شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


پیشنهادهایی برای دا


پیشنهادهایی برای دا
«دا» خاطرات سیده زهرا حسینی از روزهای آغازین دفاع مقدس است که به همت سیده اعظم حسینی و انتشارات سوره مهر منتشر و به چاپ دوازدهم رسیده است.
در این که این کتاب، کتاب ارزشمندی است، هیچ تردیدی وجود ندارد تا جائی که تاثیر گذاری آن در برخی از بخش های کتاب به اوج می رسد، برای مثال در صفحه ۱۳۷ آمده است:«... همان طور که در تاریکی بین شهدا چرخ می زدم، یکهو احساس کردم پایم در چیزی فرو رفت... لیزی و رطوبتی توی پایم حس می کردم... پایم در شکم جنازه ای که امحا» و احشایش بیرون ریخته بود، فرو رفته بود» یا در صفحه ۲۷۱ درباره یکی از شهدای محل آسیاب مکینه آردی می خوانیم:«... ترکش مغزش را متلا شی کرده، تکه های پوست سر و موهایش همراه ترکش های ریز و درشت آغشته به مغز و خون به اطراف پاشیده بود و نصف سرش رفته بود و صورت نداشت». و در همین حال سیده زهرا حسینی در تلا ش برای دفن شهدا، مغز متلا شی شده آن شهید را هم جمع می کند تا دفن نماید. یا در صفحه ۳۰۳ می آید «وقتی کنارش رسیدم، داشت اشهدش را می خواند با دیدن این حالت که شهادتین را نجوا می کرد و از گلویش خون کف آلود بیرون می ریخت، تمام تنم به لرزه افتاد».
خاطرات دوران دفاع مقدس در کتاب «دا» آن قدر خوب روایت شده و به جزئیات توجه شده که ۹ روز اول جنگ، ۳۳۰ صفحه کتاب ۸۰۰ صفحه ای«دا» را به خود اختصاص می دهد و این نشانه دقت کم نظیر روایتگر است.
در کنار بیان خوب جزئیات، توجه به شخصیت شیهد جهان آرا و شهید چمران- هر چند کوتاه و مختصر- از نقاط قوت«دا» تلقی می شود تا جائیکه بنا بر نقل صفحه ۱۶۶، پس از آن که روایتگر خاطرات از محمد جهان آرا برای رسیدگی بیشتر به جنت آباد خرمشهر استمداد می طلبد، جهان آرا هم در همان اوج درگیری و جنگ می گوید:«من پیگیری می کنم، شما هم به نتیجه که رسیدید به من اطلا ع بدهید.»
همچنین اشاره به بحث«خیانت بنی صدر» در کنار توجه به بیان خوراکی ها و غذاهای محلی مثل کعک یا فاصولیه - که البته در کتاب فاسولیه نوشته شده است - و همچنین بیان بحث «دفن همزمان عراقی های کشته شده در کنار شهدای ایرانی» و خاطراتی از اجرای موسیقی توسط سید حسام الدین سراج و همین طور، توجه به موقعیت های کمیک در اوج دفاع و درگیری، همه و همه از نقاط قوت کتاب «دا» است، مثلا در صفحه ۱۳۵ می آورد: «گفتم السلام علیکم ایهاالشهدا» و زینب گفت حالا که شهدا ظاهرا نمی توانند جواب دهند، من می گویم و علیکم السلام» یا توجه به نوع صحبت کردن عبد الله که در صفحه ۱۷۸ می آورد: «عبد الله به جای«ر» تقریبا در صحبت کردن «ق» می گفت».
نگارنده در کنار اذعان به برجستگی های بزرگ و مهم این کتاب ارزشمند، در این نوشتار می کوشد با ارائه پیشنهادها، چاپ های بعدی کتاب را که مطمئنا با استقبال مخاطبان به شدت رشد خواهد داشت، غنای بیشتری ببخشد:
۱) بهتر است سیده زهرا حسینی درباره انگیزه خود برای بیان خاطراتش، بیشتر سخن بگوید. او در مقدمه «دا» آورده است: «... ولی همیشه از صحبت کردن طفره رفتم، زیرا معتقد بودم اگر کاری برای رضای خدا انجام می دهیم نباید در بوق و کرنا کنیم، اما در دوره ای شرایط به گونه ای پیش رفت که همه آنهایی که برای حفظ و صیانت از این آب و خاک از همه چیز خود گذشتند، متهم به جنگ طلبی شدند، اینجا بود که مصمم شدم تا از دفاع مقدس مان دفاع کنم و این ممکن نبود جز با نگارش واقعیات و ثبت خاطرات آن روزها». به نظر می رسد توضیح روایتگر درباره اتهام به جنگ طلبی کافی نیست و مخاطب نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد تا با آرامش بیشتری، خاطرات را دنبال کند.
۲) تقسیم بندی فصلی کتاب مشخص است اما تقسیم کتاب به بخش های پنج گانه نامعین و نامفهوم جلوه می کند. «دا» در یک نگاه کلی دو بخش دارد که یکی مربوط به پیش از مجروح شدن روایتگر است و دیگری که مربوط به پس از مجروح شدن وی است.
۳) اگر روایتگر بتواند برای چاپ های بعدی، وزن مربوط به بخش «پس از مجروح شدن خود» را بیشتر کند به ویژه بتواند درباره امروز و نوع نگاه امروزی خود بیشتر بگوید، قطعا برای مخاطبان جذاب تر خواهد بود. به هر حال کل سال ۷۲ تا۸۵ تنهادر سه صفحه آورده شده که به نظر می رسد احتیاج به توضیح بیشتر دارد.
۴) روایتگر در عین حال در بیان جزئیات خاطرات خود واقعا کم نظیر بوده است، اما اگر بتواند در چاپ های بعدی، موقعیت های کمیک ایجاد شده در آن روزها را بیشتر به یاد بیاورد و به متن اضافه کند، مغتنم خواهد بود.
۵ «دا» نیاز به بازنویسی دارد. در این بازنویسی هم اصلاح اشتباه های تایپی مانند «مسح میت» - که مس میت درست است - (ص ۱۵۰) ضروری است هم عجیب بودن مواردی مثل وجود یک علا مت شبیه ضربدر در کنار پاراگرافی از صفحه ۲۰۰ که باید اصلاح شود. همچنین نشنیدن صدای بمباران در ۳۱ شهریور ۵۹ (ص ۷۳) یا توصیف خارج از وصف زندان توسط یک کودک خردسال (صفحه ۲۵ و ۲۶) نیاز به توضیح و اصلا ح دارد.
روایتگر همچنین لا زم است در متن بیاورد که آیا پس از بازگشت به خرمشهر، سراغ محل دفن لباس های برادرش، سیدعلی رفته است یا خیر. یا اینکه با توجه به بیان حاج آقا نوری، امام جمعه خرمشهر درباره شرایط اضطرار و عدم نیاز شهدا به غسل و کفن (صفحه ۱۵۰) چرا باز هم سیده زهرا حسینی بر مسائل جنت آباد اصرار می ورزد؟ همه این مسائل نیاز به اصلاح یا توضیح بیشتر دارد.
۶) «دا» اگر در چاپ های بعدی، عکس های بیشتری داشته باشد، همچنین اگر در بخش ضمائم نقل قول هایی هم از سیده لیلا حسینی داشته باشد، مغتنم است. بدیهی است مخاطبان کتاب می توانند در انتهای کتاب با صفحات سفیدی مواجه باشند تا پس از خواندن کتاب، نظر خود را درباره آن بنویسند که می توان این نوشته ها را هم پس از جمعآوری و تلخیص، به چاپ های بعدی کتاب اضافه کرد.
نویسنده : حسن حائری
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید