جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


حاکمیت، مدنیت و داوری


حاکمیت، مدنیت و داوری
معمولا پس از مقطع ده، دوازده‌روزه جشنواره فیلم فجر که صحبت راجع به کم‌وکیف فیلم‌های نمایش داده شده فروکش می‌کند، بحث‌ها و تحلیل‌هایی جدید درباره امر داوری شکل می‌گیرد و در این باب که آیا فلان جایزه و سیمرغ و دیپلم افتخارحق فلان فیلم یا سینماگر بوده است یا نه؛ یا اینکه چه عناوینی از چشم داوران دور مانده‌اند نظراتی مختلف و متعدد مطرح می‌شود. در این فراگرد معمولا هرکس هم از دیدگاه خود به این میدان می‌نگرد و سلایق و گزینه‌های خود را معیار درستی یا نادرستی داوری قرار می‌دهد. امسال هم مثل هر سال این روند شکل گرفته است و هر صاحب نظری به فراخور دیدگاهش، منتخب‌های هیئت داوری را به محک نقد درآورد. نگارنده نیز مثل هر همکار دیگری قطعا در این بین، آرای خود را در قیاس با نتیجه داوری جشنواره در ابعادی نزدیک و در ابعادی دور می‌بیند، اما در عین احترام و اعتقاد به طرح مباحث تحلیلی و انتقادی به این ماجرا، سال‌هاست که چالش جدی در این باب را چندان دنبال نمی‌کند، چراکه معتقد است اصولا ماهیت جشنواره فیلم فجر، اقتضائاتی دارد که این نوع جدیت تخصصی را برنمی‌تابد. اگر بخواهیم بر مبنای اسلوب منطقی صغرا کبرایی این وضعیت را در نظر بگیریم، قاعدتا با سه گزاره زیر رو به رو خواهیم بود:
۱)جشنواره فیلم فجر جایگاهی حاکمیتی دارد.
۲) نگاه نهادهای وابسته به حاکمیت به سوژه‌های مورد مطالعه، بر مبنای مصلحت‌های کلی‌نگرانه و معیارهای سیاست‌محور است تا سنجه‌های تخصصی
۳) معیارهای داوری (و بسیاری دیگر از ابعاد سیاستگذاری) جشنواره فیلم فجر عمدتا بر مبنای مصلحت‌سنجی‌های حاکمیتی شکل می‌گیرد تا زیبایی‌شناسی‌های سینمایی. تورقی گذرا بر عرصه‌های داوری مقاطع مختلف جشنواره فجر، این فرضیه را به صواب نزدیک می‌سازد آن سان که مواردی از قبیل نادیده گرفتن سوسن تسلیمی، اجاره‌نشین‌ها، ناخدا خورشید، شاید وقتی دیگر، باشو غریبه کوچک، آب باد خاک و یا تعبیراتی مثل منسوب کردن بحث «علی خواهی» به فیلم‌هامون و... در دوره‌های مختلف جشنواره نوع نگرش حاکمیتی را به این عرصه عیان می‌سازد. منظور از عبارت حاکمیت، طبعا نه دولت به مفهوم قوه مجریه است و نه پاره‌ای خرده سلایق مدیریتی، بلکه مقصود گستره قدرت یکپارچه سیاسی است. در هر حال در هر جامعه‌ای کم یا بیش، مرزهایی بین دو عرصه «حاکمیت» و «مدنیت» به چشم می‌خورد که مانع از انطباق صددرصدی شان می‌شود و حالا در این مصداق خاص نیز یعنی جشنواره فجر، این گسست در جاهایی خود را نشان می‌دهد. (تفاوت عمیق و آشکار دیدگاه داوران با نظر اجماعی منتقدان در خصوص فیلم درباره الی – که در همین جدول‌های ستاره‌ای ویژه‌نامه فرهنگ آشتی در ایام جشنواره به خوبی پیدا بود – مصداقی از همین گسست نیست؟) لابد می‌پرسید اگر چنین است پس نقش شخصیت‌های حقیقی داوران چیست؟ این پرسشی بجاست. در همین دوره بیست و هفتم حضور آدم‌های شاخصی مانند حاتمی‌کیا، صدرعاملی، مجیدی، رشیدی، نجم و... در مقام داور کم نبود و خیلی کج‌اندیشی است که اگر در فردیت این افراد هنرمند و هنرشناس، بینش و دانش معطوف به زیبایی‌شناسی‌های سینمایی را انکار کنیم.
پس چگونه است که با وجود همین اشخاص معتبر، باز هم حکایت داوری سازی جدا از بسیاری انتظارات ما می‌نوازد؟ قطعا ماجرا چنان نیست که شأنیت این افراد را تا آن حد پایین بنگاریم که گوش به فرمان دستورالعمل‌های صادره از بالا باشند و ذوق و هنر خود را تحت‌الشعاع بخشنامه‌ها قرار دهند و حتی از آن فراتر گمان نمی‌کنم کسی از متولیان اصلی جشنواره هم آن‌قدر بی‌سیاست باشد که منویات خویش را به نیابت از حاکمیت بخواهد به زور در اراده تعدادی هنرمند- داور تزریق کند و اگر هم چنین باشد یا تعداد آن هنرمندان آن‌قدر کم بوده که در جمع‌بندی آرای نهایی، نظرشان قدرت فائقه را نیافته یا به هر حال گاهی دچار پذیرش سیطره‌های موجود شده‌اند. شاید این مسیر را چنین بتوان ترسیم کرد که هرکس – حتی من و شما – که قرار است در جایگاه داوری این محفل حاکمیتی قرار گیرد، خواه ناخواه خود را در موقعیتی می‌بیند که بخشی از منویات پنهان –یا گاه آشکار – ساحت رسمی را رعایت کند و به شکلی خودبرانگیخته یا حتی گاه آگاهانه، بر پاره‌ای اراده‌های معلوم‌الحال، مهر تائید زند. مگر زمانی که برخی از ما منتقدان مثلا در محافلی رسمی از قبیل برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی حضور می‌یابیم و در مقابل دوربین یا میکروفون نهادی که وابسته به حاکمیت است، از آن دسته انگاره‌های احتمالی خویش که معارض با اصول حاکم بر آن نهاد است، به شکل شفاف سخن می‌رانیم؟ یا اینکه در پاره‌ای موقعیت‌ها دست به مصلحت‌سنجی‌هایی می‌زنیم و با درک فضای جاری، نوعی برانگیختگی متناسب یا دست‌کم نامغایر با آن فضا از خود بروز می‌دهیم؟ از این مثال دور شویم و باز به حوزه داوران بازگردیم و حتی این احتمال را هم بدهیم که اگر همین چهار تا داور هنرشناس هم نبودند، چه بسا گسست‌های موجود بیشتر هم می‌شد و در واقع با وجود اعتبار همین آدم‌ها است که برخی عناوین و اسامی امکان حضور در مراحل نامزدی یا حتی بالاتر از آن را پیدا می‌کنند.
از آنچه آمد، نباید برداشت دفاع از وضعیت کنونی کرد که نه این ساحت سیطره‌ای، نیازی به دفاع امثال حقیر دارد و نه من از چنین گسست و فاصله‌ای بین ساحت رسمی و تخصصی خرسند هستم. سطور بالا تنها تبیین‌گر – و نه مدافع – این موقعیت است و‌نتیجه‌اش هم معطوف به این پرسش است که تحلیل‌های گسترده بعد از جشنواره هر سال مبنی بر فرمایشی بودن یا متاثر بودن آرای داوری، تا چه میزان کارکرد عملی در رفع نواقص موجود در دوره‌های آتی دارد؟ آیا بهتر نیست پس از تجربه‌ای ۲۷ساله در امر داوری، توجه خود را به حوزه‌های جذاب‌تر و کاربردی‌تر این محفل سالانه معطوف داریم؟
مهرزاد دانش
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی


همچنین مشاهده کنید