چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

آخرین تیرهای ترکش شاه


آخرین تیرهای ترکش شاه
شاهپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم محمدرضاشاه بود؛ نخست وزیری که با پیشینه آزادی خواهانه و لیبرال، پس از ۳۷ روز کنار رفت. بختیار حاضر شد در کشوری که هنوز شاه رئیس آن بود، در نظامی که به آن اعتقادی نداشت نخست وزیری را بپذیرد. یکی از ویژگی های برجسته نظام های دیکتاتوری و استبدادی و حاکمیت مطلقه فردی این است که هنگام مواجهه با بحران های سیاسی و اجتماعی دست و پای خود را گم می کنند و به جست وجوی راه حل بحران می شتابند. به ویژه اگر فاقد مشروعیت و پایگاه مردمی باشند، زیرا چنین نظام های سیاسی یا باید برای مهار بحران سرکوب شدید کنند که معمولاً جرات چنین کاری را ندارند و سعی می کنند با بزرگنمایی خود و قوای امنیتی شان همیشه ترس از سرکوب و اقدام به شورش را در دل مردم خفه کنند، اگر نه سقوط خواهند کرد بنابراین برای جلوگیری از چنین وضعیتی به هر وسیله یی یا مهره یی هر چند مخالف خود، متوسل می شوند تا بر بحران غلبه کنند و چند صباحی دیگر حکومت کنند. گزینش شاهپور بختیار در سال ۱۳۵۷ در چنین وضع نابسامانی صورت پذیرفت.
دوران نخست وزیری شاهپور بختیار کوتاه بود اما همین ۳۷ روز حرف های زیادی پشت آن نهفته که نیاز به پژوهش دقیق و گسترده تر دارد تا بتوانیم قضاوتی عادلانه در مورد عملکرد او داشته باشیم، زیرا قبول نخست وزیری در آن روزهای پرالتهاب و بحرانی، روحیه خاصی را می طلبید که در بختیار وجود داشت. در گفتار حاضر سعی شده به طور گذرا شخصیت، چگونگی پیمودن پله های ترقی و در نهایت دوران نخست وزیری بختیار مورد بررسی قرار گیرد. دوران نخست وزیری بختیار و ماموریت ژنرال هایزر را بررسی کرده ایم به عنوان دو واقعه مهم اجتماعی پیش از فروپاشی نظام شاه که اتفاقاً مورد دوم نقش بسیار مهم در ازهم گسیختگی نیروهای طرفدار رژیم داشت، در حالی که هایزر می خواست به این نیروها نظم ببخشد.
● کودکی، نوجوانی، جوانی، فعالیت های سیاسی
شاهپور بختیار در سال ۱۲۹۳ (۱۹۱۴) متولد شد. پدرش از بزرگان ایل بختیاری بود که خدمات مهمی به انقلاب مشروطه و پیروزی آن در ایران داشت بنابراین بختیار در خانواده یی که ملتزم به قانون بود و واژگانی همانند مجلس، قانون، عدالتخانه و مشروطه خواهی را می شناخت و ضد هرگونه دیکتاتوری حکومتی و استبدادی فردی بود و در جریان پروسه روشنفکری عهد مشروطیت قرار داشت، رشد یافت و بزرگ شد.
بختیاری ها اقوامی دلیر بودند که در انقلاب مشروطیت به سرداری اسعدخان بختیاری منشاء خدمات شایسته یی شدند. شاهپور بختیار تحصیلات تکمیلی خود را در رشته علوم سیاسی در پاریس به پایان رسانید و سپس دکترای حقوق گرفت. در سال ۱۳۲۵ (۱۹۴۶) به ایران بازگشت و در اداره کار خوزستان مشغول به کار شد و از اعتصابات کارگران صنعت نفت که علیه شرکت استعماری نفت ایران و انگلستان ترتیب داده شده بود، حمایت کرد که موجب شد پایگاه اجتماعی و سیاسی او نزد مردم ارتقا پیدا کند. پس از عضویت در حزب ایران در کابینه دکتر مصدق سمت معاونت کار را برعهده گرفت.بختیار فردی جاه طلب توصیف شده و در جبهه ملی از رقبای سرسخت افرادی همانند الهیارخان صالح و کریم سنجابی بود. در طول دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی به طور دائم از رژیم شاه انتقاد می کرد و همواره خواستار اصلاحات دموکراتیک در ایران بود. سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (CIA) در دو گزارش جداگانه در سال های ۱۹۶۴ و ۱۹۷۸ (۱۳۴۳ و ۱۳۵۶) در رفتار سیاسی و شیوه سخن گفتن و پوشیدن لباس شبیه اروپایی ها و در اخلاق فردی هم صریح، سرسخت، زیرک و بلندپرواز توصیف شده است به طوری که در محافل سیاسی قابل اعتماد نبود.
سایروس ونس وزیر خارجه ایالات متحده امریکا در تلگرافی با امضای خودش در دسامبر ۱۹۷۸- از قول یک ایرانی آگاه- بختیار را شخصیتی دانسته که در قبال رویدادهای ایران برخلاف آنچه تظاهر می کند، مخالف واقعی نیست. در همین روزها ویلیام سولیوان سفیر امریکا در ایران، ضمن تلگرافی به واشنگتن گفته بود؛ «از نظر منابع اطلاعاتی سیا در ایران، بختیار یک فرد ماجراجوست که گمان می رود با شاه روابط سری داشته باشد.»۱اما در اینکه او فردی لیبرال دموکرات بود و در نقش یک بازیگر سیاسی عصر پهلوی فردی بلندپرواز بود به طوری که حتی دوستانش در جبهه ملی ایران به او اعتماد نمی کردند، جای تردید وجود ندارد و در روزهای پایانی پادشاهی محمدرضاشاه بیشتر نمایان شد. از این رو گفته اند وی از نظر دولت ایالات متحده شخصیت مثبت و شاخص داشته اما از نظر ایرانیان و دولت ایران منفی بود و به سبب دارا بودن چنین ویژگی های دوگانه یی هیچ گاه فرصت لذت بردن و شانس بهره گیری از قدرت را نداشت لیکن اینها مفروضات و نوشته هایی است که در آن زمان و سال های پس از آن به نگارش درآمده است.
شاهپور بختیار در سوابق فعالیت های سیاسی خود عضو حزب ایران بود که هسته فکری جبهه ملی را تشکیل می داد. پس از روی کار آمدن فضل الله زاهدی، در طول دهه ۱۹۵۰ (۱۳۳۰)، روش ملایم تری در برخورد با جبهه ملی در پیش گرفته شد. شاهپور بختیار که از اعضای جوان آن دوران جنبش ملی بود، بیشتر بر خط مشی لیبرال غیرمذهبی پافشاری می کرد. در عین حال وی سعی در جلب حمایت طبقات متوسط تحصیلکرده داشت.۲ هنگامی که در سی ام دسامبر ۱۹۷۸ (۹ دی ماه ۱۳۵۷) در پست نخست وزیری ابقا شد، عکس العمل جبهه ملی در قبال این رویداد این بود که شاهپور بختیار را از تشکیلات حزب اخراج کرد. قبل از رفتن به فرانسه مدتی کمتر از شش هفته این مقام را در اختیار داشت.۳ تجربه بختیار زمینه ساز روی کار آمدن دولتی بود که بتواند اوضاع را سامان دهد اما نظام های استبدادی همیشه تمام پل های پشت سرشان را خراب می کنند.
شاهپور بختیار آخرین گزینه شاه در برابر امواج خروشان انقلاب و مطالبات مردمی بود که در آن مقطع زمانی به سیلابی سهمگین تبدیل شده بود. بختیار در واقع جانشین غلامرضا ازهاری از ژنرال های نظامی ارتش شد و از شش نوامبر تا ۲۹ دسامبر ۱۹۷۹ میلادی (۹ دی تا ۱۷ بهمن ۵۷) بر اریکه نخست وزیری تکیه زد. اما این تغییر کابینه و شخصیت ها نه تنها هیچ تاثیری در بهبود اوضاع نداشت بلکه به وخیم تر شدن این روند انجامید. پس از آنکه محمدرضاشاه کشور را ترک کرد، مخالفان رژیم درخواست خود را مبنی بر اخراج شاه (اگر نه مرگ او) به ویژه در روزهای پایانی دی ماه ۱۳۵۷ اعلام داشتند و از طرفی ظرف مدت کوتاهی آیت الله خمینی به کشور بازگشتند. قوای امنیتی تا دندان مسلح شاه نیز که پول فراوان نفت تجهیز و آموزش و زندگی مرفه آنان شده بود عاطل و گیج و بی خاصیت پس از مبارزه یی مختصر خیلی زود به پادگان های خود بازگشتند. شاهپور بختیار که از چند روز قبل با گزینشی از مخالفان غیرمذهبی و گرفتن رای اعتماد از مجلسین سنا و ملی قدرت را به دست گرفته و البته نومیدانه و بسیار دیر به صحنه وارد شده بود، مخفی شد.۴ حرکت آرام مردمی در طول سال ها مخصوصاً از پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ که توفنده و توانمند شده بود، می رفت تا آخرین مقاومت های رژیم را درهم شکسته و به ثمر بنشیند. چاره اندیشی شتاب زده و نیمه کاره دولت شاهنشاهی و در راس آن محمدرضاشاه نیز دیگر سودی نداشت. این تحرکات را زیر نام سیاست یا عوامل شتاب زا به انقلاب ایران معنا می کنیم که مفهوم خود را در چند گزینه مهم می یابد از جمله؛ ۱- انتشار مقاله توهین آمیز به رهبر انقلاب ۲- فضای باز سیاسی شاه ۳- حقوق بشر کارتر ۴- بیماری سرطان شاه ۵- تلاش شاه در جهت مدرنیزه کردن ایران.
دولت بختیار بسیار زودتر از حد انتظار سقوط کرد. به عبارتی کاخ مستبدان، ایوانی خوش منظر است که روی سیلابی مهیب ساخته باشند.۵
شاهپور بختیار در واقع از چهره های معروف دوران پیش از انقلاب بود که در حلقه سیاستمداران جبهه ملی جای می گرفت. عمده ترین حرکت او مقارن با آخرین سال های زمامداری شاه (اواخر ژوئن ۱۹۷۷ میلادی - خردادماه ۱۳۵۶) ارسال نامه یی سرگشاده به شاه به همراه برخی از همقطاران و همفکران خود از جمله کریم سنجابی بود. او درخواست پایان بخشیدن به شیوه حکومت استبدادی را به عنوان تنها راه پی ریزی اعتماد جدید میان دولت و مردم دانست؛ موضوع مهمی که پس از سال های ۱۳۴۰ و انقلاب سفید و اصلاحات ارضی و به واسطه متکی شدن شاه به نیروهای خارجی به جای عوامل مشروعیت دهنده داخلی تبدیل به بحران شده بود. او حقیقتاً می توانست وجهه مردم و پشتیبانی گسترده آنها را از خود و نظام پهلوی به دست آورده و تفسیر جدیدی از آزادی فردی و اجتماعی و نوعی اعاده همکاری ملی را برای خودش کسب کند. همچنین شاه براساس این نامه موظف می شد به اصول قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر (W.H.R.A) احترام گذاشته و مجوز تشکیل اجتماعات آزاد و آزادی بیان را صادر کند و با آزادسازی زندانیان سیاسی اقدام به تشکیل دولتی بر مبنای اکثریت آرای مردمی کند که البته شاه هیچ گاه به این خواسته ها توجه نکرد و البته آن گونه که پرویز راجی خدمتگزار تخت طاووس گفته است؛ این اقدام شاهپور بختیار به نقل از رابرت گراهام، در نشریه فایننشال تایمز زیر چتر حمایتی حقوق بشر جیمی کارتر انجام شده بود.۶
همزمان با این جریانات کریم سنجابی که اکنون به یک چهره مخالف با همکار و دوست قدیمی خود، شاهپور بختیار، تبدیل شده بود پیشدستی کرده و هرگونه راه حل میانی (راه سوم) را برای رژیم پادشاهی و رژیم انقلابی برای تماس های احتمالی بعدی مسدود ساخت و عملاً هرگونه واکنشی را از بختیار در این زمینه سلب کرد و به اصطلاح دست او و رژیم را در پوست گردو گذاشت. حتی با وجود اینکه بختیار قول انحلال ساواک، آزادی زندانیان سیاسی و چرخش در اقتصاد و روابط خارجی را داد باز هم همفکران او که اکنون با رهبر انقلاب ایران متحد شده بودند او را به خاطر قبول پست نخست وزیری و نفس وجود رژیم سلطنتی سرزنش می کردند، حتی به شرط خروج شاه، در یک تحلیل کلی می توان علت شکست بختیار را در چند مفروضه دسته بندی کرد؛ نخست اینکه یکی از روش های تحقیر مردم توسط دیکتاتورها بوسیدن دست آنهاست. حتی برای مقامات عالی رتبه کشوری و لشگری این قاعده نه تنها استثنابردار نبود بلکه با شدت بیشتر اعمال می شد. آخرین نخست وزیر شاه درست به علت انجام صوری و نمادین این عمل (بوسیدن دست شاه) در روزهای پایانی به ویژه در ۱۶ ژانویه (۲۶ دی) آن هم در لحظه یی که پادشاه یا فرمانروایی شکست خورده آهنگ رفتن از کشور کرده بود، میزان زیادی از حمایت های خود را از دست داد. این موضوع وقتی اهمیت می یابد که در نظر می آوریم فرمانروا (شاه) مورد نفی همگانی مردم و مخالفان قرار گرفته بود و نخست وزیر بختیار به شیوه یی نمادین پیوستگی خود را با نظام شاهنشاهی منعکس کرد. علت مهم تر را باید در شرایط بحرانی و انقلابی ایجادشده دانست. قیام وسیع و تقریباً کلی قشرهای مختلف مردم، ویرانی کاخ آمال و آرزوهای محمدرضاشاه را در پی داشت. همچنین اشتباهات مکرر بدون جلوگیری از تکرار آنها و بهبود بخشیدن به اوضاع، بریدن اعضای جبهه ملی از بختیار و پیوستن آنها به انقلاب نیز از این عوامل هستند. اصولاً بختیار دولتی مجروح را تحویل گرفت که تنها به یک تیر خلاص نیاز داشت. وقتی بختیار نخست وزیری را رها کرد، این تیر از اسلحه خشم مردمی شلیک شد. عامل دیگر جسارت در بستن فرودگاه مهرآباد در بحبوحه ورود رهبر روحانی انقلاب ایران آن هم بدون اهمیت دادن یا در نظر گرفتن احساسات مردم و میزان محبوبیت او نزد مخالفان رژیم بود که تبعید چندین ساله آن را استوار و محکم ساخته بود. با توجه به آنچه در کارنامه سیاسی و زندگی اجتماعی و عملکرد بختیار گفته شد، جای شگفتی نیست که او در نقش یک نخست وزیر، سرنوشت بدفرجامی داشته باشد.
قاسم آخته
پی نوشت ها
۱- شیر و عقاب، جیمز بیل، ترجمه مهوش غلامی،
ص ۱۲۱، ماموریت در ایران، ویلیام سولیوان، ترجمه محمود مشرقی، ص ۱۲۹
۲- ریشه های انقلاب ایران، نیکی، آر، کدی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص ۲۱۰
۳- شکست شاهانه، ماروین زونیس، ترجمه عباس مخبر، ص ۲۰
۴- ماموریت در ایران، ویلیام سولیوان، ترجمه محمود مشرقی، ص ۱۳۰
۵- همان منبع، ص ۱۳۱
۶- همان منبع، ص ۱۳۲
کارشناس علوم سیاسی و پژوهشگر تاریخ ایران
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید