جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


رابطه‌ی سالم؟


رابطه‌ی سالم؟
هر رابطه‌ی سالمی باید بتواند به نیازهای متقابل متعارف و منطقی طرفین پاسخ مثبت دهد. این امر زمانی امکانپذیر است که طرفین رابطه، فهم مشترکی از درستی علت رابطه با یکدیگر داشته باشند.
یک رابطه‌ی سالم، «تنها» براساس نیاز متقابل دو طرف پا نمی‌گیرد، بلکه این «اشتراک» در نیاز متقابل است که رابطه‌ی سالم را آشکار می‌سازد. فرضا؛ مناسبات موجود، رابطه‌ بین سرمایه و کار را، یک نیاز و ضرورت می‌انگارد و آن را تحمیل می‌کند؛ یعنی سرمایه به نیروی کار احتیاج دارد و نیروی کار ، بدون حضور و وجود صاحب سرمایه امکان حیات و زندگی ندارد.
در چنین رابطه‌ی نیازمندانه‌ی تحمیلی که یک طرف غالب و طرف دیگر مغلوب است، مشکل بتوان از رابطه‌ای سالم بین آن دو سخن گفت! توجه داریم که در این رابطه، «نیاز متقابل» وجود دارد، اما نمی‌توان در آن، جا و مکانی برای یک رابطه‌ی سالم پیدا نمود. دلیل آن نیز چندان غامض و پیچیده نیست؛ سرمایه‌دار خریدار نیروی کار و کارگر فروشنده‌ی آن است.
نتیجتا، چنین رابطه‌هایی که بازار عرضه و تقاضا بر آن حکم میراند و نرخ گذاری بر انسان اعمال می‌گردد، و خرید و فروش انسان، اساس رابطه را تشکیل می‌دهد، نمی‌توان تمنای هر یک از آن دو را (خریدار و فروشنده) نادیده گرفت که برای برداشتن کلاه از سر هم اقدام نکنند و بی‌تفاوت باشند.
بنابراین، هر رابطه‌ای که مقوله‌ی خرید و فروش در آن نقش ایفا کند، نمی‌شود آن را رابطه‌ای سالم دانست، بدیهی‌ست در چنین ورطه‌ای، هر چه نقش خرید و فروش رابطه کم رنگ‌تر و پر رنگ‌تر باشد، درصد سلامت آن نیر، به‌همان نسبت، تغییر می‌کند. این امر تنها در رابطه‌ی بین کار و سرمایه نیست که دیده می‌شود، در هر رابطه‌‌ای که پای خرید و فروش درمیان باشد، رد عدم سلامت آن را به‌وضوح می‌توان مشاهده کرد. حتا در رابطه‌ی‌ خرید و فروش متعارف ازدواج‌ها نیز خود را نشان می‌دهد که چگونه روابط انسانی و نیازی دو انسان را مقوله‌ی بده و بستان‌ها تعیین می‌کند. و این است که عاقبت اغلب چنان روابطی در نافرجامی سپری می‌شود، چرا که هیچ کدام بر پایه‌ی روابط سالم استوار نبوده‌اند.
ممکن است شما بتوانید با کمک تجربه و مهارت، کالایی بخرید که از آن راضی و فروشنده نیز به همان دلایل، از فروش کالایش خشنود باشد. حتا این بده بستانِ موفق نیز نمی‌تواند بازتاب و نتیجه‌ی یک رابطه‌ی سالم باشد، چرا که دو طرف ماجرا توقعشان از رودررویی با یک‌دیگر در اندازه‌ی همان خرید و فروشی محدود بوده است که هریک نیاز داشته تا فقط به عمل خود بیاندیشد. آن دو هرگز به نیاز طرف مقابل فکر نکرده‌اند... که حلقه‌ی مفقوده‌ی «رابطه‌ی سالم» در همین نکته است که اگر طرفین تنها به نیاز خود بپردازند، «رابطه‌ی سالم» جایی در ذهن اشغال نخواهد کرد و به عکس؛ اگر هر طرف رابطه نسبت به نیاز خود و طرف مقابل حساس باشد و بتواند این هر دو نیاز را صمیمانه و مشارکتی درک و حس کند، و واکنش متناسب با آن را بروز دهد، می‌توان چنین رابطه‌ای را سالم نامید.
چنین حالتی از رابطه (سالم)، ناشی از رفتارها و خصلت‌هایی است که هر چه بیش‌تر بتوان بر آن‌ها تسلط یافت، بیش‌تر می‌توان «رابطه‌ای» را سالم‌تر کرد. عمده‌ترین خصلت یک رابطه‌ی سالم، نفی برتری‌طلبی است. رابطه‌ی سالم، طرف برتر را تحمل نمی‌کند، چرا که پذیرش برتری طرف، اسارت را در پی می‌آورد و نه یک رابطه‌ی سالم را...
شخص ممکن است خیلی دانا، دانشمند و توانا در بسیاری زمینه‌ها و حتا مالی باشد، اما اگر او نتواند بفهمد که تمام توانایی‌هایش، محصول مجموعه شرایطی است که از آن برخوردار بوده و لذا بر همه‌ی آن توانایی‌ها، تنها خودش صاحب و مالک نیست، در این صورت در رفتار نسبت به تمام روابطش آن را لحاظ می‌کند و نتیجتا خود را از خودفروشی و خودنمایی نجات می‌دهد!
برتری‌طلبی، عمده‌ترین دشمن شماره‌ی یک رابطه‌ی سالم است. نمونه‌ی این برتری‌طلبی‌ها، به سادگی در روابط موجود بسیاری از افراد در زندگی روزمره و حکومت‌ها، احزاب و گروه‌های به ظاهر همسو هم دیده می‌شود که حاصل تمام آن‌ها تیره‌گی و درگیری‌های بسیار در روابط است.
یکی دیگر از خصال رابطه‌ی سالم، دفع و نفی «خود کم بینی» است؛ فرد برخوردار از یک رابطه‌ی سالم، می‌کوشد تا هرگونه «خود کم بینی» را مردود شمارد. او می‌داند که باور بر کوچک‌بینی خود، اثبات بر بزرگ‌بینی طرف دیگر است که البته حاصل آن رابطه‌ای می‌شود که نامش را نمی‌توان «سالم» گذاشت.
تردید نیست که «خود کم‌بینی»، اطاعت را در پی می‌آورد و در ادامه‌اش، چاپلوسی و حقارت را تحمیل می‌کند.
البته بنا نیست تا در یک رابطه‌ی سالم، هر دو طرف، از هر نظر امکانات برابر داشته باشند، مهم این است که بتوانند داشته‌هایشان را با درک صحیح نسبت به نیازهای متقابلشان، به درستی تقسیم کنند.
یک اندیشه و تفکر «رابطه‌ی سالم» درکی از حسادت و عقده‌ی حقارت نسبت به هیچ‌کس ندارد.
در نهانِ مفهوم حسادت، میل غلطی نهفته است که می‌خواهد جای دیگری باشد، اما توانش را ندارد. بدیهی‌ست که رابطه‌ی سالم بنا ندارد تا شخص، خودش نباشد و در حسرت دیگری شدن، دست و پا بزند! این رابطه از این‌رو غلط است و سالم نیست که طرف رابطه بر وجود عینی خودش باور ندارد و البته کسی که خودش را باور ندارد و در حسرت دیگری شدن غوطه می‌خورد، توانا نخواهد بود تا رابطه‌ای سالم بنا نهد.
هر کس که برای برقراری رابطه‌ی سالم می‌کوشد، خصلت «صداقت» در رابطه را جدی می‌گیرد و از هرگونه ملاحظه‌کاری‌های محافظه‌گرانه که ناشی از ملاحظات کوته‌نظرانه و حساب‌گرانه است، پرهیز می‌کند. در یک رابطه‌ی سالم، صداقت حرف نخست را می‌زند. تردید نیست که فاعل در چنین رابطه‌ای، هرگز خود را مغبون نخواهد یافت چرا که پاداش «صداقت» پشیمانی نیست. در این فرایند کسی باید پشیمان شود که در رابطه صداقت نداشته و با حیله و نیرنگ و به‌خاطر منافع حقیرانه‌ی شخصی‌اش رابطه‌ای را آلوده نموده است. در چنین حالتی، آن شخص ماسک زده و یا دگرگون شده نیست که در ایجاد یک رابطه‌ی ناسالم خود را برخوردار و زرنگ فرض کرده است، برخوردار کسی بوده است که در رابطه‌اش صادق بوده و اوست که برای همیشه قادر خواهد بود تا گذشته‌اش را زیبا ببیند و از آن لذت برد، هر چند که اکنون استمرار آن گذشته متوقف شده باشد.
دیگر خصلت یک رابطه‌ی سالم، ایجاد دایره‌ای بسته در گرد دو نفر و یا یک گروه بسته نیست، چنین روابطس که در دایره‌ی بسته‌ی خود، با خشنودی! زیست می‌کنند و دنیا را تنها در محدوده‌ی بسته‌ی خود می‌نگرند و در عمل ترویج کننده‌ی روابط ناسالم با دیگران و حفظ رابطه‌ی سمبلیک سالم با خود باشند، فرجامی نیک از یک رابطه‌ی سالم برای خودشان به همراه نخواهد داشت. ویژگی رابطه‌سالم در این است که آن را در «مجموعه» مورد توجه قرار داد. رابطه‌ی بسته و خفه‌ی بین دو دوست، یک گروه و حتا دو همسر نیز که تنها و فقط محو یک‌دیگر شوند و جهان بیرونی را برای رفع خودخواهانه‌ی نیازهایشان به خدمت گیرند، آخر عاقب سالمی را نوید نمی‌دهد. تردید نیست که چنین گروه‌ها و زوج‌هایی، نمی‌توانند تفاوت خود با جهان بیرونی را نبینند و نسبت به آن بی‌تفاوت باقی بمانند و یا جهان بیرونی نیز به سادگی خود را در خدمت نیازهای آن دو قرار نمی‌دهد. نتیجتا تاثیرگذاری منفی متقابل جهان بیرونی و این موجودات خودنگر باعث می‌شود که چنان زندگی‌های درون‌نگرانه، با چالش‌های غیرقابل حلی مواجه گردد.
دیگر صفت رابطه‌ی سالم، آرامش است. در چنین رابطه‌ای، هیچ «خود» نشان‌دادنی لازم نمی‌آید. صاف و ساده بودن، پاسخگوی همه‌ی معماها می‌شود. کسی عظمت و بزرگی‌اش را به رخ نمی‌کشد و نیاز به تحقیر دیگران ندارد. از پُز دادن بی‌زار است و نسبت به آنان که خودنمایی می‌کنند به دیده‌ی ترحم و دلسوزی می‌نگرد. رابطه‌ی سالم باور دارد که آرامش در باور به خود و در باور به دیگران است.
شاید برقراری روابط سالم چندان آسان نباشد، اما «تلاش» در این راه، بودن در به دست آوردن همه‌ی زندگیست.
هادی پاکزاد
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید