چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی فلسفی به اتانازی داوطلبانه غیرفعال


نگاهی فلسفی به اتانازی داوطلبانه غیرفعال
اتانازی و روایی اخلاقی آن از مسایل بحث‌برانگیز اخلاق پزشکی این روزگار است. در این نوشته می‌کوشم پس از توضیح مختصری درباره اقسام شش‌گانه، نوع اتانازی داوطلبانه غیرفعال آن را مورد بحث قرار داده، روایی اخلاقی آن را از منظر دستگاه اخلاقی «راس» بررسی کنم...
۱) بیمارانی که مبتلا به بیماری‌های صعب‌العلاج هستند، به‌طوری که پزشکان امید چندانی به بهبود آنان ندارند و در عین حال درمان آنها توأم با درد و رنج فراوان است، هنگامی که برای رهایی از وضعیت خویش طلب مرگ کنند، ما با مقوله اتانازی مواجه خواهیم شد. اگر بیماری که قرار است از بین برود هوشیار باشد و خود از روی تأمل و رضایت چنین تقاضایی کند، اتانازی داوطلبانه خواهد بود. اگر بیماری که مبتلا به بیماری کشنده است هوشیار نباشد و یا نوزادی باشد که قادر به سخن ‌گفتن نیست و نمی‌توان از رأی او در این باب کسب خبر کرد، اتانازی از نوع غیرداوطلبانه خواهد بود. اتانازی اضطراری هنگامی رخ می‌دهد که شخص الف شخص ب را، بدون رضایت ب ولی به خاطر خود ب، از بین می‌برد.
هر سه نوع اتانازی یاد شده می‌توانند یا به‌ صورت فعال انجام شوند یا غیرفعال. اگر شخص دخیل در فرآیند اتانازی، فعالانه آغازگر سلسه پدیده‌هایی باشد که به کشته شدن بیمار منجر می‌شوند، اتانازی از نوع فعال خواهد بود. از سوی دیگر، اگر فعالیت خاصی انجام نشود، به‌ طوری که نهایتاً وی از بین برود، اتانازی از نوع غیرفعال خواهد بود. از اقسام فوق، دست‌کم اتانازی داوطلبانه غیرفعال کم‌تر ضداخلاقی می‌نماید و به راحتی نمی‌توان بر ناروایی آن حکم راند.
۲) در دهه نخست قرن بیستم، دیوید راس انگلیسی دستگاه اخلاقی نوینی را تحت عنوان «اخلاق وظایف در نظر اول» ابداع کرد. در این دستگاه انسان‌ها یک رشته وظایف اخلاقی دارند که در نظر اول و عام هستند. در دستگاه اخلاقی راس فهرست وظایف اخلاقی در نظر اول می‌تواند مشمول زیادت و نقصان واقع شود. فهرست وظایف کنونی عبارت است: وفاداری، سپاسگزاری، جبران، نیکوکاری، بهبود خود، عدالت، ضرر نرساندن یا عدم اضرار به غیر.
موضوع مهم و تأمل‌برانگیز این است که وظایف مزبور تعیین‌کننده داوری اخلاقی موجه نخواهند بود، چرا که امکان دارد در شرایط خاص با یکدیگر تعارض داشته باشند، لذا برای رسیدن به داوری اخلاقی موجه در موارد متعارض، باید از شهودهای اخلاقی عرفی استفاده کرد، البته در دستگاه اخلاقی راس بین این وظایف متعدد سلسله مراتبی برقرار نیست. به این معنا که چنین نیست که نیکوکاری بر اصلاح نفس همواره تقدم داشته باشد یا وفاداری بر عدم اضرار به غیربرتری نداشته باشد.
مطابق رأی راس، این اصول هفت‌گانه پایه‌ای هستند و سایر اصول اخلاقی را می‌توان از آنها استخراج کرد. به‌عنوان مثال، وظیفه اخلاقی راست‌گویی را در نظر بگیریم. این وظیفه جزو فهرست وظایف در نظر اول قرار نگرفته است، چرا که از کنار هم گذاشتن دو وظیفه وفای به عهد و عدم اضرار به غیر می‌توان به وظیفه اخلاقی راستگویی رسید.
۳) در مقام ارزیابی اخلاقی اتانازی داوطلبانه ‌غیرفعال از منظر راس، یک بار باید مساله را ذیل وظایفی که پزشک نسبت به بیمار دارد صورت‌بندی کنیم و در پی رفع تعارض آنها برآییم و بار دیگر، باید از وظایفی که بیمار در وهله ‌نخست نسبت به خویش و در وهله بعد نسبت به پزشک و خانواده و اطرافیان خویش، دارد سراغ گرفت و مساله را حول آن سازمان بخشید.
ابتدا مساله را در حالت نخست بررسی می‌کنیم. وظیفه ‌وفاداری اقتضا می‌کند که پزشک به کشتن و از میان بردن بیمار خویش اقدام نکند. در عین حال، وظیفه‌ عدم اضرار به غیر اقتضا می‌کند پزشک به بیمار خویش آسیبی نرساند، حال آنکه مانع نشدن از میان رفتن بیمار نوعی اضرار به بیمار محسوب می‌شود. از سوی دیگر، وظیفه نیکوکاری اقتضا می‌کند که پزشک به اعمالی مبادرت ورزد که آرامش و لذت بیشتری برای بیمار به همراه آورد.
پس در حال نخست، از نظر اخلاقی وظیفه وفاداری اقتضا می‌کند که پزشک به اتانازی داوطلبانه غیرفعال مبادرت نورزد. وظیفه ‌عدم اضرار به غیر نیز همین اقتضا را دارد. در مقابل، وظیفه‌نیکوکاری اقتضا می‌کند که پزشک به این عمل مبادرت ورزد. در اینجا با تعارض سه وظیفه اخلاقی در نظر اول با یکدیگر مواجه هستیم. حال برای رفع تعارض و رسیدن به وظیفه واقعی و داوری اخلاقی موجه چه باید کرد؟ مطابق با آنچه دیدیم، تنها تمسک جستن به شهودهای اخلاقی متعارف کنشگران اخلاقی در این میان از ما دستگیری می‌کند. تشخیص وظیفه واقعی کاملاً وابسته به سیاق است. در پاره‌ای سیاق‌ها وزن وظیفه نیکوکاری سنگین‌تر از وزن وظیفه وفاداری و عدم اضرار به غیر و مجموع آنها می‌باشد. در چنین مواردی، کفه ترازو به نفع وظیفه‌نیکوکاری سنگین‌تر می‌شود. در این موارد، انجام اتانازی داوطلبانه غیرفعال از نظر اخلاقی روا است. در مواردی که کفه ترازو به نفع وظیفه وفاداری و عدم اضرار به غیر باشد، ترک اتانازی داوطلبانه غیرفعال از نظر اخلاقی روا است. قائلین به دستگاه اخلاقی راس بر این رأی‌اند که می‌توان مواردی را طراحی کرد که در آنها انجام فعل یاد شده اخلاقی باشد: سیاق‌هایی که در آنها خود مبتلا به بیماری صعب‌العلاج، علاوه بر لطمات عمیق روحی و روانی، درد و رنج جسمی فراون را تجربه می‌کند، در عین حال، پزشکان نیز از بهبود وی قطع امید کرده‌اند. در چنین سیاق‌هایی، وزن وظیفه نیکوکاری می‌تواند به نحوی سنگین شود که وزن وفاداری و عدم اضرار به غیر را تحت‌الشعاع خویش قرار دهد.
حال اجازه دهید مساله را در حالت دوم بررسی کنیم. در اینجا، وظیفه اخلاقی بهبود خود اقتضا می‌کند که بیمار در جهت از بین رفتن خویش اقدام نکند. کسی که به از بین بردن خویش همت می‌گمارد این وظیفه‌اخلاقی را نقض می‌کند. علاوه بر این، وظیفه‌اخلاقی عدم اضرار به غیر نیز اقتضا می‌کند بیمار در جهت تحقق مرگ خویش اقدام نکند، چرا که حداقل در برخی از موارد، زوال و نابودی بیمار به افزایش درد و رنج اعضای خانواده و آشنایان بیمار منتج می‌شود. مطابق با آن‌چه گفته آمد، می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که در حال دوم، هم وظیفه بهبود و هم وظیفه عدم اضرار به غیر اقتضا می‌کند که بیمار از نظر اخلاقی در پی مرگ خویش نباشد.
به ‌طور خلاصه، بنا بر آموزه‌های راس، درمواردی که هم وظیفه واقعی پزشک در برابر بیمار و هم وظیفه واقعی بیمار در قبال سایرین بر ناروایی اتانازی داوطلبانه‌ غیرفعال فتوا می‌دهد، ناروایی اخلاقی این نوع اتانازی محرز است. از سوی دیگر، در مواردی که در آن یک حالت به روایی اخلاقی اتانازی داوطلبانه غیرفعال حکم می‌دهد و دیگری به ناروایی اخلاقی آن، برای رسیدن به داوری اخلاقی نهایی و تشخیص مجاز بودن یا غیرمجاز بودن آن، باید با در نظر گرفتن تمامی مؤلفه‌ها و خصوصیات سیاق مربوط، از شهودهای اخلاقی متعارف مدد گرفت و لاغیر.
دکتر سروش دباغ
استادیار موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
منبع : هفته نامه سپید


همچنین مشاهده کنید