ایالات متحده و افسر سابق نیروی هوایی آمریکا.


همچنین مشاهده کنید