سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


همیشه قهرمان!


همیشه قهرمان!
در سمینار های موفقیت فردی که برگزار می کنیم قسمتی از برنامه خود را به یک نمایش کوتاه کاراته اختصاص می دهیم. در این نمایش کوتاه، کارشناس کاراته ما در دفتر کارشناسی موفقیت توماج فریدونی چندین موزائیک و چوب های قطور را خرد می کند و چندین چوب نیز در بدن او خرد می شود.
اجرای این حرکات سنگین نمایشی به عهده افشین کلهر، قهرمان برجسته کاراته کشور و عضو تیم ملی کاراته ایران است. تا قبل از امروز تمامی نمایش های ما موفقیت آمیز بودند و از چیزهایی که باید خرد می شدند و می شکستند هیچ چیز باقی نمی ماند اما امروز یک استثناء بود!؟
در قسمت دوم نمایش که مربوط به خرد کردن سه چوب قطور به صورت همزمان بود افشین مانند سابق موفق نبود. ابتدا و بعد از وارد کردن ضربات ناموفق فراوان چوب ها را به دو عدد کاهش دادند و در نهایت فقط یکی از آنها شکست. خرد کردن این چوب ها با ساق پا انجام می شود و به قدرت، شهامت و جسارتی برجسته نیازمند است.
هدف ما از این نمایش آن بود که به شرکت کنندگان به صورتی جذاب نشان دهیم که عضلات ذهن به مانند عضلات بدن می تواند قوی شود. در هربار که با مساله ای مواجه می شویم می بایست آنرا به مثابه یک تمرین ورزشی دانست، به عمق مساله نفوذ کرد، درد ها و سختی ها را تحمل کرد و در عوض با تمرین قوی تر و موثرتر شد.
نمایش فوق العاده ای بود. نمایش افشین، نمایش واقعیت های زندگی بود! نمایشی بی نظیر که بدون اغراق همه شرکت کنندگان را تحت تاثیر قرار داده بود و این عمق تاثیر و به فکر فرو رفتن از چهره تمامی آنها خوانده می شد چرا که شاید هر کسی دیگر بود از فرود آوردن ضربات بعدی ممانعت می کرد، شاید حاضر بود از نظر برخی قهرمان بازی را کنار گذارد و به جای تحمل درد، در گوشه ای آسوده باشد.
افشین کلهر کسی است که در تمامی مبارزات خود مقام نخست را آورده است، کسی است که مبارزه با او برای رقیبان و دیگر مبارزان دلهره آور است اما چرا نباید از پس چند چوب که بارها مشابه آنها را شکسته است بر بیاید و چرا با عدم موفقیت در اجرای نمایش شرکت کنندگان را تحت تاثیر قرار می دهد؟! چنین شکستی برای یک قهرمان گران تمام می شود!
ساده است فقط به این دلیل که اگر من به صورت جدی از او نمی خواستم که از ادامه نمایش منصرف شود یا ساق پای او خرد می شد یا چوب اما این فقط یک نمایش بود و اگر تا به این حد مفید جلوه کرد تنها از آن روست که افشین تفاوتی میان واقعیت و یک نمایش ساده قائل نمی شود.
گاه بر خلاف تمامی تسلط و آمادگی که داریم همه چیز خوب پیش نمی رود. گاه هرچقدر هم که از خودگذشتی به خرج دهیم، هرچقدر هم که استقامت داشته باشیم دنیا آنقدرها هم منصفانه کنار نمی آید و فقط به یک دلیل! تنها کسانی که به صد در صد آنچه باید عمل کنند تعهد دارند موفق خواهند بود و نه کمتر...
انتخاب چوب های تر یا به اصطلاح فنری، اشتباهی بود که از افشین سر زده بود. تست نکردن چوب ها و اطمینان از خشک بودن آنها اشتباه افشین بود و مسئولیت انتخاب غلط هم تنها به عهده او است. قاعدتا اگر انتخاب صحیح تری می داشت موفقتر نیز می بود.
● از دل بر می خیزد!
همانطور که گفته شد هدف ما از اجرای این نمایش ها اثبات حقایق زندگی به شرکت کنندگان و مردم است. امروز افرادی شاهد فرود ضربه های سنگین یک رزمی کار به چوب های قطور بودند، ضرباتی که به شدت به خود او آسیب وارد می کند اما قهرمان می خواهد تا به دیگران ثابت کند یکبار کافی نیست. دو بار کافی نیست، هزار بار کافی نیست، آنقدر باید ضربه ها را باید وارد کرد تا بالاخره خرد شود، آنقدر باید زد تا به هدف رسید، آنقدر باید زد تا خود را به خود ثابت کرد و واقعیت ها را به دیگران! موانع را باید متلاشی کرد، مصالحه ای در کار نیست!
گاه زودتر از آنچه که باید دست از کار بشوئیم تسلیم می شویم، گاه زودتر از آنچه که باید کمی بیشتر صبوری داشته باشیم می ترسیم و میدان را به نفع رقبا و به ضرر خودمان رها می کنیم. برای موفقیت نیازمند استقامت، شهامت و ایثار هستیم. تنها آنهایی موفق می شوند که از خودگذشتی لازم را دارند، تنها آنها موفق می شوند که بهای لازم موفقیت را می پردازند.
مطمئنم اگر نمایش امروز چیزی به جز قسمتی از یک سمینار روانشناسی و الهام بخش می بود هر سه چوب و یکجا خرد شده بودند. امروز تنها یک چوب شکست اما در نظر رزمی کاران این یک رکورد بود. شکستن چوب خیس با ساق پا و از نظر شرکت کنندگان یک ازخودگذشتگی و نوع دوستی. جوانی تنها با نوزده سال سن برای به تصویر کشیدن زندگی با استعاره هایی از نمایش های رزمی تا پای از خود گذشتن مایه می گذارد!
● انتخاب های پیش روی افشین چیست؟
مسائل آنقدر ها هم که گمان می کنیم حائز اهمیت نیستند، مهم پاسخ های ما به مسائل هستند. افشین میلیون ها راه پیش روی خود دارد، می تواند پاسخ های متفاوتی به شکست موقتی خود بدهد و دست او برای هرگونه انتخابی کاملا باز است.
دو راه کلی هست. می تواند گمان کند ضعیف، ناتوان و بازنده است و صد البته هم می تواند که بپذیرد شکست های موقتی همیشه وجود دارد. قرار نیست همیشه برنده باشیم، قرار نیست همه چیز آن جور که می خواهیم پیش برود و در واقع اگر مانع ها نباشند و اگر تلاشی برای رفع آنها صورت نگیرد قهرمانی هم وجود نخواهد داشت و اساسا این منجر به حذف واژه قهرمان و قهرمانی از فرهنگ لغت زبان ها خواهد شد.
هر شکست تجربه است. به جای آنکه هر شکست ما را ناامید کند می بایست نویدی باشد بر موفقیت های آینده. اگر شکستی نباشد موفقیت های قبلی و موفقیت هایی که در آینده به آنها نائل خواهیم شد کم ارزش جلوه می کنند و بی معنی می شوند.
اگر شکست نباشد درس گرفتن متوقف می شود و عاقبت توقف یادگیری خرفتی و ناکارآمدی است. شکست یعنی آنکه هنوز امید هست. شکست یعنی آنکه هنوز جایی برای بهتر بودن وجود دارد و شکست یعنی آنکه برای موفقیت باید "در مسیر موفقیت" قرار گرفت.
زمانی که تصمیم می گیریم تا به جبران شکست های موقتی بشتابیم هم غرور آمیز و پر از افتخار است. لحظه ای هم که تصمیم می گیریم بار دیگر امتحانی داشته باشیم هم موفق هستیم و دقیقا از زمانی که هدفمند می خواهیم تا شکست ها را فراموش کنیم، از آنها بیاموزیم و به موفقیت های آتی فکر کنیم پیروز تلقی خواهیم شد.
قهرمان بودن به همیشه برنده بودن نیست. قهرمان بودن به تلاش کردن است، قهرمان بودن به استقامت و از خودگذشتگی است. قهرمانی نیازمند اراده ای وصف نشدنی است. شجاعت و باور خویشتن می خواهد. قهرمانی به تحت تاثیر قرار دادن انسان ها با دارائی های ذهنی و باوری که از خودمان داریم است و افشین برای ما قهرمان باقی خواهد ماند...
نویسنده: توماج فریدونی
منبع: www.Toomaj.com


همچنین مشاهده کنید