جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

مرد ۲ هزار چهره و مشکلات هزار رنگ ورزشی


مرد ۲ هزار چهره و مشکلات هزار رنگ ورزشی
در تعطیلات عید سال ۸۸ مهران مدیری با مجموعه ی طنز مرد ۲۰۰۰ چهره به خانه های ما آمد. مجموعه ای که ادامه برنامه مشابه سال گذشته است و درطی آن مسعود شصت چی که شخصیت اول داستان است به صورت اتفاقی جای افراد مختلف قرارمی گیرد و شغل های گوناگون را تجربه می کند.
او درقسمتی از این اتفاقات و ماجراها با یک مربی ایرانی الاصل به نام بیژن شکیبا که به تازگی به ایران آمده است اشتباه گرفته می شود و به این شکل مدیری به سراغ فضای ورزش و به طور خاص به سراغ فوتبال ایران می رود.
فوتبالی که بیش از تمام ورزش ها در ایران مورد توجه است و چندین و چند برنامه ورزشی در صدا و سیما و ده ها روزنامه و مجله به اتفاقات و حواشی آن می پردازند.
مدیری در این چند قسمت به نوعی از تمامی طرف های درگیر در این ورزش انتقاد کرد و معضلات آن ها را به شکل های گوناگون به تصویر کشید.
او در اولین برخورد به سراغ مطبوعات ورزشی رفت و رسانه های نوشتاری کشور را مورد انتقاد قرار داد.مطبوعاتی که با برقراری رابطه با بازیکنان وتحت تاثیر مدیران باشگاه ها فضای عمومی جامعه را به سمت باشگاه ها یا علیه مخالفان آنها سوق می دهند به طوری که طبق گفته دستیار شکیبا برای باقی ماندن در این فضا، برقراری رابطه با این نوع روزنامه ها غیر قابل اجتناب است.
مطبوعاتی که باچند تیتر فضا را برای ورود یک مربی جدید آماده می کنند و یا از همان ابتدا هواداران را با بدبینی به استقبال مربی جدید می فرستند و به همین ترتیب قدرت غیر قابل انکار آنها را در تمامی بازی ها و فراز و نشیب های یک تیم نشان داده می شود.
بعد از آن به سراغ مهره های اصلی این ورزش یعنی بازیکنان می رود.او به طور نمادین بازیکنانی را به تصویر می کشد که بیش تر به مدل می مانند تا بازیکن فوتبال.
بازیکنانی که زمان بیشتری را به چهره و موی خود و گفتگو با تلفن همراه و اوضاع تجاری بازاری که در کنار فوتبال و با کمک شهرت خود ساخته اند اختصاص می دهند تا به تمرین و افزایش قابلیت های خود و کمک به تیم خود.بر اثر همین حاشیه هاست که می بینیم بازیکنی که به سرعت پله های ترقی را طی می کند ناگهان شروع به درجا زدن می کند و انگیزه ای برای رسیدن به آنچه استحقاق آن را دارد نمی رسد؛ به طور کلی بازیکنانی که بیشتر در زمین حاشیه ها وخبرسازی ها توپ می زنند تا در زمین سبز فوتبال.
از سوی دیگر مدیری مربیان و شیوه تعامل آنها با رسانه ها و افکار عمومی را به تصویر می کشد؛مربیانی که در زمان برد تیمشان صحبت از تکنیک هایی می کنند که در زمین به کار برده اند واز آنالیز هایی که کردند و در زمان باختشان مشکلات و ضعف های تیم خود را پشت خطاهای داوری ودرگیری با تیم ملی و وضعیت زمین و شرایط جوی و جهت وزش باد پنهان می کنند.
مربیانی که در برابر سوالات خبر نگاران در مورد این ضعف ها تاب نمی آورند وآن ها را متهم به بی سوادی یا اقدام به اخلال و حرکت در جهت تضعیف تیم می کنند، که از بارز ترین آنها شاید بتوان به مربی سابق تیم ملی اشاره کرد که همیشه شاهد برافروخته شدنش در هنگام مصاحبه با خبرنگاران بودیم، طوری که گاهی برخی خبرنگاران یا مجریان تلوزیونی با شیوه ای ترس آلود از او سوال می پرسیدند و از عملکرد او انتقاد می کردند و یا حتی گاهی قبل از سوال پرسیدن از مربی ، به خاطر طرح سوال خود عذرخواهی می کردند!
از سوی دیگر مدیران باشگاه ها هم از چشم ها پنهان نماندند که با اعمال نظر ها و اجبار های خود استقلال مربیان را زیر سوال می بردندو به نوعی درصدی از هدایت تیم را در دست خود می گرفتند.
در این میان البته به طور اغراق آمیز شیوه پرداختن حقوق و دستمزد به مریبان خصوصا مربیان خارجی به تصویر کشیده شد که همیشه شاهد مشکلات مربوط به آن در ورزش کشور بوده ایم.
در آخر تماشاگران فوتبال هم که مشکلاتشان بر کسی پو شیده نیست.فضای توهین و دشنام و هتاکی به بازیکنان ومربیان و داوران همیشه فضای ورزش کشور را آلوده کرده است و شاید بتوان گفت فضای بی فرهنگی حاکم همیشگی این عرصه بوده است.
تماشاگرانی که همان گونه که در این مجموعه نشان داده شد با چند برد مربی را سلطان و ژنرال و امپراتور و موریونو و کاپلو می خوانند و با چند باخت او را مورد دشنام و انتقاد قرار می دهند.
تماشاگرانی که بعد از گل زنی ایران در برابر عربستان بی امان علی دایی را تشویق می کنند ودقایقی بعد از گل خوردن ایران همگی او را به خداحافظی از تیم فراخوانی می کنند.
متاسفانه هنوز هم سازوکار مدون و هماهنگی برای مدیریت این سرمایه بالقوه در ایران وجود ندارد.هنوز هم تیم های ملی و باشگاهی از مدیریت متمرکز برای تشویق تیم ها محروم هستندو همان طور هم که در این برنامه به طور نمادین نشان داده شد هنوز هم باشگاه های ما از شیوه های سنتی هدایت تماشاگران برای تشویق تیم بهره می گیرند.لیدر هایی که جلسات هماهنگی خود را در کله پاچه ای ها برگزار می کنند کنایه ایست از همین شیوه هدایت سنتی و منسوخ شده.
آیا ما هم نمی توانیم برای هدایت تماشاگران گروهی را به طور حرفه ای آموزش دهیم.آیا تماشاگران کره ای و لیدر های آنها و تجهیزاتی که آن ها برای تشویق به کار می برند به صورت خودجوش واتفاقی و توسط چند نفر به وجود آمده است؟
مسلم است که آنها با همین سرمایه گذاری ها و برنامه های هماهنگ است که در هنگام مسابقه فضای هولناکی را برای تیم حریف به وجود می آورند و با تشویق های بی امان خود به بازیکنان خود روحیه مضاعفی برای حمله و هجوم می بخشند.اما متاسفانه می بینیم هنوز هم صد هزار تماشاگر ایرانی قدرت چند هزار تماشاگر کره ای و ژاپنی را ندارند و تحت تاثیر فضای زمین و نتیجه، ناگهان گویی تبدیل به هواداران تیم حریف می شوند و با گرفتن روحیه بازیکنان ، مقدمات تبدیل مساوی را به باخت فراهم می کنند.
آیا تیمی که گل می خورد نیاز به تشویق بیشتر و کسب روحیه ندارد؟متاسفانه هنوز هم شاهدیم که با گل خوردن جو ورزشگاه ناگهان تغییر می کند، گویی که تیم ما در خانه حریف بازی می کند، طوری که بازیکنان عربی به راحتی به خود اجازه می دهد بازیکن ایرانی را که توپ را در دستان خود نگاه داشته مورد ضرب و شتم قرار دهند و در این بین دم ازتماشاگر ایرانی بر نیاید.
مدیری در این میان فضای آلوده و پنهان ورزش کشور را نیز به تصویر می کشد.فضایی که در آن بازیکنانی که با کمک ابزار رسانه هاو نه با توان فنی خود قیمت های سرسام آور پیدا کرده اند و با جا به جایی ارقام چند صدمیلیونی هر روز جیب های واسطه ها را پر تر می کنند.فضایی که تیم هایی در پشت صحنه با تبانی در جدول، بالا می روند و بازیکنانی را با همین ابزار ستاره می کنند.
بدون تردید تمامی این مشکلات در ورزش کشور ودر رشته های مختلف وجود دارد اما آیا زمان آن نرسیده است که با حرکتی جدی برای رفع آن ها اقدام کرد تا روزی تیم ملی خود را که به گونه ای نماینده و خلاصه ای از باشگاه های ماست، در این شرایط نا به هنجار نبینیم؟
ابوالفضل کریمی
منبع : فرارو


همچنین مشاهده کنید