پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

فرد به مثابه جزیی از یک ساختار سیاسی


فرد به مثابه جزیی از یک ساختار سیاسی
در جوامع مدرن وقتی صحبت از حزب به میان می آید، تصویری که در اذهان عمومی شکل می گیرد، ساحتی کاملاً متفاوت و متغایر با آن ماهیتی دارد که نزد ما ایرانیان ملاک است. در این جوامع به دلیل وجود بافت منسجم در رگه ها و اجزای تفکرات سیاسی (که در سنت اروپایی قدمتش به افلاطون و فلسفه سیاسی او و در دوره مدرن به اندیشه های جان لاک و هابز در حوزه تفکر انگلوساکسون و ایمانوئل کانت، هگل و بعدها مارکس بازمی گردد) تلقی و برداشت از مقوله احزاب و از آن مهم تر میزان و نحوه مطالبات و خواسته های فرد از ساختارها و شاکله های سیاسی در قالب و بستر یک سامان سیاسی که همان حکومت مطلوب مردمی است کاملاً متفاوت از تصویر ما ایرانیان جلوه می کند.
در این جوامع به دلیل نهادینه و بنیادین شدن اومانیسم و دموکراسی به معنای فلسفی کلمه و همچنین به دلیل تنفس مردم در فضایی که شعور جمعی و عقل عرفی مورد پذیرش و تایید همگان قرار گرفته، فعالیت های سیاسی فرد با توجه و گرایش به ساختارهای یک یا چندحزبی در قالب یک سامان سیاسی و چارچوبی مشخص صورت می گیرد. به تعبیر «گویاتر» فرد برای کسب و بهره مند شدن از دموکراسی، حقوق شهروندی و مدنی و حتی پرستیژ و مقبولیت اجتماعی قدم در یک حزب یا فعالیت سیاسی نمی گذارد بلکه در فرآیند رشد (هم به لحاظ عقلی و هم جسمی) ابتدا از این حقوق بهره مند می شود و سپس برای مشارکت در امور اجتماعی خود و همچنین برای انجام امور مورد علاقه خود از حیث فردی قدم در راه سیاست می گذارد.
● دولت به مثابه یک ارگان وظیفه شناس
در این ساختار وظایف دولت ها کاملاً مشخص است و ذره یی عدول از انجام وظایف، حزب غالب را با تنگناها و فشارهای سیاسی چه از طرف توده مردم و چه از طرف احزاب رقیب مواجه می کند. در این جوامع دولت به مثابه یک ساختار و سامان سیاسی موظف است همان طور که مایحتاج مادی و معیشتی مردم را در سطحی بسیار کلان تامین کند، به همان میزان در تامین اصول ثابت و پایدار شهروندی هم پاسخگو باشد. این مسوولیت حتی اگر یک شهروند وابستگی شدیدی به حزبی دیگر داشته باشد یا اینکه فعالیت های سیاسی را نوعی کسر شأن برای خود تلقی کند و از شرکت در برنامه حزبی اجتناب کند نیز منتفی نخواهد بود.
● حزب به مثابه موجودی ارگانیک
احزابی که امروزه در بسیاری از جوامع مدرن حرف اول را در تصمیم گیری های اساسی و اصلی جوامع خود و چه بسا در سیاست کلی دنیا می زنند، دارای نظم و ترتیبی بسیار عمیق در امور و کارکردهای حزبی خود هستند. حزب اگرچه مفهومی است که در دوره مدرن شهرنشینی و صنعتی جایگاه اصلی خود را پیدا کرده ولی در معنای سنتی کلمه هم می توانیم سبقه وجود حزب را به دولت شهرهای آتنی و تمدن یونان نسبت دهیم. اگرچه این مفهوم در مقام کارکرد در بستر دوره کلاسیک و مدرن کاملاً دوگانه جلوه می نمایاند اما خصلت مشابه و پایدار در هر دو دوره (نظم و ترتیب و عملکرد) موجودی ارگانیک و اندام وار از آن ساخته است. امروزه در قالب فرهنگ عمومی در یک جامعه اروپایی، فارغ از هرگونه تعریف فنی و تخصصی، اگر بخواهید شاکله یی جامع از یک حزب داشته باشید، با این تعاریف مواجه می شوید که حزب عبارت است از یک شبکه تشکیلاتی عظیم و پیچیده که در حیطه امور سیاسی و اداره اجتماعی با شرایط خاص فعالیت می کند.
حزب دارای یک مانیفست یا مرامنامه اصلی است که در آن اهداف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... به طور کامل بیان شده و نخبگان و اعضای یک حزب با توجه به این اهداف در برابر مسائل و پدیده های بیرونی فضای سیاسی جامعه موضع گیری می کنند. تمام احزاب دارای چند نخبه یا متفکر اصلی هستند که قاعدتاً کمتر در افکار و رسانه های عمومی ظاهر می شوند. نخبه های حزبی در واقع تفکرات سیاسی حزب مطلوب خود را در میان اعضای حزب و افکار عمومی تزریق می کنند.
وقتی فرد وارد جریان های یک حزب می شود بنا به موقعیت و طبقه اجتماعی، میزان تحصیلات و کارایی های لازم، دارای عنوان و درجه حزبی می شود سپس همچون دانشجوی یک آکادمی در کلاس های توجیهی حزب حضور می یابد و مدارج ترقی را بنا به میل و میزان اشتیاقش طی می کند و پس از طی مراحل مختلف به یک دموکرات، سوسیال دموکرات جمهوریخواه یا لیبرال دموکرات تمام عیار تبدیل می شود. رسیدن و ارتقا به مدارج بالای حزبی ممکن است چندین سال طول بکشد مثلاً رئیس جمهور وقت امریکا یا نخست وزیر کنونی انگلیس از همان سال های جوانی وارد تشکیلات حزبی شده اند و اکنون پس از گذشت سال ها به عنوان لیدر حزب مطلوب خود زمام سیاسی را به دست گرفته اند.
مورد دیگر آنکه نخبه های حزبی هنگام انتخابات پارلمان ها و شهرداری ها و وزرای دولت از میان افراد طراز اول حزب، نمایندگان خود را برحسب کارکرد، ظرفیت ها و توانایی های بالقوه موجود انتخاب می کنند تا بتوانند در برابر رقبا و سایر احزاب قدرت نمایی کنند. این تصویر ساده و عامیانه از یک حزب، در جوامع مدرن است. تقریباً تمام احزاب جوامع اروپایی و امریکا دارای یک چنین ماهیتی هستند و چه بسا فعالیت احزاب در چنین فضای رقابتی است که می تواند توانایی احزاب را در برابر مسائل داخلی و خارجی بالا ببرد. امروزه در جوامع اروپایی با جریانی تازه در احزاب مواجهیم که از آنها به عنوان احزاب سبز یاد می شود. سبزها فارغ از جنجال های سیاسی موجود در جوامع به انسان، دریاها، جنگل ها و کلاً منابع طبیعی اهمیت فراوانی قائلند. آنها معتقدند انسان صنعتی آنچنان بی پروا مشغول تخریب زمین و آسمان است که آینده خود را فراموش کرده؛ آینده یی که بدون وجود این منابع زندگی معنایی ندارد.
یکی از مهم ترین علل ایجاد احزاب سبز عدم اعتماد مردم به سیاستمداران است. طبق آمارهای موثق امروزه در کشورهای اسکاندیناوی و آلمان مجموعاً اعتماد مردم به گروه های سبز تقریباً دو برابر بیشتر از سایر احزاب سیاسی است. این مساله نخبگان سایر احزاب را بر آن داشته تا در کنار فعالیت های سیاسی محض شاخه یی از جریان های حزبی خود را به سوی اعتقادات سبزها متمایل کنند تا از ناحیه آن، هم میان مردم طرفداران بیشتری بیابند و هم بر پرستیژ حزبی خود بیفزایند. سبزها هر روز بیشتر از روز گذشته در فتح کرسی های قدرت در جوامع مدرن موفق به نظر می رسند.
پدیده تقریباً نوین سبزها آن هم در قالب و ساختار احزاب متنفذ و مقتدر فاز تازه یی را در فلسفه سیاسی غربی می گشاید که به تعبیر بسیاری از متفکران سیاسی، تفکر سیاسی مدرن را وارد تفکر سیاسی پست مدرن می کند. (پست مدرن از آن حیث که به نقد مدرن می پردازد.) در دنیای گذشته اگرچه به قول فرانسیس بیکن انسان می توانست بر طبیعت چیره شود امروزه با پیشرفت علم اکولوژی انسان هم جزیی از ساختار طبیعت است و دیگر چیرگی بر طبیعت معنای گذشته خود را از دست می دهد. سبزها به یک محیط اجتماعی برتر می اندیشند.
● تفکر حزبی و پرهیز از توتالیتاریسم
احزاب فعال امروز در جوامع مدرن دموکراسی را اصل اساسی و بنیادین جامعه می دانند و تنها فعالیت در این فضا را موثر می دانند. رویکرد اصلی در فلسفه سیاسی نوین، نوعی تکثرگرایی سیاسی با توجه به اصول موضوعه سیاسی است. غربی ها امروز بیش از گذشته مراقب هستند تا صحنه سیاسی اروپا بار دیگر شاهد یک تلقی اجباری و واحد که همگان در برابر آن سر تعظیم فرود بیاورند، نباشد. سیطره حزب کمونیسم بر نیمی از اروپا تقریباً برای بیش از نیم قرن و به وقوع پیوستن بزرگ ترین فجایع انسانی، سیاسی و از میان رفتن بسیاری از متفکران و دانشمندان و سرمایه های مادی انسانی توسط فاشیسم برآمده از ناسیونال سوسیالیسم آلمانی و در نهایت جنگ ویرانگر جهانی دوم، غربیان را به این حقیقت رهنمون کرده که تنها در یک جامعه باز و چندصدایی است که می توان بنیان های نظریه «انسان مدنی بالطبع» را محکم و استوارتر کرد.
● تاریخ سیاسی ایران و سیاست مدرن
دولت های ایرانی از همان زمانی که وجود مستشاران نظامی و سیاسی دول غربی را در کنار خود احساس کردند به تقلید و تاثیر از نظام های حکومتی در غرب به تدریج دست به تغییر ساختارهای حکومتی خود زدند. تشکیل مجلس در دوره قاجار و همچنین ایجاد عدلیه به سبک اروپایی را می توان از آن دسته تاثیرات تفکر سیاسی اروپایی دانست. جریان هایی از این نوع ماهیت حکومت را سکولار می کرد. شاه دیگر به معنای ظل الله نمی توانست اتوریته گذشته را حفظ کند و نهادهای مدنی که البته شاکله یی کاملاً ابتدایی داشتند قادر بودند به مطالبات مردم در سطحی کاملاً ساده رسیدگی کنند. ریشه های اصلی و ابتدایی حزب گرایی در سیاست ایران نیز به همان دوران بازمی گردد. شاید به تعبیر بسیاری از مورخان و جامعه شناسان حزبی، دو حزب عامیون و اعتدالیون که از همفکری دو طیف مختلف از نخبگان ایران به وجود آمده بودند، برای اولین بار توانستند مفهوم ناقص حزب را در فضای سیاسی ایران تثبیت کنند.
● حزب و جنبش؛ تاملی در دو واژه
آن چیزی که در تاریخ احزاب جوامع مدرن نمود دارد نهادینه بودن احزاب است. حزب به مثابه یک ساختار مراحل مختلفی را طی می کند تا به ساختار واقعی مفهوم حزب برسد. این مراحل به طور کلی در یک پارادایم قالب قرار می گیرند. خانه ابتدایی این پارادایم ایده اصلی یا اولیه است. ایده اولیه براساس نوع ضرورت ها، نیازها و فضای فرهنگی سیاسی جامعه شکل می گیرد. هنگامی که ایده جامه عمل بر تن کند، ابتدا به صورت جنبش سیاسی یا اجتماعی در عرصه و فضای سیاسی جامعه مطرح می شود. سپس نخبگان جنبش با بررسی عرصه های مختلف سیاسی و همچنین برخورد فکری با نخبگان مستقل جامعه، از حرکت جنبش کم می کنند و مشغول معماری و ساختن فکری ساختمان حزب می شوند. به تدریج در این مرحله از حرکت های زائد جنبش کاسته می شود و به صورت یک نهاد مستقل و خودایستا اعلام وجود می کند.
این شرایط سکون اولیه که در آن دیگر تحرکات زائد و تنش های جنبش به چشم نمی خورد، شرایط و عرصه یی را به وجود می آورد که حزب و نخبگان حزبی بتوانند به آینده نگری و ایجاد شرایط بهتر حزبی بیندیشند که این دوره همان دوره انتقال از جنبش به نهادینه شدن و در نهایت تولد حزب است. در جنبش، تامل و تفکر روی مسائل سیاسی اصیل و آینده نگری و دوراندیشی نسبت به مرحله نهادینه تقریباً صفر به چند است. نخبگان جنبش اگر نتوانند شرایط سکون را در نهاد مطلوب خود ایجاد کنند چه بسا هرگز نتوانند و نخواهند توانست ساختمان یک حزب را پی ریزی کنند و چه بسا عقاید و باورها و تحلیل های آنها به حد بسیار ابتدایی سطحی و اصولاً اشتباه تنزل پیدا می کند.
● حزب ایرانی یا جنبش ایرانی
نگاهی به تاریخ معاصر و کنونی ما مهر تاییدی بر این حقیقت می زند که ما هنوز یک حزب به معنای اصیل کلمه نداشته ایم. احزاب ما جنبش ها و تشکل هایی بوده و هستند که براساس مقتضیات و ضرورت های دوره های مختلف به صورت تشکل یا جنبش خودنمایی کرده اند. اما به دلیل فقر تئوریک و علمی نخبگان سیاسی هرگز نتوانسته اند مدارج حزبی تا حد نهادینه شدن را بپیمایند. مساله اساسی که در آسیب شناسی جنبش ها اهمیت دارد آن است که جنبش ها به دلیل آنکه برای بقای خود تحرکات زیادی به خرج می دهند، طی این پروسه و فرآیند تحرکات، در میان جنبش های برتر قطعاً برخوردهایی از حیث فکری و کلامی صورت می گیرد. در این شرایط چون احزاب هنوز پایه های اعتقادی خود را محکم نکرده اند لذا جنبشی در این میان تفوق و برتری می یابد که از خود انرژی و پتانسیل اجتماعی، فرهنگی و فکری بیش از سایر جنبش های احزاب نما مصرف کرده باشد. آنگاه این توهم جنبش برتر و همچنین سایر جنبش ها را دربرمی گیرد که فضای تبادل آرا و نظریات سیاسی فضایی کاملاً حزبی است. نگاهی به تاریخ جنبش های احزاب نما در ایران بعد از انقلاب ۵۷ دقیقاً شاهد مثالی بر این پروسه است.
● جنبش های ایرانی، قحطی نخبه و تنفس در یک فضای واحد حزبی
مشکل اساسی اکثریت قریب به اتفاق جنبش های حزب نمای ایرانی در دو دهه گذشته فقدان یک لیدر و رهبر فکری کارآمد در داخل جنبش ها بوده است. یک نخبه حزبی نه تنها باید شرایط عام یک نخبه سیاسی را داشته باشد بلکه باید تصویری دقیق و معتبر از فضای سیاسی موجود (هم در داخل کشور و هم در امور بین الملل و سیاست خارجی) داشته باشد. نخبگان حزبی باید با توجه به ساختار امنیتی جامعه نه تنها جامعه را به طرف خودمحوری سوق دهند بلکه باید با خوی و خصلت دموکرات منشانه در ترقی و پیشرفت اقتصاد جامعه در سطح کلان و همچنین ترفیع سطح رفاه و آگاهی اجتماعی مردم موثر باشند. جنبش های احزاب نمای ایرانی در کلیت دو جنبش راست و چپ هرگز به صورت جدی نتوانسته اند در برابر بحران های داخلی و خارجی نقش یک نخبه یا لیدر تمام عیار را بازی کنند. آینده نگری این نخبگان در مورد مسائل داخلی اعم از اقتصادی، سیاسی و خصوصاً فرهنگی اغلب در حد مردم ساده کوچه و بازار است و چه بسا آینده نگری آنها در مورد مسائل بین الملل در بسیاری از موارد کاملاً متفاوت جلوه کرده است.
این فضا و این نحوه عملکرد حزبی خصوصاً از نیمه دوم دهه ۶۰ به بعد با تغییر ساختار حکومت شدت مضاعفی به خود گرفته است. دو جنبش قالب چپ و راست به علت تعصبات خاص خود هرگز نخواسته و نمی خواهند از نخبگان آکادمی ها به نحو شایسته و مطلوب استفاده کنند. در چنین فضایی نخبگان اصیل آکادمی ها هم سعی می کنند مستقل و فارغ از جوگرفتگی های سیاسی به پژوهش های خود بپردازند و کمتر در مناقشات جنبش ها نقش ایفا کنند.
● جنبش های ایرانی و فلسفه سیاسی پست مدرن
در حالی که بسیاری از مفاهیم پست مدرن سیاسی، در جوامع مدرن فقط به صورت مکتوب و ایده های فکری مطرح می شوند و نظام های سیاسی مدرن ترجیح می دهند بافت سیاسی حاکم را تغییر ندهند، روشنفکران و نخبگان جنبش های ما ترجیح می دهند برای عرض اندام در برابر نخبگان جنبش های رقیب ژست تفکر بگیرند و از لیوتار، فوکو، دریدا و مکینتایر با کمال اطمینان سخن بگویند، بدون آنکه علم وافی و کافی نسبت به بنیان های تفکر سیاسی غرب داشته باشند. وجود چنین شاخصه های بارزی در تفکر سیاسی امروز جامعه ما، نه تنها نویدبخش یک جامعه حزبی نیست بلکه آینده حزب در جامعه ایران را هم کاملاً زیر سوال می برد.
جنبش های غالب و اصلی امروز ایران نیاز به یک آسیب شناسی جدی و اساسی دارند. این گونه تحرکات عقیم درست در فضایی اتفاق می افتد که تقریباً از سال ۷۶ به بعد ما با شعار توسعه سیاسی مواجهیم. اما همان طور که شاخصه ها و مولفه های شعار مردمسالاری در هاله یی از ابهام است، مفاهیم بومی و ابتدایی توسعه سیاسی هم از این قاعده مستثنی نیست. نخبه گرایی و افزایش سطح آگاهی نخبگان حزبی و همچنین از میان برداشتن خصومت های عشیره یی در کارکردهای حزبی شاید بتواند یأس را از فضای اعتماد مردم به احزاب فرو بکاهد و جامعه را با مساله ضرورت یک حزب به مثابه یک ساختار واقعی در صحنه سیاست جامعه مواجه کند.
محمد میلانی

منابع
۱- تشکیل سرمایه و تفکر اقتصادی احزاب و گروه های سیاسی در ایران، علیرضا اقبالی، چاپخش ۱۳۸۱
۲- بحران مدرنیسم، طلوع پست مدرنیته، ما کجا ایستاده ایم، ساناز فولادوند، نشریه فکر نو، شماره دوم بهمن ۱۳۷۷
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید