سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


عیار ترس


عیار ترس
۱) «عیار ۱۴» فیلمی در مورد ترس است. ترسی که با آزاد شدن «منصور» از زندان «فرید» را لحظه یی رها نمی کند و آنقدر او را به تقلا وامی دارد تا بالاخره به کام مرگ کشیده می شود. فرید که صاحب طلافروشی در یکی از شهرهای کوچک اطراف تهران است چند سال پیش منصور را که برای فروش ً طلای دزدی به مغازه اش آمده بود به پلیس لو داده است. منصور بعد از تحمل حبس از زندان آزاد شده و با رسیدن خبر آن به فرید ترسی جنون آمیز وجودش را فرا می گیرد. ترس از کشته شدن به دست منصور. فیلم در حقیقت تصویر تلاش رقت بار فرید برای فرار از ترسی است که در خلال روایت دلیل آن به مرور آشکار می شود. چند سال قبل، فرید که قصد خریدن اجناس دزدی را داشته است، ناگهان منصرف می شود و با انگیزه یی نامشخص تصمیم می گیرد منصور را گرفتار پلیس کند. او با کمک یکی از همسایگانش - آقا جعفری - به گونه یی در برابر پلیس ظاهرسازی می کند که گویی فرید کاسبی درستکار است و هرگز قصد خرید مال دزدی را نداشته است. منصور گرفتار می شود و جمله یی انتقام جویانه که هنگام دستگیری می گوید، به ریشه تمام نگرانی های امروز فرید مبدل می شود؛ من بالاخره برمی گردم ،
پرویز شهبازی ابتدا قلمروی محدود برای روایت خویش خلق می کند. شهر کوچکی که در آن مغازه فرید قرار دارد. ورود منصور به این شهر، بازی را آغاز می کند که در آن فرید، همسر و دخترش، زن صیغه یی اش و دوستش احسان در آن مبدل به امکان های بالقوه شکل گیری روایت می شوند. در حقیقت نسبت فرید با دوستان و اعضای خانواده اش در ارتباط با تصور و توقعی - انتقام- که از منصور دارد نیروی محرک و مولد جغرافیایی روایی است که در آن هرگونه اصطکاک «منصور» با «فرید» و شخصیت های وابسته به او می تواند به الگویی احتمالی برای ایجاد خط اصلی روایت بدل شود. خطی که از سکانس آغازین فیلم یعنی تصویر اعلامیه فوت فرید بر پشت شیشه ماشینی مخاطب را در برابر این پرسش قرار داده است که فرید چرا و چگونه مرده است؟
شهبازی این تکنیک اطلاع رسانی را به شکل استادانه یی در فیلم قبلی اش «نفس عمیق» به کار گرفته بود. در «عیار ۱۴» ترس فرید از مرگ و مواجهه احتمالی اش با منصور همان کارکردی را دارد که تصویر پسر یا دختری غرق شده با موهای بلند در سد لتیان در فیلم نفس عمیق داشت.
نقاطی همچون برخورد منصور با مینا - زن صیغه یی فرید- در شب برفی، هم اتاق شدن احسان و منصور و شکل رابطه آنها با هم ، عبور منصور از جلوی مدرسه طلا فرزند فرید و در نهایت چشم تو چشم شدن فرید و منصور از پشت ویترین در شب که فرید را تا حد مرگ می ترساند هرکدام به دلیل شکل اطلاع رسانی شهبازی در عیار ۱۴ این امکان بالقوه را در بطن خویش دارد که به نقطه اوج و درگیری اصلی فیلم بدل شود یا ما را در مسیر آن قرار دهد؛ اما شهبازی مرگ فرید را هوشمندانه در طول عناصری قرار می دهد که از ابتدای فیلم جلوی چشم ما بوده است؛ برف، برفی سپید و هولناک که بی امان می بارد. راه ها را مسدود می کند و در نهایت موجب می شود توقف ماشین فرید در کنار تانکر تریلی که جاده را مسدود کرده در نهایت او را از بین ببرد. به ویژه آنکه در ادامه در می یابیم منصور هیچ قصدی و نقشه یی برای قتل فرید نداشته و در حقیقت فرید تنها قربانی ترس خویش شده است.
با این حال آنچه «عیار ۱۴» را جدا از برخی نکات اجرایی همچون صحنه مهم انفجار ماشین و تانکر تریلر که اصلاً خوب از کار نیامده است در حوزه فیلمنامه نیز آسیب پذیر نشان می دهد، ماهیت مکانیکی و تخت انتخاب های فیلمنامه است. شهبازی می توانست بر مبنای امکانات بالقوه فیلمنامه خویش پیچش های ظریف تر و خلاقانه تری به تقابل های موجود در فیلمنامه اش بدهد و فضای آن را از مهندسی خشک و تخت فعلی خارج کند. به ویژه آنکه تکیه و تاکید او در مورد عمق شخصیت ها چندان در خدمت روایت قرار نمی گیرد و از بزنگاه های تعلیق آور بسیاری چشم می پوشد تا «عیار ۱۴» در مرتبه یی پایین تر از «نفس عمیق» قرار گیرد.
۲) وقتی هنرمندی یک شاهکار خلق می کند سهمی برابر از شیرینی موفقیت و ترس حفظ تعادل و پس نرفتن در جانش می نشیند. این درست وضعیتی بود که پرویز شهبازی را از سال ۱۳۸۲ و پس از ساخت فیلم خیره کننده و فراموش نشدنی «نفس عمیق» زمین گیر کرد. او در طول این پنج سال هیچ فیلمی نساخت و تنها نمود بیرونی فعالیت حرفه یی اش در سینما نوشتن فیلمنامه «به آهستگی» بود که مازیار میری آن را کارگردانی کرد. شاید حساسیت و نگرانی شهبازی از برآورده شدن یا نشدن توقع بالایی که در تماشاگران و علاقه مندان سینمایش ایجاد کرده بود تا حدودی انفعالش را توضیح می داد، اما این راضی کننده نبود. واقعیت این است که ترس از عدم موفقیت هزار بار بدتر از شکست خوردن است. ترسی که روح را می خورد و ابتکار عمل را ضایع می کند. همان طور که «فرید» در «عیار ۱۴» آنقدر می ترسد که ناخواسته خود را به مهلکه مرگ می کشاند. ترس شهبازی و ترس «فرید» شباهت های زیادی به یکدیگر دارد با این تفاوت بزرگ که شهبازی بالاخره طلسم را شکست و فیلم جدیدی ساخت و تمام ترسش را همراه فرید در شعله های آتش سوزاند؛ اتفاقی که می توانست خیلی زودتر بیفتد و رهایی و آزادی را دوباره به فیلمساز محبوب ما بدهد. درست است که «عیار ۱۴» نمی تواند لذتی مابه ازای تماشای فیلم قبلی او داشته باشد اما در این فیلم نیز با فیلمساز دست و پا بسته یی روبه رو نیستیم. «عیار۱۴» فیلم دوران انتقال و گذار شهبازی است. فیلمی است با موضوع ترس و برای شهبازی بیشتر رفتاری است که برای غالب شدن بر ترس، ناگزیر از ساخت آن بوده است. گیریم چند سالی دیرتر؛ حالا همه چیز تمام شده است. فیلم ساخته شده و تماشاگران آن را دیده اند. درست مثل کارنامه یی که پس از یک ترم تحصیل به دست کسی می دهند. مهم این نیست که چه اتفاقی افتاده است، مهم این است که بالاخره این چرخ دوباره چرخیدن آغاز کرد تا شاید در مسیر آتی اش نقش های شگفت انگیزتر بیافریند. باور کنید آقای شهبازی عزیز.
امین عظیمی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید