پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


کار داوطلبانه و دولت


کار داوطلبانه و دولت
چرا افراد به صورت داوطلبانه کار می‌کنند؟ پاسخ این سوال ظاهرا خصوصی، تنها ویژگی‌های فردی نیست. در این متن، به بررسی توانایی دولت در تاثیرگذاری بر تصمیم افراد برای کار داوطلبانه می‌پردازیم.
در اینجا استدلال می‌کنیم که پایداری اقتصاد کلان، سبب افزایش کار داوطلبانه می‌شود، اما افزایش اعتماد به دولت و فرآیند دموکراتیزاسیون، در مقابل از میزان آن می‌کاهد.
کار داوطلبانه، یک پدیده اقتصادی پردامنه است که اثرات مهمی بر جامعه می‌گذارد. سازمان‌هایی که از این نوع کار بهره می‌برند، خدمات اجتماعی و بهداشتی، آموزش و کار جوانان، عملیات نجات، خدمات فرهنگی، تفریحی، دینی و بسیاری دیگر از این‌گونه خدمات را ارائه می‌کنند. کار داوطلبانه، از نقطه نظر جامعه، فعالیتی بسیار مطلوب در زمان فراغت است. افرادی که این گونه کار می‌کنند، سهم قابل ملاحظه‌ای در رفاه اقتصادی دارند. وجود و حضور این افراد، باعث کاهش نیاز به منابع مالی و غیررایگان برای افزایش رفاه اقتصادی می‌گردد.
● میزان کار داوطلبانه
درصد افرادی از جامعه که به ارائه کار داوطلبانه می‌پردازند، در کشورهای مختلف، متفاوت است. بیشترین این میزان در میان کشورهای عضو DECD، به سوئد مربوط است به این ترتیب که ۵۶ درصد از افراد بالغ در این کشور، به انجام کار داوطلبانه می‌پردازند. در ادامه این فهرست، جمهوری اسلواکی (۵۴درصد)، آمریکا (۵۰درصد) ، کانادا (۴۸درصد) و هلند (۴۴درصد)، قرار دارند. کشورهایی که نرخ مشارکت در آنها، در کمترین مقدار خود (۱۴ تا ۱۶ درصد) قرار دارد، عبارتند از: لهستان، ژاپن، اسپانیا و مجارستان.
● توجیه اقتصادی کار داوطلبانه
در آثار اقتصادی، برای بررسی انگیزه کار داوطلبانه، بر عوامل تعیین کننده سطح فردی تکیه شده است. سه توضیح اصلی برای انجام کار داوطلبانه وجود دارد. منچیک و ویسبورد (۱۹۸۷) در مقاله مهم و سرنوشت سازشان، چنین بیان می‌کنند که کار داوطلبانه را می‌توان به صورت یک کالای مصرفی معمولی (تئوری مصرف) در نظر گرفت یا می‌توان با آن، به صورت روشی برای افزایش درآمد افراد در بازار کار پولی در طی زمان (تئوری سرمایه‌گذاری) برخورد کرد. فریمن (۱۹۹۷) معتقد است که سازمان‌هایی که به دنبال داوطلبان دارای بهره‌وری بالا هستند، با افرادی که دارای سرمایه انسانی بالایی هستند، ارتباط برقرار می‌کنند. این استراتژی موفقیت‌آمیزی است، زیرا کار داوطلبانه، چیزی است که افراد حس می‌کنند در صورتی که از آنها درخواست شود، از لحاظ اخلاقی مجبور به انجام آن هستند. (تئوری ضمیر خوب).
● کار داوطلبی در شرایطی گسترده‌تر
این نتایج نشان می‌دهند که انگیزه‌های انجام کار داوطلبانه را باید در شرایطی گسترده‌تر بررسی کرد که شامل محیط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که افراد در آن زندگی می‌کنند، باشد.
ما در مقاله اخیرمان بر نقش دولت متمرکز شده و توانایی آن جهت تاثیر بر تصمیم افراد در انجام کار داوطلبانه را مورد بررسی قرار داده‌ایم. (هاکل، هالا و پراکنر، ۲۰۰۹).
ما برای دستیابی به این هدف، داده‌های مربوط به سطح فردی را از «نظرسنجی ارزش‌های اروپایی و جهانی» بر گرفته‌ایم که در آن، متغیرهای کلان اقتصادی و سیاسی کشورهای عضو OECD بررسی گردیده‌اند. ما شواهدی را دال بر جایگزینی کار داوطلبانه، از سه بعد زیر یافته‌ایم:
ـ جایگزینی مالی: افزایش هزینه‌های اجتماعی عمومی به اندازه یک درصد از GDP، احتمال انجام کار داوطلبانه توسط افراد را به میزان ۲ درصد کاهش می‌دهد.
ـ جایگزینی اتفاق آرای سیاسی: توافق سیاسی میان رای دهنده‌ها و نخست‌وزیر، احتمال انجام کار داوطلبانه را به میزان ۸/۱ درصد کاهش می‌دهد. جهت‌گیری ایدئولوژیکی مشخص و قاطع توسط دولت، سبب می‌شود که افرادی که طرفدار دولت هستند، به میزان کمتری به انجام این گونه کارها بپردازند.
ـ جایگزینی مشارکتی: هرچه دولتی، از فرآیند دموکراتیزاسیون، بیشتر حمایت کند، انگیزه‌های افراد برای شرکت در فعالیت‌های داوطلبانه کمتر خواهد شد. افزایش درجه دموکراتیزاسیون وانهانن (Vanhanen) به میزان یک نقطه شاخص، احتمال انجام کار داوطلبانه را یک‌درصد کاهش می‌دهد.
به همین نحو، سیاست‌های باز توزیعی نیز اثرات منفی بر احتمال انجام کار داوطلبانه می‌گذارند. در این مقاله، برای نخستین بار ثابت شده است که فارغ از اثرات مربوط به سطح فردی، هم فعالیت‌های غیرپولی دولت و هم فعالیت‌های پولی آن، تعیین کننده میزان انجام کار داوطلبانه هستند.
● اشارات مربوط به سیاست‌های اجتماعی
این نتایج، چه مفهومی درباره سیاست‌های اجتماعی به همراه دارند؟ معیارهای سیاستی اجتماعی و بهبود فرآیند دموکراتیزاسیون، فی نفسه برای جامعه مفید هستند. با این حال، اثرات منفی آنها برروی رفتارهای داوطلبانه را باید در نظر گرفت. یکی از دیگر نتایج قابل توجه این تحلیل، این نکته است که ثبات اقتصادی، پیش شرطی برای پرداختن به کارهای داوطلبانه خواهد بود. این امر را می‌توان هم در سطح خرد و هم در سطح کلان مشاهده نمود. پایین بودن نرخ تورم و بیکاری، همچنین میزان درآمد و اشتغال در سطح فردی، در افزایش انجام کارهای داوطلبانه نقش دارند. در نتیجه، دولت‌ها می‌توانند از طریق سیاست‌های پایدارسازی اقتصاد کلان، به انجام این گونه کارها کمک کنند.
معیارهای جزیی هزینه‌های عمومی و اجتماعی، نشان می‌دهند که برخی از اجزاء مکمل کارهای داوطلبانه می‌باشند. معیارهای دولتی حمایت از خانواده، فعالیت‌های داوطلبانه را بهبود می‌بخشند. این نتیجه، دلیل دیگری در دفاع از اهمیت پایداری اقتصادی شخصی در راستای انجام کارهای داوطلبانه می‌باشد. ما به این نتیجه رسیده‌ایم که در سطح سیاسی فردی، افرادی که از لحاظ سیاسی انگیزه دارند (رای‌دهنده‌ها)، با احتمال بیشتری به انجام کارهای داوطلبانه می‌پردازند. افراد جناح راستی، در مقایسه با همنوعان جناح چپی خود، میل بیشتری برای انجام کارهای داوطلبانه دارند. با این وجود، این تفاوت‌ها، در صورت کنترل تعصب‌ها، از میان خواهند رفت.
نهایتا، باید این نکته را ذکر کنیم که نتایج ما، ظاهرا با بحث مربوط به اندازه‌گیری سرمایه اجتماعی، مرتبط هستند. به طور کلی، اندازه‌گیری سرمایه اجتماعی، شامل چهار بعد است:
۱) اعتماد میان اشخاص
۲) اعتماد نهادی (مثل اعتماد به پارلمان)،
۳) مشارکت در جامعه مدنی (مثل انجام کارهای داوطلبانه) و
۴) قابلیت اعتماد به خود پاسخ دهنده‌ها. نتایج ما نشان می‌دهند که افزایش اعتماد به پارلمان، سبب کاهش مشارکت در کارهای داوطلبانه خواهد گردید. مبادله میان افزایش اعتماد به نهادها و مشارکت در جامعه مدنی، مفهوم تشکیل سرمایه اجتماعی را به طور قابل ملاحظه‌ای پیچیده کرده و نیاز به تحلیلی کامل‌تر از رابطه متقابل میان این ۴ عنصر را مطرح می‌سازد.
ـ هر ۳ این نویسندگان، استادیار اقتصاد در دانشگاه لینز استرالیا می‌باشند.
فرانتس هاکل، مارتین هالا، جرالد پراکنر*
مترجم: محسن رنجبر
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید