پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


مانیفستی برای اخلاق


مانیفستی برای اخلاق
آلن بîدیو را همچون دوستش اسلاوی ژیژک (که جماعت کتابخوان ایرانی با او آشنایی کافی دارند) یک آوانگارد چپگرای آنتی پست مدرنیست تلقی می کنند. این فیلسوف ۷۲ساله فرانسوی که وقایع نیم قرن دوم قرن بیستم به ویژه جنبش های دهه ۶۰ فرانسه از او بیشتر یک فیلسوف سیاسی ساخته است بر پایه علایق خود هستی شناسی اش را متوجه چهار حیطه سیاست، علم، هنر و عشق کرده است و از آنجا که در ریاضیات نیز صاحب نظر است هستی شناسی خویش را بر پایه ریاضیات به ویژه نظریه مجموعه های ZFC بنا می کند و با تاویلاتی لکانی دیدگاه خود را - که در حیطه نگرش های مدرن و پست مدرن نمی گنجد - در مورد مسائلی همچون هستی، سوژه و حقیقت بیان می کند.
«اخلاق، رساله یی در ادراک شر» اولین کتابی است که از بدیو به فارسی ترجمه شده است. بدیو انگیزه خود را از نوشتن این کتاب رجعت عصر کنونی به «نظریه اخلاق» و به ویژه افول آن از اخلاق تصمیم گیری به اخلاق داوری معرفی می کند؛ افول انسان از اول شخصی فاعل و تاثیرگذار به سوم شخصی (ناظر سومی) منفعل و تاثیرپذیر. اخلاق مدرن با هوچی گری های منادیانش و تبدیل شدنش به یک ایدئولوژی غالب با ظاهری آراسته تکرارکننده نمایش های کسالت بار دروغینی است که مزه لذتی نارسیستی را به کام هواخواهانش فرومی چشاند. گویی اخلاقگرایان امروزی همواره منتظر فاجعه یی انسانی در نقاطی از جهان هستند تا با بوق و کرنای «حقوق بشر» سر دادن مرهمی توهم وار بر زخم ناسور وهن داغدیدگان باشند و با شعارهایی ریاکارانه با ایفای نقش همیشگی دلسوزی شریک غم خودنمایی کنند. اخلاق معاصر اخلاقی بیمار است و نیازمند درمان و تنها طبیبی از نوع اندیشه می تواند راه چاره یی برای درمانش بیابد و تجویز کند. این راهی است که بدیو در این کتاب در پیش می گیرد.
«آیا انسان وجود دارد؟» عنوانی است که بدیو بر فصل اول کتابش می گذارد. در این فصل بدیو به طرز تلقی جهان امروز به ویژه غرب به انسان می شورد. پیرو لکان و فوکو سوژه را به عنوان مفهومی نازمانمند و ازلی و ابدی رد و تحقق آن را متکی بر زبان و ابژه های میل، به دوران هایی مشخص و پایان پذیر تحدید می کند بنابراین منکر حقوق بدیهی انسان - آن گونه که کانت آن را مطرح کرد و به زعم بدیو پایه نگرش دنیای مدرن شده است - می شود چرا که تزلزل وجود سوژه به معنای نامشخص بودن و غیرقابل تبیین و تعیین بودن حقوق انسان است. او نشان می دهد «حقوق بشر» با پیش فرض وجود سوژه های نازمانمند در پی تبیین حقوق طبیعی انسان متوسل مشخص کردن شر از راه همه پرسی و عقیده عمومی غکه متضمن تناقضی درونی و ریاکارانه استف می شود. یعنی اخلاق کنونی و حقوق بشر پیش از آنکه به دنبال کشف امر خیر باشد با اصالت دادن به شر در پی پیش بینی آن است تا مقابله با آن را خیر بنامد درحالی که تشخیص خیر از راه عقیده عمومی را شر می داند و مردم را از آن بازمی دارد چرا که خواست جمعی خیر را اقدامی انقلابی و آرمانی می داند که فاجعه تمامیت خواهی را در پی داردغکه نشانگر هراس نظام پاتریمونیال جهان کنونی از فروپاشی نظم مورد خواست اوستف بنابراین چنین نگرشی، از انسان موجودی قربانی مآب، حقیر و منفعل می سازد و او را به جانوری فناپذیر با صفات زیست شناسانه خاص فرومی کاهد.
بدیو این وضعیت را نتیجه عجز و ناچاری حاصل از تجربه تاریخی غرب و شکست نهضت های رهایی بخش حقیقی از جمله انقلاب مارکسیستی معرفی می کند که منجر به «تاریخ»ناباوری و در نهایت منجر به سرسپردگی به نظام سرمایه داری و نظام لیبرالیسم دنیای غرب شده است. چنین طرز تلقی از انسان، اخلاق را به حقوق طبیعی و حقوق بشر که متکی بر یک انسان باوری ساده لوحانه است، تقلیل می دهد.
این فصل بیشتر از فصل های دیگر حول این نکته که «اخلاق کلی وجود ندارد» بسط داده می شود و بر این امر تاکید دارد که اعتقاد به اخلاق کلی انسان- بودگی را از انسان دریغ کرده است و مانع اندیشه ورزی حقیقی در همه زمینه ها می شود. اخلاق را باید براساس تفرد موقعیت ها و شناخت و درک درست از موقعیت و وضعیت تعریف کرد تا جنبه آری گوی و خلاق انسان غیا جنبه دیونوسوسیف به منصه ظهور برسد. انسان باید با چنین نگرشی به سوژه که امری فناناپذیر است (فنای جسمانی مورد نظر نیست) تبدیل شود تا انسان- بودگی خویش را بالفعل کند.
اگر فصل اول ریه یی بر اخلاق مبتنی بر همسان و سوژه است فصل دوم با عنوان «آیا دیگری وجود دارد؟» را می توان ریه یی بر اخلاق لویناسی - که اخلاق مبتنی بر تفاوت و دیگری است - دانست. دیگر اصطلاح وضع شده هگل، معرف وجودی دیگر ورای وجود «من نفسانی» است که در رابطه یی دیالکتیک با یکدیگر هویت انسان را تشکیل می دهند. لویناس در پی اثبات انفصال ذاتی «من نفسانی» و «دیگری» متمسک پدیدارهایی همچون «چهره» می شود. چهره از کشفیات لکان است مبنی بر تلفیق نگاه و لبخند کودک با دیدن تصویر خویش در آینه که نمایانگر کشف «دیگری» برای نخستین بار توسط کودک است. غبه عقیده لکان چهره نگاهی است که تا آخر عمر از آدمی روی برنمی گرداند مگر اینکه انسان خود را از این پدیدار محروم کند.ف لویناس با تاکید بر اصالت و استقلال دیگری مفهوم «به کلی دیگری» را وضع می کند و اخلاق را در رابطه «من نفسانی» و «به کلی دیگری» همانند آنچه در سنت یهود وجود دارد، نهفته می داند. اما بدیو استقلال دیگری را به علت پایان پذیری پدیدار شدن دیگری مردود اعلام و مفهوم «به کلی دیگری» لویناس را همان مفهوم خداوند معرفی می کند که نشانگر رجعت امانوئل لویناس به دوره ادیان است. بدیو نشان می دهد اخلاق دنیای مدرن به رغم ادعایش مبنی بر احترام گذاشتن به تفاوت ها و به عبارتی تظاهر به لویناسی بودنش متکی بر هویت نهفته یی است که با هویت غرب همخوانی دارد و بیان می کند حکم نخستین هویت نهفته خودخواه غرب این است؛ «شبیه من شوید تا به تفاوت ها احترام بگذارم.» پایه اخلاق مدرن تماماً بر همین حکم استوار است. احترام اخلاق مدرن به تفاوت ها در حد نگاه نجیب یک توریست به فرهنگ دونی است که در سفرهایش با آن مواجه شده است. در فصل سوم بدیو اخلاق را یک «هیچ گرایی ازخودراضی» معرفی می کند. نومیدی از نتیجه بخش بودن نهضت های رهایی بخش حقیقی و در نتیجه تن دادن به نظام سرمایه داری و جبر کمرشکن آن غکه همان اقتصاد استف عامل به وجود آمدن فضایی قضا و قدری است که انسان را به موجودی حقیر و منفعل که اخلاق را به «حق زندگی در برابر مرگ» فروکاسته است، تبدیل می کند. تنها اخلاقی که به تفاوت ها به معنای واقعی کلمه بی تفاوت است اخلاق حقایق است که او در پی شناساندن آن است.
در فصل چهارم است که بدیو رسماً ساختمان خود را پی ریزی می کند که چون موجز است بیم آن می رود خلاصه کردن آن تصویر نادرستی از اندیشه بدیو در ذهن خواننده متبادر کند. توضیحی مختصر درباره نظریه ZFC که گفتیم بدیو در هستی شناسی اش از آن استفاده می کند برای فهم مفاهیم دو فصل آخر ضروری به نظر می رسد. در این نظریه هیچ مفهومی جز مفاهیم تهی، مجموعه و عضویت وجود ندارد و تنها عضو بسیط مجموعه تهی است و هر عضو دیگر مرکبی قابل فروکاستن به اعضای دیگر است و هر مجموعه به عنوان یک چندتایی و هر عضو (که خود یک چندتایی است) حداقل شامل یک عنصر تهی (یا به تعبیر لکان و بدیو خلأ) است که به عنوان یک عنصر بسیط حقیقت وجودی آن چندتایی را تشکیل می دهد.
بدیو در این فصل انسان را به عنوان کنشگری خلاق و فعال - که جز با کنش پذیری اش از رخداد یا به عبارتی جز با بدل شدنش به سوژه نامیرا امکان پذیر نیست - تعریف می کند. رخداد آن چیزی است که وجود ندارد اما به کمک انسان آری گوی و اندیشه ورز امکان موجودیت یافتن دارد. موقعیت های عینی (به عنوان چندتایی های قابل تشخیص) حول یک تهی و خلأ قوام یافته اند و اصالت خود را از آن گرفته اند که در حالت عادی قابل لمس نیست. رخداد تجلی تهی و خلاء نهفته در دل آن چندتایی است که در صورت رخ دادن «بدن منفرد انسان را سوراخ می کند و از بطن زمان، او را در لحظه یی از ابدیت درج می کند» و او را به سوژه نامیرا تبدیل می کند و سوژه را وامی دارد در برابر عقیده و موقعیت و روال عادی چیزها قد علم کند و خارج از وضعیت جاری در تقابل با عقاید و دانش مرسوم حرکت کند. رخداد بی آنکه عقاید پیشارخدادی را به صورت تئوریک رد کند فروپاشی پارادایم های پیشارخدادی را در پی دارد و در درازمدت خود واضع پارادایم های دیگری در حوزه های مختلف اندیشه می شود یعنی رخداد به عنوان عضوی تقارنی و بسیط و غیرقابل تفکیک به اجزا یا به عنوان تفردی تقلیل ناپذیر عامل گسستی در درون وضعیت (وجود متکثر و قابل تفکیک به اجزای چندتایی های بی پایان و...) است و انسان را از موجودی حیوانی با چشمداشت های ناب مانند مداومت-بر- بودن غبه تعبیر اسپینوزاف به موجودی با چشمداشت بی چشمداشت غبه تعبیر کانتف فرامی برد و اصل سوژگی و اصل چشمداشت (که حیوانی است) با درهم تنیدگی خویش جایگاه اخلاق حقایق را تعیین می کنند. شاید اگر اصل سوژگی را از اصل چشمداشت جدا کنیم یعنی بنیان حیوانی آن را نادیده بگیریم موجودی بی چشمداشت با شوری تغزلی غبه تعبیر کوندراف به وجود آید که برخلاف سوژه حقیقت - که موجودی آگاه و بیناست - کوری مشخصه ویژه اوست و لذا موجودی خطرناک است.
به قول کوندرا؛ تغزلگرایی، تغزلسازی، تغزلگویی و اشتیاق تغزلی بخشی یکپارچه از آنچه اند که دنیای توتالیتر خوانده می شود (وصایای تحریف شده، ص۱۴۱)در وضعیتی که رخداد موجب آن و همچنین مکمل آن شده است بدیو وضعیت را از زاویه رخداد نگاه کردن «وفاداری به رخداد» می نامد و فرآیند وفاداری به رخداد را حقیقت و حامل حقیقت را سوژه می نامد. وفاداری به رخداد کاری است بس دشوار، و هر آن ممکن است سوژه را از این انسجام ذهنی که در پیش گرفته است پشیمان کند و او را به هیئت جانوری اش با چشمداشت های ناب و حیوانی بازگرداند (و این یکی از مصادیق شر است که بدیو در فصل آخر بدان می پردازد). معنای وفاداری با سروده یی از شاملو در ذهن مان نقش می بندد هنگامی که می گوید؛ «بودن دیگر است و شدن دیگر. . . / آنکه شد/ باری/ از شدن تر بازنخواهد ماند».
وفاداری مستلزم گسستی مداوم در درون وضعیت است و خیانت به آن به مثابه شر، بازگشت سوژه از حقیقت به عقاید را در پی دارد. عقاید برخلاف حقیقت به عنوان چیزی که دقیقاً وجود دارند (و اتفاقاً حضورشان برای ارتباطات و روال عادی زندگی لازم و ضروری است و بر چشمداشت های حیوانی استوار است) با حقیقت که فرآیندی از جنس مواجهه و امر واقعی است (و چشمداشت بی چشمداشت مشخصه بارز آن است) انسان را به حیطه اخلاق حقایق پرتاب می کند.
جانور انسانی موجودی معصوم و زندگی اش مادون خیر و شر است و تنها در فرآیند حقیقت است که خیر و شر معنا می یابد که برخلاف دنیای عقاید - که خیر را نبود شر فرض می کند - شر را امری ثانویه و جنبه تاریک اخلاق حقایق می داند و اینجاست که جنبه خلاق و کنشگر انسان رخ می نمایاند. اینجا خیر اصالت دارد نه شر،اخلاق حقایق اصالت دادن به شر را به عنوان وضعیتی خطرناک پس می راند. کتاب با فصلی در مورد وجود شر پایان می پذیرد که بدیو سه گونه شر را معرفی می کند. علاوه بر خیانت به وفاداری (که در بالا شرح دادیم) تظاهر به رخداد و اجبار کردن نام ناپذیر نیز از مصادیق شر هستند. تظاهر به رخداد، شبه رخداد را رخداد تلقی کردن به دلیل شباهت شکلی آن دو است مانند «انقلاب سوسیالیستی ملی» که نازی ها از آن دم می زدند و نتیجه یی جز جنگ و کشتار در پی نداشت. وفاداری به تظاهر (نوعی رویکرد ایثارگرایانه) نتیجه یی جز این در پی نخواهد داشت. گونه سوم شر مطلق انگاری قدرت حقیقت است یعنی اینکه سماجت داشته باشیم موقعیت و وضعیت هایی را که به حقیقت مرتبط نیستند از منظر حقیقت تعبیر و تفسیر کنیم. زبان -سوژه (زبان حقیقت) باید با خویشتنداری آنچه را که به زبان وضعیت مربوط است به خود واگذارد تا از ظهور شر جلوگیری کند.
آنچه گفته شد درصدد نشان دادن شمایی کلی از کتاب «اخلاق، رساله یی در ادراک شر» بود که کاری است نه چندان ساده چرا که این کتاب را می توان عصاره فلسفه بدیو دانست که با ساختاری مانیفست گونه بی آنکه در پی شرح گام به گام فلسفه خویش باشد چکیده آن را به رشته تحریر درمی آورد که فهم آن را کمی دشوار و نیازمند یک شارح می کند. این کتاب در کنار «مانیفست برای فلسفه» پرفروش ترین کتاب های آلن بدیو هستند. باوند بهپور - مترجم اثر- با دقت بالای خود در گزینش معادل های مناسب فلسفی و احساس مسوولیت ستودنی اش ترجمه یی یکدست با خوانش روان و راحت که لازمه فهم هر رساله فلسفی است فرادست مخاطب ایرانی قرار داده است.
هرچند فضای کتاب (همچون هر کتاب فلسفی غربی دیگر) که مفاهیم اش در بستر جریانات فکری و اجتماعی غرب نضج گرفته برای خواننده فارسی زبان نامانوس و غریب می نماید و به قول مترجم «ارائه اندیشه بدون حضور مصادیق اش توهم زاست» اما وضعیت جامعه ما یکسره از این مصادیق تهی نیست. انقلابی که ما تنها ۳۰ سال است آن را از سر گذرانیده ایم به عنوان یک رخداد ناب سیاسی که در این سه دهه با وضعیت حاصل از آن دست و پنجه نرم کرده ایم، می تواند ما را در درک مفاهیم کتاب تا حد زیادی توانمند کند. اتفاقاً ایران به عنوان جامعه یی که پس از انزوای هزاره یی اش اکنون از پیله خود به در آمده است و در بطن تصادم فرهنگ اش با فرهنگ غرب بارقه هایی از دوره گذار به چشم می خورد به بستری مناسب برای ظهور رخدادها تبدیل شده است. وفاداری ما به مشروطه به عنوان یک رخداد بزرگ سیاسی- اجتماعی که ترîک عمیقی میان ما و دوران قبل از مشروطه شد (پس از خیانت رضاخان به آن به مثابه ظهور شر) امروز بیشتر از پیش در حال نمودار شدن است. مشروطه بر همه جوانب وجودی ما سایه افکند و بستری مناسب برای رخدادهای دیگر مثلاً در عرصه هنر و ادبیات فراهم کرد. مانند ظهور نیما به مثابه یک رخداد دل انگیز در عرصه شعر، ملاقات مولانا و شمس به مثابه یک رخداد عظیم عاشقانه در خاطره تاریخی ما حک شده است و همه ما از دگرگونی بنیادین و وفاداری مولانا آگاهی کافی داریم که می تواند نمونه یی اصیل و ناب برای هجی کردن مفاهیم کتاب شود.
و در نهایت روح و نگاه افلاطونی که پرتوی هرچند کم سو بر کتاب افکنده از آنجا که نگاه هزاره یی روحیه شرقی ما بوده اندیشه های بدیو را برای ما مانوس تر و لطیف تر می کند و جبهه گیری ما در مقابل اخلاق زیست شناسانه رایج و سماجت ما را مبنی بر «اشرف مخلوقات» بودن بشر تسکین می دهد.
باری بدیو را حیف است نخواند و تجربه نکرد، جهان را از زاویه او دیدن تجربه یی است بس شگفت و لذت بخش و در کنار ضرورت و مسوولانه بودن اش طراوتی دارد که انسان دنیای مدرن از آن محروم شده است. بدیو چه بسا خود یک رخداد باشد.
ساسان دارابی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید