جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


مهم‌ترین‌ها همیشه بهترین نیستند


مهم‌ترین‌ها همیشه بهترین نیستند
یکی از رسوم آکادمی اسکار در دهه‌های گذشته اعطای اسکار بهترین فیلم به فیلمی بوده که لزوما بهترین فیلم سال نیست و گرچه این قضیه نخ نما شده و شاید حتی شروع خوبی برای مقاله پیش رو محسوب نشود ولی روندی که امسال برای اعطای این جایزه در جریان است اشاره مجدد به این موضوع را ضروری ساخته است.
در گذر زمان گاهی فیلم‌های خوبی هم به این جایزه دست پیدا کرده‌اند، هر چند نامزدان بهتری هم در همین سال‌ها در کنارشان بوده‌اند. مشهورترین رقابت اسکار مربوط به سال۱۹۴۱ است که فیلم چقدر دره من سرسبز بود جان فورد، اسکار بهترین فیلم را دریافت کرد، در شرایطی که فیلم همشهری کین اورسون ولز که اثری خارج از مدار اصلی فیلمسازی در آن دوره به شمار می‌آمد، تنها اسکار بهترین فیلمنامه را به خانه برد.
با این حال اگر اسکار نتواند ملاک خوبی برای تعیین ارزش واقعی فیلم‌های منتخب در هر سال باشد، به‌طور قطع می‌تواند ابزار خوبی برای بررسی دیدگاه‌های صاحبان استودیوها و حتی شرایط اجتماعی و سیاسی در هر برهه زمانی باشد. برای مثال در سال۱۹۳۳ فشارهای گروه‌های مذهبی و مدنی باعث شد تا هالیوود پس از ماجراجویی چند فیلمساز جریان اصلی در شکستن تابوهای مذهبی و اجتماعی دست به عقب نشینی زده و تدابیر تازه‌ای را برای فیلمنامه‌ها در نظر بگیرد و این منجر به دستور‌العمل تولید در سال ۱۹۳۴ شد. در واقع آکادمی اسکار با انتخاب فیلم cavalcade در سال ۱۹۳۳ به‌عنوان بهترین فیلم تلاش کرد تا به نوعی پاسخ مثبت به فشارهای اعمال شده از سوی این گروه‌ها داده باشد. دیگر نامزدهای قابل توجه در آن سال فیلم‌های خیابان چهل و دوم، با بازی می‌وست و اقتباس جسورانه فرانک بورزاگ از رمان وداع با اسلحه ارنست همینگوی بود که مسئولان استودیو را ناچار به سانسور ۱۲ دقیقه‌ای برای اکران کرد.
دراکثر سال‌های دهه ۱۹۳۰ داوران آکادمی گزینه‌های محبوب پر فروش (در یک شب اتفاق افتاد) و اقتباس‌های ادبی پر هزینه (شورش در کشتی بونتی) را به‌عنوان بهترین فیلم‌های سال انتخاب کردند و این اطمینان را نزد گروه‌های یادشده به‌وجود آوردند که هالیوود به مسائل مذهبی و اخلاقی احترام خواهد گذاشت و دلیلی برای ادامه اعتراضات نیست. با این رویکرد گرچه اعطای جایزه به فیلم برباد رفته درسال ۱۹۳۹ از بعد تاریخی غیرقابل اجتناب به‌نظر می‌رسد اما این پیروزی به بهای نادیده گرفته شدن فیلم‌های دیگری بود که شاید چندان به اصول تعریف شده اجتماعی پایبند نبودند.
فیلم‌هایی چون رابطه عاشقانه از لئو مک کاری، کمدی رمانتیک نینوچکا از ارنست لوبیچ، وسترن دلیجان از جان فورد، درام سیاسی آقای اسمیت به واشنگتن می‌رود از فرانک کاپرا و یا موش‌ها و آدم‌ها براساس کتاب جان‌اشتاین بک (در آن سال‌ها در شاخه بهترین فیلم بیش از ۵عنوان نامزد می‌شدند).در سال‌های قبل از جنگ چیزی بهتر از اقتباس ادبی یا اقتباس از نمایشنامه‌های برادوی نمی‌توانست به مذاق داوران خوش بیاید ولی دخالت آمریکا در جنگ همه چیز را تغییر داد و تب میهن پرستی جایگزین اخلاق گرایی شد.
در سال۱۹۴۲ خانم مینیور از ویلیام وایلر که داستان زندگی یک زوج انگلیسی در زمان حمله آلمان نازی به اروپا بود اسکار بهترین فیلم را گرفت و سه فیلم نامزد دیگر نیز تحت‌الشعاع حضور آمریکا در جنگ اروپایی بودند: مهاجمان از مایکل پاول، pied piper از اروینگ پیچل و یانکی دودل دندی از مایکل کورتیز. در چنین فضای میهن پرستانه‌ای! تعجبی نداشت که شاهکار دیگر اورسون ولز –آمبرسون‌های باشکوه- دست خالی بماند و سقوط اورسون ولز ازهمین مقطع آغاز شود.
پس از جنگ دوم جهانی نسل دوم مدیران در استودیوها بر سر کار آمدند. این مدیران غالبا افرادی تحصیل کرده بودند که برخلاف والدینشان اعتقاد چندانی به ارائه تصویری عاری از مشکلات اجتماعی در فیلم‌هایشان نداشتند و قصد داشتند دنیای سینما را واقع‌گرایانه‌تر کنند.
این روند باعث افزایش تولید فیلم‌هایی شد که به مشکلات متعدد جامعه پس از جنگ آمریکا می‌پرداخت و تعجبی نداشت که بهترین فیلم‌های اسکار در برخی از این سال‌ها تعطیلات از دست رفته بیلی‌وایلدر (سال ۱۹۴۵ با مضمون الکلیسم) بهترین سال‌های زندگی ما از ویلیام وایلر (۱۹۴۶ مشکلات سربازان به خانه برگشته ) و یا snake pit از آناتول لیتواک
(۱۹۴۸ پیرامون درمان بیماران روانی)باشند. اما نکته جالب این بود که فیلمنامه‌نویسان و کارگردان‌های برخی از این فیلم‌ها در سال‌های آتی دیگر در بین نامزدان اسکار نبودند بلکه ناچار به حضور در دادگاه برای پاسخگویی به اتهامات جاری مبنی بر فعالیت‌های کمونیستی و ترک آمریکا برای ادامه فعالیت‌های هنری بودند.
در کنار جریان مک کارتیسم، هالیوود در دهه ۱۹۵۰ خود را در رقابت با پدیده‌ای تازه به نام تلویزیون دید. تلویزیون قدرتی ناشناخته بود که در نگاه اول به‌نظر می‌رسید می‌تواند تماشاگران را به راحتی از حضور در سالن‌های سینما بازداشته و به تماشای برنامه سرگرم‌کننده و جذاب بکشاند.اما پیام تازه استودیوها درمواجهه با این رقیب تازه برای مردم کوتاه و مؤثر بود: تلویزیون سینما نمی‌شود.
در ادامه این دهه گرچه فیلم‌های اجتماعی سیاه و سفید همچون از اینجا تا ابدیت (۱۹۵۳) در بارانداز (۱۹۵۴) و یا مارتی (۱۹۵۵) همچنان محبوب داوران آکادمی و برنده جایزه اصلی بودند اما دیگر نامزدها را فیلم‌های رنگی تاریخی و یا دارای جذابیت‌های توریستی تشکیل می‌دادند. فیلم‌هایی چون سه سکه در فواره و عشق چیز باشکوهی است تصاویری را به تماشاچی عرضه می‌کردند که در تلویزیون نمی‌شد سراغش را گرفت.
تا اواخر دهه ۱۹۶۰ هالیوود این رویه را حفظ کرد و تنها زمانی تصمیم به ترک این چرخه گرفت که دستور‌العمل تولید - میراث پدران استودیوها – علی‌السویه در نظر گرفته شد و از این پس دیگر لزومی به حذف کلمات ناشایست و یا روابط غیرقابل توجیه نبود. نامزدهایی چون چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد، بانی و کلاید و فارغ‌التحصیل و یا حتی برندگانی با موضوعات سنتی چون اولیور!، مردی برای تمامی فصول همه از این قاعده پیروی می‌کردند و این چیزی بود که تلویزیون هنوز نمی‌توانست به تماشاچی ارائه دهد.
در دهه ۱۹۷۰ قاعده اسکاری کردن فیلم‌ها با توجه به اکران گسترده‌تر فیلم‌ها دشوار شده بود و فیلم‌های منتخب ترکیبی از اقتباس‌های ادبی، انتقادهای اجتماعی، موضوعات بزرگسالانه و یا حتی موضوعات سیاسی بودند و در دهه‌های اخیر استودیوها که بیشتر از اسکار نگران عملکرد فیلم‌هایشان در اسکار بوده‌اند این امکان را به‌وجود آورده‌اند که استودیوهای کوچک و فرعی نیز سهمی در فیلم‌های اسکاری داشته باشند.چنین پیش زمینه‌ای می‌تواند ما را به فهرست کوچک فیلم‌های مهم‌ترین شاخه اسکار ۲۰۰۸ برساند.
دو فیلم با موضوع مشکلات اجتماعی –میلک از گاس ون سانت و میلیونر زاغه نشین از دنی بویل – دو اقتباس از نمایشنامه‌های مشهور- نیکسون/ فراست و شک – و دو فیلم با موضوعات روابط شخصی- خواننده و مسیر تحول - تمامی این فیلم‌ها محصولاتی هستند که توسط استودیوهای فرعی تولید شده‌اند و تنها فیلم‌های موضوع عجیب بنجامین باتن و وشوالیه تاریکی هستند که شانس اندکی از سوی منتقدان برای حضورشان در بین نامزدان داده شده است.ولی فهرست نهایی هرچه که باشد، اسکار امسال این امکان را دارد نقطه عطفی در تاریخ این مراسم تلقی شود و از سقوط مجدد میزان بینندگان این مراسم جلوگیری کند. امری که شاید با انتخاب عمدی برندگان جذاب برای بینندگان تلویزیونی مراسم امکان پذیر باشد ولی اسکار هنوز هم محلی برای معرفی فیلم‌های مهم و نه لزوما خوب است.
ترجمه - امیررضا نوری‌زاده
نیویورک تایمز
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید