پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


بندگان تقدیر اقتصادی


بندگان تقدیر اقتصادی
سیستم سوسیو اکونومیک غربی یا همان راه و رسم اجتماعی اقتصادی باختر، پس از آنکه بشر را از شر ناهنجاریهای طبیعت و طاغیان زمیندار رها کرد، او را از نو گرفتار اربابان نوظهوری کرده است با نامهایی چون شرکت های چند ملیتی یا فراملی، وال استریت یا پنتاگون، لیبرالیسم و... ایسم های پرطنین ِتهی مقدار دیگر.
پاره های جهان امروز از همه سو به یکدیگر گره خورده و سرنوشت مردمان در پیوستگی تمام عیاری با هم به سرمی برد. دیگر نمی تواند بهای نفت خاورمیانه بی ارتباط با گندم استرالیا و آن بی ارتباط با زندگی جاری مردم اروپا و آمریکا نباشد. این درهم تنیدگی و چند لایگی در امور مختلف حیات انسانی به طور مشخص در دوران جدید بسیار به چشم می آید و نمی توان بسادگی از آن گذشت. آنچه در این فرآیند به مراتب از پیچیدگی افزونتری برخوردار است اقتصاد و مشتقات آن است. براستی چرا اقتصاد جهان تا به این حد پیچیده شده و سرنوشت اقتصادی مردم جهان تا بدین پایه به هم متصل و مربوط گشته است؟ آیا این پیچیدگی مبشر ورود ما به جهانی تازه با معیارهای جدید است یا نشانه نوعی درهم ریختگی و نابسامانی ساختارهای محتوم؟
● این کالا مربوط به شماست!
جهان امروز به مانند یک قطعه قالی پهناوری است که کشورهای جهان همچون نخ های به هم گره خورده آن هستند. شاید بتوان از استعاره دیگری هم در این زمینه استفاده کرد و مثلا چنین گفت که جهان امروز از لحاظ اقتصادی به مانند یک دستکش کاموایی است که اگر در جایی نخی از آن سست شود این اتفاق در همه بخش های دیگر ِدستکش، خود را بیدرنگ نشان می دهد و در کلیت پوشش آن اثر می گذارد. به نظر می رسد هرکالایی که در هر نقطه از جهان به نحوی تولید و تکثیر می شود یک برچسب مشخص برآن گذارده اند و آن این است: "این کالا مربوط به شماست." این خطاب از آن ِ همه کسانی است که هم اینک در جهان زیست می کنند و کلمه مربوط، مشمول هر نوع ارتباطی است که ممکن است به ذهن متبادر شود.
سلاح های کشتار جمعی امروز جهان که به وسیله کشورهای بزرگ صنعتی تولید می شوند و حتی آن اتومبیل کوچک که در آمریکا و یا اروپا ساخته می شود بی شک با سلامت جسم و جان همه آحاد و افراد دنیای امروز مرتبط است. این ارتباط تنها با امنیت و محیط زیست ایشان مرتبط نیست بلکه با جیب آنها هم ایجاد رابطه می کند. به برکت توسعه رسانه های ارتباطی الکترونیکی و از بین رفتن مرزهای سنتی و کلاسیک گذشته و لاجرم کوچک شدن جهان، دیگر نمی توان ادعا کرد که اندوه و شادمانی ملتی تنها و تنها مختص به خود آنهاست. نمی توان گفت که سلامت و بهداشت هر ملتی تنها در چارچوب مرزهای زیست خود آنها معرفی و معنی می شود. مگر بیماری نوپیدای ایدز که گفته می شود برای نخستین بار از آفریقا سربرآورد و سپس روانه آمریکا شد، امروز سلامت همه اهل جهان را در معرض تهدید جدی قرار نداده است؟ نمونه دیگری از این دست، شیوع ِلجام گسیخته مصرف ِمواد مخدر است که چه در آمریکا یا خاورمیانه و یا خاور دور و نزدیک و یا هر نقطه ای از جغرافیای این جهان بر سلامت و سعادت عمومی همه جوانان جهان تأثیر دامنه دار خود را بر جای گذاشته و بسیار تبهکاری ها و تبهکاران را به وجود آورده و روند بزه و جرم جهانی را دستخوش تغییرات جدی نموده است. هم اینک هزینه های سرسام آوری که برای پیشگیری و گونه های مختلف مبارزه و درمان با اعتیاد صورت می گیرد بر مخارج عمومی کشورها، بالا رفتن مالیاتها و مهمتر از همه از بین رفتن نیروی فعال وسیع انسانی جهان تأثیر همه جانبه ای بر جای نهاده است. این شمار عظیم از نیروی مهیای کار و تولید که به واسطه اغواگریهای غول اعتیاد از صحنه حذف می شوند در نهایت بر تولید عمومی ملی و اقتصاد جهانی اثرات منفی بسیاری بر جای می گذارد. دفاع از امنیت ملی، بهداشت عمومی و مبارزه با تبهکاری، سه رکن اساسی از قماش به هم پیوسته اقتصاد جهانی را رقم زده است.
مشاهده می شود که نیازهای فردی، تصمیم های دولتی، طرح های حکومتی و نیز بحران های ملی و بین المللی با هم سخت در پیوندند. در گذشته ای دور که خانواده های اروپایی در کنف ِحمایت یک سینیور یا ارباب بودند و در قالب مجتمع های کوچک سیاسی و اقتصادی تعریف می شدند دربرابر هجوم های ناخواسته طبیعت مانند سیل و خشکسالی از یک سو، گونه های مختلفی از بیماریهای عمومی مانند وبا و طاعون و همچنین ستم و ظلم اربابان محلی، در فشار و رنج طاقت فرسایی بودند و از نداشتن امکانات لازم برای چیره شدن بر قهر طبیعت و سازوکارهای لازم برای پایان دادن به سلطه حاکمان بی ترحم در فشار به سرمی بردند. اما در برابر همه این عوامل منفی، انسانهای آن روزگار امتیازاتی هم داشتند و آن استقلال و امتیاز اقتصادی بود. همان چیزی که مردمان امروز جهان تا حدود بسیاری از آن بی بهره اند.
● خوردن ِنان از عمل خویش
نویسندگان و هنرمندان رمانتیک قرن هجدهم و نوزدهم اروپایی از بهشت فرانسوی سخن می راندند: همان جایی که بیشتر مردم می توانستند با خاطری آسوده در آن جا کار کنند و فارغ از همه دغدغه های جهان صنعتی امروز، نان از عمل خود بخورند. آنها چه در روی زمین شخصی خود و چه با اجاره زمین دیگری – ولی در هر حال با میل و رغبت و اشتیاق، و با اطمینان از برخورداری ثمره کار و دسترنج خویش و استقلال در فرآیند کاری خود، ولو یک رعیت می توانست بسیاری از نیازمندیها و غذای خود و خانواده خود را بی واسطه از زمین برگیرد. آب مورد لزوم کشاورزان، دیگر نیاز به لوله کشی های چند کیلومتری و شبکه های آبرسانی عمومی نبود زیرا چاه ِ ویژه مِلک یا چاه آن منطقه یا ناحیه برای منظور کشاورز بسنده بود. از مراکز متعدد و پیچیده تولید و تأمین نیروی برق خبری نبود و همان هیزم و همان شمع برای سوختن و افروختن کافی بود. وسیله حمل و نقل هم در محل به دست می آمد؛ چه هنوز نیروی حیوانات برای این مهم در دسترس بود. کشاورزان هرگز نیازی به سرمایه های کلان برای خرید تراکتور نداشتند. برای همین هم اقتصاد مردم ساکن در فلان دره یا بهمان روستا متعلق به وجود ماشین ژاپنی و نفت عربستان سعودی و تراکتور تگزاسی و اردیناتورِ آمریکایی نبود. برای بسیاری از مردم آنچه امور اقتصادی خوانده می شد محصور و محدود به اضلاع خانواده خود بود و در نهایت اگر قرار بود از این بیشتر روند به بازار دهکده یا بازارهای ادواری ارتباط می یافت که حاجت آنها را در حدی محدود برمی آورد. گرفتاریها و دغدغه های مردمان روستا هم جنبه عمومی داشت: اگر باران کم ببارد، اگر ارباب بر ستم خود بیفزاید، اگر طاعون بیآید و رودخانه طغیان کند چه باید بکنیم. همه چیز در هاله و حیطه ای از اندیشه جمعی قرار می گرفت و اتحاد و اتفاق میان اهالی یک مزرعه از جمله حیاتی ترین و الزامی ترین کارهایی بود که همگان و همگنان باید بر آن اعتصام می داشتند. کابوس های مردم اروپا همان دغدغه هایی بود که همه در آن مشترک بودند. این دغدغه های مشترک، آنها را به هم پیوند می داد.
مردم اروپا امیدوار بودند که انقلاب صنعتی اروپا و راسیونالیسم نوظهور بر سطور دغدغه ها و کابوس های آنان مُهر پایان بگذارد. می پنداشتند که اکنون که دیگر قرار است همه عرصه های زندگی ایشان با وساطت دانش تجربی و مدد ماشین دیگرگون شود، راه نورانی سعادت همه جانبه انسانی در برابرشان چهره می گشاید. از واپسین سالهای سده هجدهم تا نخستین سالهای قرن نوزدهم میلادی جهان نوینی در باختر رخ نمود. صنعت نوین از همان روزهای تولدش در برابر سنت، صف آرایی کرد: این صف آرایی تا بدان حد بود که جهان سنتی را به عنوان جهانی فرتوت و ناکارآمد و مضمحل و جهان صنعتی را جهانی پویا، با طراوت و موثر در سعادت ابنای بشر می دانست. امروزه در تمدن غربی، جهان غیرصنعتی وجود ندارد. در این تمدن همه در یک دهکده خیلی خیلی بزرگ زیست می کنند که ابعاد و اندازه های جهانی دارد. در این دهکده هیچ فردی نمی تواند به تنهایی بیندیشد، زیست کند و بمیرد. همه پیوسته در معرض حضور تمدنی هستند به نام تمدن ماشینی. در این تمدن انسانها می توانند به پای صندوق های رأی بروند و آزادانه به هر که می خواهند رأی بدهند. می توانند برخی از مدیرانی را که به نظرشان ناکارآمد می آیند تغییر دهند. می توانند در رسانه های گروهی هرگونه پوشاکی را که می خواهند برگزینند و در مجامع عمومی هرچه می خواهند بخرند و هر گویشی را که می پسندند برگزینند. تمدن تکنولوژیک غربی، جلوی سیل و قحطی را تا حدودی گرفت و بر بسیاری از دغدغه های گذشته انسانها فائق آمد اما نتوانست بسیاری از خواست های انسان را برآورده سازد: در همین تمدن غربی، با اقتصادهای بسته و آزادش، چه در اقتصاد مقید و چه در اقتصاد بازش، آدمیان چنان که منتظرش بودند و به ایشان وعده داده شده بود چندان آزادی اقتصادی ندارند. هرچند که در خصوص این که براستی آیا آزادی ابراز عقیده و سایر آزادیهای اساسی انسانی را دارند یا ندارند حرف و سخن بسیار است. جهانیان ِمقهورِ تمدن غربی، بندگان تقدیر اقتصادی یکدیگر شده اند و از این فاجعه آمیزتر آنکه، تکنولوژی که قرار بود به خدمت انسان درآید و افسونگر ِمبشرِ خوشبختی انسان شود، بر همه عرصه های حیات مادی و معنوی انسانها بیرحمانه و پیوسته حکمرانی می کند و در اصل او انسان را به خدمت خود گماشته است.
سیستم "سوسیو اکونومیک" غربی یا همان راه و رسم اجتماعی اقتصادی باختر، پس از آنکه بشر را از شر ناهنجاریهای طبیعت و طاغیان زمیندار رها کرد، او را از نو گرفتار اربابان نوظهوری کرده است با نامهایی چون شرکت های چند ملیتی یا فراملی، وال استریت یا پنتاگون، لیبرالیسم و... ایسم های پرطنین ِتهی مقدار دیگر.
● ره آورد تمدن غربی؛ وابستگی اقتصادی
براستی انسان امروز هرگز آن استقلال دیرینه و آزادی عمل گذشته را در تولید مواد اولیه و رفع نیازهای اولیه خویش ندارد. انسانهای جوامع امروزی حتی برای خوراک شبانروز، پوشاک شبانروز، سوخت و ساز شبانروز و برای حمل و نقل و سفر و حضر و گذر و نظر و پناه و رفاه خود به جوامع دیگر نیازمندند و باید پولهای خود را بر پایه ارزش پول آنکه زور بیشتری دارد حساب کنند و نیازمندیهای خود را حسب منافع او برآورند. قدرتهای بزرگ در گلوگاه اقتصادی جهان ایستاده اند و حد و رسم همه چیز را براساس مصالح خود تعیین و به ملتهای دیگر تکلیف می کنند. آنها کمیت و کیفیت ِخرید و فروش چیزها را مشخص می کنند. براستی این است آن آزادی اقتصادی که تمدن غرب برای خود و دیگران به ارمغان آورده است.
در فرآیند به هم پیوستگی و درهم تنیدگی جهان امروز نمی توان گفت که بحرانی که در غرب جهان است تنها از آن ِآنان است؛ بی شک این بحران در همه جای جهان و از آن جمله در شرق هم چهره نمایانده است. دست ِدراز اقتصاد سیاسی یا سیاست ِاقتصادی ابرقدرتها – چه در بخش خصوصی و چه در بخش عمومی – نه تنها به خلاف و خطا در جیب همگان رفته بلکه بر سر سفره همه نیز دراز شده است. اگر روزی مواد اولیه ای – چه برای کارخانه ای و یا برای معده ای – از جایی به جایی نرسد نه تنها چرخ ماشینها از کار باز خواهد ایستاد بلکه انسانها نیز از پای در خواهند آمد. آیا انسان در هیچیک از دورانهای مختلف تاریخی خود تا به این حد ناتوان بوده است؟
نویسنده: علیرضا - باوندیان
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید