پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

گروه چریکی در راستای مرجعیت


گروه چریکی در راستای مرجعیت
بنیانگذاران گروه فلاح از مبارزانی بودند که از اواخر دهه ۴۰ در صحنه مبارزات سیاسی و مسلحانه حضور فعالی داشتند و به واسطه مقبولیت و جاذبه یی که سازمان مجاهدین خلق در میان نیروهای مذهبی داشت، به عنوان عضو یا طرفدار با این سازمان همکاری می کردند و تا هنگام ظهور گروه فلاح و ضرورت تشکیلاتی مستقل در فعالیت های سیاسی گوناگون شرکت داشتند.
از کسانی که به عنوان بنیانگذاران گروه می شود به آنها اشاره کرد می توان از مرتضی الویری و حسن منتظرقائم نام برد. اما عنصر تعیین کننده و کلیدی در تشکیل این جریان مرتضی الویری بود. وی از همان سال های اواخر دبیرستان از طریق برخی از دوستانش که هوادار آیت الله (امام) خمینی بودند، با افکار و اندیشه های ایشان آشنا شده بود. از سویی بریز و بپاش های رژیم او را به مسائل سیاسی- مذهبی کشانده و به تبع آن به جریان امام جذب شد. افرادی که بعدها به عضویت گروه فلاح درآمدند در آغاز همراه مرتضی الویری انجمن کاوش های دینی و علمی را در دماوند ایجاد کردند و در آنجا به فعالیت می پرداختند. از طریق این انجمن رساله امام توزیع می شد به طوری که به تدریج دماوند به صورت مرکزی برای توزیع رساله درآمد. از سوی دیگر این مرکز پایگاهی شد برای جوانانی که در سال های بعد وارد مبارزات سیاسی- مذهبی در دانشگاه ها می شدند.
مرتضی الویری در سال ۱۳۴۶ در رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) پذیرفته شد و فعالیت های مذهبی خود را از طریق انجمن اسلامی ادامه داد. در این دوران دو شخصیت مهم در محافل روشنفکری دانشگاهی تاثیر عمده یی داشتند؛ یکی مهندس مهدی بازرگان که حرکت خود را از طریق کتاب های مختلفی که می نوشت یا سخنرانی هایی که در انجمن ها انجام می داد، از سال ۴۴-۴۳ آغاز کرد و دیگری دکتر علی شریعتی که از دید جامعه شناسی، اسلام را مطرح می کرد. این دیدگاه ها در میان دانشجویان بازتاب بسیار وسیع و گسترده یی داشت.
در این زمان فعالیت سیاسی نیروهای مذهبی و غیرمذهبی علیه رژیم در دانشگاه ها مشترکاً انجام می شد که نمود آن را می توان در اعتصابات دانشجویی علیه گران شدن بلیت شرکت خط واحد اتوبوسرانی یا تعطیلی کلاس های دانشگاه در روز ۱۶ آذر دید.
در سال ۱۳۴۹ که اندیشه نبرد مسلحانه شکلی عملی به خود می گرفت، الویری و چند تن از چهره های فعال مبارزاتی تصمیم گرفتند برای مبارزه علیه رژیم تشکیلات جدیدی را پی ریزی کنند. اهداف اولیه این تشکیلات گسترش آگاهی عمومی درباره ضعف های حکومت و ایجاد زمینه برای انجام نبرد مسلحانه بود.
فعالیت گروه در جهت تبلیغ افکار امام خمینی بود. گروه معتقد بود اگر تفکر امام ترویج شود، گام مهمی در جهت آگاه سازی افکار عمومی مردم ایران برداشته است. بدین جهت از طریق آیت الله امامی کاشانی با آیت الله سعیدی مرتبط شد که در مسجد امام موسی بن جعفر(ع) نماز جماعت اقامه می کرد. از طریق ایشان گروه نوارهای امام خمینی را تهیه کرده و پس از پیاده کردن و تکثیر، آن را در دانشگاه ها توزیع می کرد. در فروردین ۱۳۵۰ اعضای گروه در جریان این فعالیت ها دستگیر شدند. چندی بعد مرتضی الویری با گذراندن دوران بازجویی و انکار ارتباط تشکیلاتی با اعضای گروه و فعالیت بعضی از دوستانش در خارج از زندان برای رهایی وی، سرانجام آزاد شد در حالی که بعضی از اعضای گروه تا شش ماه به حبس محکوم شده بودند. با ضربه خوردن تشکیلات گروه، الویری درصدد برآمد با توجه به روابطی که با بعضی از اعضای سازمان مجاهدین خلق چون مجید شریف واقفی و وحید افراخته داشت، وارد تشکیلات این سازمان شود. سرانجام پس از چند مرحله قرار و دیدار با وحید افراخته، در زمستان ۱۳۵۰ این همکاری صورت عملی به خود گرفت
او با توجه به شناختی که از جامعه آن روز خود داشت، می دید چگونه رژیم برای انحراف نسل جوان میدان را برای انتشار نشریات مبتذل باز گذاشته است. او با احساس مسوولیت در برابر وضعیت فرهنگی جامعه پیشنهاد انفجار مجله «این هفته» را به سازمان مجاهدین خلق داد. از سوی سازمان این پیشنهاد پذیرفته شد. سپس خود وی دفتر مجله را شناسایی کرد و اطلاعات آن را به وحید افراخته داد. چند روز بعد دفتر مجله منفجر شد. این انفجار با واکنش مثبتی در جامعه پدیدار و دفتر مجله برای همیشه تعطیل شد. در ۱۵ مرداد ۱۳۵۱ در اثر دستگیری یکی از اعضای سازمان، ارتباط الویری با اعضای سازمان برملا و مجدداً دستگیر شد. طی دوران دوم زندان او توانست با سران جریان های سیاسی چون بیژن جزنی و مسعود رجوی تماس نزدیکی برقرار کند و دیدگاه های سازمان را مستقیماً به نقد و بررسی بگذارد. بعد از این برخوردهای عقیدتی، الویری به این نتیجه رسید که زیربنای تفکر سازمان مبتنی بر ماتریالیسم دیالکتیک بوده و با ایدئولوژی اسلامی انطباق ندارد.
ولی چند ماه پس از آزادی مجدداً برای سومین بار دستگیر و مدت هشت ماه و نیم بدون هیچ گونه محکومیتی در زندان اوین محبوس شد. در تابستان ۱۳۵۲ الویری و تعداد دیگری از همفکرانش چون حسن منتظرقائم در زندان تصمیم گرفتند با توجه به انحرافی که در سازمان مجاهدین خلق به وجود آمده است، جریان سالمی را پایه ریزی کنند. در سال ۱۳۵۲ الویری در حالی از زندان آزاد شد که مصمم بود همراه همفکرانش، تشکیلات گروه فلاح را راه اندازی کند. او پس از پایان تحصیل به خدمت سربازی رفت. وی در این دوران درصدد بود نیروهای مستعد را شناسایی کند و به عضویت گروه فلاح درآورد. افرادی که در این دوره جذب تشکیلات گروه فلاح شدند، عبارت بودند از حسن سعادت که دیپلمه وظیفه بود، علی اژه ئیان که افسر وظیفه بود و کمک اقتصادی نیز به گروه می کرد، باقر ذهبیون و نادر حلیمی. مرتضی الویری در سال ۱۳۵۴ پس از سپری کردن دوران سربازی اش به تهران بازگشت. این در حالی بود که اوضاع کاملاً دگرگون شده بود. جریان انشعاب سازمان مجاهدین در زندان شکل گرفته و بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیکی که بیانگر تغییر ایدئولوژی سازمان به مارکسیسم بود، منتشر شده بود. گروه فلاح در چنین شرایطی در نبود یک تشکیلات انقلابی و مذهبی، جلسات مختلف و فشرده خود را آغاز کرد.
گروه فلاح تبعیت از مرجعیت امام را از اصول کلی تشکیلات خود قرار داده بود و رساله امام و کتاب ولایت فقیه را سرلوحه کارش قرار داد. تک تک افراد در این تشکیلات برنامه یی مشخص داشتند. آنها باید در آخر هفته گزارش فعالیت خود را به گروه می دادند. برنامه گروه به صورت جدولی رمزگونه تنظیم شده بود و اعضا از طریق آن می دانستند چه زمانی ورزش و عبادت کنند و چه ساعتی به سایر فعالیت ها بپردازند. گروه در برنامه خود، مطالعه قرآن و نهج البلاغه را نیز لحاظ کرده بود. همچنین برای افراد کم کار و خاطی نیز روش های تنبیهی در نظر گرفته شده بود. خودسازی یکی از اصول مهم گروه بود که در میان تمام اعضای تشکیلات فلاح به آن توجه خاصی می شد. از آنجا که هدف گروه، فلاح و رستگاری انسان بود به اصل «خودسازی» اهمیت زیادی داده می شد. در اوایل سال ۱۳۵۴ گروه فلاح با گروه مهدویون، از گروه های انشعابی مجاهدین خلق، آشنایی و تماس پیدا کرد و زمینه های همکاری بیشتر و ادغام گروه فلاح در تشکیلات مهدویون مطرح شد. اما با متلاشی شدن گروه مهدویون به وسیله عوامل ساواک، این اتحاد و ادغام عملی نشد. از آنجا که مشروعیت مبارزه مسلحانه پس از انحراف ایدئولوژیک سازمان زیر سوال رفته بود، به همین سبب استراتژی مبارزه مسلحانه مورد تشکیک و چون و چرا واقع شد. از طرفی مرجعیت امام خمینی از مبانی اولیه و اساسی تفکر گروه محسوب می شد. برای آگاهی از انطباق خط مشی گروه با نظرات امام و استفاده از رهنمودهای ایشان در مبارزه، در اواخر سال ۱۳۵۵ عازم خارج از کشور شدند. علاوه بر این گروه درصدد بود از این طریق مبارزه در داخل و خارج از کشور را با تماس با گروه های مبارز خارج از کشور هماهنگ سازد و زمینه کلی برای آموزش نظامی اعضای گروه در اردوگاه های لبنان و فلسطین را آماده سازد. گروه فلاح رهنمودهای لازم در مبارزه را در این ملاقات ها از مرجع و امام خود گرفت. در این ملاقات ها امام در مورد مبارزه مسلحانه و جنگ چریکی، نظر ارشادی و نه فتوایی خود را بدین صورت بیان کردند؛ «مبارزه به این شکل نیروها را فشل و پراکنده خواهد کرد.»
ایشان با توصیه یک مشی فرهنگی و آگاهی بخش، منطق استفاده از اسلحه را رد کردند و در مورد اینکه گروه فلاح برای حل مسائل ایدئولوژیک و دیگر مسائل به چه کسی مراجعه کند، پاسخ دادند به آقای مطهری یا افرادی که ایشان معرفی کنند، مراجعه کنند و نیز نیازهای اقتصادی گروه از طریق سهم امام و اموال بخش خصوصی و دولتی رفع شود.
بدین ترتیب گروه فلاح با اتخاذ استراتژی جدیدی در مبارزه، عملاً مشی فرهنگی را جایگزین مشی مسلحانه چریکی کرد. گروه فلاح که تا پیش از توصیه امام شهید مطهری را فردی غیرسیاسی می دانست که اصلاً در فضای سیاسی جامعه تنفس نمی کند، از طریق آقای امامی کاشانی، باب آشنایی را با وی گشود و پس از آن هفته یی یک بار جلساتی درباره مسائل اعتقادی و مسائل دیگر با ایشان داشته و بدین طریق رهنمود می گرفت.
در اواخر سال ۱۳۵۶ در حالی که گروه در تیم های مختلف فعالیت خود را توسعه می داد، دو تن از اعضای گروه به طور جداگانه و ظاهراً بدون ارتباط با هم با مقداری از اسناد و مدارک گروه دستگیر شدند. نادر حلیمی یکی از دستگیرشدگان گروه بود که برای فراگیری شیوه های جاسازی در یک کارگاه نجاری کار می کرد. دیگری حمید فغفورمغربی دانشجوی مهندسی شیمی دانشکده فنی بود. با دستگیری حلیمی و مغربی دو تن از اعضای گروه فلاح، احتمال زیادی می رفت الویری نیز توسط ساواک دستگیر شود. این مساله با مراجعه ماموران ساواک به منزل پدر ایشان جدی تر شد. به ناچار پس از مشورت با اعضای گروه تصمیم گرفته شد الویری با همسرش که او نیز عضو گروه فلاح بود، از کشور فرار کنند.
آنها پس از تهیه بلیت دمشق، صبح روز بعد هنگامی که در فرودگاه برای پرواز آماده شده بودند، به وسیله نیروهای ساواک شناسایی و دستگیر شدند. همسر الویری را پس از چند روز آزاد کردند اما خود وی سرانجام در فروردین ۱۳۵۷ آزاد شد، در حالی که ساواک به اطلاعات جدیدی از گروه دست نیافته بود. از آن پس ساواک الویری را در شبکه پلیسی خود قرار داده و دستور داده بود تا شناسایی کامل تشکیلات گروه، او را دستگیر نکنند. در این ایام مردم در یک جنبش همگانی تحت رهبری امام آخرین ضربات خود را بر پیکر فرسوده رژیم وارد می کردند. گروه فلاح هم با ارتباطی که با روحانیت مبارز تهران برقرار کرده بود، به وسیله شهید مطهری و دیگران نظرات و پیشنهادات خود را ارسال و از همین راه طرح های خود را برای بسیج هر چه بیشتر مردم مطرح می کرد و نیز دست به ساختن و آزمایش مواد منفجره زده و در تلاش بود بازوی نظامی گروه را مهیا سازد.
ارتباط با سایر گروه های مسلمان یکی دیگر از برنامه های گروه فلاح بود. با هدف پیشبرد امور فرهنگی با گروه فجر اسلام ارتباط برقرار شد و بیانیه ها، اطلاعیه ها و اعلامیه های زیادی با عناوینی چون مسلمانان متعهد، مسلمانان آگاه و دانشجویان دانشگاهی، برای آگاهی هر چه بیشتر مردم منتشر شد.
در این ایام گروه فلاح حجم تبلیغاتی زیادی داشت و با مرکز قرار دادن دماوند و تکثیر اعلامیه های زیادی در آنجا در بسیاری از شهرها این اعلامیه ها توزیع می شد.
گسترش راهپیمایی ها و تظاهرات، گروه فلاح را هر چه بیشتر به متن مبارزات مردم نزدیک تر کرد. این گروه ها با داشتن نیروهای متخصص و فنی به تدریج تدارکات فنی راهپیمایی ها را برعهده گرفت. تیمی از آنها به عنوان مسوول تدارکات فنی از آن پس مسیر راهپیمایی را پوشش صوتی می داد و این کار ثابت تیم فنی گروه فلاح تا پیروزی انقلاب اسلامی بود.
با اعلام بازگشت امام و سخنرانی ایشان در بهشت زهرا، باید گستره وسیعی از بهشت زهرا پوشش صوتی داده می شد. گروه تعدادی از نیروها را که از فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی بودند، بسیج کرد. آنها شب ها در بهشت زهرا می خوابیدند تا صبح ها بتوانند کار خود را زودتر شروع کنند. بدین ترتیب با تلاش شبانه روزی تیم های مختلف، گروه به امکانات صوتی پیشرفته یی مجهز شد. همچنین گروه فلاح به عنوان یک کار نو و ابتکار جدید، برای اولین بار شبکه یی تلویزیونی ایجاد کرد که خیابان عین الدوله و اطراف مدرسه علوی را تحت پوشش قرار می داد.
انقلاب اسلامی به روزهای سرنوشت ساز خود نزدیک می شد و بسیاری از گروه های مبارز مسلمان چون قطره یی به دریای خروشان مردم پیوسته بودند. اعضای گروه فلاح نیز همراه توده های مردم در گشودن دژهای نظامی دشمن و مراکز حساس آن سهم بسزایی ایفا کردند و با اتحاد با سایر گروه های مبارز مسلمان، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را پدید آوردند.
جلیل امجدی
منابع
۱- خاطرات مرتضی الویری، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۷۵
۲- تاریخچه گروه های تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مجاهدین انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۶۱
۳- جنبش مسلحانه در ایران، جلیل امجدی، پایان نامه کارشناسی ارشد، ۱۳۷۸
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید