جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


تاریخ عمران خوزستان


تاریخ عمران خوزستان
خوزستان از استان‌های ویژه ایران زمین است که به غیر از داشتن منابع غنی نفت به واسطه وجود رودهای بزرگ و نسبتا پرآب، شرایط مساعدی برای توسعه و آبادانی داشت.
در دهه ۱۳۳۰ و پس از آنکه فضای سیاسی در ایران آرامش ظاهری را تجربه می‌کرد و درآمدهای حاصل از صادرات نفت نیز روندی رو به رشد داشت و همچنین کمک‌های فنی و اقتصادی آمریکایی‌ها برای بیرون نگه داشتن ایران از حوزه نفوذ کمونیست‌ها را پیگیری می‌کرد، عمران خوزستان در دستور کار قرار گرفت. علاوه بر این منطقه، البته در برنامه‌های توسعه ۵ ساله اول تا پنجم رژیم گذشته «برنامه‌های عمران» منطقه‌ای به مثابه یک استراتژی اجرا می‌شد. برنامه عمران خوزستان به دلیل اهمیتی که دارد، از جذابیت تاریخی فوق‌العاده‌ای برخوردار است. با توجه به اینکه دسترسی به منابع دست اول در این عرصه مربوط به خاطرات کسانی است که در آن سال‌ها مناصب اجرایی را در اختیار داشتند، از نقل آنها گریزی نیست. آنچه از این پس در چند شماره درج خواهد شد، خاطرات عبدالرضا انصاری است. تاسیس سازمان آب و برق خوزستان از نخستین گام‌ها در مسیر یادشده است که این سیاستمدار رژیم گذشته در خاطرات خود آن را بیان می‌کند. بدیهی است که این خاطرات به دلیل گذشت زمان و بازگویی مستقیم با برخی اغراق‌ها، افراط و تفریط‌ها و پنهان‌سازی‌ها همراه است.
● در هفتم شهریور ماه سال ۱۳۳۹
(۲۹ اوت ۱۹۶۰) دولت دکتر منوچهر اقبال مستعفی و مهندس جعفر شریف امامی، وزیر صنایع و معادن کابینه او، مامور تشکیل دولت شد. در زمانی که در دولت دکتر اقبال مسوولیت وزارت کار را به عهده داشتم در مورد قرارداد پیشنهادی یک شرکت آلمانی جهت تاسیس کارخانه ذوب‌آهن بین ایشان و من که عضویت کمیسیون رسیدگی به این قرارداد را داشتیم برخوردی شد. بدین معنی که در اثر تذکرات من درباره نقایص آن پیشنهاد مذاکرات حادی در هیات دولت بین ما انجام گرفت، ولی بعدا ایشان به نظراتی که ابراز شده بود توجه کردند و پیشنهاد را برای تجدید نظر از هیات دولت پس گرفتند. با این سابقه تردید داشتم که از من برای شرکت در دولت جدید دعوت کنند. حدس من درست درآمد و در روز نهم شهریور ۱۳۳۹ دولت جدید به حضور پادشاه معرفی شد و دکتر احمدعلی بهرامی، معاون پارلمانی وزارت کار، به سمت وزیرکار تعیین شد. آقای مهندس خسرو هدایت که در دولت سابق سمت معاونت نخست‌وزیر و سرپرست سازمان برنامه را داشت در سمت خود ابقا شد.
دو روز پس از معرفی هیات دولت آقای خسرو هدایت به دیدن من آمدند. سوابق آشنایی ایشان با من به جلسات هیات دولت و دیدارهای رسمی ‌محدود می‌شد، به همین جهت این عمل ایشان برایم بسیار غیر منتظره بود. آقای خسرو هدایت که فردی مودب و خوش برخورد بود با مهربانی کامل گفت وقتی هیات دولت معرفی شد خیلی متاسف شدم که شما را در بین اعضای دولت جدید ندیدم، زیرا در این مدتی که در دولت بودید از دور مراقب شیوه کارکردن و نظرات شما در امور مملکتی بودم. نحوه برخورد شما با مسائل مختلف مرا برآن داشت که امروز اینجا بیایم و به شما پیشنهاد کنم که سرپرستی بزرگترین طرح سازمان برنامه را که موفقیت آن اثرات زیادی در برنامه‌های آینده عمرانی کشور خواهد داشت، به عهده بگیرید. در این مورد با آقای نخست‌وزیر هم صحبت کرده‌ام و ایشان صددرصد موافقت دارند. حقوق و مزایای شما برابر حقوق و مزایای وزرا خواهد بود و کلیه اختیارات لازم را هم برای اجرای کار خواهید داشت. ضمنا یکی دیگر از دلائل انتخاب شما برای سرپرستی این سازمان این است که چنانچه در آینده به سمت دیگری مامور شدید اشخاص غیر واجد شرایط خود را کاندید این سمت نکنند و سطح مدیریت آن همیشه درسطح وزرای سابق باقی بماند. سوال کردم ممکن است توضیح بیشتری در این باره بفرمایید؟ گفتند موضوع برنامه عمران خوزستان است که همان‌طور که می‌دانید از چهارسال و نیم پیش توسط سازمان برنامه به مرحله عمل درآمده است. اینک، به موجب قانونی که از مجلسین گذشته است سازمان جدیدی به نام سازمان آب و برق خوزستان با اساس نامه خاصی به وجود آمده که هنوز تشکیل نشده است. وظیفه این سازمان این است که کلیه کارهایی را که تاکنون انجام گرفته تحویل بگیرد و به عنوان یک سازمان مستقل قانونی و تشکیلاتی، مانند شرکت ملی نفت، وظیفه عمران و آبادی خوزستان را که از مهم‌ترین مناطق زرخیز کشور است به عهده بگیرد.
چون در آن زمان در جست‌وجوی فرصتی بودم که بتوانم خدمتی انجام دهم پیشنهاد مهندس هدایت برایم بسیار مطلوب بود. روز بعد طبق قرار قبلی به دفتر ایشان رفتم و آمادگی خود را برای تشکیل سازمان آب و برق خوزستان اعلام کردم. در این جلسه مهندس هدایت، آقای احمد نفیسی، معاون اداری سازمان برنامه را مامور کرد که برای تهیه مقدمات تشکیل سازمان جدید، از آن جمله تهیه دفتر مناسب، خرید وسائل کار و استخدام کارمندان اولیه با من همکاری کند و اعتبارات لازم را در اختیار بگذارد. مهندس مصطفی مزینی را هم معرفی کردند و اظهار داشتند که او از ابتدای شروع طرح‌های عمران خوزستان حضور داشته و رییس قسمت طرح‌های عمران خوزستان در سازمان برنامه می‌باشد. تصادف جالبی بود، زیرا مصطفی مزینی و من درکلاس دوم متوسطه در دبیرستان شرف همکلاس بودیم و در پشت یک میز پهلوی هم می‌نشستیم و با هم دوستی داشتیم. در دوران مدرسه او فردی درس خوان، منظم و اهل مطالعه بود و جزو شاگردان بسیار خوب به شمار می‌رفت. مزینی هم از دیدن من اظهار خوشحالی کرد و گفت حاضر است در تشکیل سازمان جدید با من همکاری کند. لذا پیشنهاد کردم سمت معاون فنی سازمان آب و برق خوزستان را بپذیرد که قبول کرد و از آن روز با هم شروع به کار کردیم. آقای محمد جهانشاهی ریاست دفتر حقوقی سازمان برنامه نیز که از وکلای برجسته دادگستری بود و اساسنامه سازمان آب و برق خوزستان به انشای ایشان تهیه شده بود موافقت کرد به‌عنوان مشاور حقوقی با سازمان همکاری نماید. گذشت زمان نشان داد که وجود ایشان در موفقیت برنامه عمران خوزستان بسیار موثر بود.
ابتدا دفتری در نزدیکی سازمان برنامه در خیابان علائی به مبلغی در حدود سه هزار تومان در ماه اجاره کردیم و ظرف یک هفته با به‌‌کار گرفتن یک منشی، یک حسابدار، یک راننده و یک مامور نظافت و نگهبانی تشکیلات اولیه را به وجود آوردیم. پس از یکی دو هفته مطالعه پرونده‌ها و آشناشدن با سوابق عمران خوزستان، به اتفاق مهندس مزینی به دفتر شرکت عمران و منابع در تهران که به نام. Khuzestan Development Services) K.D.S)نامیده می‌شد، رفتیم. رییس این دفتر مردی بود آمریکایی به نام ویلیام برایانت (William Bryant) حدود چهل ساله، سپید چهره، با قدی بلند، رفتاری خشک، ولی مودب و نگاهی سرد. پس از مراسم معرفی از سازمان K.D.S بازدید کردیم. وظیفه K.D.S تامین خدمات اداری، به ویژه سرویس‌های فوری و ضروری، مانند خریدهای کوچک از بازار تهران، خدمات مسافرتی، ارتباط با مقامات سازمان برنامه و ادارات دولتی برای گرفتن پروانه کار برای اتباع خارجی، گرفتن ویزاهای مسافرتی و همچنین ارتباط با واحدهای عملیاتی در خوزستان از طریق رادیو تلفن یک طرفه بود. در حال حاضر که امکانات نامحدودی برای برقراری ارتباط با اقصی نقاط دنیا فراهم است شاید داشتن ارتباط رادیو تلفنی بین تهران و خوزستان خیلی ابتدایی به نظر برسد، ولی در سال‌های ۱۳۳۰ (۱۹۵۰) که برقراری ارتباط تلفنی حتی در شهر تهران اشکال داشت و سریع‌ترین ‌وسیله ارتباطی با نقاط مختلف مملکت تلگراف بود، داشتن یک وسیله ارتباط رادیو تلفنی امتیاز بزرگی به شمار می‌رفت. تعداد کارکنان K.D.S. بسیار محدود بود و با مقایسه با حجم کاری که انجام می‌دادند نشان می‌داد که رعایت حداکثر صرفه‌جویی را در استخدام اشخاص کرده‌اند.
پس از بازدید از دفترK.D.S. برنامه ای برای بازدید از طرح‌های خوزستان تنظیم شد و به اتفاق مهندس مزینی با قطار به خوزستان رفتیم. حدود ساعت ۴صبح ترن به اندیمشک رسید. در ایستگاه آقای لئو اندرسن (Leo Anderson) به اتفاق همکار ایرانیش آقای مرتضی وکیل زاده از ما استقبال کردند و ما را به مهمانسرای K.D.S. که در اندیمشک واقع بود بردند. این مهمانسرا را یک ایرانی به نام رشیدیان اداره می‌کرد. خانه‌ای بود قدیمی ‌که یک حیاط کوچک و چهار اتاق خواب داشت که با ساده‌ترین وسائل مبله کرده بودند، اما به‌قدری تمیز بود و خوب اداره می‌شد که همه کسانی که به آن منطقه مسافرت می‌کردند مایل بودند در آنجا اقامت کنند.
روز بعد، از طرح سددز بازدید کردیم. محل سد، در لابه‌لای کوه‌های عظیم بختیاری، با اندیمشک حدود سی کیلومتر فاصله داشت و با یک جاده خاکی که از طرف شرکت عمران و منابع ساخته شده بود به این شهر متصل می‌شد. در طول راه تعداد زیادی کامیون‌های مختلف مشغول حمل وسائل بودند و در نقاط مختلف این کوهستان گروه‌های متعدد مهندس و سر کارگر که اغلب خارجی بودند و عده کثیری کارگر ایرانی کارهای مختلف از قبیل صاف کردن جاده‌ها، کشیدن خطوط برق و بتن‌ریزی برای کار گذاشتن تاسیسات بزرگ و کوچک برقی انجام می‌دادند. وقتی به بالاترین نقطه ارتفاعات رسیدیم سرمهندس کار که یک آمریکایی به نام ویلیامز (Williams) بود، توضیح داد که راهسازی برای رسیدن به محل پی کنی و ایجاد تاسیسات در بستر رودخانه از مهم‌ترین قسمت‌های برنامه مقدماتی ساختمان سد است، زیرا در مرحله اول باید وسائل بتن‌ریزی و ساختمانی را به‌پای کاربرد و محل نصب توربین‌های عظیم تولید برق و فضاهای بزرگ مورد نیاز را در داخل کوه حفاری کرد و در مراحل بعدی نیز، پس از پایان کار ساختمان سد و تاسیسات مربوط، باید همواره به آنها دسترسی داشت. او اضافه کرد که سد دز در موقعیت جغرافیایی مشکلی قرار دارد و رسیدن به محل پی‌کنی سد از کنار رودخانه و در ارتفاعات پایین‌کاری بسیار پرخرج تشخیص داده شده است. لذا، برای صرفه‌جویی در هزینه، طریق بسیار مشکل و پر زحمت کشیدن جاده به ارتفاعات بالا و حفر تونلی برای رسیدن به بستر رودخانه انتخاب شده و از لحاظ سرعت در اجرای کار، ساختمان تونل از دو انتهای آن شروع شده و حساب‌ها به‌قدری دقیق بوده است که این دو تونلی که از دو جهت مختلف به‌طور مارپیچ در داخل کوه حفر شده درست در نقطه پیش‌بینی شده به‌هم رسیده‌اند. در حال حاضر کلیه کارها انجام گردیده و در طراحی آن پیش‌بینی شده است که دو کامیون بزرگ بتوانند به راحتی از کنار هم بگذرند.
دیدن تاسیسات بزرگی که در اطراف سد برپا شده بود- خطوط متعدد انتقال فشار قوی و برج‌های بلند آلومینیومی، تعداد کثیر وسائل حمل و نقل ماشین‌آلات و تجهیزات موردنیاز طرح و از همه مهم‌تر عشق و شوری که در چهره افراد دیده می‌شد که با علاقه و مهارت در ارتفاعاتی کار می‌کردند که انسان جرات نمی‌کرد از آنجا به پایین نگاه کند، همه ما را تحت تاثیر قرار داد. سپس از موسسه هلندی «هایدمات چاپی» (Hydemat Chapi) که مسوول مطالعه روابط آب و خاک و گیاه در طرح آبیاری آزمایشی دز بود بازدید کردیم. کاری که از نظر تعیین مشخصات فیزیکی و شیمیایی خاک، مسائل آبیاری، مسائل زهکشی و آب مورد نیاز گیاهان انجام داده بودند، تحسین‌آمیز بود.
پس از بازدید از موسسه‌هایدمات چاپی، مسوولانK.D.S. درباره مسائل مربوط به امراض و انگل‌هایی که معمولا بعد از‌ایجاد شبکه‌های آبیاری باید انتظار آن‌ها را داشت، مانند انگل Bilharzia، نوع گیاهان قابل کشت درمنطقه و دفع آفت آن‌ها، توسعه دامپروری و آوردن نژادهای مقاوم در مقابل هوای گرم خوزستان، بهره‌برداری صحیح از آب و خاک و بالنتیجه بالا بردن سطح درآمد عمومی، گزارش دادند.
در مقابل، شهر دزفول حالت تاثری به هر بازدید کننده می‌داد. ساختمان‌ها اغلب کهنه و کاه گلی، کوچه‌ها باریک و مملو از کثافت. دو سه خیابان با آسفالت‌های خراب به‌جز بعضی از کسبه و کارکنان دولت، بیشتر مردم با لباس‌های کهنه و پاره به‌این طرف و آن طرف می‌رفتند. بچه‌هایی که صورتشان غرق کثافت و مگس بود توی گرد و خاک بازی می‌کردند. شهردار توضیح داد که به‌علت بالا بودن سطح آب زیر زمینی در شهر دزفول کندن چاه فاضلاب در منازل مواجه با اشکال است. به همین جهت از قدیم مستراح‌های منازل را در پشت بام می‌ساخته‌اند و فضولات از داخل ناودان‌ها به کوچه ریخته می‌شده و در جوی‌های کوچه‌ها جاری بوده است.
انصاری در ادامه خاطرات از عمران خوزستان به اینجا می‌رسد که دیداری از سد دز انجام داده و پیامدهای اصلاحات ارضی بر زراعت را به صورت خلاصه یادآور می‌شود. بررسی شرایط فعالیت طرح احیای نیشکر در هفت‌تپه خوزستان و کارهایی که انجام شده است از دیگر مطالبی است که دربخش دوم خاطرات وی از عمران خوزستان می‌خوانید.
به همین جهت به علت وجود آلودگی اهالی شهر اغلب مبتلا به مرض تراخم بوده‌اند و شهر دزفول به نام شهر کوران نامیده می‌شده است، اما درحدود ده سال قبل، با کمک سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و همکاری بنیاد خاور نزدیک Near East Foundation، طرحی به منظور مبارزه با تراخم در‌این شهر اجرا شده که نحوه خارج شدن فاضلاب‌ها از منازل را تغییر داده و در نتیجه تعداد بیماران تراخمی ‌به‌نحو چشمگیری کم شده است، اما با تمام‌این توضیحات، روشن بود که هنوز مساله اصلی، یعنی رعایت اصول بهداشتی، در‌این شهر حل نشده و علت اصلی آن هم فقر عمومی‌ است؛ شهرداری درآمد کافی ندارد و کمک‌های دولت هم بسیار ناچیز و فقط در حدود آسفالت کردن چند خیابان، آن هم بطور ناقص، بوده است و در نتیجه وضع اسفناک گذشته ادامه دارد. برق شهر نیز توسط دو شرکت خصوصی اداره می‌شد که با گذاشتن تعدادی تیرهای چوبی کج و معوج چند خیابان را روشن می‌کردند و به منازل تعدادی افراد نسبتا متمکن برق می‌دادند و جمع تولید برق آن‌ها از چند صدکیلو وات تجاوز نمی‌کرد.
مسوولان طرح آبیاری دز توضیح دادند که هرچند سد دز می‌تواند یکصد و بیست و پنج‌هزار هکتار را آبیاری کند، ولی در حال حاضر فقط در یک قسمت‌ این اراضی که مساحت آن حدود ۲۲‌هزار هکتار است، شبکه آبیاری بنا خواهد شد. دراین مساحت تعداد ۵۸ قریه وجود دارد که متعلق به افراد بوده و تاحدی زیر کشت است و بقیه اراضی به علت نبودن آب اغلب بایر و اکثرا متعلق به دولت است. در بعضی قسمت‌های‌این اراضی اشخاصی هستند که ادعای مالکیت دارند، ولی فعالیتی در روی زمین بطور مستمر دیده نمی‌شود. به همین جهت پیش‌بینی شده است که اولین قسمت طرح آبیاری دراین منطقه ۲۲‌هزار هکتاری انجام شود. طبیعتا همکاری مالکین در اجرای‌این قسمت از طرح نهایت اهمیت را دارد به‌ویژه ‌این که بانک جهانی نیز در قرارداد وام خود برای سد دز جلب موافقت مالکین و استفاده‌کنندگان از آب رودخانه دز را از بابت پرداخت آب بها جزو شرایط اصلی پرداخت وام ۴۲‌میلیون دلاری خود قرار داده و توسعه شبکه آبیاری از ۲۲‌هزار به ۱۲۵‌هزار هکتار را موکول به موفقیت طرح آبیاری آزمایشی دز کرده است.
در‌این زمان هرچند قانون اول اصلاحات ارضی به تصویب رسیده بود ولی نحوه اجرای آن هنوز کاملا روشن نبود و مالکین امیدوار بودند به نحوی از اجرای آن جلوگیری کنند. تصور من‌این بود که مالکین از اجرای طرح آبیاری دراین منطقه ۲۲‌هزار هکتاری استقبال کنند و آن را به نفع خود بدانند، زیرا تمام هزینه ساختمان سد و‌ایجاد شبکه آبیاری و راهسازی را دولت می‌پرداخت و مالکین خصوصی از آب منظم در تمام مدت سال و کلیه خدمات کشاورزی و دامپروری و غیره استفاده می‌کردند بدون‌این که در پرداخت هزینه آن، به جز مبلغ ناچیزی بابت آب، سهمی‌داشته باشند. ولی مسوولان طرح توضیح دادند که مساله به‌این سادگی نیست. زیرا اولا اغلب مالکین به قول‌های دولت اعتماد ندارند و حر‌ف‌های مربوط به ساختن سد و راه و شبکه آبیاری و تسطیح اراضی و آوردن بذر و نهال و دام‌های جدید را یک نوع تبلیغات می‌دانند و می‌گویند ما تابه‌حال از‌این حرف‌ها زیاد شنیده‌ایم و دیده‌ایم که چندین سال درباره سدکرخه صحبت کردند ولی وقتی سد ساخته شد اثر مفیدی نداشت و معلوم نیست که ‌این سد دز هم چیزی مانند سدکرخه نباشد. در مقابل‌این وعده‌هایی که به ما داده می‌شود ما باید از هم اکنون بطور قطع کاغذ امضا کنیم و متعهد شویم که پول آب بدهیم، درحالی که در زمان حاضر، طبق مقررات فعلی، از رودخانه دز
حقآبه داریم و کشت می‌کنیم و پولی هم نمی‌دهیم. چنانچه تعهد کنیم که برای استفاده از آب رودخانه دز پول بدهیم دولت به سراغمان خواهد آمد و پول اضافی از ما خواهد گرفت بدون ‌اینکه چیزی به دست مان رسیده باشد (این مساله بعدا برای اجرای طرح مشکلات زیادی‌ایجاد کرد که به‌نوبه خود توضیح داده خواهد شد).
حدود دو بعد از ظهر به طرف‌ این منطقه که بلافاصله در جنوب شهر دزفول قرار دارد حرکت کردیم. آقای وکیل زاده گفت مسیری که طی خواهیم کرد حدود سی کیلومتر است و در انتهای راه به محلی از رودخانه دز خواهیم رسید که در طرف دیگر آن طرح احیای کشت نیشکر هفت تپه قرار دارد. بعد از حدود دوساعت رانندگی با جیپ فقط حدود شش کیلومتر پیش رفته بودیم. در آنجا به ساختمان محقر کوچکی رسیدیم که تابلوی کهنه‌ای به دیوار آن نصب بود و نشان می‌داد دبستان چهار کلاسه‌ای به نام مالک محل نام‌گذاری شده است. گفته شد که در تمام۵۸ قریه واقع در آن منطقه فقط سه دبستان وجود دارد. پس از گذشتن از‌این دبستان، به‌علت خرابی کوره راهی که در آن حرکت می‌کردیم و غیرقابل عبور بودن آن پس از غروب آفتاب، به ناچار از ادامه بازدید صرفنظر کردیم و به دزفول برگشتیم.
روز بعد از طرح احیای نیشکر درهفت تپه بازدید شد. در این جا از کل مساحت ده‌هزار هکتاری که از طرف سازمان برنامه خریداری شده بود، حدود دوهزارو پانصد هکتار آن تسطیح شده و از لحاظ آبیاری آماده بود و کارگران محلی مشغول کاشتن قلمه‌های نیشکر بودند. مزرعه بزرگی نیز برای آزمایشات و پیدا کردن بهترین نوع نیشکر که در شرایط آب و هوایی خوزستان بالاترین عملکرد را داشته باشد دائر شده بود و عده‌ای درآن مشغول کار بودند. یک تلمبه خانه بزرگ نیز درکنار رودخانه دز ساخته شده بود که آب مورد نیاز مزارع نیشکر را تامین می‌کرد.
مسوول طرح، که از طرف شرکت بروئر (Brewer)‌هاوایی تعیین شده بود، با گروه ما ملاقات و پس از دادن توضیحات لازم ما را به محوطه‌ای که برای اقامت کارکنان خارجی ساخته شده بود هدایت کرد. در این محوطه تعدادی خانه مسکونی و چند اتاق برای اقامت کسانی که بطور موقت برای انجام کارهای مختلف به هفت تپه می‌آمدند ساخته شده و یک ساختمان نیز، به عنوان باشگاه، برای استفاده کارکنان خارجی اختصاص داده شده بود. مسوول طرح توضیح دادکه کلیه کارها طبق برنامه پیش می‌رود و درموقع آماده شدن نیشکرهایی که فعلا در دست کاشت است کارخانه نیز آماده خواهد بود که برای تولید شکرمورد استفاده قرار گیرد. برای درو کردن سریع نیشکرها نیز ماشین‌آلات مخصوص پیش‌بینی شده بود. نکته قابل ملاحظه‌این بود که در تمام طرح نیشکر حتی یک نفر کارشناس فنی‌ایرانی که مسوول کار موثری باشد وجود نداشت و ‌ایرانی‌هایی که کار می‌کردند یا در خدمات پایین یا کارگر صنعتی و کشاورزی بودند.
پس از بازدید به طرف اهواز حرکت کردیم. در جنوب غربی اهواز در کنار رودخانه کارون در منطقه‌ای به نام کوی گلستان تعداد شصت خانه برای اقامت کارکنان خارجی شرکت عمران و منابع و یک باشگاه با ده اتاق مسکونی برای متخصصین که بطور موقت برای اجرای کاری به خوزستان می‌آمدند ساخته شده بود. به طوری که گزارش دادند ساختمان‌این محل با نظر کارشناسان شرکت عمران و منابع از طرف بخش خصوصی انجام گرفته و شرکت با درنظرگرفتن هزینه‌ای که برای‌ایجاد چنین محلی مورد لزوم بوده نسبت به اجاره آن اقدام کرده است.روز بعد از تاسیسات برق اهواز که به مدیریت کارشناسان شرکت عمران و منابع اداره می‌شد بازدید به‌عمل آمد. در‌این جا گفته شد که درگذشته تاسیسات برق اهواز توسط یک شرکت خصوصی با امکانات بسیار محدود اداره می‌شده و ظرفیت تولید آن کمتر از‌هزار کیلو وات بوده است که فقط می‌توانسته تعدادی از خیابان‌های شهر و بعضی منازل را روشن کند. ولی با توجه به‌این که قبل از رسیدن برق سد دز به شهر اهواز لازم بوده است که شبکه برق شهر را تکمیل و تشکیلات مربوطه را آماده سازند، لذا طرح کاملی از نظر تامین برق تمام منطقه اهواز، از جمله تامین برق شبکه روشنایی شهر وبرق کلیه منازل با در نظر گرفتن تمام احتیاجات، برق کارخانجات و کارگاه‌ها و بیمارستان‌ها و سایر موسسات، پیش‌بینی شده و کارکنان آموزش لازم را دیده‌اند. رشد تشکیلاتی به‌نحوی است که در موقع رسیدن برق سددز واحدهای مربوطه آمادگی کامل خواهند داشت که کلیه احتیاجات متقاضیان را فورا تامین کنند. در ضمن، چون شرکت ملی نفت بیش از نیازمندی‌های خود برق دارد، شرکت عمران و منابع، طبق قرارداد مخصوصی، از شرکت نفت برق خریداری و با خط فشار قوی از آبادان به اهواز منتقل می‌کند. ‌این خود موجب آمادگی بیشتر تشکیلات برق شهر اهواز شده و در نتیجه، همزمان با تولید برق سددز، ‌این شهر آمادگی کامل برای توزیع برق در یک شبکه وسیع تری خواهد داشت. و بعدا، برق تولیدی سددز در جهت عکس، از اهواز به آبادان منتقل خواهد شد.
در‌این جا با مهندس یمین افشار که از کارشناسان برجسته‌ایران بود آشنا شدم. او قبلا سمت معاونت برق تهران را داشت و در آن زمان در شرکت عمران و منابع کار می‌کرد. (ایشان در سال‌های بعد به سمت ریاست سازمان برق‌ایران و استانداری استان بنادر منصوب شدند). مهندس یمین افشار توضیح داد که در تنظیم تشکیلات برق اهواز تمام اصولی که در تشکیلات برق‌های منطقه‌ای دره تنسی آمریکا مورد اجرا قرار گرفته رعایت شده است.
برای اولین بار درایران روش تعیین تعرفه مصرف برق براساس جدیدی استوار گردیده که سازمان تامین‌کننده برق بتواند با رعایت اصول اقتصادی کلیه احتیاجات مصرف‌کنندگان را در هر ردیفی که باشند، اعم از برق منازل یا برق کارخانجات و روشنایی خیابان‌ها، با ولتاژ ثابت در تمام ۲۴ ساعت و در تمام روزهای سال، تامین کند. برای رسیدن به‌این هدف، اصولی را باید رعایت کرد که مهمترین آن اصل عدم تبعیض است.‌این اصل در مقررات‌این تشکیلات پیش‌بینی شده، به‌این معنی که کلیه مصرف کنندگان در مقابل اداره برق یکسان هستند و همگی باید طبق قراری که در ابتدا قبول می‌کنند هر ماه بهای برق مصرفی خود را بپردازند. او اضافه کرد که شاید‌این موضوع در ابتدای امر ساده به نظر بیاید، ولی با کمال تاسف یکی از دلایل ورشکست شدن شرکت‌های تامین کننده برق در ایران ‌این است که سازمان‌های دولتی و اشخاص متنفذ، اعم از دولتی و خصوصی، به تناسب زور و قدرتشان از پرداخت بدهی‌های خود به شرکت‌های برق خودداری می‌کنند و به همین جهت موسسات تامین کننده برق را به ورشکستگی می‌کشانند. در ابتدای امر که شرکت برق اهواز تشکیل شد، در جلسه اول هیات مدیره، کارشناس آمریکایی که مسوول به وجود آوردن‌این تشکیلات بود از هیات مدیره خواست که اولین تصویب‌نامه هیات مدیره تصویب اصل عدم تبعیض باشد. اعضای هیات مدیره بالاتفاق اظهار داشتند که‌ این موضوع از واضحات است و احتیاجی به تصویب هیات مدیره ندارد، ولی با اصرار کارشناس مزبور اصل عدم تبعیض تصویب شد. پس از مدتی بعضی از موسسات، از جمله ارتش و دادگستری، صورت حساب خود را در آخر ماه نپرداختند و اداره برق در صدد قطع برق آن‌ها برآمد و بلوایی برپا شد. هیات مدیره به اداره برق فشار آوردند که از قطع برق آن موسسات جلوگیری شود، ولی مسوول اداره برق، که همان آمریکایی بود، پافشاری کرد که بنا به تصویب هیات مدیره نباید تبعیض صورت گیرد. بالاخره کار به مقامات بالا کشید و از مرکز به ارتش و دادگستری دستور داده شد که بدهی خودرا بپردازند و از آن زمان به بعد دیگر کسی جرات نکرد پول برق را نپردازد. به همین جهت تشکیلات برق اهواز اولین موسسه برق در ‌ایران است که از‌این بابت حساب و کتاب منظمی‌دارد.
وی در بخشی از خاطرات خود ناهماهنگی در مجموعه فعالیت‌های عمرانی خوزستان را یادآوری می‌کند و می‌گوید: نه شبکه‌های آبیاری درست شده بود، نه برق‌رسانی تا حدود زیادی انجام شده و ۶کیلومتر تونل کنده شده بود، اما هنوز ساخت سد پیشرفت کافی نداشت و بدون آن نیز یعنی اینکه اصلا کاری انجام نشده است.
دو روز بعد پس از مذاکره با اغلب کارشناسانی که در منطقه اهواز بودند و کسب اطلاع از کارهای آن‌ها و ملاقات با استاندار خوزستان و مقامات محلی به تهران مراجعت کردم. از بازدید طرح‌هایی که در خوزستان در دست اجرا بودند و بحث و مذاکره با کارشناسانی که در طی پنج سال تمام‌این منطقه را مطالعه کرده بودند برداشت من چنین بود:
۱ - امکانات طبیعی بی نظیری در استان خوزستان وجود دارد که تاکنون، غیر از بهره برداری از منابع نفتی، اقدام موثر دیگری درجهت استفاده صحیح از آن به عمل نیامده است.‌ این منطقه وسیع پنج رودخانه پرآب دارد که می‌توانند حداقل یک‌میلیون هکتار اراضی مرغوب را آبیاری و ۶‌میلیون کیلووات برق تولید کنند، آفتابی دارد که اجازه می‌دهد که با توجه به زمان رشد محصولات کشاورزی در برخی از مناطق چند بار در سال محصول برداشت، و موقعیت جغرافیایی خاصی دارد که دسترسی به وسایل
حمل و نقل دریایی را آسان و در نتیجه صدور کالاهای کشاورزی و صنعتی را با هزینه ارزان به سایر نقاط دنیا امکان‌پذیر می‌کند. مع‌ذلک‌ این منابع عظیم مورد بهره برداری قرار نگرفته و ساکنین آن، به جز کسانی که در صنعت نفت کار می‌کنند یا تجار و کسبه‌ای که اکثرا از استان اصفهان به آن جا آمده‌اند و خانه اصلی شان در اصفهان است، اعم از شهری و روستایی، دارای درآمدی ناچیز بوده و در فقر و مسکنت زندگی می‌کنند.
۲ - اجرای طرح‌های کوچک کوتاه مدت و پراکنده دردی را از‌ این مردم دوا نخواهد کرد و اثر مهمی‌ به‌جا نخواهد گذاشت.
۳ - دستگاه‌های دولتی موجود بسیار ضعیف و ناتوان‌اند و قوانین و مقررات موجود و تمرکز اختیارات در تهران چنان دست و پای آن‌ها را بسته است که امکان اجرای هر کاری را از آن‌ها سلب کرده و در نتیجه بطور دائم درگیر مسائل پیش پا افتاده روز و حفظ موقعیت خودشان می‌باشند.
۴ - شجاعت آقای ابوالحسن ابتهاج و لیاقت و کاردانی همکارانش در به راه ‌انداختن ‌این کارهای عظیم قابل احترام و تحسین است و وظیفه میهنی و وجدانی انسان حکم می‌کند که تا حد توان درمقابل سیل خروشان معاندین و مخالفین‌این اقدامات استقامت شود تا لطمه‌ای به پیشرفت کارها نخورد.
۵ - کارمندان و کارشناسان خارجی که در‌این طرح‌ها مشغول کار هستند افرادی می‌باشند که طبق قراردادهایی به خوزستان آمده‌اند و احساسات خاصی نسبت به‌ایران و ‌ایرانی‌ها ندارند و روزی که احیانا شرایط کاری شان مناسب نباشد از‌ایران خواهند رفت. برای پیشگیری از اتلاف احتمالی پول‌هایی که خرج شده، باید اولا طرح‌هایی را که شروع شده هرچه زودتر به مرحله بهره‌برداری رساند، و ثانیا در اسرع وقت جانشینانی از بین جوانان تحصیل کرده و شایسته‌ایرانی برای هر یک از مدیران و کارشناسان خارجی که در طرح‌ها کار می‌کنند پیدا کرد.
پس از مراجعت به تهران، از همکار سابقم آقای حسن شهمیرزادی، که تحصیلات عالی خود را در آمریکا و سوئیس به پایان رسانده و سال‌ها معاون هیات مستشاری آمریکایی مامور بررسی و تجدیدنظر در تشکیلات دولت بود، دعوت کردم که به عنوان معاون در سازمان آب و برق خوزستان شروع به کار کند. بعدا به منظور معارفه در یکی از جلسات مشترک شورای‌عالی برنامه و هیات‌عالی نظارت شرکت کردم و در مورد مشاهدات خود در خوزستان توضیحاتی به اطلاع آقایان اعضای رساندم. خوشبختانه نظر کلی آن‌ها را نسبت به طرح‌های عمران خوزستان مساعد دیدم. عده‌ای از آقایان، ضمن اظهار خوش‌وقتی از‌این که کارهای عمران خوزستان پیشرفت قابل ملاحظه‌ای داشته است، تاکید کردند که برنامه عمران خوزستان بهترین و درعین حال مشکل‌ترین برنامه‌ای بوده است که تا آن زمان سازمان برنامه در باره آن اقدام کرده است. به همین جهت، شورای‌عالی و هیات نظارت تاکنون از هر اقدامی‌که برای پیشبرد ‌این برنامه لازم بوده است خودداری نکرده و در آینده نیز از هرگونه کمکی برای ادامه‌این برنامه‌ها کوتاهی نخواهند کرد.
حمایت‌این آقایان، که هر کدام دارای سوابق طولانی در امور مهم مملکت بوده و اکثر مقامات عالی را طی کرده بودند، برای من بسیار دلگرم کننده بود. تنها یک نفر از اعضای هیات نظارت درمورد رسیدگی به حساب‌های گذشته طرح‌های عمران خوزستان اظهار داشت که باید ترتیب سریعی جهت تسویه حساب‌های سابق داده شود. من نیز قول دادم در این مورد هر اقدامی ‌را که لازم باشد انجام بدهم و تقاضا کردم فرد مورد اطمینانی را معرفی کنند که با کمک سازمان آب و برق خوزستان هرچه زودتر‌این کار به نتیجه برسد. چند روز بعد شخص مورد نظر هیات نظارت مشغول کارشد.
تصور من‌این بود که منظور از تذکر هیات نظارت درباره حساب‌های معوقه، حساب‌های چند ماه گذشته است که به عللی در رسیدگی به آن‌ها تاخیر شده است. ولی پس از مذاکره با مقامات مالی سازمان برنامه معلوم شد که‌این کار ارتباطی با چند ماه گذشته ندارد، بلکه از روز اولی که پرداخت‌هایی از طرف سازمان برنامه در مورد عمران خوزستان به‌عمل آمده، تسویه حساب‌ها معلق مانده و تمام پرداخت‌ها به‌صورت علی‌الحساب انجام گرفته و از چهار سال و نیم قبل که اولین پرداخت صورت گرفته تاکنون یک شاهی آن به حساب قطعی گرفته نشده است. بدیهی است‌این موضوع بسیار نگران‌کننده بود، زیرا هر روز در خوزستان و تهران و نیویورک از محل‌این برنامه‌ها صدها نفر حقوق می‌گرفتند، ماشین‌آلات و وسایل مختلف خریداری می‌شد، عده زیادی مسافرت می‌کردند، و انواع هزینه‌ها انجام می‌گرفت. صورت اسامی‌موسسات خارجی و داخلی که به نحوی در اجرای برنامه عمران خوزستان دست‌اندرکار بودند بصورت یک کتاب و شبیه دفتر تلفن بود. از ملیت‌های مختلف، اعم از آمریکایی، ژاپنی، انگلیسی، هلندی، ‌ایتالیایی، هندی، پاکستانی، اتریشی، کانادایی و غیره، در طرح‌های گوناگون مشغول به کار بودند. تصور ‌این که یک روز به‌علت تسویه نشدن حساب‌های گذشته از پرداخت‌های مربوط به آینده جلوگیری شود، و حرکت‌ این ماشین عظیمی‌ که در چهار سال و نیم گذشته به راه افتاده و هر روز دور بیشتری گرفته و ‌اینک در حال رسیدن به هدف است، متوقف گردد، پشت انسان را می‌لرزاند. زیرا واقعیت‌این بود که در چهار سال و نیم گذشته هزینه‌های انجام شده صرف برنامه‌ریزی و تهیه و تدارک وسایل و کارهای زیربنایی برای کار نهایی، یعنی ساختن ششمین سد بزرگ دنیا،‌ ایجاد شبکه وسیع برق رسانی در سطح استان خوزستان، ‌ایجاد شبکه آبیاری در یکصد و بیست و پنج‌هزار هکتار، احیای کشت نیشکر در پنج‌هزار هکتار، و تولید پنجاه‌هزار تن نیشکر، و تعدادی طرح‌های عمرانی دیگر شده بود. اما درآن زمان هنوز نه سدی ساخته شده بود، نه برقی به‌جایی رسیده بود، نه کانال آبیاری وجود داشت، نه نیشکری به ثمر رسیده بود، و نه کارخانه‌ای به راه افتاده بود، اگرچه وسائل اجرای تمام‌این کارها درپای کار قرار داشت.
اگر سد ساخته نمی‌شد تونل بزرگ شش کیلومتری که از ارتفاعات بلند کوه‌های بختیاری تا بستر رودخانه دز حفر شده بود به‌درد چیزی نمی‌خورد و کار تلف شده‌ای بود، ده‌هزار هکتار اراضی هفت تپه که مامورین سازمان برنامه با زحمت زیاد خریداری کرده بودند، و دو‌هزارو پانصد هکتار آن با هزینه زیاد تسطیح شده بود، به سرنوشت سایر اراضی بایر خوزستان دچار می‌شد. بزرگترین گروه کارکنان فنی که از اقصی نقاط دنیا برای انجام کار گرد آورده شده بودند، پراکنده می‌شدند و چنان بدنامی‌برای‌ایران‌ایجاد می‌کردند که دیگر تا سالیان سال کسی حاضر نمی‌شد برای یک کارجدی به‌ایران بیاید. بالاتراز همه، تمام امیدها و آرزوهای مردم خوزستان، که مدت پنج سال وعده‌های خوشحال کننده مقامات دولتی را شنیده بودند، به یاس بدل می‌شد و‌ این بزرگترین لطمه روحی برای آنان بود.
این‌اندیشه‌ها مرا بر آن داشت که فورا دست به کار شوم. در چند هفته بعد طی جلسات طولانی با مقامات مختلف خارجی و ‌ایرانی، اشکالات و راه حل‌های مربوط به تسویه حساب‌های گذشته را بررسی کردیم.
مشکل اصلی‌این بود که سازمان برنامه براساس اختیارات قانونی که داشت و رعایت تمام تشریفاتی که در قانون برای اجرای طرح‌ها پیش‌بینی شده بود، یعنی تصویب شورای عالی برنامه و هیات نظارت، وظایفی را به شرکت عمران و منابع واگذار کرده بود تا در چارچوب طرح‌هایی که به تصویب سازمان رسیده باشد، بنا بر تشخیص خود، کلیه اقدامات لازم را جهت اجرای آن‌ها انجام دهد و هزینه‌های لازم را از محل پیش‌پرداخت‌هایی که از طرف سازمان برنامه در اختیار آن شرکت گذاشته شده پرداخت نماید، و هر شش ماه یک بارصورت حساب‌های مربوط را، که از طرف یک موسسه حسابرسی بین‌المللی (مورد توافق طرفین) رسیدگی شده باشد، به سازمان برنامه ارسال دارد، و چنان چه سازمان برنامه در ظرف مدت دوماه ‌ایراد و اعتراضی نسبت به‌این حساب‌ها نداشته باشد، هزینه‌های مربوطه به حساب قطعی منظور شود.
شرکت عمران و منابع در تاریخ‌های معین گزارشات حسابرسی را به سازمان برنامه ارسال داشته بود و در تمام این مدت اعتراضی از طرف سازمان برنامه نسبت به این صورت حساب‌ها به‌عمل نیامده بود. بنابراین شرکت عمران و منابع هزینه‌ها را به حساب قطعی منظور می‌کرد، درحالی که سازمان برنامه، هرچند اعتراضی نسبت به این صورت حساب‌ها نکرده بود، ولی در عین حال هیچ وقت نیز آنها را به حساب قطعی نگرفته بود. به همین جهت از طرف هیات عالی نظارت برنامه نسبت به انجام این هزینه‌ها اعتراض می‌شد. رسیدگی‌های مربوطه روشن کرد که علت اختلاف این بود که در دستگاه امور مالی سازمان برنامه هزینه‌هایی را به حساب قطعی منظور می‌کرده‌اند که براساس آئین نامه‌های مصوب سازمان برنامه انجام گرفته باشد، در حالی که هزینه‌هایی که از طرف شرکت عمران و منابع از محل وجوه علی‌الحساب سازمان برنامه انجام شده بود، براساس روش‌های متداول در آمریکا صورت گرفته بود، و این نحوه خرج با مقررات جاری سازمان برنامه تطبیق نداشت. اما سوابق مربوط به مذاکرات اولیه سازمان برنامه با شرکت عمران و منابع بطور روشن نشان می‌داد که نظر سازمان برنامه این بوده است که شرکت عمران و منابع براساس روش‌های معمول در سازمان‌های آمریکایی عمل نماید و مسوولیت کامل اجرای طرح‌ها را به عهده بگیرد. آقایان لیلیانتال و کلاپ هم در صورتی حاضر بوده‌اند که مسوولیت کارها را از نظر اجرایی به عهده بگیرند که مقرراتی که با آنها آشنایی دارند مورد عمل باشد، نه مقررات دولتی ایران که هیچ گونه تجربه‌ای در مورد آن نداشته‌اند و قرارداد اولیه با آن شرکت نیز برهمین اساس تهیه و تنظیم گردیده و مورد تایید و تصویب تمام مقامات قانونی دولت ایران، یعنی شورای عالی برنامه و هیات عالی نظارت، قرار گرفته بود. منتهی این مطلب بطور روشن برای کارکنان امور مالی سازمان برنامه تشریح نگردیده بود. بنابراین باید تصمیم گرفته می‌شد که برای رسیدگی به حساب هزینه‌ها آیا باید مقررات سازمان برنامه را معیار سنجش قرار داد یا مقررات شرکت عمران و منابع را. شرکت عمران و منابع مدعی بود که بر طبق قرارداد تکلیف موضوع روشن شده است.وی در ادامه خاطرات خود به موضوع تامین منابع مالی موردنیاز و تخصیص آن توسط سازمان برنامه و بودجه وقت می‌پردازد و در ادامه برخوردهایی را که برای استخدام متخصصان خارجی در استفاده از آنها وجود داشت، توضیح می‌دهد.
انصاری در این باره به شرط‌های ۸گانه شرایط کار و به کارگیری نیروهای کارشناسی اشاره کرده و توضیح می‌دهد که یکی از شرایط این بود که متخصصان ایرانی از حاشیه به متن آمده و در یک فرآیند زمانی توانایی‌های لازم را برای انجام کارهای مشابه پیدا کنند.
موضوع دومی که روشن شد این بود که اصولا سازمان برنامه به تعداد کافی حسابدار آشنا به زبان انگلیسی نداشته و نظر به این که دفاتر و اسناد هزینه پرداخت‌هایی که در خارج از ایران صورت گرفته در دفتر نیویورک شرکت عمران و منابع نگهداری می‌شده است، نداشتن تعداد کافی حسابدار آشنا به روش دفترداری آمریکا مانع بزرگی از لحاظ رسیدگی‌های مالی بوده و کار را عقب انداخته است، والا دفاتر شرکت عمران و منابع همیشه برای رسیدگی مامورین سازمان برنامه باز بوده و مانعی در این کار وجود نداشته است.
علاوه براین، با توجه به شرایط روز سازمان برنامه و حمایت آقای ابتهاج از شرکت عمران و منابع مامورین حسابرسی جرات نمی‌کرده‌اند که نسبت به حساب‌های واصله از شرکت عمران و منابع ایرادی بگیرند چه برسد که آنها را رد بکنند. مدیریت سازمان برنامه نیز چنان در گیر مسائل مختلف بوده که کسی موضوع را دنبال نمی‌کرده است. در نتیجه دربرابر درخواست‌های واصله از شرکت عمران و منابع وجوهی به عنوان علی‌الحساب پرداخت می‌شده و هیچکس حاضر نبوده است که مسوولیت قطعی این مخارج را به‌عهده بگیرد. پس از روشن شدن این مسائل و توضیح آنها به اعضای هیات نظارت سازمان برنامه بالاخره چنین تصمیم گرفته شد که از طرف سازمان آب و برق خوزستان موجبات رسیدگی به صورت هزینه‌های گذشته به وسیله نمایندگان هیات عالی نظارت که بدین منظور تعیین خواهند شد، فراهم شود و به تدریج که این رسیدگی‌ها انجام می‌شود ارقام مربوطه به حساب قطعی منظور گردد. شرکت عمران و منابع هم که علاقمند به تسویه این حساب‌ها و حل این مشکل بود، به طور شفاهی قبول کرد که حداکثر همکاری را بنماید. با حل این مساله سازمان آب و برق خوزستان موفق شد اولین گام مفید و مثبت را در راه باز کردن این کلاف به هم پیچیده بردارد. اما، چنانچه بعدا خواهیم دید، این مساله پس از چند ماه دوباره مستمسک قرار گرفت و بزرگترین بحران را در تاریخ طرح‌های عمرانی سازمان برنامه بوجود آورد. این بحران جنبه سیاسی پیدا کرد و منجر به توقیف آقای ابوالحسن ابتهاج شد و مدتی وقت مقامات عالیه کشور را گرفت.
پس از روشن شدن نحوه رسیدگی به حساب‌های گذشته، نظر به این که قرارداد با شرکت عمران و منابع در شرف اتمام بود و باید هرچه زودتر تکلیف آن روشن می‌شد، کمیسیونی برای رسیدگی به این امر با شرکت آقایان مهندس اصفیا، معاون سازمان برنامه، محمد جهانشاهی، مصطفی مزینی، حسن شهمیرزادی و من در سازمان آب و برق خوزستان تشکیل شد و قرارداد موجود با شرکت عمران و منابع را مورد رسیدگی قرارداد. نظر من که با مشورت با همکارانم تهیه شده بود، این بود که در بعضی مواد قرارداد تجدید نظر شود و به سازمان آب و برق خوزستان که درآینده مجری طرح خواهد بود، اختیارات کافی برای نظارت در کارها داده شود تا سازمان آمادگی پیدا کند که به تدریج کارهای عمرانی را تحویل گرفته و سپس خود دنبال نماید. مهندس مزینی، که از آغاز با برنامه‌های عمران خوزستان همکاری کرده بود و درنتیجه به کار و روحیه مدیران شرکت عمران و منابع آشنایی داشت، نگران بود که مبادا برقراری کنترل‌های جدید در قرارداد موجب شود که آقایان لیلیانتال و کلاپ از کار کردن در ایران دلسرد شده و حاضر نباشند که به‌کار ادامه دهند و بالنتیجه طرح‌ها، در این زمان بحرانی که به نقطه نهایی خود نزدیک می‌شدند، متوقف شوند و خسارات هنگفتی ببار بیاید. در مقابل، نظر من این بود که لیلیانتال و کلاپ اشخاص فهمیده و کاردان و با تجربه‌ای هستند و می‌دانند که بالاخره این طرح‌هایی که در ایران به مرحله اجرا در می‌‌آید باید به دست ایرانی‌ها اداره شود. خود این آقایان در بوجود آوردن سازمان آب و برق خوزستان موثر و صاحب نظر بوده‌اند، بنابراین طبیعی است که باید با تقویت این سازمان و پیشرفت کار آن موافقت داشته باشند. مضافا به این که اشتباه خواهد بود که تصور بکنیم این آقایانی که پنج سال برای به وجود آوردن این کارهای عظیم زحمت کشیده‌اند، به علت تغییراتی در قراردادشان که آن هم به منظور تحکیم اساس کار در آینده است، یکباره کارها را نیمه تمام به زمین بگذارند و از ایران بروند.
مهندس اصفیا دلایل سازمان آب و برق خوزستان را قبول کرد و اظهار داشت که از تغییرات پیشنهادی پشتیبانی خواهد کرد. ما نیز پیشنهادات متقابل خودرا به شرکت عمران و منابع آماده و از آقایان لیلیانتال و کلاپ دعوت کردیم که برای مذاکره به تهران بیایند. پیشنهادات ما برای تغییرات در قرارداد به قرار زیر بود:
۱ ) کارهای عمران خوزستان در حداقل مدت به پایان برسد و تحویل سازمان آب و برق خوزستان شود.
۲ )شرکت عمران و منابع در صورتی می‌تواند کارشناس خارجی استخدام کند که کارشناس ایرانی واجد صلاحیت موجود نباشد.
۳ )کارشناسان خارجی که استخدام می‌شوند باید حداقل پنج سال تجربه و سابقه کار در رشته مربوطه داشته باشند.
۴ )کلیه سوابق کارشناسان خارجی باید قبلا جهت مطالعه سازمان آب و برق خوزستان ارسال گردد.
۵ ) برنامه آموزش با موافقت سازمان آب و برق خوزستان تنظیم گردد و شرکت عمران و منابع مسوول خواهد بود که به ایرانی‌های واجد شرایط تعلیمات فنی و علمی دهد تا در موقع تحویل تاسیسات کارشناسان ایرانی بتوانند با کارآیی عهده‌دار اداره و بهره برداری تاسیسات عمرانی خوزستان گردند.
۶ ) در قراردادهای سابق، شرکت عمران و منابع هر شش ماه یکبار صورت هزینه‌ها را ارسال می‌داشت، ولی در قرارداد جدید پیش‌بینی شود که در آخر هر ماه صورت هزینه‌ها را همراه با اسناد خرج مربوطه به سازمان ارسال دارند تا با فرصت کافی به آنها رسیدگی شود.
۷ ) دفاتر هزینه‌های مربوط به این قرارداد و قراردادهای سابق برای مراجعه نمایندگان سازمان برنامه باز باشد تا بتوانند به ماهیت کلیه مخارج رسیدگی کنند.
۸ ) مدت این قرارداد نیز تا آخر برنامه هفت ساله دوم یعنی یک سال و نیم پیش‌بینی شد.
لیلیانتال و کلاپ در روز ۲۴ نوامبر ۱۹۶۰ به سازمان آب برق خوزستان آمدند. این اولین باری بود که آقایان را می‌دیدم. البته به اندازه کافی درباره آنها تحقیق کرده بودم و غیابا ایشان را می‌شناختم. دیوید لیلیانتال مردی قد بلند و درشت هیکل بود، در حدود شصت سال با سری کم مو و چهره‌ای آفتاب خورده و صدایی گیرا و بسیار با متانت و مانند یک حقوقدان صحبت می‌کرد. گوردون کلاپ، با اندامی متوسط و موهای سپید، چشمانی داشت آبی و نگاهی تیزبین و کمی خجول می‌نمود. بعد از آشنایی و تعارفات معمول و اظهار خوشوقتی ایشان از تاسیس سازمان آب و برق خوزستان، قرار شد اولین جلسه رسیدگی به تمدید قرارداد شرکت عمران و منابع با حضور مهندس اصفیا و سایر همکاران ما در چند روز بعد تشکیل شود.
در ابتدای این جلسه آقای لیلیانتال پس از ذکر مقدمه‌ای درباره سوابق مربوط به شروع کار شرکت عمران و منابع در ایران و دلایلی که موجب شده بود چنین مسوولیت بزرگی را در مورد بهره برداری از منابع طبیعی خوزستان قبول کنند، گفت: بی نهایت خوشحال است که افتخار اجرای چنین طرح‌هایی که موجب بالا رفتن سطح زندگی و رفاه مردم خوزستان خواهد شد، به آنان واگذار گردیده و سربلند است که از این اعتمادی که به آنها شده به‌نحو احسن استفاده شده است. او افزود: در حال حاضر برنامه‌های اجرایی به مرحله‌ای رسیده است که در آینده نزدیک اثرات آن بارز خواهد شد و ایشان آمادگی دارند که این اقدامات را تا مرحله نهایی اجرای طرح‌های موجود دنبال کنند. البته این موضوع مشروط براین است که مقامات دولت ایران نیز آمادگی داشته باشند که مانند گذشته موجبات کار آنها را فراهم سازند و چنانچه این موجبات فراهم نباشد شرکت عمران و منابع نیز موفق نخواهد شد که نظرات دولت ایران را آن‌طوری که شایسته است، به مرحله اجرا درآورد.
از فحوای کلام او معلوم بود که اظهارات منفی بعضی مقامات دولتی در مورد پرخرج بودن طرح‌های عمران خوزستان و اعتراضات بعضی از اعضای هیات نظارت که پس از رفتن آقای ابتهاج از سازمان برنامه موشکافی بیشتری در مورد نحوه هزینه‌ها می‌کردند، شرکت عمران و منابع را در موقعیتی قرار داده که می‌خواهند تکلیفشان را از حالا روشن کنند و بدانند عکس‌العمل مقامات دولت ایران چه خواهد بود، به خصوص که با تغییرات تشکیلاتی جدید می‌دانستند که بجای مقامات سابق سازمان برنامه از این به بعد با افراد جدیدی در سازمان آب و برق خوزستان سر و کار خواهند داشت که هنوز آنها را نمی‌شناسند.
به آقای لیلیانتال جواب دادم که خدمات و اقدامات گذشته ایشان و همکارانشان مورد تایید و پشتیبانی مقامات ایرانی است. به همین جهت، تاکنون، سازمان برنامه و سایر مقامات دولت ایران هر اقدامی را که برای پیشرفت طرح‌های عمران خوزستان و تسهیل فعالیت‌های شرکت عمران و منابع در ایران لازم بوده انجام داده‌اند و نظر قطعی دولت ایران این است که این طرح‌ها تا مرحله پایانی با سرعت هرچه تمام‌تر دنبال شوند. البته، آقایان لیلیانتال و کلاپ که خودشان در کارهای دولتی دست‌اندرکار بوده‌اند، می‌دانند که در هرکشور کلیه امور باید در چارچوب قوانین و مقررات مملکتی انجام گیرد. در بین این قوانین و مقررات همیشه مواردی هست که دست‌وپاگیرند، ولی به ناچار باید آنها را رعایت کرد و در داخل آن مقررات راه حلی برای حل مشکلات جستجو کرد. در مورد کارهای عمرانی نیز لازم است علاوه بر اعلام برنامه‌های کلی و بزرگ، در مورد هر طرح برنامه‌های زمان‌بندی شده تعیین و اعلام شود، تا این که مردم نیز از کم و کیف طرح‌ها آگاه شده و در اجرای آنها همکاری نمایند. علاوه براین باید ترتیبی داده شود که افراد ایرانی چنان آموزش ببینند که بتوانند به‌طور کامل کارهای انجام شده را تحویل گرفته و درآینده اداره کنند. به همین لحاظ، سازمان برنامه و سازمان آب و برق خوزستان نکاتی را در قرارداد جدید پیش‌بینی کرده‌اند که امیدواریم با رعایت آن نکات طرح‌های عمران خوزستان با امکانات و کارآیی بیشتری دنبال شود. از آقای لیلیانتال و همکارانشان نیز انتظار داریم که دراین راه با سازمان آب و برق خوزستان همکاری نمایند.
در زمانی که این صحبت‌ها می‌شد، لیلیانتال روی کاغذ چیزهایی می‌نوشت. وقتی صحبت من تمام شد، او کاغذی را که روی آن چیزی نوشته بود به اعضای کمیسیون نشان داد و گفت ببینید که بعد از چند سال با اشکال زیاد می‌توانم اسم خودم را به فارسی بنویسم و این نشان می‌دهد که چقدر برایم یادگرفتن قوانین و مقررات ایران مشکل است. ما فقط می‌توانیم آن کاری را که بلد هستیم و به مقررات آن آشنایی داریم انجام دهیم‌، این همان چیزی است که وقتی ما به ایران آمدیم از ما خواسته شد و تا امروز تا حد توانایی و با احترام به اعتمادی که به ما شده بود، وظایفی را که به ما محول شده انجام داده‌ایم. چنانچه این اعتماد به‌جای خود باقی باشد، در آینده نیز بکار خود ادامه خواهیم داد (به عبارت دیگر، اگر شکی برای شما پیدا شده است، ما هم علاقمند به ادامه کار نیستیم).
به او گفتم به علت همان اعتماد است که ما امروز این جا به دور هم جمع شده‌ایم و می‌دانیم که حل مشکلات مقرراتی در ایران به عهده ماست. ولی کمک شما را هم لازم داریم. او در جواب گفت که برای هرگونه کمکی آماده است و بهتر است نظرات سازمان یک به یک مطرح شود. در این موقع اصلاحاتی که پیش‌بینی شده بود، یک به یک مطرح شد و پس از توضیحاتی درباره هر یک از آنها از دو طرف، کلیه اصلاحات پیشنهادی مورد توافق قرار گرفت و قرار شد متن کامل قرارداد برای امضا آماده شود. از آن جمله، آقای کلاپ اظهار داشت نظر به این که در آینده با پیش آمدن کارهای اصلی ساختمان سد و بهره‌برداری از مزارع نیشکر و ایجاد شبکه‌های برق و آبیاری وظایف و مسوولیت‌های شرکت عمران و منابع به نحو قابل ملاحظه‌ای توسعه پیدا خواهد کرد، لذا ضرورت دارد که در حق‌الزحمه شرکت تجدید نظر به عمل آمده و از رقم ۲۲۵۰۰۰‌دلار به ۳۰۰۰۰۰‌دلار افزایش داده شود. با توجه به این که در مذاکرات قبل از این جلسه با سازمان برنامه پیش‌بینی کرده بودیم که احتمال خواهد داشت شرکت عمران و منابع تقاضای حق‌الزحمه بیشتری بکند و سازمان برنامه با توجه به حجم کار انتظار رقم بیشتری را داشت، پیشنهاد کلاپ بدون بحث مورد قبول مهندس اصفیا قرار گرفت و مذاکرات به پایان رسید.
وقتی جلسه تمام شد، مهندس اصفیا با نگاه تحسین‌آمیزی از تمام کسانی که در این کار زحمت کشیده بودند؛ تشکر کرد و قرار شد با آقای مهندس خسرو هدایت، مدیرعامل سازمان برنامه مذاکره کنند و ترتیب وقت امضای قرارداد را بدهند. مهندس مزینی نیز گفت خیلی برایش مشکل بود که قبول کند پیشنهادات اصلاحی تماما مورد قبول شرکت عمران و منابع قرار خواهد گرفت؛ به‌خصوص موضوع رسیدگی به حساب‌های گذشته. زیرا همان طور که قبلا توضیح داده شد، شرکت عمران و منابع معتقد بودکه هزینه‌های انجام شده در گذشته که براساس روش‌های پیش‌بینی شده در قراردادهای سابق به سازمان برنامه گزارش شده و در ضرب‌الاجل‌های تعیین شده در قرارداد نسبت به آنها اعتراضی نشده بود، می‌بایستی به هزینه قطعی منظور شود و دیگر قابل رسیدگی نیست، در حالی که در قرارداد جدید سازمان برنامه می‌توانست به کلیه هزینه‌هایی که از ابتدای شروع کار انجام شده است رسیدگی و در هر مورد که اعتراضی داشته باشد شرکت عمران و منابع را تعقیب نماید. این مساله‌ای بود که هیچ وقت تصور نمی‌رفت مورد قبول شرکت قرار گیرد. در حقیقت شاه‌بیت قرارداد جدید ایجاد حق قانونی برای رسیدگی به هزینه‌های گذشته و رفع اعتراضات هیات نظارت سازمان برنامه بود که همیشه بزرگترین خطر برای متوقف کردن کارهای عمرانی در خوزستان به شمار می‌رفت.
طی سال بعد، ما توانستیم با به‌کارگرفتن تعداد کافی حسابدار و استفاده از ماده مربوطه قرارداد موجباتی فراهم کنیم که از طرف هیات نظارت به کلیه حساب‌های گذشته رسیدگی و این بزرگترین مانع از سر راه پیشرفت کارها برداشته شود. باید بگویم که آقای مهندس کاظم زنجانی، عضو هیات نظارت سازمان برنامه، با علاقه و جدیت خاصی در رفع این مشکل کمک کرد و خدمت بزرگی به کشور انجام داد.
در ایران مهم است که چه کسی با کدام افکار مدیر و رییس شود و این مساله در خاطرات عبدالرضا انصاری به خوبی دیده می‌شود. او می‌گوید:



وقتی احمد آرامش به جای هدایت رییس سازمان برنامه و بودجه شد در مجلس نطقی کرد و راه عمران خوزستان را به بیراهه کشاند. در ادامه خاطرات انصاری می‌خوانیم که برای این تحولات به این مساله استناد شد که طرف‌های آمریکایی مجری طرح، پول ایران را خورده‌اند و برده‌اند و... کار ادامه می‌یابد تا اینکه علی امینی به نخست‌وزیری می‌رسد و انصاری برای او توضیح می‌دهد که کار چه بوده است...
پس از توافق در مورد قرارداد، آقایان لیلیانتال و کلاپ برای بازدید طرح‌ها به خوزستان رفتند. در این هنگام، یک روز نزدیک ظهر، مهندس هدایت، مدیرعامل سازمان برنامه، بدون اطلاع قبلی به دفتر من آمد. حضور ایشان در سازمان آب و برق خوزستان برای من تعجب‌آور بود و حس کردم مطلب جدیدی پیش آمده. آقای هدایت اظهار داشتند که از حضور شاه می‌آیند و قرار شده است تغییراتی در دولت داده شود. ایشان به سفارت ایران در بلژیک می‌روند و میل داشتند خودشان خبر تغییر سمتشان را به من بدهند. از ایشان تشکر کرده آرزو کردم که در سمت جدید موفق باشند.
پس از رفتن آقای مهندس هدایت آقای احمد آرامش به سمت وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه معرفی شدند.
با آقای آرامش از گذشته دوستی داشتم و در زمانی که در وزارت کار بودم چندین بار با ایشان که از وزرای سابق کار بودند ملاقات کرده و از نظراتشان درمورد کارمندان وزارت کار بهره برده بودم. آقای آرامش مردی بود تیزهوش، خوش صحبت، صاحب قلم و در دوستی بسیار پابرجا. با این سابقه از انتصاب ایشان به سرپرستی سازمان برنامه بسیار خوشحال شدم و به همین جهت برای تبریک به دیدنشان رفتم. آقای آرامش به لحاظ این که چندین سال بنا بر انتخاب مجلس شورای ملی عضویت هیات نظارت سازمان برنامه را داشت از طرح‌های عمرانی خوزستان به‌خوبی آگاه بود. منتها گفته می‌شد که آقای ابتهاج، هنگامی که به سمت مدیرعامل سازمان برنامه منصوب می‌شود، وقتی برای اولین بار از اتاق‌های سازمان برنامه بازدید می‌کند، متوجه می‌شود که هر یک از اعضای هیات نظارت دفتر اختصاصی و اتاقی برای منشی و ارباب رجوع دارند. آقای ابتهاج به دلیل کمبود دفاتر کار دستور می‌دهد که تمام اعضای هیات نظارت در یک اتاق جمع شوند و در دور یک میز بزرگ به کارشان برسند و از دادن دفاتر جداگانه به آنها خودداری شود. این مطلب به آقای آرامش که رجلی بود با ارتباط زیاد اجتماعی، خیلی گران می‌آید و به‌صورت قهر از سازمان برنامه خارج می‌شود.
با این سابقه تصور می‌کردم که نظر آقای آرامش در مورد طرح‌های عمران خوزستان که همه آنها را مرتبط با آقای ابتهاج می‌دانستند، کاملا مخالف باشد، ولی به عکس این تصور، آقای آرامش نسبت به طرح‌های عمران خوزستان علاقه زیادی نشان داد و از این که مسوولیت سازمان آب و برق خوزستان به عهده من گذاشته شده است، اظهار خوشوقتی کرد. به اطلاع ایشان رساندم که قرارداد شرکت عمران و منابع به‌زودی پایان می‌یابد. مدتی پیش قرارداد تمدیدی با مشورت مهندس اصفیا تهیه شده و آماده برای امضا است و اضافه کردم که چون مسلما ایشان وقت بسیار کمی دارند و فرصت نخواهند داشت به جزئیات این قرارداد که همیشه سر و صدای زیادی داشته است، رسیدگی کنند، درصورتی که مایل باشند می‌توانند به آقای مهندس اصفیا که از ابتدای امر در این کار وارد بوده، اختیار دهند که قرارداد جدید را از طرف سازمان برنامه امضا کنند. آقای آرامش گفت مگر خود شما قرارداد را امضا نمی‌کنید؟ جواب دادم، چرا. گفتند من هم به اعتماد امضای شما شخصا امضا خواهم کرد. بعد ازظهر آن روز جلسه‌ای در دفتر ایشان با شرکت آقایان لیلیانتال و کلاپ و مهندس اصفیا و حسن شهمیرزادی تشکیل و پس از تعارفات لازم نسخ قرارداد با شرکت عمران و منابع ارائه شد. آقای آرامش بدون آن که آن را قرائت کند امضا کرد و سپس قرارداد به امضای من و گوردن کلاپ و لیلیانتال رسید. پس از خاتمه این تشریفات آقای آرامش از آقایان آمریکایی‌ها و من خواستند که چند دقیقه‌ای نزد ایشان بمانیم و پس از اینکه سایر کسانی که در جلسه بودند خارج شدند ایشان به لیلیانتال اظهار داشت که ما از فعالیت‌های شما در این چندساله در ایران بسیار متشکریم و خدماتتان را ارج می‌نهیم. منتها دلیلی که باعث شده کارهای انجام شده آن طور که شایسته است مقبول عامه قرار نگیرد، این است که درباره فلسفه کار و کارهایی که صورت گرفته اطلاع لازم از طریق صحیح در اختیار مردم گذاشته نشده و به همین جهت عده زیادی هستند که طرح‌های عمران خوزستان را طرح‌های پرخرج و بیهوده‌ای می‌دانند. لذا من مصمم هستم که در این راه قدم‌هایی بردارم و به‌نحو شایسته‌ای اطلاعات لازم را در اختیار مردم بگذارم، تا برای این طرح‌های بسیار اساسی و مهم افکار عمومی مساعد گردد. از شما نیز انتظار دارم که با اقدامات خود در آمریکا، با استفاده از دوستانی که دارید، مسائل و مشکلات دولت ایران را به گوش مقامات موثر دولت آمریکا برسانید تا متوجه شوند که ایران در چه موقعیت حساس استراتژیکی قرار گرفته و با داشتن دوهزار کیلومتر مرز مشترک با شوروی مواجه با چه مسائل اصلی و مشکلی است و جا دارد که مقامات آمریکایی برای حفظ موازنه قدرت‌ها در این منطقه دنیا توجه بیشتری به کشور ایران نمایند و متوجه باشند که کمک‌های فعلی دولت آمریکا به ایران در مقابل احتیاجاتی که وجود دارد بسیار ناچیز است. آقای آرامش در این موقع بلند شد و به نقشه بزرگی که روی دیوار نصب بود اشاره کرد و گفت که ما هر روز با پیشنهادات جدیدی از طرف دولت شوروی مواجهیم و طرح‌های بسیار بزرگی از قبیل ذوب آهن، سدسازی، صنایع فلزی و غیره به ما پیشنهاد می‌کنند. البته ما می‌دانیم که در پشت این پیشنهادات اقتصادی نظرات سیاسی پنهان شده و مایل نیستم جواب مثبتی به آنها بدهیم، ولی هرگاه دولت آمریکا به سیاست فعلی خود ادامه دهد و تقاضاهای دولت ایران را نادیده بگیرد و توجهی به خواست‌های دولت ایران نکند، به ناچار ما راهی جز قبول پیشنهادات شوروی‌ها نداریم، زیرا با امکانات محدود خودمان به هیچ وجه نخواهیم توانست خواسته‌های مردم را جوابگو باشیم.
آقای لیلیانتال اظهار داشت، تردید نیست که منابع عظیمی در ایران وجود دارد و امکانات دولت ایران برای بهره‌برداری از این منابع در حال حاضر کافی نیست، لذا وی در حد خود کوشش خواهد کرد که در این باره با افرادی که در آمریکا می‌شناسد مذاکره کند و اضافه کرد که در عین حال آقای آرامش نیز توجه داشته باشند که او سال‌ها است که از دستگاه دولت دور و در جریان تصمیم‌گیری‌های دولت آمریکا نیست. لذا بهتر است این مطالب با سفیر آمریکا درمیان گذاشته شود.
چند روز بعد من از طریق ژاپن عازم آمریکا شدم تا از سازمان دره تنسی دیدن و ضمنا در سر راه نیز از توربین‌های بزرگ
سد دز که توسط شرکت هیتاچی ژاپن ساخته می‌شد، بازدید کنم. آقای مهندس خلیل طالقانی، وزیر سابق کشاورزی، نیز که مایل به بازدید از تاسیسات دره تنسی بود به هزینه خود در این سفر شرکت داشت. راهنمای ما از طرف شرکت هیتاچی وزیر دارایی اسبق ژاپن بود که در آن زمان برای شرکت هیتاچی کار می‌کرد. پس از بازدید از تاسیسات عظیم کارخانجات هیتاچی که در آن زمان گفته می‌شد اهمیت آن در صنایع ژاپن مانند اهمیت کمپانی ژنرال موتور در صنایع آمریکاست، توضیح داد که در سال‌های آخر جنگ جهانی دوم کلیه تاسیسات این موسسه بزرگ در یک بمباران هوایی از طرف نیروی هوایی آمریکا با خاک یکسان شد. منتها شانسی که ژاپن داشت این بود که روز بمباران مصادف با یکی از اعیاد ملی ژاپن بود و کلیه کارکنان در خارج از کارخانه در مراسم آن عید شرکت کرده بودند و همین موضوع جان آنها را نجات داد. پس از این بمباران که تمام کارخانجات از بین رفته و به‌صورت تلی از آهن به هم پیچیده درآمده و دیگر قابل استفاده نبودند، مهندسان و کارکنان این موسسه دست به‌دست هم دادند و کلیه آهن‌آلات را به صورت وزنی فروختند. اول مقداری آذوقه برای کارکنان فراهم کردند که از گرسنگی تلف نشوند و بعد با همت زیاد و گرفتن کمک از موسسات دیگر به تدریج فعالیت‌های صنعتی را از نو شروع کردند. حالا که ۱۵ سال از آن زمان می‌گذرد، این تشکیلات درحال رقابت با بزرگترین موسسات جهانی است. از او سوال کردم که درآن زمان دولت ژاپن چه کمکی به این کارخانه کرد. لبخندی زد و گفت اولا دولت ژاپن در حال جنگ بود و او به کمک ما احتیاج داشت و ثانیا ثروت ما کار و دانش متخصصان ماست و مسائل مادی در درجه دوم اهمیت است.
گفتار این مرد دانشمند سالخورده با تجربه بیش از تمام چیزهایی که درآن سفر دیدم در من اثر گذاشت. متوجه شدم که نقطه حساس کار ما در برنامه عمران خوزستان کجاست و چقدر از این بابت کمبود داریم.
بازدید سازمان دره تنسی برای مهندس طالقانی و من بسیار آموزنده بود. عظمت این تاسیسات و وسعت منطقه‌ای که از آن بهره‌مند می‌شود، شگفت‌آور است. راهنمای ما در این بازدید مردی بود به‌نام آقای والتن سیمور (Walton Seymour) که قبلا ریاست برق تمام تاسیسات سازمان دره تنسی را به عهده داشت. بدیهی است به هر نقطه‌ای که وارد می‌شدیم حضور او تمام درها را به روی ما باز می‌کرد و مسوولان مربوطه با محبت و احترام تمام اطلاعات لازم را در اختیار ما می‌گذاشتند. این اولین باری بود که آقای سیمور را می‌دیدم و وقتی اطلاع پیدا کردم که مسوولیت طرح‌ریزی و اجرای کلیه تاسیسات برق طرح‌های عمران خوزستان به عهده او است، قلبا خوشحال شدم.
مسوولان درباره مسائل مربوط به توزیع آب و برق، روابط با مصرف‌کنندگان، شیوه‌های برنامه‌ریزی در مناطقی که برای اولین بار در داخل شبکه‌های آبیاری قرار می‌گیرند و از آب تنظیم شده استفاده می‌کنند، مشکلاتی که از نظر آشنا کردن مصرف‌کنندگان برق با روش‌های پیشرفته توزیع برق وجود دارد و نیز بهترین نحوه استفاده از نیروگاه‌های موجود توضیحات و اطلاعات زیادی در اختیار ما گذاشتند که برای ما بسیار آموزنده بود.
در طول این مسافرت کارهای سازمان در تهران جریان عادی خود را داشت و پیش آمدن تعطیلات نوروز، خواهی نخواهی، افراد را سرگرم کرده بود. وقتی به واشنگتن رسیدم خبر دادند که آقای آرامش سرپرست سازمان برنامه نطق مفصلی در مجلس شورای ملی ایراد کرده و طرح‌های عمران خوزستان را مورد حمله قرار داده است. متن نطق در دسترس نبود، ولی خلاصه آن را به من اطلاع دادند. با یادآوری آخرین ملاقات با ایشان، این گردش ۱۸۰ درجه‌ای برایم تعجب‌آور بود. تصور کردم که این یک مانور سیاسی است که آقای آرامش انجام داده و به مقتضای جلسه مجلس بیاناتی کرده است، لذا آن را خیلی جدی نگرفتم و به برنامه پیش‌بینی شده خودم که ملاقات با مقامات بانک جهانی برای مذاکره درباره وام بانک جهانی برای ادامه طرح سددز و بازدید از دفتر نیویورک شرکت عمران و منابع جهت مذاکره با مدیران و مسوولان طرح‌های مختلف برنامه عمران خوزستان بود، ادامه دادم و پس از یک هفته به تهران مراجعت کردم.
به محض ورود به تهران برای عرض گزارش به حضور شاه تقاضای وقت کردم و قبل از شرفیابی که در کاخ اختصاصی صورت می‌گرفت ملاحظه کردم که آقای دکتر علی امینی،
وزیر اسبق دارایی، نیز منتظر شرفیابی است و معلوم شد که به علت طولانی شدن شرفیابی یکی از سفرای خارجی برنامه شرفیابی‌ها به تاخیر افتاده است. در این فاصله فرصتی شد که با آقای دکتر امینی دو نفری مدتی صحبت کنیم. دکتر امینی از سال‌ها قبل مرا می‌شناخت و زمانی که در دولت آقای حسین علاء وزیر دارایی بود ضمنا ریاست صندوق مشترک ایران و آمریکا را به عهده داشت. او مرا به سمت قائم مقام خود در امور آن صندوق انتخاب کرده بود (کلیه کمک‌های اقتصادی آمریکا به ایران از طریق این صندوق مشترک انجام می‌شد).
دکتر امینی اظهار علاقه کرد که در مورد کارهای عمران خوزستان اطلاعاتی در اختیارشان بگذارم. من هم در این فرصتی که پیدا شده بود درباره مشاهدات خودم در آمریکا و مسائلی که در اجرای برنامه عمران خوزستان با آن مواجه بودیم، به تفصیل توضیحاتی به اطلاعشان رسانیدم. او گفت، برای معالجه عازم اروپا است و برای کسب اجازه مرخصی شرفیاب شده است.
پس از مدتی دکتر امینی احضار شد و چون شرفیابی او به‌طول انجامید، از تشریفات دربار به من گفتند که وقت شرفیابی‌ها تمام شده و برای من تجدید وقت خواهند کرد. بعد از ظهر آن روز در منزل بودم که اطلاع دادند آقای احمد آرامش تشریف آورده‌اند. با تعجب از ایشان استقبال کردم. گفتند در حال رفتن به شهر بودم، چون شنیدم از مسافرت آمده‌اید فکر کردم سر راه بایستم و از شما دیدن کنم. پس از اظهار تشکر و تعارفات سوال کردم جریان نطق جنابعالی در مجلس شورای ملی چیست و این تغییر جهت در فاصله کمتر از یک ماه چه علتی داشته است. پاسخ دادند که در این فاصله که شما در مسافرت بودید جریاناتی پیش آمده که لزوم پیدا کرد من چنین نطقی را در مجلس بکنم و متن نطق را هم آقای نخست وزیر قبلا به عرض شاه رسانیده‌اند و ایشان چند قسمت آن را خودشان اصلاح کرده‌اند. بنابراین مطلب خیلی ریشه دارد. سپس افزودند این آقایان لیلیانتال و کلاپ که تمام پول‌های ایران را بالا کشیده‌اند باید بیایند تمام آن را پس دهند. آن وقت ما برایشان یک تقدیرنامه هم صادر خواهیم کرد. گفتم من حضور داشتم که جنابعالی خودتان از آقایان تقدیر کردید و تایید نمودید که باید با سرعت بیشتر به کارشان ادامه دهند و قرارداد جدیدی با آنها امضا فرمودید. مضافا، پول‌هایی که تا به‌حال خرج شده که به جیب آنها نرفته که حالا بیایند پس بدهند، بلکه صرف کارهایی شده است که در خوزستان انجام شده و موجود است؛ حالا چطور می‌فرمایید اینها بیایند تمام پول‌ها را پس بدهند. مگر خود شما نفرمودید که کاری خواهید کرد که همه مردم ایران بفهمند که چه کارهای بزرگی در خوزستان انجام شده و این آقایان چه خدماتی کرده‌اند. جواب دادند به هرحال کاری است که شده و تصمیمی است که گرفته شده و باید دنبال شود. گفتم بنابراین باتوجه به فرمایشات جنابعالی تکلیف بنده روشن است و باید استعفا بدهم. جواب دادند خیر این کار به شما ارتباطی ندارد و شما باید کارتان را ادامه دهید. گفتم روزی که آقای نخست‌وزیر و آقای مهندس خسرو هدایت از من خواستند مدیریت عامل سازمان آب و برق خوزستان را قبول کنم، نظر دولت اجرای برنامه‌های سازندگی و عمرانی در خوزستان بود، اما در حال حاضر می‌بینم برنامه دولت دفن کردن این برنامه‌ها است و در حقیقت احتیاج به یک قبرکن هست که متاسفانه این کار از عهده من خارج است. ایشان مجددا اصرار بماندن من کردند. در جواب گفتم بودن من غیر از مزاحمت برای شما اثری ندارم و بهتر است یک نفر را که در مسیر فکری شما قدم برمی‌دارد انتخاب کنید. سپس خداحافظی کردم و ایشان تشریف بردند.
صبح روز بعد استعفای خودم را به عنوان آقای مهندس شریف امامی نخست‌وزیر نوشتم و پس از یادآوری سابقه مربوط به شروع کارم در سازمان آب و برق خوزستان، نوشتم که اینک که نظر دولت متوقف کردن کارهای عمران خوزستان است، وظیفه‌ای برای من باقی نمی ماند و لذا استعفای خودم را تقدیم می‌کنم. دو روز بعد دولت آقای شریف امامی استعفا داد و آقای دکتر علی امینی مامور تشکیل دولت شد. ضمن نامه‌هایی که در آن روز به سازمان رسید، یکی هم پاسخ آقای مهندس شریف امامی به استعفا نامه من بود که در حاشیه آن نوشته بودند «نظری درباره متوقف کردن کارهای عمرانی خوزستان نیست. خواهشمندم به کارتان ادامه دهید.»
در دیداری که برای ادای احترام از آقای نخست وزیر جدید کردم، با توجه به مهری که همیشه به من داشتند، به کنایه گفتم بسیار خوشحالم که کسالت جنابعالی که برای معالجه آن می‌خواستید به اروپا تشریف ببرید برطرف شد. انشاءالله کسالت اقتصادی مملکت هم با آمدن جنابعالی برطرف شود. نگاه عمیقی به من کرد و پوزخندی زد.این وضعیت موجب تضاد و منازعه می‌شود. انصاری در ادامه خاطرات خود درباره گردش امور عمران خوزستان به این موضوع اشاره می‌کند و در نقل رویداد‌های مربوط به عمران خوزستان همچنین درباره ورود سازمان آب و برق به خوزستان و نیروهای تحصیلکرده بحث‌های جذابی دارد که می‌خوانید.
پس از تشکیل دفتر تهران سازمان آب و برق خوزستان کوشش ما معطوف به ایجاد یک تشکیلات منظم برای تحویل گرفتن تدریجی طرح‌های عمرانی دردست اجرا و اداره آن در آینده شد. اولین اقدام ما برای آگاهی کامل از وضع داخلی تشکیلات شرکت عمران و منابع در خوزستان و شیوه کار آنها، انتخاب و اعزام ماموری بود به خوزستان که مجری دستورات سازمان باشد و نه مدیران آمریکایی. برای این ماموریت آقای عبدالعلی افخمی، یکی از افسران شرکت ملی نفت که سال‌ها در بندر معشور خدمت کرده بود و می‌توانست روابط حسنه‌ای با دوائر مختلف دولتی و غیردولتی برقرار نماید، انتخاب و به خوزستان اعزام شد.
افخمی وظیفه داشت که مرتبا دفترتهران را از جریاناتی که در خوزستان اتفاق می‌افتد آگاه کند. شرکت عمران و منابع نیز ظاهرا از حضور چنین ماموری در خوزستان استقبال کرد و وسائل کار او را از نظر مسکن و وسیله نقلیه و غیره فراهم ساخت. گزارشات افخمی بسیار آگاه‌کننده بود و به مسائلی می‌پرداخت که به‌طور عادی در گزارشات اداری و مکاتبات و مذاکرات با شرکت عمران و منابع مطرح نمی‌شد و برای برنامه‌ریزی کارهای آینده سازمان اثرات بسیار مفیدی داشت. به‌عنوان مثال، معلوم شد که مذاکراتی که در تهران با مقامات بالای شرکت عمران و منابع درباره اهمیت آموزش ایرانیان برای تحویل گرفتن عملیات مختلف و اجرای برنامه‌های مشابه در خوزستان و سایر نقاط ایران انجام می‌گیرد بیشتر جنبه تئوری و ظاهری دارد و وقتی موضوع به خوزستان می‌رسد و به مرحله اجرا در می‌آید، مدیران و مجریان طرح‌ها که همه خارجی‌اند، هر یک جوابگوی شرکت‌های خود هستند و ماموریتشان انجام کار به‌نحوی است که سود بیشتری را نصیب شرکتشان بکند، لذا نه وقت و حوصله و نه ماموریتی برای آموزش ایرانیان دارند. شرکت عمران و منابع نیز که دفتر بسیار کوچکی در نیویورک و تشکیلات بسیار محدودی در خوزستان و تهران دارد، عملا فقط ناظر برعملیات موسسات مختلفی است که کار را انجام می‌دهند. هدف اصلی آنها انجام سریع کارها طبق برنامه‌های پیش‌بینی شده است و واحد مشخص سازمانی یا فردی که مراقب مساله آموزش ایرانیان باشد وجود ندارد. فرض همه بر این است که بالاخره در اثر اجرای این کارها عده‌ای ایرانی خود به خود کار یاد خواهند گرفت. افخمی به هر واحدی که مراجعه می‌کرد با او مانند یک فرد توریست خوش رفتاری می‌کردند و چیزهایی را به او نشان و هرگاه اطلاعاتی را که دفتر تهران از او خواسته بود جست‌وجو می‌کرد به او پاسخ‌های مبهم و گیج‌کننده می‌دادند و به اصطلاح عامیانه او را به دنبال نخود سیاه می‌فرستادند.
در چنین شرایطی مهمترین وظیفه سازمان جدیدالتاسیس آب و برق خوزستان به‌کارگرفتن سریع اشخاص واجد شرایطی بود که آماده کارکردن در شرایط سخت خوزستان باشند. در اینجا لازم است یادآوری شود که در آن زمان اغلب جوانان تحصیلکرده‌ای که در ایران بودند یا از خارج به ایران می‌آمدند علاقه داشتند که در تهران کارکنند و تا حد ممکن پایشان را از تهران بیرون نگذارند، چه رسد به این که به خوزستان بد آب و هوا و دور از مرکز بروند. بنابراین کار در این زمینه بسیار مشکل بود. سازمان احتیاج به همکاری کامل مقامات شرکت عمران و منابع داشت، زیرا در این مرحله که کارها به نقطه حساس، یعنی شروع ساختمان سددز و بهره برداری از مزارع نیشکر و کارخانه تولید شکر، نزدیک می‌شد، تداوم فعالیت موسسات خارجی که در طرح‌ها کار می‌کردند بسیار مهم بود و نمی‌باید کاری انجام شود که لطمه‌ای به طرح‌ها بخورد. از طرفی هرگاه مقامات بالای شرکت عمران و منابع قبول می‌کردند که تعدادی ایرانی را در سمت‌های حساس اداره طرح‌ها بگذارند، امکان این وجود داشت که مدیران و سرپرستان اجرایی در خوزستان با برخوردها و رفتار نامتناسب خود این گروه جدید ایرانی را از کارکردن در خوزستان دلسرد کنند و باعث شوند که دیگر سازمان نتواند کسی را به خوزستان بفرستد. لذا تصمیم گرفته شد در مرحله اول با مدیران شرکت عمران و منابع مساله را حل کرده و همکاری آنها را به‌طور کامل جلب کنیم و بعد، درمرحله دوم، با کمک آنها، درمورد شرکت دادن ایرانی‌ها در رده‌های تصمیم‌گیری از طرف مدیران و کارشناسان مختلفی که در طرح‌ها کار می‌کردند اقدام کنیم و وضعی به‌وجود آوریم که برخورد و کشمکشی پیش نیاید.
از سوی دیگر تاسیس سازمان آب و برق خوزستان به‌عنوان یک سازمان مستقل دولتی انتظاراتی درمیان مردم به وجود آورده بود. از جمله، عده‌ای تقاضای شغل داشتند. تجار می‌خواستند کالاهای خود را بفروشند. ادارات دولتی در زمینه‌های مختلف، مانند جمع‌آوری آمار و اطلاعات یا آگاه سازی و پاسخ به ارباب رجوع، مراجعاتی به سازمان داشتند. دانشجویانی که درباره خوزستان پژوهش می‌کردند و احتیاج به راهنمایی داشتند به سازمان رجوع می‌کردند. همچنین شکایاتی درباره بعضی اقدامات انجام شده در خوزستان یا علیه کارکنان طرح‌های عمران خوزستان به سازمان می‌رسید که احتیاج به رسیدگی و اقدام داشت. درباره قسمتی از این مراجعات، از جمله در مورد تقاضای شغل یا فروش کالا و سوالات ساده، امکان‌پذیر بود که مستقیما و به فوریت پاسخ مراجعات یا نامه‌های وارده داده شود. اما درباره قسمت مهمی از این امور ناچار بودیم که موضوع را به دفتر شرکت عمران و منابع در تهران یا در خوزستان منعکس کنیم.پس از چندی ملاحظه شد که اغلب این مراجعات بی‌جواب می‌ماند و اگر هم گاه گاهی پاسخی می‌رسد، اغلب بی سروته و جنبه از سربازکردن دارد. روشن بود که ادامه این وضع باعث بی اعتبار شدن سازمان جدیدالتاسیس آب و برق خوزستان در مقابل ارباب رجوع و ادارات دولتی می‌شد. بررسی در این باره نشان داد که هرچند مدیران اصلی شرکت عمران و منابع به فلسفه بوجود آمدن سازمان آب و برق خوزستان به‌عنوان یک سازمان ایرانی برای اداره و ادامه طرح‌های عمران خوزستان معتقد بوده و در بوجود آوردن آن همه گونه کمک و همکاری کرده‌اند، ولی کارکنان خارجی طرح‌ها و پاره‌ای از ایرانی‌ها که در دستگاه آنها کار می‌کردند نه تنها به فلسفه ایجاد این سازمان آشنا نیستند، بلکه وجود آن را نیز ترمزی در راه پیشرفت کارهای خود تلقی کرده و به آن به‌صورت عامل محدودکننده اختیارات خود نگاه می‌کنند. بدین جهت بود که در اولین جلسه‌ای که با حضور جان اولیور، مدیر اجرایی شرکت عمران و منابع و سایر همکارانش در ایران تشکیل شد، موضوع آموزش ایرانی‌ها و همچنین توجه به سوالات و مکاتبات سازمان با دفتر شرکت عمران و منابع در تهران و خوزستان را مطرح کردیم. آقای اولیور اظهار کرد، همان‌طور که می‌دانید طبق قرارداد کلیه هزینه‌های طرح‌ها به خرج شما انجام می‌شود و همیشه به ما تذکر داده‌اند و خودمان نیز معتقدیم، که این هزینه‌ها باید با رعایت صرفه‌جویی انجام شود. بدین جهت است که تعداد کسانی که در طرح‌ها کار می‌کنند در حداقل نگهداری شده و حداکثر استفاده از وقت آنها می‌شود. هرکدام از آنها همکاران ایرانی خودرا آموزش می‌دهند و از این بابت ما وظیفه خود را انجام داده‌ایم. اما از بابت مکاتبات اداری باید بگویم که معمولا متخصصان ما وقت اضافی ندارند که صرف مکاتبات اداری بکنند. به خصوص اینکه اغلب نامه‌هایی که به دست ما می‌رسد به زبان فارسی است و به ناچار باید ابتدا ترجمه شود و بعد به نظر کارشناسان یا مسوولان برسد که اغلب در نقاط مختلف خوزستان درمیان بیابان مشغول انجام وظیفه هستند و تا فرصتی برای مکاتبات اداری پیدا کنند وقت زیادی گذشته است. ناچار این گونه کندی‌ها درکار مکاتبات پیش می‌آید که موجب شکایت می‌شود. سپس اضافه کرد که اجازه دهید قصه‌ای را که پدرم بارها برای من نقل کرده برای شما تکرار کنم. پدرم می‌گفت یک کشتی بخاری در روی رودخانه می‌سی سی پی به کار مسافرکشی اشتغال داشت. دیگ بخار این کشتی فقط آنقدر ظرفیت داشت که یا می‌توانست پره‌های کشتی را برای پیش رفتن بچرخاند یا اینکه سوت کشتی را به صدا درآورد. لذا، هروقت کشتی به مقصد نزدیک می‌شد و برای خبر کردن خانواده‌های مسافرین سوت می‌زد، کشتی از حرکت می‌ایستاد و مسافرینی که می‌خواستند زودتر به مقصد برسند اعتراض می‌کردند. ناخدا به آنها تذکر می‌داد که مسافرین باید بین زودتر رسیدن به خانواده‌هایشان یا خبر دادن به آنها یکی را انتخاب کنند!
به عبارت دیگر پاسخ او این بود که ما با تعداد کارکنان فعلی بیش از این نمی‌توانیم کاری بکنیم و اگر می‌خواهید به فوریت جواب سوالات و نامه‌های رسیده داده شود باید عده‌ای را به هزینه سازمان استخدام کنیم و تشکیلات اداری را توسعه دهیم. یعنی هزینه هنگفتی سربار بودجه عمران خوزستان می‌شود. این جواب جلسه را به وضع ناراحت‌کننده‌ای درآورد. اما لازم بود راه حلی پیدا کنیم. به او گفتم شما یک قصه تعریف کردید، اجازه دهید من هم قبل از وارد شدن به موضوعات دیگر یک داستان برای شما بگویم. چند شب پیش در تلویزیون فیلم کارتونی برای بچه‌ها نشان می‌دادند. بچه‌های من آن را نگاه می‌کردند، لذا من هم آنرا دیدم. موضوع آن بی شباهت به کار ما نیست. داستان فیلم از این قرار بود که در یک باغ وحشی اعلام کردند که امشب سینما دائر است و تمام حیوانات می‌توانند با خرید بلیت به سینما بروند. اغلب حیوانات، از جمله یک سگ کوچک، بلیت خریدند و در ساعت مقرر در سینمایی که در فضای باز بود حضور یافتند. حیوانات بزرگ در ردیف‌های عقب و حیوانات دیگر به تناسب جثه در ردیف‌های جلو نشستند و آن سگ کوچک هم در جلوی همه قرار گرفت. درست قبل از شروع فیلم یک گوریل بزرگ وارد سینما شد و نزدیک به صحنه جلوی آن سگ کوچک نشست. فیلم خنده دار بود و همه حیوانات می‌خندیدند و قهقهه می‌زدند، ولی آن سگ کوچک که چیزی را نمی دید دائما غر می‌زد و می‌گفت آخر من هم بلیت خریده‌ام، ولی چیزی را نمی‌بینم. پس از مدتی که صدای شکایت او بلندتر شد، گوریل بزرگ رویش را برگرداند و به او گفت: «بنشین وصدا نکن. هر وقت من خندیدم تو هم بخند.» با شنیدن این داستان رنگ صورت اولیور دگرگون شد و معلوم بود که با وضع غیرمنتظره‌ای مواجه شده است. پس از چند ثانیه همگی شروع به خنده کردند و ورود پیشخدمت باسینی قهوه و چای حالت جلسه را تغییر داد. اولیور گفت ما پیام شما را به‌خوبی دریافت کردیم و بسیار متاسفیم که چنین وضعی به وجود آمده و نهایت کوشش را برای رفع این مشکل خواهیم کرد. از آن تاریخ به بعد عملا تغییر محسوسی در روابط سازمان با شرکت عمران و منابع پیدا شد و به تدریج موانع موجود برطرف شد.
مهندس مزینی پس از چندی برای ادامه تحصیلات و اخذ درجه دکتری در رشته هیدرولیک عازم آمریکا شد. نظر به این که بخش مهمی از امور عمرانی خوزستان مربوط به کارهای کشاورزی بود از دکتر احمدعلی احمدی، فارغ التحصیل دانشگاه معروف کرنل که پس از چند سال تدریس در دانشگاه آمریکایی بیروت به ایران آمده و به‌عنوان کارشناس در وزارت کشاورزی مشغول کار بود، دعوت کردم به سازمان آب و برق خوزستان آمده و با من همکاری کند. پس از مدت کوتاهی کلیه امور کشاورزی و آبیاری و احیای کشت نیشکر تحت نظر او قرار گرفت و اقداماتش چنان مورد توجه واقع شد که بعدا به معاونت وزارت منابع طبیعی و در کابینه دکترجمشید آموزگار به وزارت کشاورزی منصوب شد.
با آمدن دکتراحمدی هسته اصلی مدیریت سازمان تکمیل شد، به این معنی که کلیه امور مالی و بودجه و اداری تحت نظر شهمیرزادی و تمام امور فنی تحت مدیریت دکتر احمدی قرار گرفت. در عین حالی که کلیه امور سازمان با اطلاع من انجام می‌شد و مسوولیت کلیه اقدامات به‌عهده من بود هریک از این دونفر در چارچوب وظایف معین و سیاست‌های متخذه اختیارات کامل داشتند و می‌توانستند بدون مراجعه به مقام دیگری تصمیمات لازم را بگیرند. منتها با اتخاذ روش‌های نوین مدیریت ترتیبی داده شده بود که ما سه نفر در هر زمان از تمام امور سازمان مطلع بودیم. پس از چند ماهی که برنامه تحویل گرفتن امور از شرکت عمران و منابع عملا به مرحله اجرا درآمد و دفتر سازمان در اهواز دائر شد، شهمیرزادی با سمت قائم مقام مدیرعامل به اهواز رفت و کلیه امور جاری سازمان را تحت نظر گرفت.
جست‌وجو برای یافتن جوانان تحصیلکرده‌ای که حاضر باشند به خوزستان رفته و پس از یک دوره کارآموزی مسوولیت قسمتی از کارها را به عهده بگیرند از هدف‌های اولیه سازمان بود و به همین جهت از آقای امیرحسین نخعی که تحصیلات خود را در آمریکا تا درجه فوق‌لیسانس تمام کرده و دوره‌های تخصصی را در امر مدیریت و آموزش طی کرده بود، دعوت کردم که مسوولیت واحد آموزش سازمان را عهده‌دار شود و با کمک او برنامه خاصی برای به‌کار گرفتن جوانان واجد شرایط ایرانی تهیه شد. البته، نظر به این که گزارشات فنی و سوابق مربوط به مطالعات و اقدامات سال‌های قبل به زبان انگلیسی بود، ناچار بودیم در مرحله اول برای سرعت در کار از کسانی که به زبان انگلیسی آشنا بودند استفاده کنیم. به همین جهت جست‌وجوی ما در شروع کار متوجه فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های آمریکا بود و طی سفری که به اتفاق نخعی به آمریکا رفتیم با کمک نمایندگی‌های ایران در خارج با گروه‌های دانشجویانی که در دانشگاه‌های مختلف تحصیل می‌کردند ملاقات کردیم و طی جلسات طولانی، با آگاه کردن آنها از کارهایی که در خوزستان در دست اقدام بود، سعی کردیم آنها را به مراجعت به ایران و خدمت در خوزستان تشویق کنیم. نتیجه این برنامه از نظر سازمان قابل ملاحظه نبود، ولی برای کشور مفید واقع شد، زیرا عده‌ای از این جوانان به ایران آمدند و از طرح‌های عمران خوزستان بازدید کردند، ولی به علت شرایط نامساعد زندگی در خوزستان و در مقابل امتیازاتی که موسسات دیگر در تهران به آنها پیشنهاد می‌کردند جذب دستگاه‌های دیگر شدند. به هرحال، اقدامات همه جانبه سازمان در جهت جذب افراد نتایج خوبی به بار آورد و به تدریج افراد واجد شرایطی برای گرفتن کار به سازمان مراجعه کردند.موضوع جانشین کردن ایرانیان کارآزموده به‌جای متخصصین خارجی بدون وقفه دنبال می‌شد، به طوری که به تدریج سمت‌های مدیریت توسط ایرانیان اشغال شد. ذکر نام یکایک مدیران ایرانی از حوصله این داستان خارج است و فقط به این نکته اکتفا می‌کنم که تعداد کارشناسان و افراد خارجی که به طور مستقیم از طرف شرکت عمران و منابع مسوولیت کارهای مختلف را به عهده داشتند به تدریج از حدود۲۵۰ نفر به کمتر از ۳۵نفر تقلیل پیدا کرد و ایرانیان جانشین آنها شدند.
● ابتهاج دستگیر و انصاری بازجویی شد
عبدالرضا انصاری که سابقه وزارت کار را نیز در کارنامه فعالیت‌های اقتصادی – سیاسی خود در سال‌های پیش از انقلاب دارد و در دهه ۱۳۴۰ ماموریت عمران خوزستان به او واگذار می‌شود، در ادامه خاطرات خود از اختلاف‌های دولت در این عرصه پرده برمی‌دارد.
وی به دورانی اشاره می‌کند که علی امینی به نخست‌وزیری منصوب می‌شود و براساس شرایط آن روز می‌خواهد با فساد مبارزه کند و به سراغ طرح‌های عمرانی می‌رود. وی به این موضوع اشاره می‌کند که در این مسیر پرونده‌ای برای ابتهاج باز شد و او را در جریان بازجویی‌ها حتی دستگیر و بازداشت کردند. انصاری می‌گوید که در جریان بازجویی از او الموتی که وزیر دادگستری بود پرسش‌هایی را با او در میان گذاشته است...
▪ پرونده‌سازی برای ابتهاج
از جمله برنامه‌های پر سر و صدای دولت آقای دکتر امینی برنامه مبارزه با فساد و تعقیب کسانی بود که گفته می‌شد از دستگاه دولت سوء‌استفاده کرده‌اند. به همین جهت هر روز در رسانه‌های عمومی اعلام می‌شد که چه پرونده‌هایی در دادگستری به جریان افتاده و چه اشخاصی به دادگستری احضار شده و تحت تعقیب قرار گرفته‌اند.
روزنامه‌ها نیز که بازار مناسبی برای فروش بیشتر پیدا کرده بودند، هر صبح و عصر تعداد قابل ملاحظه‌ای از ستون‌های خود را به اخبار مربوط به حیف و میل اموال عمومی و تعقیب و توقیف اشخاص مختلف اختصاص می‌دادند و شنیده می‌شد که به دنبال بیانات آقای آرامش در مجلس شورای ملی در مورد طرح‌های عمران خوزستان پرونده‌ای در دست تشکیل است و دادگستری در این مورد مشغول بررسی و تحقیقات می‌باشد.
در اواسط تابستان، در بحبوحه این وقایع روزی به اتفاق شهمیرزادی برای بازدید به خوزستان رفته بودیم.
پس از بازدید از طرح آبیاری آزمایشی دز، مذاکره با جوانانی که با عشق و شوق فراوان در آن گرمای طاقت‌فرسایی که حتی مگس‌ها در آن دوام نمی‌آوردند روزی ۱۰ ساعت در زیر آفتاب در زمین‌های جنوب دزفول کار می‌کردند، صرف ناهار در یک تریلر فلزی که به‌رغم دستگاه تهویه‌ای که داشت مانند گرمخانه بود و بحث و مذاکره با عده‌ای از کارشناسان آمریکایی و هلندی که هر کدام مسائل متعددی داشتند، به اتفاق شهمیرزادی به طرف آبادان برگشتیم تا با هواپیما به تهران حرکت کنیم. پس از چهار ساعت اتومبیلرانی در هوای توفانی و پر از گردوخاک وقتی به آبادان رسیدیم معلوم شد هواپیمای ایران تاخیر ورود دارد. در نتیجه، چند ساعتی در فرودگاه منتظر ماندیم تا این که حدودساعت ۱۱شب هواپیما به آبادان رسید. پس از سوار کردن مسافرانی که عازم تهران بودند به طرف تهران حرکت کردیم و حدود ساعت دو صبح وارد فرودگاه مهرآباد شدیم. تا من به منزل رسیدم و خوابیدم ساعت نزدیک چهار صبح بود، در نتیجه روز بعد دیرتر به دفتر رفتم.
به محض ورود به اداره از رفتار دربان و مامور اطلاعات احساس کردم یک وضع غیرعادی در جریان است، اما نمی‌دانستم موضوع چیست. بعد از این که وارد دفتر شدم، خانم عالم نصیرزاده که سمت متصدی دفتر را داشت با چشم گریان وارد شد و بدون این که صحبتی بکند مقداری نامه وارده را روی میز کار من گذاشت و خارج شد. پس از او مهندس سلطان محمد سلطانی، مسوول امور اداری دفتر تهران وارد شد و به حالت منقلب از من پرسید: آیا نامه‌های وارده را دیده‌اید؟ گفتم هنوز خیر، مگر چیز غیرعادی در بین آنها است؟ به حالت خیلی ناراحت گفت که بله شما را به دیوان کیفر احضار کرده‌اند و اضافه کرد که از امروز صبح که این نامه به اداره رسیده، تمام کارکنان وحشت‌زده و نگرانند و دست به کاری نزده‌اند.
با خنده به او گفتم اگر مرا احضار کرده‌اند به آنها چه ارتباطی دارد. ثانیا، سر مرا که نمی‌خواهند ببرند. حتما سوالاتی دارند و طبیعی است که مرا احضار کنند و بپرسند. مسلما با من و شما کاری ندارند و ما کار خلافی نکرده‌ایم که نگران باشیم. در این ضمن نامه بازپرس دیوان کیفر را خواندم و دیدم که مرا به عنوان مطلع احضار کرده‌اند. پرسید، حالا شما چه می‌کنید؟ جواب دادم موضوع خیلی عادی است. مرا برای ساعت ۹ صبح فردا به عنوان مطلع به دیوان کیفر احضار کرده‌اند و من هم خواهم رفت ببینم چه می‌گویند. شما هم سر کار خودتان بروید و به دیگران اطمینان بدهید که مطلب غیر‌عادی پیش نیامده و دلیلی برای کندی کار وجود ندارد. خودم هم باطنا حتی برای یک ثانیه احساس نگرانی نکردم و تا آخر وقت طبق معمول روزهای گذشته به کارهای جاری رسیدگی کردم و به منزل رفتم.
حدود ساعت پنج بعد از ظهر در منزل اطلاع دادند که آقای ضیاءالدین نقابت برای دیدن من آمده‌اند. نقابت از شخصیت‌های بسیار سرشناس و یکی از مبرزترین وکلای دادگستری و سابقا نماینده خرمشهر در مجلس شورای ملی بود. او به علت آشنایی که با مسائل خوزستان داشت از طرف سازمان برنامه به عنوان مشاور حقوقی طرح عمران خوزستان انتخاب شده بود و در حل مشکلات حقوقی طرح آبیاری دز با سازمان همکاری می‌کرد. مردی بود دانشمند، متواضع، فهمیده، کاردان و بسیار
خوش صحبت. پس از تعارفات معمول، علت این که سرزده به‌دیدن من آمده را جویا شدم. گفت، شنیده‌ام امروز احضاریه‌ای برای رفتن به دیوان کیفر به شما رسیده، خواستم ببینم چه اقدامی کرده‌اید. جواب دادم اقدام خاصی نکرده‌ام. یک مقام مسوول از من به عنوان مطلع برنامه عمران خوزستان دعوت کرده است، من هم وظیفه دارم اطلاعاتی را که دارم در اختیار ایشان بگذارم و مساله دیگری را نمی‌بینم. آقای نقابت گفت: شما به جریان کار دادگستری وارد نیستید. مساله به این سادگی که شما فرض می‌کنید نیست. درست است که موضوع احضار شما به عنوان مطلع در امر برنامه عمران خوزستان ارتباطی به کارهایی که در زمان وزارت کار شما انجام گرفته ندارد، زیرا اگر ارتباط داشت به ناچار مجبور بودند تشریفات مربوط به قانون محاکمه وزرا را رعایت کنند، یعنی ابتدا از مجلس اجازه بگیرند. ولی درهرحال چون شما سابقه وزارت دارید، شایسته است حتما آقای نخست وزیر را در جریان بگذارید و با نظر ایشان اقدام کنید، چون احتمال دارد فردا که به دیوان کیفر می‌روید یک خبرنگار عکاس از شما عکسی بگیرد و تمام روزنامه‌های عصر این عکس را چاپ کنند و با خط درشت بنویسند که وزیرکار کابینه دکتر اقبال به دیوان کیفر احضار شد و این مطلب بعدهای سیاسی پیدا کند و پای دیگران به این قضیه کشیده شود؛ از جمله اختلافات دکتر اقبال با دکتر امینی و مسائل دیگر و این موضوع نه به صلاح شماست نه به صلاح دولت و اشخاص دیگر. گفتم بسیار خوب حالا چه بکنم؟ گفت الان یک تلفن به آقای
نخست وزیر بزنید و موضوع را به اطلاع ایشان برسانید. باحضور آقای نقابت به آقای دکتر امینی، نخست وزیر، تلفن کردم و جریان را به اطلاع ایشان رسانیدم. آقای نخست وزیر گفتند کار خوبی کردید که به من خبر دادید. من تا یک ربع دیگر به شما تلفن خواهم زد. پس از حدود ده دقیقه تلفن کردند و گفتند شما فردا ساعت هشت صبح بروید دفتر آقای الموتی وزیر دادگستری و نگران نباشید. ایشان ترتیب کار را خواهد داد.
صبح روز بعد، اول وقت، به دفتر آقای الموتی رفتم. ایشان بلافاصله مرا پذیرفت و با احترام و محبت از سوابق خانوادگی من سوال کرد و گفت فامیل شما را خوب می‌شناسم و با دو نفر از خویشان شما در زمان جنگ در زندان متفقین بودم و برای آنها احترام زیادی قائل هستم. حالا از شما می‌خواهم صادقانه به من بگویید که آیا اولا این برنامه عمران خوزستان یک برنامه مورد لزوم برای مملکت بوده یا خیر و ثانیا این که آیا تا به حال برنامه‌های اجرایی به طور صحیح انجام شده است یا خیر؟
جواب دادم که در مورد سوال اول مساله کاملا روشن است، زیرا با توجه به سوابق تاریخی خوزستان و منابع عظیمی که در این استان وجود دارد، عمران این منطقه یکی از ضروری‌ترین برنامه‌های عمرانی کشور می‌باشد و به همین دلیل مورد توجه به خصوص شاه و دولت‌های مختلف و مجلس بوده و به آن اولویت داده شده است.
اما در مورد سوال دوم باید بگویم که ابعاد این برنامه به قدری وسیع است و جنبه‌های مختلف آن به قدری گسترده که قضاوت صحیح درباره این که نحوه اجرای کارها آیا بهترین بوده است یا خیر ازحد توانایی سازمان نوپای آب و برق خوزستان، با تعداد محدود عوامل انسانی که در اختیار داریم، خارج است و چنانچه دولت بخواهد یک ارزیابی صحیح از کل برنامه نماید، شایسته است از یکی از موسسات بین‌المللی که دراین نوع کارها تبحر دارند کمک گرفته شود. اما اگر راجع به صحت عمل و درستی کسانی که مسوول اجرای کارهای مختلف این برنامه هستند بخواهید، باید بگویم که در این باره با توجه به رسیدگی‌هایی که در این چند ماهه پس از تشکیل سازمان انجام شده، تاکنون به هیچ موردی که تردیدی در صحت عمل مجریان امر ایجاد بکند برخورد نکرده‌ایم.
پس از مذاکرات کوتاهی در همین زمینه وی به آقای نصیری، بازپرس پرونده که مرا احضار کرده بود، تلفن کرد و گفت آقای انصاری نزد من هستند و راجع به کارهای عمران خوزستان با ایشان مذاکره کرده‌ام و از ایشان خواهش کرده‌ام که به دفتر شما بیایند که اگر اطلاعاتی بخواهید در اختیارتان بگذارند و تشریف ببرند. بدین ترتیب برای من روشن شد که موضوع توقیف درمیان نیست و وزیر دادگستری تلویحا به آقای نصیری گفته است که حدود وظایفش چیست.
از نزد آقای الموتی به دفتر آقای نصیری، بازپرس دیوان کیفر رفتم. تصور می‌کردم او اطلاعات زیادی ازبرنامه عمران خوزستان جمع کرده و حالا می‌خواهد با سوال از من اطلاعات پرونده را تکمیل نماید و به همین جهت منتظر بودم سوالات مهمی راجع به ابعاد مختلف برنامه و نحوه اجرای کار و طرز عمل شرکت عمران و منابع مطرح کند، ولی بعد از رد و بدل شدن تعارفات و یکی دو سوال اول متوجه شدم که او اصولا اطلاع زیادی درباره خوزستان و منابع عظیم این منطقه و اهمیتی که این استان از لحاظ سیاسی و اقتصادی در تمام خاورمیانه دارد و اولویتی که در کل برنامه‌های عمرانی کشور برای این منطقه قائل شده‌اند، ندارد و مبنای اطلاعاتش شاید فقط چند خبر روزنامه‌ای و شایعات بی معنای عامیانه باشد.
در این مذاکرات مهمترین سوالی که آقای نصیری مطرح کرد موضوع سفر اول آقایان لیلیانتال و کلاپ به خوزستان بود. این سفر بنا به دعوت سازمان برنامه انجام شده بود. دکتر محمدکاظمی، رییس قسمت کشاورزی سازمان برنامه، به عنوان میهمان دار به همراه آقایان نامبرده به خوزستان رفته و هزینه اقامت آقایان را در هتل شهرداری اهواز و چند نقطه دیگر پرداخته بود. سوالات آقای نصیری بیشتر درباره هزینه‌های متفرقه این مسافرت، از جمله پرداخت بهای چند بطری آبجو و آلبوم عکس و مخارجی از این قبیل بود. از مجموعه سوالات او می‌شد نتیجه گرفت که این رسیدگی‌ها بیشتر جنبه پرونده‌سازی دارد نه رسیدگی اصولی و این مساله بعدا پس از زندانی کردن آقای ابتهاج به مدت هشت ماه و سپس صدور قرار منع تعقیب ایشان بر همه روشن شد، زیرا متن قرار به قدری مبهم و بی‌سر و ته بود که به خوبی نشان می‌داد که اولا نویسنده قرار شخص ناواردی است که برای انجام دستور مجبور بوده است چند صفحه‌ای را سیاه کند و ثانیا موارد اتهام مبنای صحیحی نداشته و یک فرد خدمتگزار مملکت چندین ماه بی جهت به زندان انداخته شده است. جالب این که در آخر قرار ذکر شده بود که ابتهاج و اعضای شورای عالی برنامه و مدیران آن سازمان همگی خدماتی به ایران کرده‌اند که شایسته تقدیر است و مرتکب عمل خلافی که قابل تعقیب باشد نشده‌اند. (آقای ابتهاج کپی این قرار را برای تعدادی از اشخاص از جمله من ارسال داشتند.)
بازجویی از من حدود یک ساعت طول کشید و پس از آن به دفترم برگشتم و اطلاع پیدا کردم که مهندس سلطانی، با یک کیف بزرگ اسناد مالکیت املاک مختلف خود و خانواده‌اش، به دیوان کیفر رفته است که چنانچه برای بازداشت من قراری صادر کنند از آن اسناد برای ضمانت در دادگستری و آزادی من استفاده شود. این محبت یکی از همکاران که متاسفانه عمرش طولانی نبود، همیشه یادم هست.
احضار من به دیوان کیفر در روزنامه‌ها منعکس نشد و فقط به طور موقت در دفتر تهران سازمان آب و برق خوزستان اثر نامطلوب داشت، ولی بازداشت آقای ابوالحسن ابتهاج تاثیر بسیار نامطلوبی در تمام سازمان‌های عمرانی کشور، به ویژه سازمان آب و برق خوزستان، به جا گذاشت و باعث شد که مسوولان سطوح مختلف برنامه‌ها آن اعتماد به نفس و دلگرمی‌ای را که برای انجام امور بزرگ عمرانی از واجبات است، تا اندازه‌ای از دست بدهند و سازمان نو پای آب و برق خوزستان نیز یکی از مشکل‌ترین مراحل رشد خود را به پیماید.● افتتاح سد دز وقتی ابتهاج در زندان بود
عبدالرضا انصاری در ادامه خاطرات خود از عمران خوزستان به زمانی می‌رسد که سد دز آماده افتتاح شده و بالاترین مقام‌های کشور برای بهره‌برداری به خوزستان رفتند.وی در بخشی از خاطرات خود نقل می‌کند که سد دز زمانی افتتاح می‌شد که ابوالحسن ابتهاج رییس بر کنار شده سازمان برنامه و بودجه که در دادن اعتبارات به طرح‌های عمرانی نقش بالایی داشت در زندان بود.
عبدالرضا انصاری پس از آن به آغاز بهره‌برداری از طرح مزارع نیشکر می‌پردازد و از اینکه فعالیت‌های سد دز حتی زودتر از زمان پیش‌بینی شده (در بتن‌ریزی) منجر شده صحبت می‌کند.
▪ بتن‌ریزی سد دز
در اواسط مهرماه سال ۱۳۴۰ از خوزستان گزارش دادند که موجبات شروع بتن‌ریزی سد آماده شده است و در تاریخ هشتم آبان برنامه بتن‌ریزی شروع خواهدشد. این موضوع به عرض شاه رسید و از تشریفات دربار اطلاع دادند که اعلیحضرت شخصا در مراسم شرکت خواهند فرمود. بدین مناسبت از تمام کسانی که به‌نحوی از انحا در اجرای طرح‌های عمران خوزستان دست‌اندرکار بودند و نیز از کسانی که با اجرای این طرح مخالفت می‌کردند، برای شرکت در این مراسم دعوت کردیم تا از نزدیک به چشم خود ببینند که چه کارهایی در دست اقدام است و چه خدماتی انجام شده است.
برنامه مفصل و دقیقی با رعایت جزئیات برای شرکت هیات دولت، شورای عالی سازمان برنامه، هیات عالی نظارت سازمان برنامه، سناتورها و وکلای مجلس، مدیران سازمان برنامه، ارباب مطبوعات از تهران، کلیه روسای سازمان‌های دولتی در خوزستان، شرکت ملی نفت و نیز عده کثیری از محترمین و افراد سرشناس خوزستان تهیه شد. از مجموع کسانی که از تهران دعوت شدند، تعداد۳۵۰ نفر دعوت را قبول کردند. برای بردن این گروه به خوزستان ترتیبی داده شد که همگی با قطار راه‌آهن غروب روز قبل از شروع مراسم به طرف خوزستان حرکت کنند، شام را در قطار صرف کنند و ساعت ۷صبح، پس از صرف صبحانه در قطار، با اتوبوس‌هایی که پیش‌بینی شده بود به طرف محل اجرای تشریفات بتن‌ریزی حرکت نمایند. پس از پایان مراسم نیز به ایستگاه راه‌آهن اندیمشک برگردند و نهار را در قطار راه‌آهن در راه مراجعت به تهران صرف کنند. علت این که محل استراحت و صرف غذا را تماما در داخل ترن پیش‌بینی کرده بودیم این بود که برای سازمان، در شرایط آن روزی، امکان نداشت که از این گروه در اطراف محل سد، یا در اندیمشک یا دزفول، به نحو شایسته پذیرایی شود. مسافرت با هواپیما نیز امکان‌پذیر نبود، زیرا در آن منطقه فرودگاه غیرنظامی وجود نداشت و استفاده از فرودگاه نظامی پایگاه وحدتی که بین اندیمشک و دزفول واقع است، نیز با اشکالات متعددی روبه‌رو بود، لذا نگران بودیم که جزیی ترین کمبود از نظر پذیرایی بازدیدکنندگان موجب شود که عده‌ای با خاطره ناگواری به تهران برگردند و در آینده، از لحاظ روابط عمومی، مشکلاتی در کارسازمان پیدا شود. از این رو چاره منحصر به فرد را در استفاده از راه‌آهن دیدیم. مضافا به این که راه‌آهن دولتی ایران نیز آمادگی داشت و مدیران آن اعلام کردند که حداکثر همکاری را با سازمان به عمل خواهند آورد.
برای اجرای مراسم بتن‌ریزی در بستر رودخانه در کنار محلی که بتن‌ریزی شروع می‌شد خیمه‌ای زده شده بود که شاه در موقع ورود در آنجا چند دقیقه‌ای استراحت کرده و مسوولان اجرای طرح را مورد تفقد قرار دهند و سپس، بعد از استماع گزارش مدیرعامل سازمان برنامه و مدیرعامل سازمان آب و برق خوزستان، به وسیله تلفن مخصوص دستور شروع بتن‌ریزی را صادر کنند.
شاه به اتفاق آقای دکتر امینی، نخست وزیر، با هواپیما در پایگاه وحدتی فرود آمدند و سپس با اتومبیل به محل بتن‌ریزی هدایت شدند. مهندس اصفیا خیرمقدم گفت و من گزارش پیشرفت طرح را به عرض رساندم. در پایان گفتم که، طبق برنامه تنظیم شده، ساختمان سد چهارده ماه دیگر به پایان خواهد رسید. (این نکته‌ای بود که ابتدا همه در قبول آن تردید کردند ولی، بعدا وقتی کارهای ساختمانی سد بعد از ۱۳ ماه تمام شد، تحسین همگانی را به‌دنبال داشت.)
شاه با تلفن دستور شروع بتن‌ریزی را صادر کردند و پس از این جریان به تهران مراجعت نمودند.
برای مدعوین تهرانی ورود به منطقه خوزستان پس از گذشتن از کوه‌های عظیم لرستان و دیدن دشت وسیعی که از دامنه‌های سلسله جبال زاگرس شروع شده و تا چشم می‌دید ادامه می‌یافت، آفتاب گرم ماه آبان که نشانه گرمای سوزان ماه‌های تابستان بود، مسافرت در جاده شوسه‌ای که به طول ۳۰ کیلومتر در لابه‌لای کوه‌ها ساخته شده و به طرف ارتفاعات کوه‌های بختیاری پیش می‌رفت، مشاهده تاسیسات متعدد و عظیمی که برای برق‌رسانی در دست ساختمان بود، حرکت در داخل تونل بزرگی که از ارتفاعات بالا برای رسیدن به پایه سد به طور مارپیچ در داخل صخره حفر شده بود و در نهایت، رسیدن به بستر رودخانه در نقطه‌ای که دو صخره عظیم هر یک به ارتفاع ۴۵۰ متر سر به آسمان کشیده بود، بسیار هیجان‌انگیز بود. این مناظر چنان اثری در بازدیدکنندگان گذاشت که تا سال‌ها از آن یاد می‌کردند. در مورد میهمانان خوزستانی نیز که با امکانات محلی آشنا بودند و خود احساس میهمانداری می‌کردند مشکلی وجود نداشت و توانستیم با استفاده از کمک‌های شرکت ملی نفت موجبات رضایت آنها را فراهم کنیم.
برگزاری موفقیت آمیز این مراسم برای سازمان نوپای آب و برق خوزستان جنبه حیاتی داشت، زیرا اولین برنامه مهم و گسترده‌ای بود که انجام می‌داد و آینده‌اش به عنوان یک دستگاه مسوول در گرو برداشتی بود که مسوولان کشور، از شخص پادشاه تا مدیران اجرایی دیگر، از توانایی و کارآمدی سازمان پیدا می‌کردند. در عین حال، سازمان آب و برق خوزستان هنوز از نظر تشکیلات بسیار کوچک و از نظر نیروی انسانی در مضیقه بود. در نتیجه، همه چیز به همت و ایثار کارکنان سازمان بستگی پیدا می‌کرد.
در عمل، یک یک کارکنان وظیفه خود را به نحو احسن انجام دادند و برنامه، با رعایت همه جزئیات، چنان خوب انجام گرفت که تا مدت‌ها زبانزد کسانی بود که در مراسم شرکت کرده بودند. همکاری سازمان‌های دیگر نیز شایان تقدیر بود، از جمله راه‌آهن دولتی ایران که از همه به بهترین وجهی پذیرایی کرد و این خود برای حسن شهرت راه‌آهن بسیار مفید واقع شد.
صبح روز بعد از پایان مراسم بتن‌ریزی به تهران مراجعت کردم و بعد از ظهر آن روز برای دیدن آقای ابتهاج به بازداشتگاه موقت شهربانی که در جنوب عمارت شهربانی قرار داشت رفتم.
من با آقای ابتهاج دوستی نزدیکی نداشته و ندارم و چندین باری که با ایشان برخورد کرده‌ام اکثرا ملاقات‌های اداری بوده است. خشونتی هم که ایشان در بسیاری از موارد از خود نشان می‌داد برایم خوشایند نبود. ولی چون اعتقاد داشتم که به زندان افتادن ایشان صرفا به علت سعایت و دشمنی و پرونده‌سازی مخالفین است و تردیدی نداشتم که آقای ابتهاج با حداکثر فداکاری به کشور خدمت کرده وظیفه خود دانستم که به دیدارشان بروم و پیشرفت کارهای عمرانی خوزستان را به اطلاعشان برسانم، تا شاید چند لحظه‌ای از آلامشان بکاهم.
دیدن این مرد وطن‌پرست در آن محیط غم آلود و حزن آور در حیاط کوچک بازداشتگاه موقت شهربانی چنان حال مرا منقلب کرد که بغض گلویم را گرفت و نتوانستم حتی یکصدم آن چیزی را که در دل داشتم برایشان بیان کنم. ولی ایشان همان مرد مغرور و سربلند همیشگی بودند و در چند دقیقه‌ای که حرف‌های من را شنیدند در دریایی از شوق و لذت غوطه‌ور شدند که کارهایی که سنگ اول بنای آن را نهاده‌اند اینک به‌راه افتاده و به پیش می‌رود.
آقای ابتهاج پس از رهایی از زندان از طرح‌های عمران خوزستان بازدید کردند و همه جا در کمال احترام و با آغوش باز از ایشان استقبال شد.
▪ آغاز بهره‌برداری از مزارع نیشکر
پس از آغاز بتن‌ریزی سد دز بهره‌برداری آزمایشی از مزارع نیشکر و کارخانه تصفیه شکر شروع شد و مسوولان اطلاع دادند که ظرف چند هفته آینده بهره‌برداری اصلی شروع خواهد شد.
به ثمر رسیدن نیشکر در سطح دوهزار و پانصد هکتار و همزمان با آن آماده شدن کارخانه تولید شکر واقعه‌ای بود که تمام دست‌اندرکاران برنامه عمران خوزستان انتظار آن را می‌کشیدند و وقتی زمان بهره‌برداری نزدیک شد و گزارش آن به اطلاع شاه رسید با اشتیاق فراوان اظهار علاقه کردند که در مراسم افتتاح و شروع بهره‌برداری شرکت فرمایند و به چشم خودشان اولین شکرهای تولیدشده را ببینند. به همین جهت برنامه‌ای مشابه مراسم بتن‌ریزی سد دز تنظیم گردید و از مقامات مربوطه مملکتی و گروه‌های مختلف اهالی خوزستان دعوت شد که در مراسم شرکت کنند. دیدن مزارع وسیع نیشکر و تاسیسات بزرگی که در هفت تپه نزدیک خرابه‌های شوش، پایتخت باستانی هخامنشیان و ساسانیان، ایجاد شده بود خاطره تاریخ پر افتخار و با عظمت ایران قدیم را در ذهن بازدیدکنندگان زنده می‌کرد و پیام‌آور آینده پرشکوهی برای ایران نوین بود و زمانی که اولین کیسه شکر با فشار دادن دکمه‌ای از طرف شاه از کارخانه خارج شد، اشک شادی از چشمان عده‌ای سرازیر شد.
چند روز بعد از دفتر آقای حسین علاء وزیر دربار اطلاع دادند که به دیدارشان بروم. پس از ورود به اتاق ایشان و ادای احترام ابتدا با محبت از من پذیرایی کردند و از وضع کارم جویا شدند و سپس از پشت میز کارشان برخاستند. بالطبع من نیز بلند شدم و تصور کردم برخاستن ایشان به معنای تمام شدن جلسه ملاقات است. ولی در این لحظه اظهار داشتند با کمال خوشوقتی به شما تبریک می‌گویم، چون شاه شما را به افتخار آجودانی کشوری خود نائل فرموده‌اند و فرمانی را که توشیح شده بود به‌دست من دادند. من که کاملا بهت زده شده بودم، نمی‌دانستم چه بگویم و فقط چند کلمه‌ای به عنوان سپاسگزاری گفتم و سوال کردم چه وظایفی خواهم داشت، زیرا تصور می‌کردم این کار به معنای تغییر سمتم خواهد بود. ولی آقای علاء اظهار داشتند این موضوع جنبه افتخاری دارد و کار موظفی نیست و به شما این امتیاز را می‌دهد که هر وقت کاری داشته باشید، می‌توانید به دربار بیایید و خارج از وقت‌های رسمی حضور شاه شرفیاب شوید.
پس از خروج از دفتر آقای علاء و تفکر در این موضوع به این نتیجه رسیدم که این اقدام فقط می‌تواند به علت توجه و علاقه اعلیحضرت به کارهای عمران خوزستان باشد و می‌خواهند ضمن تایید این مطلب و تقویت موقعیت سازمان وسیله‌ای نیز در اختیار من گذاشته باشند که اگر درضمن کار مواجه با اشکالاتی شدم بتوانم از حضورشان تقاضای کمک کنم. این حدس من کاملا با حقیقت تطبیق داشت و در اولین شرفیابی که حاصل کردم شخصا همین موضوع را بیان فرمودند و صریحا اظهار داشتند که اولا مرتبا پیشرفت کار مستقیما به عرضشان برسد و ثانیا هروقت مشکلی درانجام امور پیش آید شخصا شرفیاب شوم تا فورا دستور لازم را بدهند.
از آن تاریخ به بعد هر زمان احتیاج به گزارش فوری بود در اول وقت در دربار حاضر می‌شدم و شاه پس از ورود به محض این که من را می‌دیدند می‌دانستند برای امر فوری به دربار رفته‌ام، لذا اشاره می‌فرمودند که قبل از شروع برنامه روزانه حضورشان شرفیاب شوم.
▪ گشایش سد دز
دولت امینی در ۲۷ تیرماه سال ۱۳۴۱ مستعفی شد و آقای امیراسدالله علم مسوول تشکیل دولت جدید شد. عملیات ساختمان سددز همچنان با سرعت ادامه داشت و کارها طبق برنامه پیش‌بینی شده انجام می‌گرفت. از آنجا که سازمان برنامه در پرداخت اعتبارات نهایت مساعدت را می‌کرد، توانستیم با یک تجدیدنظر در برنامه کار ترتیبی بدهیم که بتن‌ریزی ظرف ۱۳ ماه، یعنی یک ماه زودتر از برنامه زمان بندی شده، به پایان برسد. در عین حال قسمت‌های مختلف سد و شبکه توزیع برق، از جمله ساختمان تونل‌های متعدد هدایت آب، نصب توربین‌های عظیم تولید برق در عمقی پایین‌تر از سطح دریاچه، احداث سالن بزرگی در بطن صخره غربی سد، ساختمان تاسیسات وسیع انتقال برق از محل سد تا شهر خرمشهر به فاصله چهارصد کیلومتر، ساختمان شبکه توزیع برق در شهرهای اندیمشک، دزفول، اهواز و خرمشهر و نیز جاده‌هایی که برای انجام خدمات مربوط به بهره‌برداری از سد دز و شبکه توزیع برق لازم بود، تماما در سر موقع به‌پایان رسید. کارکنانی که برای اداره این تاسیسات مورد نیاز بودند تعلیمات کافی دیدند و آماده کار شدند. البته، چون هنوز بهره‌برداری از سد آغاز نشده بود، کارمندان ایرانی تحت نظر متخصصین خارجی انجام وظیفه می‌کردند. ضمنا با همکاری شرکت عمران و منابع از موسسه دولتی اونتاریو‌هایدرو(Ontario Hydro Commission) کانادا نیز دعوت شد که هیاتی را برای تعلیم ایرانی‌هایی که می‌بایستی در آینده عملیات را به عهده بگیرند به ایران اعزام کنند.
در طی این مدت پادشاه دائما پیشرفت کار را جویا می‌شدند و وقتی گزارش آماده شدن تاسیسات به عرض رسید، روز ۲۳ اسفند ۱۳۴۱ را برای افتتاح تعیین فرمودند.
افتتاح و بهره‌برداری از سد در میان کارکنان سازمان آب و برق خوزستان و همچنین کارکنان شرکت عمران و منابع شور و هیجانی کم نظیر ایجاد کرد و افراد هریک به‌سهم خود کوشیدند که این مراسم به بهترین وجه ممکن انجام شود. سازمان‌های دولتی و غیر‌دولتی خوزستان نیز نهایت همکاری را با مامورین سازمان کردند. به هر کس ماموریتی داده شد با دل و جان انجام داد. تاسیسات پایگاه وحدتی نیروی هوایی در اندیمشک برای پذیرایی از میهمانان اختصاص داده شد. شرکت ملی نفت وسایل تهیه غذا و حمل و نقل میهمانان را تامین کرد و از سراسر خوزستان به تعداد کافی آشپز و پیشخدمت و راننده و کارگر برای این پذیرایی تجهیز شد.
از نمایندگان مجلس شورا و سنا، هیات دولت، امرای ارتش، ارباب مطبوعات، روسای سازمان‌های دولتی و غیردولتی در خوزستان، سفرای کشورهایی که اتباع آنها در اجرای این طرح شرکت کرده بودند، روسای اصناف، تجار و محترمین محل دعوت شد که در مراسم افتتاح شرکت کنند. از آنجا که تعداد افرادی که می‌توانستند در محل افتتاح حضور داشته باشند، محدود بود (زیرا در بالای سد فضای کافی حتی برای ایستادن تمام میهمانان وجود نداشت) مجبور بودیم تعداد مدعوین را در مراسم افتتاح محدود نگهداریم، ولی ترتیبی داده شد که پس از انجام مراسم افتتاح کلیه میهمانان به ترتیب دسته دسته از تمام تاسیسات بازدید کنند.
آنچه مدعوین دیدند دریاچه پرآبی بود در پشت سد که۶۴ کیلومتر درمیان کوه‌ها پیش رفته و نقشه جغرافیایی آن منطقه را تغییر داده بود؛ تاسیسات عظیم سد و کوه‌های دو طرف دریاچه که تا ارتفاع بیش از دویست متر به آسمان رفته بود و در مقابل، رودخانه دز در عمق دویست متری در جریان بود و دیدن آن به انسان حالت سرگیجه می‌داد. برای بسیاری باورنکردنی بود که سدی که فقط چند ماه قبل بتن‌ریزی آن آغاز شده بود، اینک آماده بهره‌برداری باشد.
آیا عبدالرضا انصاری در نقل خاطرات خود از عمران خوزستان و ساخت سد دز درست می‌گوید که حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی در روز مراسم افتتاحیه سد و در حضور شاه گفته است، ساخت این سد به معنای هدر دادن ثروت ملی است؟
این حرف را عبدالرضا انصاری در خاطرات خود نقل کرده و می‌گوید، ساخت این سد موجب شد که بعدها برای ساخت سد لتیان در تهران نیز از او دعوت به کار شود. خاطرات او را از شرایط شروع به کار وزارت آب و برق خوزستان و اینکه روحانی وزیر این وزارتخانه تازه تاسیس قصد دخالت در سازمان آب و برق خوزستان را دارد، در این شماره می‌خوانید:
▪ سد دز
شاه، به همراهی آقای علم، نخست وزیر و آقای حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی، در ساعت مقرر به محل وارد شد. (قرار بود بعد ازظهر آن روز تعدادی از کشاورزانی که در اثر اجرای قانون اصلاحات ارضی صاحب زمین شده بودند، اسناد خود را از دست شاه دریافت کنند).
مهندس اصفیا، مدیرعامل سازمان برنامه، گزارش کوتاهی درباره سابقه امر به‌عرض رسانید و من با رعایت اختصار شرحی درباره اصول طرح و نتایجی که از اجرای آن حاصل خواهد شد، به‌عرض رساندم و توضیح دادم که در شروع کار، با نصب دو ژنراتور هر یک به میزان ۶۵ هزار کیلووات، ۱۳۰ هزار کیلووات برق برای مصرف خوزستان تولید خواهد شد و به تدریج، با توسعه شبکه توزیع و اضافه کردن ژنراتورهای جدید، تولید برق به ۵۲۰ هزار کیلووات خواهد رسید.
با فشار دادن دگمه‌ای دریچه‌های تونلی که آب را به طرف توربین‌ها هدایت می‌کرد باز شد و با حرکت توربین‌ها تمام چراغ‌ها روشن شد و در همین لحظه درتمام شهرهایی که در مسیر شبکه برق بودند، چراغ‌های خیابان‌ها و میادین روشن گردید و مردم خوزستان به رای‌العین شاهد بهره‌برداری از سد شدند. این اولین باری بود که در ایران قسمت‌های مختلف یک طرح جامع سدسازی، برق، آب و کشاورزی، در آن واحد، قابل بهره‌برداری می‌شد.
در طی جریان این مراسم دو موضوع پیش آمد که قابل ذکر است. اول این که پس از خاتمه مراسم شاه به اتفاق آقایان نخست‌وزیر، تیمسار یزدان پناه، ژنرال آجودان، ارسنجانی وزیر کشاورزی و اتابای، معاون وزارت دربار، برای صرف چای به منزل یکی از کارکنان سد تشریف فرما شدند و غرق در خوشحالی بیاناتی درباره لزوم ادامه این نوع طرح‌ها به منظور آبادانی کشور ایراد می‌کردند. در این بین آقای ارسنجانی، بدون مقدمه و بدون این که طرف سوال قرار گرفته باشد، گفت که تمام این کارها خیانت به کشور است و باعث هدر رفتن منابع اقتصادی مملکت می‌شود. شنیدن این مطلب چنان همه را بهت‌زده کرد که برای چند ثانیه کسی نمی‌دانست چه بگوید. شاه نیز رنگشان دگرگون شد و با حالت ناراحت بلند شدند و بی آنکه چیزی بگویند به طرف اتومبیل که آماده حرکت به محل استراحت و صرف نهار بود، رفتند.
موضوع دوم این که چون درمحل برگزاری مراسم در بالای سد فضای زیادی نبود، ناچار کلیه شرکت‌کنندگان، از جمله آقایان لیلیانتال و کلاپ و دیگر مدیران شرکت عمران و منابع، در محل‌هایی که پیش‌بینی شده بود ایستاده بودند. در نظم صفوف کاملا رعایت نشد و در نتیجه آمریکایی‌ها در عقب گروه‌های شرکت‌کننده قرار گرفتند. این موضوع باعث شد که بعدا وزیر مختار آمریکا، که او هم در مراسم شرکت داشت، به لیلیانتال اظهار کند که جا داشت محل بهتری برای او تعیین شده باشد. این مرد بزرگوار به نحو شایسته‌ای پاسخ وزیر مختار را داده بود و هیچ وقت در این باره گله‌ای نکرد. ما سال‌ها بعد که خاطراتش منتشر شد از این گفت و شنود آگاه شدیم.
یکی از روزنامه‌نویسان نیز که هرچند یکبار چند صفحه‌ای منتشر می‌کرد شماره خاصی انتشار داد و نوشت که این سد را خائنین به کشور برای این ساخته‌اند که روزی آن را بترکانند و تمام شهرهای خوزستان را زیر آب ببرند و نابود سازند.
مهم این بود که بالاخره پس از مبارزات چندین ساله سد بزرگ دز که به نام سد محمد رضا شاه نامیده شد و در آن زمان ششمین سد بلند قوسی دنیا بود، ساخته شد و آثار اجرای این طرح مهم روزبه‌روز نمایانتر شد.
● تاسیس وزارت آب و برق و آغاز مشکلات جدید برای عمران خوزستان
اواخر آبان ماه ۱۳۴۲ حدود ظهر بود که دوستم آقای حسنعلی منصور تلفن کرد و گفت من در دفتر هویدا هستم و مطلب مهمی در پیش است، خواهش می‌کنم اگر می‌توانی فورا بیا اینجا. نیم ساعت بعد وقتی وارد دفتر آقای هویدا، که در آن زمان از مدیران شرکت نفت بود، شدم، او از اتاق خودش به اتاق منشی آمد. پس از سلام و علیک پرسیدم چه خبر است؟ جواب داد علی در اتاق من است و خودش موضوع را خواهد گفت. در اتاق هویدا منصور تنها بود. گفت من امروز شرفیاب بودم و قرار شد مسوول تشکیل کابینه شوم و چون تو در وزارت دارایی سوابق زیادی داری، می‌خواهم پست وزارت دارایی را قبول کنی. البته باید این مطلب فعلا محرمانه باشد چون ممکن است چند ماهی طول بکشد و مایلم در این مدت مطالعات لازم را برای اداره صحیح وزارت دارایی انجام بدهی. به او تبریک گفتم و اظهار داشتم با کمال میل قبول می‌کنم و از همین امروز مطالعاتم را شروع خواهم کرد. از این جریان حدود چهار ماه گذشت و در طی این مدت چندین بار هر وقت با هم برخورد می‌کردیم، راجع به پیشرفت بررسی‌هایم در وزارت دارایی سوال می‌کرد و حتی یک بار در یک میهمانی رسمی نهار در بانک ملی که سر میز پهلوی هم نشسته بودیم، آهسته از من سوال کرد که آیا آقای علم با شما تماس گرفته است؟ جواب دادم خیر. گفت از این جهت سوال می‌کنم که صحبت شده است حالا که وزارت دارایی وزیر ندارد، ایشان شما را به‌عنوان وزیر معرفی کنند که بعدا دیگر پس از آمدن من احتیاج به تغییر مجدد نباشد (در آن زمان آقای برزگر که از افسران قدیمی وزارت دارایی بود، به طور موقت بعنوان کفیل وزارت دارایی انجام وظیفه می‌کرد). مدتی گذشت و خبری نشد. تا این که یک روز در شهر شایع شد که دولت استعفا می‌دهد و حسنعلی منصور نخست وزیر بعدی است. در شب آن روز بهمن عطایی، نماینده مجلس، مرا به شامی دعوت کرده بود که به افتخار حسنعلی منصور بود. طبیعی است، با شایعاتی که در اذهان وجود داشت، حدس می‌زدم دعوت از من بنا به توصیه منصور است و ارتباطی با تشکیل کابینه دارد. در آن شب همه خوشحال و خندان بودند و منتظر بودند که از طرف نخست‌وزیر جدید، سمتی به آنها پیشنهاد شود. تعداد میهمانان حدود بیست نفر بود و می‌شد حدس زد که عده‌ای از آنان وزرای آینده خواهند بود. منصور پس از ورود و صرف آشامیدنی مرا به گوشه‌ای کشید و با حالت تاثر به من گفت بسیار ناراحتم که به‌ تو بگویم که با کمال تاسف وقتی صورت نهایی وزرای کابینه را مطرح می‌کردم به اسم تو که رسیدم و اظهار داشتم که برای وزارت دارایی در نظر گرفته شده‌ای، شاه هیچ اظهاری نفرمودند و حس کردم رضایت ندارند و بنابراین مساله فعلا منتفی است. من اظهار کردم همین قدر که به من توجه داشته‌اید، متشکرم و مانعی ندارد. آن شب مدتی بیدار بودم و می‌خواستم بفهمم چه شده که شاه مرا رد کرده‌اند ولی هیچ دلیلی پیدا نکردم. اما این موضوع برایم مطرح بود که اگر شاه از کار من رضایت نداشته باشند، یا به هر دلیلی مورد مرحمت ایشان نباشم، دیگر ماندنم در خدمت دولت فایده نخواهد داشت و معلوم نخواهد بود با مسائلی که هر روز در جریان اجرای برنامه عمران خوزستان با آن مواجه هستم و می‌بایستی در جبهه‌های مختلف برای پیشرفت کار مبارزه کنم چه سرنوشتی در انتظارم خواهد بود. بنابراین تصمیم گرفتم که اول وقت شرفیاب شوم و اجازه بگیرم از کار دولت استعفا دهم.
ساعت نه صبح در کاخ مرمر در سرسرای ورودی منتظر تشریف‌فرمایی شدم. آن روز هم مطابق معمول به محض دیدن من اشاره کردند که به دنبالشان به دفتر بروم. سوال فرمودند کاری دارید. عرض کردم برای عرض دستبوسی و اجازه استعفا از خدمت دولتی شرفیاب شده‌ام. پرسیدند چه اتفاقی افتاده؟ ماجرای ملاقات با منصور و دفتر هویدا و ملاقات‌های بعدی را حضورشان عرض کردم و اضافه کردم چون دیشب نخست‌وزیر اظهار داشت که مورد مرحمت نیستم، ادامه خدمتم را در دستگاه دولت بی ثمر می‌دانم و بدین جهت استدعای مرخصی دارم.
قیافه شاه درهم رفت و با صدای آرام فرمودند «اشخاص ضعیف وقتی نمی‌توانند نظر خودشان را صریح بگویند آن را به دیگری نسبت می‌دهند. شما مورد اعتماد من هستید. با قدرت کامل به کارتان ادامه دهید و چنان چه اشکالی داشتید مرا در جریان بگذارید.» دستشان را بوسیدم و با اطمینان کامل به دفترم رفتم. هیات دولت معرفی شد و مهندس منصور روحانی به عنوان وزیر وزارتخانه جدیدالتاسیس آب و برق به حضور شاه معرفی شد. با اعلام تشکیل وزارت جدید فصل تازه‌ای نیز در جریان اجرای برنامه عمران خوزستان گشوده شد.
مهندس روحانی را از زمانی که خزانه‌دار کل بودم می‌شناختم. مردی بود لایق، زحمتکش، کاردان و اهل مطالعه. اولین بار که با او برخورد کردم، به اتفاق آقای غلامحسین میکده، رییس سازمان آب تهران، برای دفاع از بودجه سازمان آب تهران به دفتر من آمده بودند و از همان جلسه اول روابط دوستانه‌ای میان ما برقرار شد. مهندس روحانی، که پس از مهندس میکده به ریاست سازمان آب تهران منصوب شده بود، روزی به دفتر من آمد و اظهار داشت سازمان آب تهران در صدد ساختن سد لتیان می‌باشد و حالا که ساختمان سددز به پایان رسیده آیا امکان دارد که تعداد محدودی ماشین آلات سدسازی برای مدت کوتاهی به طور وام در اختیار سازمان آب تهران گذاشته شود؟ (سد لتیان در مقابل سددز سدکوچکی بود که به منظور تامین قسمتی از آب مورد نیاز تهران در شمال شرقی تهران در دست ساختمان بود). جواب دادم ما همه برای یک مملکت کار می‌کنیم و از هر وسیله‌ای که در اختیار باشد باید برای پیشرفت کارهای مملکت استفاده کرد. بنابراین یک نفر را تعیین کنید که از انبارهای سد دز بازدید کند و هرچه را که مورد نیاز باشد انتخاب کند و در مقابل رسید به سد لتیان حمل کند.
این گفته من برای مهندس روحانی تعجب‌آور بود و در ابتدا تصورکرد شوخی می‌کنم و این یک تعارف معمولی است. گفت من در تمام طول خدمت اداری‌ام به چنین حالتی برخورد نکرده‌ام. در جواب گفتم شاید علت این است که تابه حال چنین وضعی در مملکت وجود نداشته است. در حال حاضر تمام کشور در حال پیشرفت است و وظیفه هر یک از افراد این است که از امکانات موجود برای پیشرفت برنامه کلی مملکت حداکثر استفاده را بکنند و هریک از ما مهره‌ای در این ماشین عظیمی هستیم که به راه افتاده و باید به سهم خود در این راه کمک کنیم و اگر نکنیم اشتباه است. اضافه کردم که هر دو طرح عمران خوزستان و سد لتیان جزو طرح‌های مصوب سازمان برنامه هستند و مدیرعامل سازمان برنامه فرد کم نظیری مانند مهندس اصفیا است که مسلما به اجرای هر دوی این برنامه‌ها علاقه‌مند است و برای او فرقی ندارد که یک بولدوزر در خوزستان کارکند یا در سد لتیان و اگر اشکال اداری داشته باشد خود او رفع خواهد کرد. بلافاصله با مهندس اصفیا تلفنا صحبت کردم و موافقت شفاهی ایشان را گرفتم و تلفنا به خوزستان دستوردادم که منتظر ورود نماینده سازمان آب تهران باشند و هر وسیله‌ای که مورد لزوم فوری طرح‌های عمران خوزستان نباشد در مقابل اخذ رسید تحویل بدهند. این سرعت عمل رشته دوستی بین روحانی و من را محکم‌تر کرد.
پس از اعلام تشکیل وزارت آب و برق باتوجه به سوابق دوستی فی مابین به دفتر مهندس روحانی رفتم و از صمیم قلب به او تبریک گفتم که مسوولیت این امر مهم درکشور به او واگذار شده و اضافه کردم که ممکن است عده‌ای تصور کنند که تشکیل وزارت آب و برق اشکالاتی در کار سازمان آب و برق خوزستان به وجود آورد، ولی امیدوارم این طور نباشد زیرا وظایف سازمان آب و برق خوزستان منحصر به موضوع آب و برق نیست، بلکه مجموعه‌ای است از امور مختلف، از قبیل کشاورزی، فرهنگ، راه، صنایع، بهداری، خانه سازی و سایر امور عمرانی که به صورت یک برنامه به هم پیوسته در منطقه خوزستان تحت نظر یک سازمان قانونی اجرا می‌شود. برنامه‌ریزی این طرح عظیم نیز در سازمان برنامه با رعایت سایر برنامه‌های مملکتی مورد رسیدگی و تصویب قرار می‌گیرد. چنانچه روزی دولت تصمیم بگیرد که این وظیفه را از سازمان برنامه جدا کند، شایسته خواهد بود که یک شورای عالی با شرکت وزرای وزارتخانه‌هایی که در این مجموعه برنامه‌های به هم پیوسته صاحب نظر هستند، تشکیل شود و سازمان آب و برق خوزستان مجری تصمیمات آن شورای عالی باشد. اضافه کردم در هرحال انتصاب شخصی مانند ایشان با سوابق دوستی و همکاری که بین ما وجود دارد باعث خوشوقتی است و چنانچه اشکالاتی هم در آینده پیش بیاید با حسن تفاهمی که بین ما برقرار است منتفی خواهدشد. سازمان آب و برق خوزستان نیز آمادگی دارد که تمام تجربیات و وسایل خود را برای پاگرفتن وزارتخانه جدید در اختیار ایشان قرار دهد.
مهندس روحانی که دفتر خود را در سازمان آب تهران (که تا قبل از انتصاب به سمت جدید مدیریت عامل آن را به عهده داشت) دایر کرده بود و هنوز تشکیلاتی نداشت، از پیشنهاد همکاری من استقبال کرد و گفت بودن شما در سازمان آب و برق خوزستان بزرگترین کمک برای من است که بتوانم وظایفی را که به من محول شده به‌نحو شایسته‌ای انجام دهم و امیدوارم از هر کمکی که می‌توانید به من بکنید، کوتاهی نکنید.
پس از این جریان، در هفته‌های بعد، من، با سابقه پشتیبانی پادشاه از برنامه عمران خوزستان و سوابق دوستی با مهندس روحانی، به شایعات و اخباری که جسته و گریخته در بعضی روزنامه‌ها درباره ادغام سازمان در وزارت آب و برق منتشر می‌شد، اهمیتی نمی‌دادم. اما پس از این که مهندس روحانی چند نفری را به عنوان معاون و مشاور وزارت آب و برق تعیین کرد، خبرهای موثقی رسید که بین مدیران جدید وزارتخانه مذاکراتی درباره اختیارات قانونی وزارت آب و برق برای مداخله در امور اجرایی سازمان آب و برق خوزستان انجام گرفته و اقداماتی در جریان است. پس از چند روز، نامه‌ای از وزارت آب و برق با امضای شخصی که از طرف وزیر نامه را امضا کرده بود به سازمان رسید به این مضمون که چون فردی درباره موضوعی که مربوط به سازمان است به وزارت آب و برق مراجعه کرده، پرونده مربوطه برای رسیدگی به وزارت آب و برق ارسال شود. این نامه ظاهرا ساده و عادی پیام آور فصل تازه‌ای در سازمان آب و برق خوزستان بود، زیرا لحن نامه طوری بود که انگار یک وزارتخانه به یک اداره تحت نظارت خود نوشته است. البته این کاملا خلاف اصل تشکیل سازمان مستقل آب و برق خوزستان و قانون خاص آن بود، زیرا اگر این نوع ارتباط اداری مورد قبول قرار می‌گرفت، دیگر موضوع تشکیل یک سازمان مستقل برای اجرای مجموعه برنامه‌های به هم پیوسته منطقه‌ای عملا منتفی بود و سازمان آب و برق خوزستان، در حقیقت جزو یکی از ادارات تابعه وزارتخانه جدید قرار می‌گرفت و تمام مبارزاتی که طی چندین سال در سازمان برنامه و در دولت‌های مختلف برای به وجود آوردن این تشکیلات صورت گرفته بود نقش بر آب می‌شد و هدف اصلی که سرعت در کار و اجرای برنامه‌های عمران خوزستان در خارج از محدوده فعالیت‌های عادی و جاری دولت از طریق روش‌های جدید مدیریت بود، به کلی از بین می‌رفت.
عبدالرضا انصاری در بخش آخر خاطرات خود از عمران خوزستان به مقاومت مالکان خوزستانی در برابر سدسازی و عمران خوزستان می‌گوید و اینکه آنها به دلیل رفتار قرون وسطایی که با کشاورزان داشتند، تمایلی به نوسازی کشاورزی با استفاده از آبرسانی مدرن نداشتند.
در آخرین بخش از خاطرات وی می‌خوانیم که او چگونه توانسته است با برگزاری نشست‌های پی‌در‌پی با وزیرانی که هر کدام به نوعی با مسائل عمرانی خوزستان سر و کار داشتند، آنها را متقاعد کند که فلسفه این عمران چیست و در آخر به موضوع تفاهم با روحانی، وزیر آب و برق اشاره می‌کند و اینکه فعالیت‌های وی در این بخش موجب شد که از طرف دولت به وزارت کشور برود و وزیر کشور شود.برای من روشن بود که افرادی که دراثر اجرای برنامه‌های عمران خوزستان منافع شان به خطر افتاده، از آن جمله منتقدین محلی، مالکینی که هنوز با کشاورزان مانند قرون وسطی رفتار می‌کردند، صاحبان کارخانه‌های کهنه برق محلی که برق را به قیمت‌های گزاف به مردم می‌فروختند، اشخاص غیر‌واجد شرایطی که می‌خواستند خودشان یا بستگانشان را به عنوان کارمند به سازمان تحمیل کنند، فروشندگانی که درصدد بودند اجناس بنجل خود را به سازمان بفروشند و و...، به محض این که متوجه شوند مقامی وجود دارد که می‌توانند از طریق او به سازمان فشار بیاورند، از فرصت استفاده خواهند کرد و خواهند کوشید که این سازمان را به سرنوشت سازمان‌های دولتی دیگری دچار کنند که دراین گرداب بی‌انتهای اداری افتاده و غرق شده‌اند. توفیق این افراد باعث می‌شد که برنامه‌های اجرایی سازمان به خطر بیفتد، جوانان و کارکنان تحصیل‌کرده و لایقی که با جان و دل برای انجام کار مملکت شب و روز کار می‌کردند، پراکنده شوند و میلیاردها ریال ثروت مملکت که طی مدت هفت سال در خوزستان خرج شده و آثار مفید آن در حال نمایان شدن بود، تباه گردد. تجربه نشان می‌داد که برنامه ویران‌سازی سازمان‌های دولتی از شکایات و نامه‌های بی‌امضا شروع می‌شود، بعد، به ترتیب با اعزام بازرس‌های بی‌سواد و مغرض، تهیه گزارشات غرض آلود و اتهام زننده، رسیدگی در کمیسیون‌های اداری و پاک کردن حساب خرده‌های گذشته، دادن خبرهای هیجان انگیز به جراید جنجالی ادامه می‌یابد و عاقبت‌الامر به دلسرد کردن افراد متخصص زحمت‌کش، لنگ کردن کارها و بالاخره متضرر شدن مملکت می‌انجامد. متاسفانه، این کارها غالبا به نام دلسوزی برای مردم، حفظ منافع مملکت و برقراری نظم صحیح در دستگاه‌ها و ... انجام می‌شود.
با توجه به مراتب بالا تصمیم گرفتم که در این زمان که سازمان از پشتیبانی شخص اول مملکت برخوردار بود، از پیش آمدن چنین سناریویی جلوگیری و تا آخرین لحظه مقاومت کنم. به همین جهت، پس از رسیدن اولین نامه وزارت آب و برق و خواستن توضیحات از سازمان، با همان جوهر سبزی که همیشه از آن استفاده می‌کردم (چون کاملا دستورات را مشخص می‌کرد و به چشم می‌خورد) به مهندس روحانی نوشتم که هر اطلاعی را که مورد نیاز شخص جناب عالی است، مستقیما به اینجانب بفرمایید تا در اختیارتان بگذارم و خواهشمندم به مامورین وزارتخانه دستور فرمایید از این نوع مکاتبات با سازمان خودداری کنند. ضمنا به دفتر سازمان نیز دستور دادم از ثبت نامه‌هایی که از وزارت آب و برق می‌رسد، خودداری کنند و اگر مطلبی پیش آمد مستقیما به من مراجعه نمایند. برگرداندن نامه به وزارت آب و برق، که به طور عادی ارسال شد، کار خود را کرد و دیگر کسی از مدیران وزارت خانه مزبور چیزی به سازمان ننوشت.
از آن روز با یکایک آقایان وزرا و مقامات موثر ملاقات کردم و برای هر یک اصول و فلسفه ایجاد سازمان‌های عمران منطقه‌ای را توضیح دادم و اشکالات مربوط به اجرای کارهای بزرگ عمرانی از طریق سازمان‌های عادی دولتی را که طبق قوانین مصوبه ناچار به رعایت مقررات و سنت‌های دیرینه اداری هستند، برایشان روشن کردم. عده‌ای وزرای جدید که سوابق زیادی در دستگاه‌های دولتی نداشتند، گفتند که تا آن زمان متوجه مشکلات مربوطه نبوده‌اند و قول دادند که در حفظ تشکیلاتی که برای عمران خوزستان به وجود آمده فعالانه کمک و همکاری کنند. در این جریان، صرف‌نظر از تقویت و حمایت شاه، تایید و پشتیبانی مهندس اصفیا از سازمان آب و برق خوزستان بزرگترین اثر را داشت، زیرا همه مسوولان امر به صحت نظر و بی‌طرفی ایشان معتقد بودند و حرف مهندس اصفیا برای همه حجت بود و وقتی می‌دیدند که او در تمام مراحل سازمان آب و برق خوزستان را تقویت می‌کند، آنها نیز با سازمان همکاری می‌کردند. به همین جهت بود که در قانون تشکیل وزارت آب و برق، که در ابتدا قرار بود به طور صریح نوشته شود که سازمان‌های آب و برق منطقه‌ای جزو تشکیلات وزارت آب و برق هستند، به این بسنده شد که دولت می‌تواند با صدور تصویبنامه سازمان‌های لازم را در اختیار وزارت آب و برق قرار دهد. پس از این برخوردهای اولیه با وزارت آب و برق، مدت چهار ماه کارها جریان عادی خود را طی کرد و مانند گذشته اعتبارات لازم از طرف سازمان برنامه تامین می‌گردید. ناگهان، در اواسط تیر ماه، اطلاع یافتیم که در شبی که فردای آن روز پادشاه به مسافرت می‌رفتند، تصویب نامه‌ای به طور محرمانه از هیات دولت گذشته است که برطبق آن سازمان‌های آب و برق خوزستان، آب و برق سفید رود، آب و برق کرج و آب و برق رضاییه ضمیمه وزارت آب و برق شده‌اند.
پس از وصول این خبر فورا به دفتر نخست‌وزیر رفتم و تقاضای ملاقات کردم. آقای حسنعلی منصور بلافاصله مرا پذیرفت. قبل از این که شروع به صحبت کنم گفت می‌دانم برای چه آمده‌ای، ولی ما ترتیبی داده‌ایم که تمام نظرات شما در مورد مجموعه برنامه عمران خوزستان رعایت خواهد شد و اشکالی در کارها پیش نخواهد آمد، به این معنا که یکپارچگی برنامه‌ها و استقلال کامل سازمان آب و برق خوزستان حفظ خواهد گردید. وزارت آب و برق کوچکترین دخالتی در کار سازمان شما نخواهد کرد. شما به عنوان نماینده اعلیحضرت، یعنی استاندار خوزستان، سرپرستی کلیه امور عمرانی خوزستان را به‌عهده خواهید داشت تا تشکیلات دیگری نتواند مزاحم کارتان شود. فقط بودجه سازمان آب و برق خوزستان که مورد قبول سازمان برنامه باشد، در زیر فصل مربوط به وزارت آب و برق، به‌صورت یک رقم، در بودجه کلی کشور منظور و تقدیم مجلس خواهد شد. علاوه براین، طبق امر شاه، چنانچه اختلافی بین شما و وزارت آب و برق پیش بیاید، آقای مهندس اصفیا دخالت کرده و رفع اختلاف خواهد نمود. (این فرمولی بود که از طرف هویدا پیشنهاد شده بود). پس از شنیدن صحبت نخست‌وزیر و با توجه به سوابق دوستی و همکاری که سالیان طولانی با ایشان داشتم، گفتم که من برای تقدیم استعفا آماده بودم، ولی اینک شما مرا در موقعیتی قرار دادید که ناچارم این پیشنهاد را قبول کنم و در تحت شرایطی که فرمودید به کار ادامه دهم. ضمنا، منصور اضافه کرد که در میان سازمان‌هایی که به نام آب و برق خوانده می‌شوند، تنها سازمان آب و برق خوزستان است که تشکیلات عظیمی برای عمران منطقه دارد و سازمان‌های دیگر تقریبا کارشان محدود به تنظیم و تقسیم آب و توزیع برق می‌باشد که طبعا باید با ضوابط خاص جزو تشکیلات وزارت آب و برق باشند و از این جهت است که دولت تصویبنامه مربوطه را گذرانده است.
پس از این جریان، در جلسه‌ای که در دفتر مهندس اصفیا با حضور مهندس روحانی تشکیل شد، اصول و نحوه رابطه بین سازمان آب و برق خوزستان و وزارت آب و برق مورد توافق قرار گرفت. در این جلسه مجددا فلسفه تشکیل سازمان آب و برق خوزستان (که بر پایه اساسنامه قانونی آن دولت می‌توانست درصورت لزوم در سایر استان‌ها نیز سازمان‌های مشابهی دائر نماید) برای مهندس روحانی تشریح گردید و توضیح داده شد که منظور از تاسیس این سازمان‌ها به‌وجود آوردن یک تشکیلات قانونی در منطقه موردنظر دولت می‌باشد که با اختیارات کامل بتواند بدون محذورات سنتی اداری برنامه‌های عمرانی مورد احتیاج منطقه را به‌صورت یک مجموعه برنامه‌های به‌هم پیوسته زمان‌بندی شده به طور سریع اجرا کرده و به‌مرحله بهره‌برداری برساند و در مرحله نهایی، طبق تصمیم دولت واحدهای مربوطه را تحت اختیار سازمان‌های تخصصی دولتی یا نیمه دولتی و شهرداری‌ها یا بخش خصوصی قرار دهد. اما شرط اصلی این است که تا رسیدن به مرحله نهایی، سازمان‌های مختلف دولتی حق دخالت در کارهای جاری طرح‌ها را نداشته باشند. به عنوان مثال، تشکیلات برق شهر تا شروع بهره‌برداری توسط سازمان طرح‌ریزی، تاسیس و اجرا می‌شود، ولی وقتی این تشکیلات به مرحله بهره‌برداری رسید و توانست سرپای خود بایستد، تمام تشکیلات مربوطه در اختیار شهرداری محل قرار می‌گیرد و از آن به بعد رابطه سازمان با شهرداری رابطه یک دستگاه فروشنده برق در نقطه شروع محدوده شهر خواهد بود و دیگر دخالتی در امر اداره برق شهر نخواهد داشت و همین طور مثلا در مورد طرح‌های کشاورزی تا زمانی که شبکه آبیاری ایجاد نشده و اراضی اطراف دزفول زیر کشت قرار نگرفته، کلیه امور مربوطه توسط سازمان اجرا خواهد شد، ولی زمانی که این طرح به مرحله بهره‌برداری رسید، بنا به تصمیم دولت ممکن است در اختیار وزارت کشاورزی قرار گیرد.
از این جلسه به بعد روابط فی‌مابین براساس همکاری و احترام متقابل ادامه پیدا کرد. پس از مدتی، از مهندس روحانی دعوت کردم برای دیدن طرح‌های عمرانی به خوزستان بیاید و در این مسافرت که چند روزی طول کشید، مهندس روحانی با شیوه کار و نحوه مدیریت سازمان آب و برق خوزستان از نزدیک آشنا شد.
در سازمان آب و برق خوزستان معمولا از کاغذ بازی پرهیز می‌شد. سرپرستان واحدها به یکدیگر اعتماد داشتند. دستورها ابتدا شفاها ابلاغ و سپس کتبا تایید می‌شد و این خود به سرعت عمل می‌افزود. همه مسوولیت قبول می‌کردند و کارها تا مرحله انجام براساس نظام و روش شناخته شده‌ای پی‌گیری می‌شد. مدیران به آسایش و رفاه کارمندانشان توجه کامل داشتند.
بازدید از سازمان چنان مهندس روحانی را تحت تاثیر قرارداد که خود بلندگوی کارهای سازمان شد. گاهی، در جلسات ماهانه‌ای که با کلیه مسوولان واحدهای مختلف وزارت آب و برق داشت، از من دعوت می‌کرد که در جلساتشان شرکت کنم و هرگاه موضوع جدیدی پیش می‌آمد نحوه کار را در سازمان جویا می‌شد و از دستورالعمل‌ها و آیین نامه‌های سازمان به عنوان یکی از مآخذ اصلی برای تهیه دستورالعمل‌های وزارت آب و برق استفاده می‌کرد. علاوه براین در بعضی موارد کارمندان وزارت آب و برق را برای کارآموزی به سازمان آب و برق خوزستان اعزام می‌کرد. این همکاری تا مدت یک سال ادامه داشت. در این مدت، باز گاه به گاه شنیده می‌شد که بعضی از اطرافیان مهندس روحانی که خواستار افزایش قدرت و گسترش حیطه عمل وزارت آب و برق بودند مشغول تحریک و منتظر فرصتی هستند که ضرب شستی به سازمان نشان دهند. البته در ظاهر چیزی نمی‌گفتند، ولی اطلاعات موثقی می‌رسید که این عوامل در صددند که اگر بتوانند پرونده‌هایی نیز علیه مدیرعامل و کارکنان سازمان بسازند. بالاخره در دوم اردیبهشت ۱۳۴۴ نامه آمرانه‌ای از وزیر آب و برق به سازمان رسید که دستور می‌داد دفتر نمایندگی سازمان در تهران تعطیل شده و وظایف آن به دفتری که در وزارت آب و برق برای انجام کارهای سازمان‌های آب و برق منطقه‌ای تشکیل شده است، تحویل گردد. به عبارت دیگر تشکیلات عظیم سازمان آب و برق خوزستان که در آن زمان بزرگترین سازمان عمرانی ایران بود و برای انجام امور مختلف خود ناچاربود هر روزه به دستگاه‌های دولتی در تهران مراجعه نماید، در ردیف سازمان آب و برق کرمان یا امثالهم قرار می‌گرفت که تمام تشکیلات آنها به ‌اندازه یک واحد کوچک یکی از طرح‌های عمران خوزستان هم نبود.
لازم است توضیح بدهم که دفتر نمایندگی سازمان درتهران دارای وظایف متعددی بود که انجام هریک از آنها در امر پیشرفت برنامه‌ها اثرکلی داشت. از جمله این وظایف دنبال کردن روزانه مراحل تصویب طرح‌های اجرایی در قسمت‌های مختلف سازمان برنامه بود، برای تامین اعتبار و تسویه حساب‌های گذشته و گرفتن پول در سر رسیدهای معین؛ گرفتن اجازه ورود ماشین‌آلات و کالاهایی که بر طبق تصویب نامه‌های مختلف در اختیار وزارت بازرگانی و وزارت گمرکات بودند؛ گرفتن اجازه ورود بذر و نهال و کود شیمیایی و غیره از وزارت کشاورزی؛ گرفتن اجازه اقامت و کار اتباع خارجی از وزارت کار وزارت کشور و شهربانی کل؛ اخذ ویزاهای مسافرت کارکنان ایرانی و خارجی به ممالک مختلف برای امور مربوط به طرح‌ها و به طور خلاصه جلب همکاری و رفع مزاحمت تشکیلات دولتی که هر کدام به نحوی از انحا در پیشرفت کار طرح‌های عمرانی موثر بودند. با توجه به وظایف دفتر تهران کاملا روشن بود که با بسته شدن این دفتر و انتقال وظایف آن به وزارت آب و برق باید هر روز برای انجام کوچک‌ترین کاری منتظر رسیدن دستور از مقامات عالیه وزارت آب و برق بود و این آسان‌ترین راهی بود که کارکنان وزارت آب و برق می‌توانستند به راحتی پیشرفت کارهای سازمان را به تاخیر اندازند. من، به جای جواب به وزارت آب و برق، گزارش شرف عرضی به حضور شاه تهیه و تقاضا کردم که دستور فرمایید از دخالت‌ها و اظهارنظرهایی که اصول تشکیلات سازمان آب و برق خوزستان را متزلزل می‌کند خودداری شود، این استدعا مورد قبول قرار گرفت و از آن تاریخ به بعد دیگر مزاحمتی از طرف وزارت آب و برق در کار سازمان به عمل نیامد.
مهندس روحانی نیز که متوجه شد اشتباهی انجام گرفته موضوع را دنبال نکرد و جریان کار به حالت سابق باقی ماند و تا وقتی که من به وزارت کشور منصوب شدم، روابط بسیار منطقی و دوستانه‌ای میان مقامات وزارت آب و برق و سازمان آب و برق خوزستان برقرار بود، به طوری که بعد از رفتن من از سازمان و انتصاب آقای دکتر ایرج وحیدی، معاون وزارت آب و برق که فرد بسیار شایسته‌ای بود، به سمت مدیرعامل سازمان آب و برق خوزستان، با اصرار مهندس روحانی و دکتر وحیدی، احمدعلی احمدی، معاون فنی سازمان، به عنوان قائم مقام مدیرعامل به خدمت خود در سازمان ادامه داد. با تغییر مدیریت، نه تنها در شیوه کار سازمان تغییری داده نشد، بلکه با پیدا شدن امکانات جدید مالی برای دولت نسبت به گسترش شبکه‌های آبیاری و دنبال کردن ساختمان سد کارون که مقدمات آن فراهم شده و کارها آغاز گردیده بود، اقدام گردید و طرح‌های جدیدی نیز برای گسترش تولید نیشکر درسی هزار هکتار در نزدیکی شوشتر برای تولید ۲۵۰هزار تن شکر در سال به مرحله اجرا درآمد.
● مالکین، اصلاحات ارضی و عمران خوزستان
یکی از شرایط اصلی اخذ وام ازبانک جهانی این بود که مصرف‌کنندگان آب در منطقه آبیاری دز تعهد کنند که بهای آبی را که از شبکه آبیاری دز مصرف می‌کنند به طور مرتب بپردازند.
چنان چه این تعهد صورت نمی‌گرفت، یکی از ارکان اقتصادی طرح که براساس آن میزان وام مصوب بانک تعیین شده بود، متزلزل می‌شد و در نتیجه بانک نمی‌توانست پرداخت چنین وامی را توجیه کند. در سال ۱۳۳۹ قانون اصلاحات ارضی هنوز در مراحل اولیه بود. بعضی از مالکین امیدوار بودند بتوانند اجرای آن را از راه‌های مختلف دچار وقفه سازند و به همین جهت هر روز در نقاط مختلف کشور فعالیت‌هایی از طرف مالکین برای ایجاد مزاحمت در اجرای قانون به‌عمل می‌آمد. در منطقه آبیاری سد دز نیز که قسمت مهمی از آن به یک خانواده تعلق داشت وضع مالکین و کشاورزان بحرانی شده و مالکین سعی می‌کردند تا آنجا که بتوانند نگذارند پای مامور دولت به محوطه آنها باز شود. درچنین شرایطی مذاکره با مالکین و کشاورزان مشکل شده بود. مع‌ذلک، ما در حد امکان و به شیوه‌های گوناگون کوشش می‌کردیم برای آنها توضیح دهیم که با ساخته شدن سددز و ایجاد کانال‌های آبیاری که از داخل مزارع آنها خواهد گذشت درآینده خواهند توانست در تمام مدت سال آب مورد نیاز خود را به هر میزانی که لازم باشد، با پرداخت بهای معقولی، در اختیار داشته باشند و دیگر از سیل‌های سالانه و خشکسالی ترسی نداشته باشند و علاوه براین، در تمام مدت سال از زمین‌های خود استفاده کنند. منتها می‌بایستی از هم اکنون تعهد کنند که اولا در اجرای طرح با سازمان آب و برق خوزستان همکاری کامل داشته باشند تا برنامه پیشنهادی به‌سرعت و به نحو احسن پیش برود و ثانیا بهای آب مصرفی را طبق تعرفه سازمان بپردازند. برای مالکین و کشاورزان، همان طورکه قبلا ذکر شد، اولا قبول این که دولت قولی بدهد و به انجام برساند، مشکل بود. دوم این که نگران بودند که مقداری از زمین‌های آنها برای جاده‌کشی و کانال‌سازی از بین برود. سوم این که فکر می‌کردند که در حال حاضر از رودخانه دز براساس سنت گذشته حق استفاده از آب را دارند، پس چرا برای آب پول بدهند. تعهد سازمان نیز در مورد این که حقوق گذشته آنها کاملا رعایت و تامین خواهدشد، تاثیری در رفع مخالفت آنها نداشت. از طرف دیگر گزارش‌هایی می‌رسید که مالکین و کشاورزان، با هدایت مالک بزرگ منطقه، مرتبا جلساتی دارند و مشغول دسیسه و ایجاد مزاحمت‌هایی از نظر اجرای طرح آبیاری دز می‌باشند.
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید