شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

صهیونیسم در بحران


صهیونیسم در بحران
رهبران صهیونیسم از دیرباز آرزوی تشکیل دولتی مدرن و آزاد و صنعتی و متکثر را در سر داشته‌اند، اما رویکردهای نواستعماری و تهاجمی اسراییل به ویژه پس از جنگ ۱۹۶۷ میلادی و شهرک ‌سازی در خاک کشورهای همسایه و بر روی زمین‌های اعراب، شکاف داخلی میان ملی‌گرایان و چپ‌گراها و یهودیان مذهبی را دوچندان کرد. نویسنده مقاله با اشاره به مخالفت خاخام‌های یهودی با خروج اسراییل از نوار غزه در سال ۲۰۰۵ میلادی و راه پیمایی‌ها و تظاهرات مختلف، معتقد است که تعیین مرزهایی دائمی و رسمی برای حفظ کیان دولت اسراییل و پرهیز از گسترش دامنه اختلافات ضروری خواهد بود تا بحران‌های کنونی داخلی این کشور، موجودیت آنان را با تهدیداتی بیشتر رو به ‌رو نکند.
خروج اسراییل از نوار غزه در آگوست ۲۰۰۵ میلادی، شکاف عمیقی را در میان جامعه و سیاست مداران این کشور به وجود آورد. یک جانبه‌گرایی‌های دولت اسراییل که با نام صلح بانی صورت می‌گیرد، عامل به وجود آورنده این شرایط نیست؛ چرا که آنان با یک مشکل فراملی رو به ‌رو هستند. در واقع، اختلاف نظرهای موجود میان مخالفان و موافقان خروج از نوار غزه به این دلیل افزایش یافته که با وجود جدید نبودن بحران، اینک آنان نه با موضوعی حاشیه‌ای و فرعی که با بحرانی تمام‌ عیار در مرکز نقشه سیاسی اسراییل مواجه شده‌اند.
من معتقدم که در مجموع، صهیونیسم توانسته در شصت سال اخیر به دستاوردهای بزرگی دست یابد که می‌توان به دفاع از موجودیت نوظهورش در برابر چند جنگ مختلف اشاره کرد. و بسیاری نیز قرار گرفتن اسراییل در میان چند دولت فرااستعماری را (در کنار دولت ایالات متحده)، یک پیروزی محسوب می‌کنند. اما امروزه شکاف‌های موجود در جامعه اسراییل آنچنان عمیق شده که ابعاد آن اکثریت ساکنان این کشور را در برمی‌گیرد. امروزه اسراییلی‌ها با در پیش گرفتن سیاست‌های متضاد، برای رویارویی با یکدیگر از روش‌هایی بهره می‌برند که در دنیای امروز، روش‌های معمول به شمار نمی‌رود. بخش‌های مختلف این جامعه یهودی، نه تنها نظرات مختلفی در مورد صلح و امنیت دارند، بلکه آنان در حوزه‌های مذهب و نژاد و دموکراسی و دفاع از موجودیت این دولت نوظهور نیز اختلاف‌ نظرهای گسترده‌ای دارند.
● نبرد پرچم‌ها
تنش‌های عمیق در خصوص خروج و عقب‌نشینی اسراییل از سرزمین‌های اشغال شده را می‌توان در برخورد و جبهه‌گیری پرچم‌ گروه‌های مختلف در خیابان‌های این کشور مشاهده کرد. در یازده می‌‌۲۰۰۵ میلادی و همزمان با برپایی جشن‌های «روز استقلال»، بسیاری از یهودیان اسراییلی ترجیح دادند که در کنار پرچم‌های سفید و آبی دولت اسراییل، پرچم‌های نارنجی رنگی را نیز در دست بگیرند (نارنجی رنگ پرچم دولت خودمختار غزه است) و بدین ترتیب آنها مخالفت خود را با خروج ارتش اسراییل از غزه و همبستگی خویش با نه هزار یهودی ساکن غزه اعلام کردند. البته آنان حمایت خود را از یهودیان ساکن کرانه غربی نیز نشان می‌دهند. در مقابل، گروه‌های حامی خروج اسراییل از مناطق اشغالی، با حضور در خیابان‌های تل‌آویو و به حرکت درآوردن پرچم‌های سفید و‌ آبی، از این سیاست جانبداری کردند. امروزه، حامیان و مخالفان سیاست‌های تل‌آویو، با برافراشتن پرچم‌های آبی و سفید و یا نارنجی از روی بالکن‌ها و بام‌ها و یا آنتن خودروهایشان، به ابراز وجود می‌پردازند.
● روح صهیونیسم
از یک قرن پیش که ایده صهیونیسم به وجود آمد، دو گروه چپ‌گرایان سوسیالیست و لیبرال‌های راست‌گرا به یارگیری سیاسی پرداختند. اما اینک هر دوی آنها معتقدند که حزب دیگر، موجودیت کیان اسراییل را به خطر انداخته است. چپ‌گرایان می‌گویند که شهرک‌نشینان به کاری غیر اخلاقی دست زده‌اند و فرآیند صلح بین اسراییل و همسایگانش را به چالش کشیده‌اند. رویکردهای چپ ‌گرایانه که از قرن نوزدهم میلادی به وجود آمده است، ریشه در تفکرات آهارون دیوید گوردون دارد که خود با الهام از اندیشه‌های لئو تولستوی، امیدوار بود که روزی یهودیان با مهاجرت به سرزمین موعود، در آنجا به کار بپردازند. کارگران یهودی نیز روحیه سکولار و ارتباطات دو طرفه خود را از این تفکرات چپ‌گرا گرفته‌اند. در اوایل قرن بیستم میلادی، ایده‌های نوین سوسیالیستی در آلمان شکل گرفت تا یک امپراتوری صنعتی پیشرفته یهودی شکل بگیرد. هر چند امکان همکاری آنان با یهودی‌های عرب‌تبار و سایر ادیان ساکن در اسراییل، در ‌هاله‌ای از ابهام قرار داشت. بدین ترتیب، ایده شکل‌گیری یک دولت یهودی و صهیونیستی شکل گرفت. ابراهام کوک (۱۹۳۵-۱۸۶۵) به عنوان یکی از پیشگامان صهیونیسم، همواره بر نقش مذهب در شکل‌گیری یک دولت صهیونیستی تأکید می‌کرد و بر این نکته تأکید داشت که باید تلفیق مذهب و سرزمین در خاک اسراییل صورت گیرد. کوک دو دهه پیش از اعلام موجودیت اسراییل‌ در گذشت، ولی پسر کوک خاخام یهودا کوک (۱۹۸۲-۱۸۹۱) نظرات پدرش را به واقعیتی سیاسی تبدیل کرد. رویکردهای پیشین پراگماتیک، به روابط یهودی ارتدوکسی و رادیکال در ایجاد دولت سکولار اسراییل، تا حدود زیادی جامه عمل پوشانده است. یهودا کوک در سال ۱۹۶۷ میلادی و در سخنرانی خود پیش از جنگ شش روزه اعراب و اسراییل، این گونه اعتراض خود را بیان کرده بود: «سرزمین ما دچار از هم گسیختگی شده است. منجی ما کجاست؟ آیا ما او را فراموش کرده‌ایم؟ آیا همه آرمان‌های ما به تاریخ پیوسته است؟» سخنان تأثیر گذار کوک که جنبه‌هایی مقدس نیز به خود گرفته بود، الهام ‌بخش ارتش اسراییل در عقب راندن اردنی‌ها از کرانه باختری و کنترل یهودی‌ها بر این منطقه پس از دو هزاره گردیده است. این سخنرانی بر صهیونیسم مذهبی تأثیرات شگرفی بر جای گذاشت و بسیاری از یهودیان در تکاپوی گسترش مرزهای اسراییل افتادند. رابی کوک تا زمان مرگ خود بر راه‌حل‌های نظامی برای دستیابی به صلح تأکید داشت. پس از جنگ شش روزه، او اعلام کرد که این نبرد به عنوان کارزاری مقدس در جهت حفظ موجودیت بود و این سرزمین از سوی پروردگار به یهودیان اعطا شده است. البته سردمداران یهود همواره بر این نکته تأکید داشته‌اند که در سرزمین مقدس یهود، هیچ عربی وجود نخواهد داشت و غیر یهودیان حق کنترل این سرزمین را ندارند. از سوی دیگر، اگرچه کوک از مخالفان شهرک‌ نشینی در سرزمین‌های اعراب بوده، اما نخست ‌وزیر اسحاق رابین در سال ۱۹۷۴ میلادی تصمیم گرفت تا در منطقه سباسیتا، منطقه‌ای در مجاورت نابلس و واقع در کرانه غربی که در کتاب مقدس نیز به آن اشاره شده، به شهرک ‌سازی بپردازد.
● حکمران اسراییل چه کسی است؟
کشمکش‌های صورت گرفته پیرامون روح صهیونیسم در گذشته، امروزه به این سؤال تغییر یافته که حکمرانان حقیقی اسراییل چه کسانی هستند؟ آنان که این دولت را بنیان نهادند و یا کسانی که برای دفاع از آن، با انبوهی از مصائب رو به ‌رو شده‌اند؟ صهیونیست‌های چپ‌گرا معتقدند که جنبش‌های کارگری و سکولار، پیشگامان مهاجرت و ایجاد صنعت و دفاع از کیان اسراییل، از گذشته تا سال ۱۹۴۸ میلادی بوده‌اند. البته گروه‌هایی ملی‌گرا و مذهبی نیز وجود دارند که با مالکیت اسراییل بر این منطقه چندان موافق نیستند. در مجموع، آنها از مدت‌ها پیش، به زندگی در کنار یکدیگر و در سایه نظام صهیونیسم سکولار عادت کرده‌اند. به هر ترتیب، پس از جنگ ۱۹۶۷ میلادی و اشغال سرزمین‌های فلسطینی‌ها، یهودیان در مورد مشروعیت این اقدام با دوگانگی فکری چالش برانگیزی رو به‌ رو شدند. همچنین با توسعه روابط بین‌المللی تل‌آویو، این مسأله ابعاد پیچیده‌تری به خود گرفت. چرا که بسیاری معتقد بودند، بدین ترتیب فرآیند صلح با موانع زیادی رو به ‌رو می‌شود. امروزه نیز بیش از نیمی از فرماندهان ارتش اسراییل را افرادی با علایق مذهبی رادیکال تشکیل می‌دهند. البته راست‌گرایان و چپ‌گراهای یهودی بر توسعه سرزمین‌های اسراییلی و شهرک ‌سازی پیرامون مقبره‌های «هبرون» و «نابلوس» به عنوان سرزمینی که خداوند به ابراهیم وعده تشکیل دولت اسراییل را داده و مقدس‌ترین اماکن آنان شناخته می شود، اتفاق ‌نظر دارند. اما با وجود مشوق‌های اقتصادی ایجاد شده برای شهرک نشینان، ملی‌گرایان مذهبی،‌ در برابر اقدامات نیروهای فلسطینی و حمله به آنها و فرزندانشان هیچ عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دادند. آنان خواهان تداوم حضور خود در این شهرک‌ها بودند، هر چند هزینه‌های جانی برای آنها به همراه داشته باشد. اما چپ‌گرایان و بعدها آریل شارون با تحریک حس انتقام ‌جویی، به گسترش دامنه بحران همت گماردند.
یهودیان صهیونیست به این دلیل با خروج از سرزمین‌های اشغالی مخالف بودند که می‌پنداشتند با چنین اقدامی، موجودیت دولت نوظهور اسراییل با تهدید رو به‌ رو می‌شود. اولین کشمکش‌ها نیز بر سر حاکمیت غزه روی داد که اگرچه در کتاب مقدس یهود به آن اشاره شده، اما نسبت به بیت‌المقدس و کرانه باختری از تقدس کمتری برخوردار است. عقب ‌نشینی اسراییل به معنای شکست آنان در تعیین مرزهای دائمی آنان بود. راست‌گرایان مذهبی نیز هشدار می‌دهند که در آینده ما مجبور خواهیم شد که شهر مقدس هبرون، دومین شهر مقدس یهود را نیز به فلسطینی‌ها واگذار کنیم. از نگاه آنان، با حفظ زد و خوردها بر سر حاکمیت بر شهر غزه می‌توان شهر هبرون را حفظ کرد.
● شکاف در جبهه ملی‌گرایان مذهبی
عقب ‌نشینی اسراییلی‌ها از بخشی از مناطق فلسطینی ‌نشین باعث شده که اختلاف ‌نظرهای گسترده‌ای میان احزاب و گروه‌های فعال در اسراییل به وجود آید. بسیاری از آنان به ویژه طرفداران خاخام مایر کاهانی از همه ابزارهای قانونی جهت مقابله با عقب ‌نشینی‌های سردمداران تل‌آویو بهره برده‌اند. آنان با نافرمانی مدنی و زد و خورد با نیروهای پلیس و ارتش، از این اقدامات، ابراز انزجار می‌کنند. البته در برهه‌های مختلف زمانی، آنان از روش‌هایی غیر خشونت‌آمیز نظیر پوشیدن لباس‌هایی با ستاره‌های داود نارنجی رنگ و یا راه پیمایی و ورود به مدارس نیز بهره می‌برند. مهم ترین پرسش فراروی آنان (ملی‌گرایان مذهبی)، نه مقابله با سیاست‌های تل‌آویو که چگونگی توازن بخشیدن به وظایف مذهبی و تعهدات ملی است. نیروهای نظامی طرفدار این گروه نیز با این تناقض رو به‌ رو شده‌اند که آیا آنان باید از دستورات فرماندهانشان اطاعت کرده و از این مناطق عقب‌ نشینی کنند و یا اینکه با توجه به دستورات خداوند، در حفظ سرزمین موعود بکوشند؟ رهبر معنوی جبهه صهیونیست‌های مذهبی خاخام آبراهام شاپیرا از سربازان ارتش خواسته بود که با نافرمانی از انجام دستورات خروج از غزه، حتی ریسک زندانی شدن و یا مرگ در دادگاه‌های صحرایی و نظامی را بپذیرند. خاخام شولوم آوینر رهبر مذهبی گروه زیادی از ساکنان یهودی بیت‌المقدس اعلام کرده که نافرمانی مدنی پرسنل ارتش، کاری مشروع می‌باشد، اما سربازان باید با اطاعت از دستورات فرماندهانشان، از فروپاشی ارتش اسراییل جلوگیری کنند. خاخام اعظم بیت‌المقدس زالمان ملامید نیز با پشتیبانی از اظهارات خاخام شاپیرا ادعا کرده که اگر کوک زنده بود، او نیز از سربازان می‌خواست که از دستورات مافوق سرپیچی کنند. اظهارات خاخام‌های اسراییل باعث شد که در آن زمان بیش از بیست هزار نفر از سربازان ارتش اعلام کنند که حاضر به عقب ‌نشینی و اطاعت از دستورات فرماندهانشان حتی به بهای رفتن به زندان نیستند. این اقدام باعث شد که وزیر دفاع وقت اسراییل دان ‌هالوتز تهدید به تعطیل کردن همه مراکز مذهبی موجود در پادگان‌های نظامی کند تا از تلفیق اصول مذهبی با امور نظامی جلوگیری شود. البته به گواه بسیاری از کارشناسان،‌ ملی‌گرایان مذهبی در تغییر دادن افکار عمومی تا حدود زیادی موفق بوده‌اند. پس از دو ماه فعالیت و انجام اقدامات مختلف، تعداد حامیان عقب‌نشینی، از شصت و شش درصد به حدود پنجاه درصد کاهش یافت (البته پس از ریختن نفت و میخ در مسیر بزرگراه تل‌آویو ـ بیت‌المقدس، محبوبیت آنان تا حدودی با کاهش رو به ‌رو شد)، اما آنان توانسته‌اند حمایت بخش زیادی از مردم اسراییل را به دست آورند. ولی در مورد نارنجی‌پوشان همچنان یک نکته وجود دارد: آنها حاضر به حمایت از هیچ یک از دو گروه اصلی بازیگر در صحنه سیاست تل‌آویو (دولت حاکم و یا چپ‌گرایان) نیستند و با مواضع هر دو گروه مخالفند.
● مذهب سکولار چپ جدید اسراییل
اسراییلی‌هایی که در ماه‌های اخیر با پوشیدن لباس‌های آبی و تکان دادن پرچم‌های آبی رنگ در خیابان‌های تل‌آویو به راه پیمایی می‌پردازند، معتقدند که دولت اسراییل بدون تعیین مرزهایی دائمی با سوریه و اردن و مصر و لبنان و فلسطینی‌ها، قادر به بقا نخواهد بود. در میان آنان حامیان راست‌گرای شارون و چپ‌گراها دیده می‌شوند. حامیان شارون معتقدند که عقب‌نشینی اسراییل برای جدا شدن از فلسطینی‌ها و کاهش تهدیدات جمعیتی فراروی اسراییل به دلیل رشد زیاد جمعیت فلسطینی‌های ساکن غزه، یک ضرورت است. حامیان راست‌گرا نیز که در اقلیت قرار دارند، از حامیان پایان دادن به درگیری‌ها و بازگشت به داخل خاک اسراییل هستند. در این میان، قدرتمندترین جریان خواهان عقب‌نشینی را چپ‌هایی تشکیل می‌دهند که معتقدند، تداوم حضور نظامی و اشغالگری، به اخلاق ‌زدایی و نابودی جامعه اسراییل منجر خواهد شد. آنان معتقدند که برای حفظ کیان صهیونیسم، خروج همیشگی از غزه و هبرون ضروری است. بسیاری معتقدند که با این اقدام، دولت اسراییل می‌تواند به عنوان یک جامعه غربی مدرن، در صلح با همسایگانش، حیات خود را تداوم دهد. آنان با اشاره به تهدیدات و خطرات موجود می‌گویند که انجام یک عمل جراحی برای حفظ جان این بیمار ضروری است. لذا با پافشاری بر لزوم بازگشت از سرزمین‌های اشغال شده، این اقدام را به عنوان عامل محدود کننده تأثیرات ملی‌گرایی بر روح زندگی اسراییلی‌ها قلمداد می‌کنند که می‌تواند اسراییل را به یک جامعه مدرن و سکولار فراملی‌گرا تبدیل کند.
از سال‌های دهه هفتاد میلادی و یا به عبارت دقیق‌تر از زمان انعقاد معاهده اسلو، چپ‌گرایان اسراییلی هیچ گاه به صلح روی خوش نشان نمی‌دادند. اما پس از ترور اسحاق رابین در سال ۱۹۹۵ میلادی، صلح به یک هویت فراملی تبدیل شد. لذا صلح ‌طلبی تبدیل به هویت و بایسته‌های اخلاقی گروه‌هایی شد که خود را در تضاد با دو جزء کلیدی هویت اسراییلی می‌دیدند: سرزمین اسراییل و دین یهود. برای بسیاری از اعضای این گروه، هویت اسراییلی را باید در موضوعاتی نظیر زبان و فرهنگ و اصول رفتاری جست و جو کرد. آنان می‌خواستند که خود را به عنوان ملتی دموکراتیک و انسان ‌دوست و صبور نشان داده که فراتر از دایره‌های ملی ‌گرایی و مذهب یهود باشد.آنان معتقدند که آنچه از آن به عنوان اشغالگری غیر اخلاقی و رو به رشد اسراییلی‌ها یاد می‌شود، تنها عاملی است که از پیوستن دولت اسراییل به جمع خانواده ملت‌های غرب جلوگیری می‌کند.
● دموکراسی اسراییلی و مباحث فرارو
چپ‌گرایان اسراییلی که خود را به عنوان گروهی منطقی و عقل‌گرا نشان می‌دهند، در برابر نهضت نارنجی ‌پوشان با تناقضی بنیادین رو به ‌رو شده‌اند. همواره گفته می‌شود که اکثریت خاموشی از شهروندان اسراییلی، از حامیان عقب‌نشینی و استقرار صلح دائمی هستند و آنان باید برای ابراز نظرات خود در کشوری که از سوی راست‌گرایان اداره می‌شود، تلاش کنند.
همواره در جامعه‌های دموکراتیک، افرادی بوده‌اند که از آزادی بیان برای تغییر رژیم حاکم و براندازی بهره می‌برده‌اند. منتقدان دولت امروز اسراییل همواره می‌گویند که دولت هیتلر و رژیم نازی از بطن جامعه‌ای که مشابهت‌های زیادی با جامعه امروز اسراییل دارد، سربرآورده است. همچنین با وجود تصویب قانون عقب ‌نشینی از سوی پارلمان اسراییل،‌ تلاش‌های مخالفان این قانون می‌تواند در نهایت به نابودی رژیم اسراییل بیانجامد. چندی قبل، مخالفان عقب‌نشینی اسراییل در نیروهای پلیس، ده‌ها دختر و پسر دوازده تا هجده ساله را به جرم راه پیمایی اعتراض‌آمیز پیرامون تداوم شهرک‌نشینی، دستگیر و به یک ماه زندان محکوم کردند. چپ‌گرایان در برزخ میان نازیسم و راست‌گرایی اسراییلی، می‌توانند چالش بزرگی را در جامعه اسراییل به وجود آورند. هر چند تاکنون اکثر مخالفان به ویژه نارنجی ‌پوشان از روش‌های غیر خشونت‌آمیز بهره گرفته‌اند. زد و خوردهای به وجود آمده میان شهرک ‌نشینان و سربازان پلیس و ارتش،‌ نشان از آتش زیر خاکستر دارد. این وضعیت از نگاه چپ‌گرایان، تشابه زیادی به اعتراضات مدنی مارتین لوترکینگ در سال‌های دهه شصت میلادی دارد. (لوترکینگ به دنبال به چالش کشیدن شرایط حاکم بدون سرنگونی رژیم حاکم بود.)
‌● یهودیان در برابر اسراییلی‌ها
جنگ رنگ‌ها در اسراییل در حال تبدیل به پرسشی پیرامون ضرورت شکل‌گیری اسراییل و صهیونیسم است. به دنبال خروج نیروهای اسراییلی از مناطق فلسطینی‌ نشین تا زمان حاضر، ملی‌گرایان مذهبی با توسعه دامنه مبارزات خود، در صدد تقویت بنیان‌های کیان صهیونیستی هستند. عده‌ای نیز خواهان انزوای گروه‌های سکولار و یا تلاش برای ایجاد ائتلاف‌های بین‌المللی در جهت استحکام بخشیدن به دولت اسراییل هستند. اما یک پرسش مهم همچنان باقی مانده است: چرا صهیونیسم مذهبی در جذب اکثر شهروندان اسراییلی با شکست مواجه شده است؟
آینده دولت صهیونیستی اسراییل به کدام سوی خواهد رفت؟ یک دولت سکولار؟ و یا یک دولت مذهبی؟ من معتقدم که فراتر از اختلاف ‌نظرهای موجود پیرامون اشغالگری و مرزهای اسراییل، ما شاهد یک جنگ فرهنگی بین دو بخش جامعه اسراییل هستیم: حامیان ایجاد یک دولت سکولار، در برابر حامیان اسراییلی ـ یهودی و عمیقاً معتقد به مذهب. و البته هر دوی این گروه‌ها معتقدند که دولت حاکم بر تل‌آویو باید براساس تفکرات آنها شکل بگیرد. این بحران هویت در حوزه ملی‌گرایی یهودی و مذهب، همه ساله و همزمان با برپایی روز استقلال در این کشور، توجه عموم مردم را به خود جلب می‌کند. مثلاً در تعطیلات سال گذشته اسراییل به مناسبت این روز، روزنامه ‌«هاآرتز» از چندین نویسنده و هنرمند و روشنفکر و خاخام خواست که هویت اسراییلی را تشریح کنند. در بخش دیگری نیز از این پروژه، مدیران روزنامه لیستی از کلمات و شعارهای مطرح در مورد ضرورت حفظ موجودیت اسراییل را منتشر کردند.
نکته حائز اهمیت این بود که بخش اعظم این کلمات و اصطلاحات،‌ غیرمؤدبانه، توهین‌آمیز و زشت بودند. گویی در کنار بی ‌بند و باری‌های فرهنگی و اجتماعی موجود در این کشور نو بنیاد، هیچ اتفاق ‌نظری در مورد هویت اسراییلی وجود ندارد. یهودیان در حالی صحبت از ایجاد یک دولت مدرن را مطرح می‌کنند که هنوز یک اجماع عمومی در مورد ابعاد مختلف هویت این دولت وجود ندارد. متفکر سرشناس چپ‌گرا آموس اوز ادعا می‌کند که اسراییل نه تنها باید به دولتی سکولار تبدیل شود، بلکه این، تنها راه تبدیل این کشور به جامعه‌ای مدرن و اخلاقی است. او در مقاله‌ای می‌نویسد: «آزاد بودن انسان‌ها به معنای آن است که هر فردی، سنت‌های مورد توجه خویش را برگزیند و آنچه را که نمی‌پسندد، نادیده بگیرد. آزادی یعنی اینکه ما کشور خود را براساس خواست خود و نه سرمشق‌های خاخام‌ها اداره کنیم.»
اما خانم نائومی ریگان در پاسخ به وی و ضمن همراهی با شهرک ‌نشینان، معتقد است که اسراییل را نمی‌توان بین «ما» و «آنها» و یا «اسراییلی‌ها» و «یهودی‌ها» تقسیم‌بندی کرد و به گفته وی، تنها چپ‌گرایانی نظیر اوز ممکن است ملت ما را این چنین تقسیم‌بندی کنند.
مطمئناً زندگی اسراییلی‌های هر دو طرف، کاملاً درهم تنیده است و همه ما می‌توانیم با اتکا بر مشترکات، به نتایج خوبی دست یابیم.بی‌تردید، عقب‌نشینی نیروهای اسراییلی از مناطق اشغال شده، مهم ترین مسأله فراروی امروز و فردای دولت اسراییل خواهد بود. اهمیت این موضوع نه تنها در حوزه روابط با فلسطینی‌ها بلکه در حیطه ارتباطات داخلی یهودیان اسراییل نیز قابل توجه خواهد بود. این مسأله مطمئناً چالشی را بر سر حاکمیت تل‌آویو بر سرزمین‌های در اختیارش به وجود خواهد آورد و با مسایلی نظیر هویت اسراییلی و ماهیت صهیونیسم گره خورده است و گویی سلسله اعصاب جامعه اسراییل با یک شوک بزرگ رو به ‌رو شده است، هر چند مسایلی نظیر روابط یهودیان و مسیحیان و همچنین ملی‌گرایی و مذهب نیز به آن افزوده می‌شود. اختلاف ‌نظر پیرامون حاکمیت غزه، دروازه‌ای برای به وجود آمدن مباحثی نظیر هویت اسراییلی‌ها و آنچه که می‌خواهند باشند، خواهد بود.
نظیر بسیاری دیگر از نظام‌های دموکراسی که در آتش جنگ داخلی گرفتار شدند، دولت اسراییل در آستانه شصتمین سال تشکیل خود، برای تعیین روح خویش، هم اینک با چالش‌هایی رو به ‌رو است. آینده این اختلافات فکری، آینده کیان اسراییل را تشکیل خواهد داد.
محسن داوری
منبع:ماهنامه خواندنی سیاحت غرب(نقد غرب از دیدگاه غربی های منصف)شماره۶۷،
نوشته: میراو ورمسر Meyrav Wurmser: مدیرمرکز سیاستهای خاورمیانه درمؤسسه هودسون. از وبلاگ http://۴palestine.blogfa.com/post-۲۹.aspx


همچنین مشاهده کنید