شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


کافکا و فراموشی


کافکا و فراموشی
پل استر را بیش از آنکه بتوان متعلق به سبک و سیاق نویسنده محبوبش کافکا دانست متعلق به ادبیاتی است که شاید بتوان از آن به عنوان ادبیات جنگ سرد نام برد.بخش مهمی از زندگی استر در دورانی سپری شده که تحت تاثیر این فضا است. وقتی به زادگاه وی و جایی که در آن پرورش پیدا کرده بنگریم و زمانه یی را که بخش مهمی از دوران زندگی اش در آن سپری شده مورد دقت قرار دهیم، می بینیم شاید تعلق خاطرش به این ادبیات باعث شده او را اشتباهاً خلف امریکایی کافکا قلمداد کنند؛ خلفی که آثارش به جای رسیدن به عمق ادبیات کافکا و فضاهای ابهام آمیز و چندپهلوی وی به شدت پلیسی و عاری از رمز و رازهای نمادگرایانه یی است که خالق مسخ در دنیای داستانی اش خلق می کند. فقط با کمی تسامح شاید بتوان گفت آثار استر با یکی دو نسل فاصله می توانند از دور دستی برای نوشته های کافکا تکان بدهند که در دهه های ابتدایی قرن بیستم خبر از روی کار آمدن جهانی می دهند که جنگ سرد و دوقطبی شدن دنیا بعد از سال های جنگ جهانی دوم برای بشریت به ارمغان آورد. ادبیات استر بیش از هر چیز متعلق به این دنیای سیاست زده جنگ سرد است؛ ادبیاتی که از ویژگی های بارز آن فضاهای به شدت ایزوله شده و عدم تعلق به زندگی روزمره به شکلی که جریان دارد و ساختن دهشت در عادی ترین مسائل زندگی و از همه مهم تر آمیختگی اثر به سیاستی است که بیشتر بر پایه ابهام شکل گرفته است و بی پایه و اساس بودن مبرهن ترین ارزش های زندگی در آنها بارز است.تاثیر این فضا در آثار استر تا آنجا است که در یک اثر صرفاً ادبی همچون سفر در اتاق تحریر نیز به خوبی جای پایش را گذاشته است.
البته در این اثر بیش از آنکه از شم پلیسی تافته در سایر آثارش بهره برده باشد صرفاً از سردی و انجماد فضای ابهام گونه و شک برانگیزی که داستان در آن شکل گرفته برخوردار است یعنی داستان در عین حال که از فضای منجمد این دوره ادبی برخوردار است از هیجانات خاص دیگر داستان های استر همچنان تهی است که گاه خواننده برای ارتباط برقرار کردن با داستان با مشکل مواجه است. شاید تاکید نویسنده بر فضای انتزاعی داستانش همچنان بر ملالتی که تعمداً بر فضای داستان سایه انداخته می افزاید؛ فضایی که سراسر آن در یک اتاق می گذرد و نویسنده همچنان بر این خصیصه اثرش پایبند است که حتی اجازه نداده تخیل شخصیت اصلی داستان (آقای بلنک) لحظه یی از فضای واقعی پیرامونش، که یک اتاق معمولی با میز تحریر و دوربینی است که هر دقیقه یک عکس از او می گیرد، کنده شده و به فضاهای تازه تر پرت شود. می گویم تعمداً چون استر آگاهانه سعی می کند فضای داستان هایش را به سمتی هدایت کند که باعث فاصله هر چه بیشتر خواننده از اثر شود. البته این فاصله گذاری اگر باعث تامل و تفکر آگاهانه خواننده شود توجیه پذیر است هر چند در سفر در اتاق تحریر چنین اتفاقی کمتر می افتد، از این جهت که داستان فکر بزرگی برای ارائه کردن ندارد.
اینکه نویسنده یی در یک اتاق آدم هایی را ببیند و این افراد هر کدام گوشه یی از زندگی اش را به یادش بیاورند البته حرف تازه یی نیست هر چند به نظر می رسد این افراد هر کدام زمانی توسط خود نویسنده خلق شده و گهگاه مورد تعدی او هم قرار گرفته اند. گاه به نظر می رسد همسانی شخصیت ها با آقای بلنک در مورد مسائلی که به زمان گذشته مربوط است به نوعی او را هم جزیی از پازل دراماتیک این اثری که زمانی خلق شده به حساب می آورد؛ زمانی که شاید ۳۰ سال از آن گذشته است هر چند ظاهراً آقای بلنک به بیماری فراموشی دچار است و باید دائم همه چیز را به یادش بیاورند تا آنجا که اسم تمام اشیای پیرامونش، حتی دیوار، را روی آنها با برچسبی چسبانده اند که دچار مشکل نشود. تنها پیرنگ به یادماندنی سفر در اتاق تحریر داستانی است که در خلال داستان اصلی در حال شکل گرفتن است و حکایت از اتفاقاتی در زمان گذشته دارد. حال اینکه این قصه چقدر واقعی است و چقدر از تخیل نویسنده نشات می گیرد در داستان به درستی مشخص نمی شود؛ داستانی درباره یک جنگ منطقه یی که مربوط به قبایلی ظاهراً سرخپوست می شود.
به نظر می رسد استر باز هم خواسته به نوعی تمدن امریکایی را به انتقاد بگیرد؛ تمدنی که بر پایه جنگ و پاکسازی قبایل بومی آنجا شکل گرفته است هر چند این هم در داستان به خوبی رنگ و جلا نمی گیرد و به نقطه یی بارز و قابل اتکا در آن تبدیل نمی شود.استر تعداد زیادی شخصیت به علاوه حوادثی را که گاه در خلال گفت وگوهای طولانی میان این شخصیت ها بازگو می شود در داستان سفر در اتاق تحریر گردهم آورده که شاید به نتیجه یی موهوم برسد هر چند در این هدف هم چندان موفق نمی شود چون این دقیقاً نتیجه یی است که خواننده می تواند از ابتدا آن را حدس بزند. اینجاست که نویسنده شخصاً خود وارد داستان می شود تا اعلام کند هنوز از ابتدای داستان هیچ زمانی نگذشته و آقای بلنک همچنان در همان موقعیت ابتدای داستان به سر می برد. یعنی با حرکت دایره وار زمان روبه رو هستیم هر چند نویسنده چندان تمایلی به استفاده ظریف و هنرمندانه از این دایره وار بودن زمان ندارد.بنابراین فردا هم می تواند روزی همچون امروز باشد. پس برای خوشایند آقای بلنک هم که شده نویسنده تصمیم می گیرد همان پرستاری فردا برایش غذا بیاورد که بلنک به او علاقه مند است.
پس تا فردا خوب بخوابی آقای بلنک،این کتاب با ترجمه مهسا ملک مرزبان از طرف نشر افق منتشر شده است.
محمدرضا مرزوقی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید