پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


طرحی برای شادی


طرحی برای شادی
بزرگ‌ترین هدفی که می‌توانید در سال جدید برای خود در نظر بگیرید، این است که آرامش را به زندگی‌تان بیاورید. اصلا" هم فرق نمی‌کند که در چه شرایطی باشید. این ۸ طرز فکر از «اکارت تول» به شما کمک خواهد کرد تا شروع کنید.
۱) در جستجوی شادی نباشید. اگر به دنبالش بگردید، پیدایش نخواهید کرد زیرا جستجوی نقطه‌ی مقابل خوشحالی است، شادی بسیار زودگذر است. این روزها رها کردن خود از ناشادی و حس بدبختی آسان‌تر به نظر می‌رسد و شدنی‌تر است فقط کافی است به جای آن که درباره‌ی مسائل برای خود داستان‌هایی بسازید، با حقیقت آن‌ها همان‌طور که هستند روبه‌رو شوید.
۲) هیچ‌وقت دلیل اصلی ناراحتی شرایط موجود نیست بلکه طرز فکر شما نسبت به آن شرایط است پس حواس‌تان به فکرهای‌تان باشد. فکرتان را از شرایطی که در آن قرار دارید جدا کنید زیرا اوضاع همیشه هر آن‌چه که هست، هست. به خود بگویید: یک حقیقت یا شرایط خاصی وجود دارد و این‌ها هم فکر و نظر من راجع به آن است. به جای خیال‌بافی و سر هم کردن داستان به واقعیت بچسبید مثلا" جملاتی مثل: "زندگی‌ام تباه شده" یا "نابود شده‌ام" داستان هستند. این نوع عبارات محدودتان می‌کند و باعث می‌شود نتوانید دست به اعمال مؤثری بزنید. اما "فقط ۱۰۰۰ تومان در حساب بانکی‌ام باقی مانده" یک واقعیت است و روبه‌رو شدن با حقیقت همیشه قدرت‌مندتان می‌کند.
۳) ببینید می‌توانید جلوی صدای درون سرتان را بگیرید؟ شاید در تمام لحظات درون مغزتان درباره‌ی چیزی شکایت می‌کند آن‌را همان‌طور که هست بشناسید. صدای خویشتن که بیش از یک فکر نیست. هر وقت که به آن صدا توجه کنید، خواهید فهمید که شما صدا نیستید بلکه کسی هستید که از آن آگاه است. در حقیقت شما همان حس آگاهی هستید که از صدا آگاه است. در پس زمینه یک آگاهی وجود دارد و در جلوی صحنه‌ی یک صدا، کسی که فکر می‌کند.
۴) هر جایی که نگاه کنید شواهد فرعی برای حقیقت زمان وجود دارد - یک سیب پوسیده، چهره‌ی شما در آینه در مقایسه با صورت‌تان در عکس‌هایی که ۳۰ سال قبل گرفته شده است - و شما هیچ‌گاه نمی‌توانید یک گواه صریح پیدا کنید و هیچ‌وقت خود زمان را تجربه نمی‌کنید بلکه فقط لحظه‌ی حال را تجربه می‌کنید.
۵) چرا اضطراب، نگرانی یا احساسات منفی به وجود می‌آید؟ زیرا از لحظه‌ای که در آن حاضرید، غافل می‌شوید. چرا این کار را می‌کنید؟ چون تصور می‌کنید چیز دیگری هست که اهمیت بیش‌تری دارد. یک خطای کوچک و یک برداشت غلط یک دنیا رنج وعذاب به همراه خواهد داشت.
۶) انسان‌ها بر این باورند که به آن‌چه برای حس شادی‌شان اتفاق می‌افتد وابسته‌اند. آن‌ها درک نمی‌کنند که آن‌چه اتفاق می‌افتد، ناپایدارترین چیزی است که در تمام هستی وجود دارد و دائما" تغییر می‌کند. آن‌ها به لحظه‌ی حال طوری نگاه می‌کند که انگار یا به وسیله‌ی چیزی که اتفاق اتفاده و نباید رخ می‌داده خراب شده است یا به علت چیزی که باید اتفاق می‌افتاد و نیفتاد، نقص دارد و کامل نیست. بنابراین کمال نهفته در عمق ذات زندگی را نادیده می‌گیرند، کمالی که فراتر از آن‌چه اتفاق می‌افتد یا نمی‌افتد است. پذیرفتن زمان حال و رسیدن به کمالی که با زمان لمس شدنی نیست.
برخی از افراد می‌گویند تا وقتی افرادی در دنیا وجود دارند که گرسنه‌اند یا از امکانات پزشکی بهره‌مند نیستند نباید به دنبال شادی‌های شخصی بود. دالای لاما بر این باور است که باید بتوان به طور هم‌زمان به فکر هر دو بود زیرا تحقیقات به‌وضوح نشان داده است که افراد خوشحال بیش‌تر تمایل دارند تا به دیگران کمک کنند.
۷) برابر ندانستن بدن جسمانی - بدنی که سرنوشتش پیر شدن، افسردن و مردن است با «من» همیشه با رنج و اندوه به همراه خواهد بود. اجتناب از شناخت خود با جسم‌تان به این معنا نیست که به بدن‌تان اهمیت ندهید، اگر بدنی قوی، زیبا یا سرزنده دارید باید همه‌ی این خصوصیات را تحسین کنید، البته تا زمانی‌که وجود دارند. شما می‌توانید وضعیت جسمانی‌تان را از طریق تغذیه‌ی صحیح یا ورزش بهبود ببخشید. اگر بتوانید هنگامی‌که زیبایی‌ها رنگ باختند، بدن‌تان ضعیف شد یا قابلیت‌های جسمانی‌تان را از دست دادید، جسم‌تان را با آن‌چه «خودتان» هستید برابر تلقی نکنید، هیچ‌یک از این موارد منفی حس ارزش‌مندی یا هویت شما را از بین نخواهد برد. در حقیقت هنگامی که بدن ضعیف‌تر می‌شود، نور بصیرت و خودآگاهی راحت‌تر می‌درخشد.
۸) با تلاش برای خوب بودن، خوب نمی‌شوید. بهتر است نیکی و صفایی که درون‌تان وجود دارد را کشف کرده و به تمام آن‌ها اجازه‌ی ظهور دهید.
همیشه این سؤال مطرح بوده است که چه‌طور می‌توان شاد بود؟ این روزها دانشمندان این مسئله را به صورت کنترل شده و سیستمی تحت بررسی قرار داده‌اند. اگرچه بسیاری از مطالعات جدید همان تفکرات قدیمی را اثبات کرده‌اند اما یافته‌های جدید نیز به دست آمده است. حال خواهیم دید که مردمان خوشحال چه وجه مشترکی با هم دارند و چرا بد نیست یک‌بار هم شده امتحان کنیم و ببینیم می‌توانیم یکی از آن‌ها باشیم؟!
آن‌ها خویشتن طلایی و ارزش‌مند خود را پیدا کرده‌اند. شادی را برای خود تصویر کنید، چه چیزی می‌بینید؟ یک روح آرام که میان گل‌های نرگس نشسته و از آن لحظه لذت می‌برد؟ این نوع مؤلفه‌ی منفعل لذت‌محور یا «وابسته به لذت» قطعا" جزئی از خوشی کلی است. اما اکنون بر این باورند که خوشی وابسته به سعادت‌گرایی اهمیت بیش‌تری دارد.
ارسطو به این موضوع به‌عنوان اصلی‌ترین و برجسته‌ترین هدف زندگی می‌نگرد. در زمان او مردم یونان بر این باور بودند که هر کودک در زمان تولد با یک «دیمون» یا فرشته‌ی محافظ قرین رحمت شده است که در بالاترین صورت ممکن از ذات او نهفته است. یکی از روش‌هایی که این دیمون را ترسیم می‌کردند، یک تندیس طلایی بود که لایه‌ی گلی خارجی‌اش - پوسته‌ی بیرونی انسان‌ها - را می‌شکند و آشکار می‌شود. تلاش برای شناخت و درک طلایی‌ترین بخش خویشتن - که در زبان امروز رشد و بلوغ شخصیتی است - مؤلفه‌ی مرکزی سعادت‌گرایی است که شامل قبول چالش‌های جدید در زندگی و تحقیق اهداف مشخص در زندگی است.
اگر فقط یک ساعت از وقتی را که در طول روز به انجام کارایی اختصاص می‌دهید که از انجام‌شان متنفرید - مثل حساب و کتاب، تمیز کردن حمام - را به انجام کارهایی بپردازید که د وست دارید - مثل کتاب خواندن، وقت‌گذرانی با دوستان - شاهد بهبود چشم‌گیری در میزان شادی کلی‌تان خواهید بود.
این افراد طوری زندگی‌شان را طرح‌ریزی کرده‌اند که با لذت همراه باشد. ممکن است بدیهی به نظر برسد اما به نظر دکتر «اشگیت»، روان‌شناس و استاد مدیریت دانشگاه کالیفرنیا، "مردم زمان کافی را به تفکر جدی درباره‌ی این که چه‌طور زندگی‌شان را می‌گذرانند و چه‌قدر از آن لذت می‌برند، اختصاص نمی‌دهند." او و همکارانش در تحقیق جدید از بیش از ۹۰۰ خانم شاغل درخواست کردند که تمام کارهایی که روز قبل انجام داده بودند را بنویسند. بعد از آن به بررسی نوشته‌ها پرداختند و هر مورد را ارزش‌گذاری کردند. هنگامی که خانم‌ها مشاهده کردند چه‌قدر از وقت‌شان را برای فعالیت‌هایی که اصلا" به آن‌ها علاقه ندارند صرف کرده‌اند عمیقا" به فکر فرو می‌رفتند و حتی بعضی از آن‌ها از شدت ناراحتی گریه می‌کردند. آن‌ها نمی‌دانستند که شادی چیزی است که می‌توانند آن را طرح کنند و بر آن کنترل داشته باشند.
تجزیه و تحلیل زندگی فرد کار آسانی نیست و ممکن است گاهی به فرضیه‌های بلندمدت بسیاری نیاز داشته باشد. ممکن است داشتن یک شغل عالی هم راضی کننده به نظر نرسد و فرد را به کمال دل‌خواه نرساند؛ پایان یک رابطه‌ی طولانی که شخص در آن متعهد است، آزار دهنده به نظر می‌رسد؛ صرف نظر کردن از رؤیاها و آرزوها حتی هنگامی که کهنه می‌شوند هم سخت است. اما خوشبختانه لازم نیست برای رسیدن به لذت، تغییرات حتما" بزرگ باشند. اشگیت می‌گوید: "اگر فقط یک ساعت از وقتی را که در طول روز به انجام کارایی اختصاص می‌دهید که از انجام‌شان متنفرید - مثل حساب و کتاب، تمیز کردن حمام - را به انجام کارهایی بپردازید که د وست دارید - مثل کتاب خواندن، وقت‌گذرانی با دوستان - شاهد بهبود چشم‌گیری در میزان شادی کلی‌تان خواهید بود."
آن‌ها از «اگر فقط» اجتناب می‌کنند. اگر فقط یک شغل بهتر داشتم. مرد بهتری را پیدا می‌کردم ... وزن کم می‌کردم ... زندگی‌ام فوق‌العاده می‌شد. مردمان خوشحال خودشان را اسیر چنین تفکراتی نمی‌کنند.
یک تحقیق جدید نشان داده است که ما به طرز شگفت‌آوری در پیش‌گویی این‌که چه چیزی خوشحال‌مان خواهد کرد بد عمل می‌کنیم. اکثر افراد مستعد هستند که وقتی روی یک جنبه‌ی منفرد از زندگی‌شان هدف‌گیری می‌کنند، اغلب خوشنودی و رضایت‌شان را به غلط قضاوت کنند.
بحث دیگری که بر ضد خیال‌پردازی اگر فقط مطرح است، «سازگاری وابسته به لذت» است؛ تأثیر نامشخص و طبیعی مغز که تضمین می‌کند بعد از گذشت یک سال از خرید خانه‌ی جدید، هر روز همان لذت اولیه از خانه‌دار شدن را تجربه نخواهید کرد. مردمان خوشحال در مورد این مطلب بسیار آگاهانه عمل می‌کنند به همین دلیل هم هست که زندگی‌شان پر از تازگی است.
آن‌ها دوستان خوب را در اولویت قرار می‌دهند. تعجبی ندارد که تهدات و برخوردهای اجتماعی مهم‌ترین فاکتورهای مؤثر در شادی محسوب می‌شوند. اما ذات و طبیعت ارتباط است که به حساب می‌آید. طبق تحقیق انجام شده توسط دکتر «ملیکسا دمیر» استادیار روان‌شناسی در دانشگاه آریزونای شمالی هنگامی که با یک دوست صمیمی زمان طولانی را می‌گذرانید لذت بیش‌تری می‌برید. یکی از حیاتی‌ترین لذت‌هایی که روابط صمیمانه با دوستان به همراه د ارد، هم‌نشینی ساده است؛ فقط با هم بودن و دقت گذراندن، خرید می‌روید، فیلم نگاه می‌کنید و جلوی تلویزیون ذرت بو داده می‌خورید.
آن‌ها به خود اجازه می‌دهند تا شاد باشند. هر چه‌قدر که همه‌ی ما تصور کنیم با همه‌ی وجود خواستار چنین حس شادی هستیم، باز هم به بسیاری از ما القا شده است که شادی بیش از حد یا شاد بودن اشتباه است. این عقیده که اغلب از فرهنگ یا خانواده‌ای که در آن بزرگ شده‌ایم ریشه می‌گیرد، همیشه باعث می‌شود که در هنگام تفریح و سرخوشی احساس گناه داشته باشیم.
دکتر «هوارد کاتلر» که با «دالای لاما» در نگارش کتاب «هنر خوشحالی در دنیای پر از مشکل» همکاری کرده می‌گوید: "برخی از افراد می‌گویند تا وقتی افرادی در دنیا وجود دارند که گرسنه‌اند یا از امکانات پزشکی بهره‌مند نیستند نباید به دنبال شادی‌های شخصی بود. دالای لاما بر این باور است که باید بتوان به طور هم‌زمان به فکر هر دو بود زیرا تحقیقات به‌وضوح نشان داده است که افراد خوشحال بیش‌تر تمایل دارند تا به دیگران کمک کنند، آن‌ها همسران بهتری انتخاب می‌کنند و والدین خوبی هستند. راهبه‌هایی که احساسات مثبت بیش‌تری از خود ابراز می‌داشتند و خوش‌بین‌تر هستند، ۷ تا ۱۰ سال بیش‌تر از دیگر راهبه‌ها عمر می‌کنند. سپس تمام افراد سرسخت و بدبینی که هنوز متقاعد نشده‌اند بهتر است فکر کنند که اگر اجازه دهند فقط کمی شادی وارد زندگی‌شان شود می‌توانند به مردم جهان کمک بیش‌تری کنند.
منبع: وب‌گاه Oprah.com
منبع : علوی


همچنین مشاهده کنید