پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


خمیازه های نوروزی در ادارات!


خمیازه های نوروزی در ادارات!
سرانجام بعد از اینکه سال نو رو به هم تبریک گفتیم و چند روزی شمال و جنوب و شرق و غرب مملکت رو گشتیم و بعد از سالی روی مبارک فامیلهای درجه اول تا دهم رو زیارت کردیم و بعدش با خیال راحت و فارغ از ترافیک و شلوغی خیابونا تو تهرون گشت و گذار کردیم و صد البته فیلمهای تلویزیون رو به همراه اهل و عیال مشاهده فرمودیم و با خوردن کاهو و سنکنجبین و گره زدن سبزه نحسی سیزدهمون رو به در کردیم،نگاهی به تقویم دیواری سال ۸۸ که روی دیوار میخکوب شده بود انداختیم و فهمیدیم که ای دل غافل ۱۴ روز از عمر گرانمایه گذشت و ما هنوز در خوابیم!بله!باید از روز پانزدهم که همین امروز بشه بریم سرکار و با رویی گشاده و عزمی مثال زدنی پاسخگوی خلق الله باشیم!
از خدا که پنهون نیست از شما هم چه پنهون که با هرکی از همکارام تماس گرفتم همشون یا چرت می زدن ،یا ماتم گرفته بودن که چرا تعطیلات تموم شد و یا هنوز از مسافرت نیومده بودن.فقط بیچاره همکار میز بغلیم از خوف مادرزنش که از یک هفته قبل از عید توی خونشون نزول اجلال فرموده و خیال هم نداشت حالا حالاها بره، از چند روز قبل پشت در ورودی اداره لنگر انداخته بودتا به عنوان اولین نفر خودش رو پرت کنه تو محوطه اداره!بیچاره!خدا صبرش بده!در هر صورت یک آمار سرنگشتی گرفتم و فهمیدم نصف بیشتر بر و بچه های کارمند هفته اول کاری رو هم متصل کردن به ۱۳ به در و فلنگ رو بستن و رفتن پی لذت بردن از دنیای فانی.
اونهایی هم که می خواستن بیان همشون مشتاق بودن تا مثل بچه های دبستانی موضوع “تعطیلات عید را چگونه سپری کردید”رو به صورت شفاهی واسه همدیگه بگن و تا آخر وقت به همین صورت خوش باشن!بازار شایعات و اخبار بعد از عید هم که خدا رو شکر همیشه تو مملکت ما داغه،خصوصا از وقتی که این تعدیل نیرو اختراع شده:
بچه ها!می خوان یکسری رو تعدیل کنن...!آقای رئیس روز اولی یک راست رفت تو اتاقش و هیش کی رو تحویل نگرفت!گمونم می خواد یکسری رو بندازه بیرون...!
اما بعد از اینکه بحث تعدیل نیرو تموم شد مباحث حقوقی و مالیه عمومی اصالت پیدا می کنه :
“آقا حالا که هنوز موندنی هستیم چقدر می خوان رو حقوقمون اضافه کنن؟....!من باجناقم که می خوام سر به تنش نباشه تو ساختمون اداره بغلی کار می کنه و داره دوبرابر من حقوق می گیره...!”
بحث شیرین حقوق و مزایا که تموم می شه تازه بحثهای کارشناسی دوستان در خصوص برنامه های تلویزیونی نوروز شروع میشه:
“آقا فلان تیکه فلان سریال چقدر باحال بود...به نظر من زمان پخش برنامه های ورزشی اصلا با استاندارد خواب و بیداری و ساختار آیروبیک بدن بنی آدم جور نبود....!نرمشهای اول صبحگاهی عید که از تلویزیون پخش می شد آناتومی بدن من رو حسابی به هم زد شماها چه طور...!
بعد از اتمام مباحث عمومی با چند دقیقه تنفس و استراحت(به سبک کنکور سراسری)همه وارد حوزه خصوصی میشن:
“راستی شماها کجا رفتین؟.....چند نفری رفتین؟......خوش گذشت؟.....اونجا چی کار کردین؟.....کرایه اتاق شبی چند بود؟......فک و فامیلاتون تحویلتون گرفتن یا نه؟.....
فقط خدا نکنه وسط این همه بحث و گفتمان سازنده یک ارباب رجوع مثبت ،از اونهایی که کتابهای “قورباغه رو قورت بده” و”چه کسی پنیر من رو جابه جا کرد”رو تو طول عید خونده باشه و به صرفه جویی در وقت اعتقاد راسخ پیدا کرده بخواهد بیاد وسط جماعتی که دارن تعطیلات نوروز رو مثل بودجه عمومی کشور آنالیز می کنن و در موردش نظر می دن!البته اون موقع جواب این ارباب رجوع کاملا مشخص و از پیش تعیین شده است:
“والا امروز اولین روز کاریه و کارها یک کم نظم و ترتیب نداره.....شما باید یک کپی از کارت ملی تون بگیرین که فعلا دستگاه کپی طبقه بالا خرابه و البته مژده بدیم که به راه انداختن این دستگاه کپی جزو سیاستهای سال جدید اداره محسوب میشه.....آقا من برگه شما رو امضا می کنم اما کنار امضای من باید امضای آقای X هم باشه که هنوز از مسافرت نیومدن.......”
دیالوگهای ناهار روز اول کاری بعد از عید(یا ناهارهای چند هفته اول بعد از عید)!فرمولی و دیالوگی کاملا مشخص دارن!تو این مواقع بر و بچه های طبقات بالا و پایین و زیرزمین و پشت بوم و موتورخونه و تدارکات و پشتیبانی و ...که از بعد تعطیلات توفیق زیارتشون پیدا نشده سر و کلشون پیدا میشه و دوباره بازار خاطره و دیده بوسی گرم میشه!بعضی وقتها هم یکی که خاطرات عیدش از همه شیرین تره ،چند روز پشت سرهم خاطراتش رو برای همه می گه و بقیه هم انصافا سنگ تموم می ذارن و با شنیدن خاطرات تکراری شکمشون رو می گیرن و از خنده ریسه می رن!خلاصه سرتون رو درد ندم،معمولا در لغتنامه نانوشته ادارات ما،دو سه روز اول که هیچ،دو سه هفته اول هم که هیچ،حتی دو سه ماه اول جزء قلمروی تعطیلات نوروز محسوب می شه!باحال تر اینکه با سپری شدن ۳۶۴ هفته از عید ،یعنی فرارسیدن هفته آخر سال ،همه با حسرت به هم می گن :
“امسال هم سپری شد و نفهمیدم چی شد!”
خلاصه اینکه امروز پونزدهم فروردین ماهه،یعنی بخوای نخوای به کسر ریاضی یک بیست و چهارم سال ۱۳۸۸ با یک چشم به هم زدن سپری شده ،اما هنوز حال و هوای عید نوروز و چرتهای چند ساعته بین روز و جاخوش کردن تو این خونه و اون خونه داره ماها رو قلقلک می ده!عجب گیری کردیم ها.........
شایان طلوعی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید