شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

حاشیه های یک اخراج


حاشیه های یک اخراج
به تازگی، خبری شنیدم که از شنیدن آن همزمان هم ناراحت شدم و هم خنده‌ام گرفت. خبر این بود که یکی از اساتید بسیار متدین دانشگاه علامه طباطبایی، جناب آقای مهندس مهدی طیب ـ که نزدیک به سه دهه است به فرزندان این مملکت درس معارف دین می‌دهد و یکی از توفیقات وی، مصاحبت بیش از بیست ساله با عارف سالک حاج میرزا اسماعیل دولابی است و اهل قلم و تعهد و تقوا و تدین است و نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی از حوزه نائین نیز هست ـ در اقدامی یکسویه و از سوی رئیس دانشگاه ـ که متأسفانه، یک سید روحانی است و از این گونه کارها قاعدتا باید به دلیل سیادت و روحانی بودن خود نسبت به اهل دین و تدین به دور باشد ـ به بازنشستگی اجباری فراخوانده شده و چون این بازنشستگی تحمیلی را برنتافته به دیوان عدالت اداری شکایتی کرده و دیوان هم به سود او رأی صادر نموده است و با پیگیری دانشجویان وی، رئیس جمهور محترم هم در بازگشت او به دانشگاه، دستور روشنی صادر کرده است، اما به رغم صدور آن رأی و این دستور رئیس جمهور، رئیس دانشگاه همچنان بر نظر خود پافشاری می‌کند و از طریق مصادری که به آنها مرتبط است، به دنبال تغییر رأی دیوان عدالت اداری در راستای بازنگشتن طیب به دانشگاه است.
من در این نوشتار، قصد ورود به اختلافات و مسائل طرفین دعوا را ندارم، اما طیب را سال‌هاست می‌شناسم و میزان ارادت بزرگان نظام را که در مجلس اول با او همکار بوده‌اند، می‌دانم و شهادت می‌دهم نظیر او در میان اساتید موجود معارف دانشگاه‌های تهران اعم از روحانی و غیر روحانی کمتر یافت می‌شود.
اینکه برخی در سی امین سال پیروزی انقلاب، این‌گونه خودزنی می‌کنند و با نادیده گرفتن رویکردهای استبدادی آن هم در ساحت مقدس دانشگاه ـ که ساحت علم و اندیشه است ـ با تضییع حقوق فردی استادی همانند استاد طیب در برابر رأی دیوان عدالت اداری و دستور رئیس‌جمهوری می‌ایستند و اصرار آن همه دانشجو به بازگشت وی به مسند تدریس و نیز تمایل نداشتن او به بازنشستگی اجباری به ایشان می‌ایستند و اعتراض هزاران دانشجو و عدم تمایل خود ایشان را به بازنشستگی به هیچ می‌انگارند.
از قضا، طیب کسی است که با تمام قوا در انتخابات ریاست جمهوری در حمایت و تبلیغ احمدی نژاد کوشیده است و به لحاظ دسته‌بندی قطعا جزو دسته اصولگراهاست! به راستی چرا و چه شده است که دوستان اصولگرا به نقطه‌ای رسیده‌اند که نمی‌توانند دوستان خود امثال طیب را تحمل کنند؟ اگر این برخورد با استادی اصلاح طلب می‌شد ـ که البته نباید بشود ـ باز جای توجیهی داشت، ولی برخورد با طیب اصولگرا چرا؟ چرا رئیس دانشگاه نباید تحمل یک استاد اصولگرا مثل طیب را ـ که احتمالا و یا قطعا در برخی مسائل با وی اختلاف‌نظر دارد و این اختلاف نظر بین اساتید طبیعی است ـ داشته باشد؟
طیب و امثال وی، چه ضرری برای دانشگاه و یا سیاست‌های دولت نهم دارند که باید به رغم میلشان در اوج آمادگی علمی خود و تمایل نداشتن، خود اجبارا بازنشسته شوند؟ این چه رویه ناپسندی است که برخی دنبال آنند؟ کم ظرفیتی در برابر تحمل نیروهای خودی چرا و تا کی و کجا؟ این که فریاد هزاران دانشجو و تمایل نداشتن استاد طیب به بازنشتگی اجباری را به هیچ می‌انگارند، از عجایب روزگار ماست که رمز و راز آن بر من و خیلی‌ها معلوم نیست. آیا کسی در اینکه استاد طیب از بهترین نیروهای خودی است، کمترین شک و تردیدی داشته و دارد؟!
از این‌گونه خودزنی‌ها چه کسی سود می‌برد؟ این نظام باید به دنبال کسانی همچون طیب باشد و حتی پس از پایان سنوات خدمتی آنان، از ایشان بخواهد و حتی خواهش کند در سیستم آموزشی کشور بمانند و معارف الهی را به نسل تشنه معارف الهی در کشور منتقل کنند، نه اینکه آنها را به زور از ساحت دانشگاه براند!
خنده‌دار و شگفت آن‌که شنیده‌ام مسئولان دانشگاه با ترفندی کهنه و نخ‌نما با جلو انداختن یکی از معاونان خود که همزمان رئیس یک دانشکده هم هست و از قضا، راجع به سابقه و عملکرد وی، مسائل گوناگونی در سطح اساتید متأسفانه ساکت ـ که هم قلبا بر شایستگی‌ها و صلاحیت طیب متفق‌القولند، اما در برابر این تضییع حق آشکار سیاست سکوت و سازش را که لابد ربطی به غم نان و معیشت آنان پیدا خواهد کرد ـ پیشه کرده‌اند و دانشجویان معترض دانشگاه علامه مطرح در اقدامی تلافی جویانه نسبت به شکایت طیب به دیوان عدالت اداری در شکایتی از طیب، وی را به اتهام نشر اکاذیب به دادگاه کشانده است تا این استاد عرفان و اخلاق و معارف الهی دست‌کم یک سالی را در راهروهای دادگاه‌ها برود و بیاید و دادخواست بدهد تا اثبات کند اکاذیبی را نشر نداده است!
تا آنجا که این کمترین به عنوان یک دانشگاهی در مسائل این سه دهه دانشگاه‌ها هست، کمتر موردی را می‌توان مانند مسأله طیب و رئیس دانشگاه علامه سراغ یافت و عجب اینکه به ظاهر فریادرسی هم نیست و ظاهرا آنچه در این میان به جایی نمی‌رسد، فریاد است و از تاریخ باید آموخت که بار کج هرگز به مقصد نخواهد رسید.
خوب است اهل عقل و حل و اندیشه به صرافت بیفتند و جلوی این گونه ستم‌های اداری را توسط کسانی که رویه‌های استبدادی و رضاشاهی اما در اندازه حقیر آن به مذاقشان خوش آمده است، قاطعانه بگیرند و بیش از این با آبروی نظام و وجاهت آن بازی نکنند.
گیریم مستبدان کوچک بتوانند با نادیده گرفتن قانون، طیب و امثال طیب را با نادیده گرفتن سه دهه ارزش خدمات آنان در دانشگاه از مسند خدمت دور کنند و خشم و اعتراض و فریاد و خواسته هزاران دانشجو را در بازگشت این دلسوخته نظام و انقلاب و حامی دولت به دانشگاه را نادیده بگیرند ـ که نخواهند توانست ـ اما آیا نسبت به این ستم آشکار برای لحظه حضور در محضر الهی پاسخی آماده کرده‌اند؟
هم‌اکنون که در حال تحریر این نوشتار هستم، دوستی به من خبر داد که در جلسه امروز صبح دادگاه طیب قاضی بر خلاف رویه‌های معمول و در عین حال علنی بودن جلسه دادگاه، از ورود شهود ایشان به جلسه دادگاه جلوگیری کرده است. حقیقتا باید به این رویه استقلال در قضاوت تبریک و هزار آفرین گفت. باد می‌کاریم تا توفان درو کنیم؟!
سخن آخر، کارنامه استاد پرهیزکار، مهدی طیب بر همگان روشن است. دیگرانی که با برخورداری از مسند چند روزه قدرت در برابر او به اشتباه ایستاده‌اند، بهتر است نه در برابر این معلم دلسوز و مخلص انقلاب، که در برابر دیگرانی که صرفا به اقتضای شرایط و جلب مصلحت و منفعت خود در کنارشان ایستاده‌اند، بایستند و بدانند سرانجام این بازی تلخ قدرت از نوع قدرت‌مدارانه آن، این طیب است که به شهادت هزاران دانشجوی گذشته و کنونی خود پیروز این میدان است.
دکتر غلامعلی رجایی
منبع : سایت تابناک


همچنین مشاهده کنید