پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


آمریکا و نگاه نو به حوزه خزر


آمریکا و نگاه نو به حوزه خزر
درحالی که نفوذ آمریکا در سال های اخیر در دریای خزر به پایین ترین میزان رسیده است، اوباما و تیمش مصمم هستند تا با رویکرد جدید و پذیرش منافع حیاتی روسیه و خطوط قرمز کشورهای بزرگ منطقه به توافق های چند جانبه و بلند مدت با کشورهای منطقه دست یابند.
همچنین به نظر می رسد بعد از یورش ناگهانی روسها به گرجستان که منجر به تغییر بسیاری از معادلات استراتژیک شد و بار دیگر حضور غول روسی را به همه یاد آور گردید،واشنگتن تصمیم گرفت به دلیل حساسیت مسکو از گسترش پیمان آتلانتیک شمالی در منطقه قفقاز بپرهیزد و تنها به تقویت نیروهای امنیتی و نظامی کشورهای منطقه اکتفا کند.
بعد از فروپاشی شوروی در دهه نود و طرح نظم نوین جهانی توسط بوش پدر روسای جمهوری آمریکا به تناوب اعلام کردندکه حضور در منطقه خزر برای ایالات متحده اولویت استراتژیک دارد.
به باور بسیاری از تحلیل گران آمریکایی این منطقه به واسطه منابع عظیم نفت و گاز که هنوز بهره برداری نشده است می تواند عرصه مناسبی برای فعالیت های تجاری و سرمایه گذاری های اقتصادی باشد.
از آن زمان سیاست آمریکا در خزر را ۳ هدف عمده جهت داده است:
۱) بازداشتن مسکو از تسلط بر همسایگان ضعیف پیرامون اش
۲) پی گیری راهبردی که در آن جمهوری اسلامی ایران از هرگونه منافع ژئوپلتیکی و اقتصادی بی بهره باشد
۳) کاستن از نفوذ اقتصادی چین در منطقه.
البته پی گیری این اهداف برای آمریکا نتایج زیادی در بر نداشته است چرا که دولت های آسیای مرکزی و قفقاز اکنون احساس می کنند که بازیچه و اسیر منازعه قدرت های بزرگ شده اند. از یک سو دولت های منطقه از فشارهای کرملین و مجازات های اقتصادی و سیاسی اعمال شده توسط روس ها در هراسند و از سوی دیگر از نهاد های مروج ارزشهای آمریکا یی وخطرات آن برای حکومت خود بیمناک اند.
اکنون برای کشورهای منطقه همچون تاجیکستان، قزاقستان و قرقیزستان و ازبکستان همکاری با یکدیگر بیشتر از گذشته اهمیت یافته است چرا که همکاری با ناتو و قدرت های فرا منطقه ای مثل آمریکا اگرچه برای این کشورها در حمایت از مرزهایشان بی ثمر نبوده است لیکن گروه های تروریستی هنوز به صورت فراگیر در این کشورها به عضوگیری و فعالیت می پردازند وترانزیت مواد مخدر نیز به گستردگی در مرزهای این کشورها در جریان است.
رهبران منطقه خصوصا بعد از حمله روسیه به گرجستان بیشتر از سیاست های واشنگتن نگران هستند چرا که به باور آنها سیاست واشنگتن موجب گردید تا میخائیل ساکاشویلی رئیس جمهور گرجستان به امید حمایت آمریکا به اوستیای جنوبی وآبخازیا حمله ورشود و برادر بزرگ روسی را وادار به واکنش کند.
از سوی دیگر مسکو با پیروزی بر گرجستان، در جهت تحکیم سلطه و نفوذ خود بر مسیر های ترانزیت انرژی دریای خزر تلاش می کند. از یک سو روسها به آذری ها پیشنهادهای وسوسه انگیزی برای قیمت گاز صادراتی آنها از مسیر روسیه به اروپا برای از کار انداختن خط لوله ناباکو داده اند و از سوی دیگر باکو را با این وعده تحریک کرده اند که مسکو ممکن است حق آذربایجان را برای کنترل بر ناحیه مورد مناقشه آن کشور با ارمنستان یعنی قره باغ به رسمیت بشناسد.
اگر روسها بتوانند راه حلی برای مناقشه آذربایجان و ارمنستان در قره باغ پیدا کنند در این صورت می توانند نقش موثرتری در بخش انرژی آذربایجان ایفا کنند و حتی در عرضه انرژی منطقه به بازارهای مصرف پر رنگ تر ظاهر شده و از رونق خطوط جدید انتقال انرژی به اروپا همچون ناباکو و که درصدد کاهش وابستگی اروپا به مسکو و پایین آوردن قدرت چانه زنی روسها در قاره سبز است جلوگیری به عمل آورند.
به باور بسیاری از صاحبنظران اوباما برای موفقیت در منطقه باید سیاست متفاوتی را از جرج بوش پی گیری کند، در حوزه نظامی به نظر می رسد آمریکا بعد از شکست گرجستان از روسیه و ناتوانی این کشور در سلطه بر منطقه اوستیای جنوبی و آبخازیا به این نتیجه رسیده باشد که راهبرد سنتی گسترش نفوذ ناتو به شرق موجب تحریک بی جهت روسها، آن هم در زمانی که آمریکا در باتلاق عراق و افغانستان دست و پا می زند،می شود.
لذا واشنگتن بر خلاف گذشته باید در رویکردی نرم از طریق ناتو به اوکراین و گرجستان و دیگر کشورهای مشترک المنافع کمک کند تا نیروهای نظامی خود را با توجه به نیازهای امنیتی خود تقویت کنند و از سوی دیگر برای کاهش حساسیت ها اجازه داشته باشند کمک های نظامی روسیه و حتی چین را بپذیرند.
به نظر می رسد اکنون که آمریکا با شرایط دشواری در افغانستان مواجه است و از سوی دیگر شرایط داخلی شریک سنتی اش یعنی پاکستان نیز مساعد نیست، اوباما باید روابط خود را با کشورهای شمال افغانستان باز تعریف کند چرا که اکنون واشنگتن بیش از پیش به ۲ کشور قرقیزستان و ازبکستان برای حمایت لجستیک از قوای نظامی اش در افغانستان به دلیل شرایط نامساعد حاکم بر اسلام آباد محتاج است.
این در حالی است که روابط واشنگتن با ازبکستان بعد از حمایت از شورش "اندیجان" به سردی گرایید و در قرقیزستان نیز در حالی که آمریکا سالانه ۱۵۰ میلیون دلار به این کشور کمک می کند - که عمده آن به خاطر استفاده از پایگاه نظامی ماناس در حومه بیشکک است- روسها نیز بی کار ننشسته و برای جلوگیری از تقویت حضور آمریکا، با پیشنهاد وامی به مبلغ یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار به قربان بیک باقی اف در ازای بر چیدن پایگاه ماناس، بیشکک را بر سر دو راهی قرار داده اند.
در حوزه انرژی نیز برای بیش از ۲ دهه، عمده تلاش آمریکا این بود که به توسعه مسیرهای لوله گاز و نفت بپردازد که روسیه را دور بزنند. این سیاست در عمل دشمنی روسیه را بر می انگیخت بدون اینکه بتواند از وابستگی به روسیه برای ترانزیت انرژی بکاهد.
البته آمریکا در پی گیری هدف دور زدن روسیه توانست به ایجاد خط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیحان کمک کند که منافع زیادی برای آذربایجان داشت و درآمدهای ترانزیتی نیز برای گرجستان به ارمغان آورد. اما این مسیر و خط لوله باکو- تفلیس- ارزروم از انتقال منابع گاز قزاقستان و ترکمنستان ناتوان بوده اند و با وجود این روسها هنوز نقش زیادی در انتقال انرژی ایفا می کنند.
آنچه واضح است این که درآمد های انرژی برای کشورهای حوزه دریای خزر حیاتی است و آمریکا سعی دارد تا در طول بحران اقتصادی جهان در تقویت درآمدهای این کشورها از این حوزه بکوشد چرا که بدون درآمد های سرشار انرژی، این کشورها در کوتاه مدت با خطر ناآرامی اجتماعی مواجه و در بلندمدت نیز در جایگزینی منابع مالی خود و تنوع بخشی به ساختار اقتصاد ناتوان هستند.
با این اوصاف به نظر می رسد که واشنگتن در دوره جدید بکوشد تا راه های نوینی را برای دستیابی به منافع امنیتی و سیاسی خود در منطقه پیدا کند و در چهارچوب سیاست نرم و برای جلوگیری از هرگونه تنش جدید، نخبگان و رهبران منطقه را به روشی که حساسیت کمتری در مسکو و پکن برانگیزد به همکاری گسترده تر وادارد. به این ترتیب واشنگتن خواهد توانست اصلاحات مدنظر خود را در این کشورها اجرایی کرده و نفوذ خود را در این منطقه ژئوپلتیک حفظ و تثبیت کند.
محمد آذری
منبع : شبکه اطلاع رسانی شانا


همچنین مشاهده کنید