چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


من شادم پس هستم


من شادم پس هستم
کهن و کهنسالی در هر فرهنگی دارای معانی متفاوتی است، اما آنچه که در تمامی فرهنگ ها مشابه است این واقعیت است که فرد کهنسال سرمایه ای است گرانقدر. در واقع کهنسال دارای خصایصی است که یک فرد جوان به دلیل محدودیت های سنی و روانشناختی خود فاقد همه آن ویژگی هاست، زیرا خلقت او حکمت دیگری دارد. به قول گذشتگان اگر جوان دانش کهنسال را داشت و کهنسال توانایی جوان را هر لحظه ای که بر آنان مرعی می گشت، قطعه ای بود از بهشت.
در خصوص نوع و شکل توافقات جسمی و روانی ایجاد شده بین هر دو گروه سنی می توان مطالب بی شماری را جمع آوری کرد و در قالب مقالات متعددی به چاپ رساند. بروز باورهای غیرمنطقی در دوران کهنسالی و بخصوص نگاه غیرواقع بینانه افراد در این زمان یکی از این موارد است.
در فرهنگ روانشناسی هر چند به روند رشد و بالندگی انسان در هر مرحله ای از عمر، توجه خاصی شده ولی آنچه از اهمیت بالایی برخوردار است این واقعیت نسبی است که با افول توانمندی های جسمی و فیزیکی و کاهش فرآیندهای حرکتی، زندگی به خودی خود معطل مانده و از حرکت پیشین باز می ایستد. در حقیقت این افراد تمام ابعاد انسانی را تنها در یک بعد جسمی خلاصه کرده و چنین باور داشته اند که زندگی یعنی جنب و جوش و هر نوع حرکت فیزیکی، هر چند که هدفی نیز از آن حاصل نشود ولی لذت بخش و امیدوارکننده است. به عبارتی اجمالی آنان واجد چنین فلسفه ای اند، من تند وتیزم، پس هستم، اما با گذشت سالیان و به محض بروز احساس ناتوانی، گرایش و فلسفه فکری خود را در قالب عباراتی اینچنین به دیگران انتقال می دهند، من تا زمانی که خودم کیسه میوه هایم را از پلکان بالا می آوردم جوان بودم و زندگی می کردم، من تا زمانی که بدون کمک دیگران از صخره ها بالا می رفتم، چابک بودم و زندگی می کردم و من های بی شمار دیگری که توأم با حسرت ناشی از کم تحرکی و کاهش فعالیت های جسمی است.چنین نگرشی در روانشناسی کاملاً مردود و نشانه نداشتن شناخت صحیح از خود و رسالت و تعهد سنی است.
در واقع مشکل اصلی ما با کهنسالی آمادگی نداشتن شخص برای مواجهه با شرایط جسمی و روحی خاص این دوره است و در این بین کسی مقصرتر از خود ما نیست. اگر به برخی از اقداماتمان در طول زندگی توجه کنیم خواهیم دید بسیاری از برنامه هایی را که انجام می دهیم مقرر نیست پاسخش را خیلی سریع و در لحظه دریافت کنیم بلکه هدفمان از اجرای این امور کسب نتایجی در آینده است. برای نمونه مصرف کلسیم در زمانی که ما جوانیم و هیچ گونه مشکل استخوانی وجود ندارد، نوعی سرمایه گذاری است که در آینده انتظارش را می کشیم. زمانی که به موسیقی، نقاشی، خوشنویسی و از این دست می پردازیم امکانی را مهیا می کنیم که بتوانیم در آینده از طریق اقدام به آن به رضایت روحی برسیم. پس روشن است که تمامی اقدامات ما منتهی به کسب نتایج سریع نمی شود و شخصاً از این واقعیت آگاهیم اما چگونه است که از ظهور مرحله ای به واقع غیرقابل انکار همچون کهنسالی غفلت کرده و خود را از اشتغال به آن مبرا می کنیم.تنها دلیل چنین واکنشی تمایل نداشتن برای تغییر الگوی زندگی است، زیرا همواره چنین اندیشیده ایم که بایستی فرصت ها را به دست آورد و جهت کسب هر نوع فرصتی بایستی چست و چابک بود. در حالی که برخلاف تصور موجود، کهنسال فردی است که بیشترین زمان را برای کسب فرصت و تغییر معیارهای فکری و شغلی خود داراست و علت عمده شاخص بودنش نیز در ضریب پائین خطاکردن وی است.
به قول سیداسماعیل جرجانی که در کتاب ذخیره خوارزمشاهی و در بخش طبع های سنی می نویسد:تمام دوره های زندگی انسان کوتاه و نهایتاً بیست سال است، کودکی ۱۰ سال، جوانی ۱۵ سال و میانسالی ۲۰ سال اما خداوند باری تعالی که حکمتش غالب بر معرفت ماست کهنسالی را به بیش از ۴۰ سال افزوده است که به قولی نیمی از زندگی طبیعی هر انسانی است. پس برای چنین عنایتی حکمتی قرار داده و پیغامی نهاده است که از عهده علم ما خارج است.کهنسالی را فرصتی مغتنم داشته اند تا فرد به تکامل نفسانی دست یافته و به مرحله ای قدم بگذارد که با مفاهیمی همچون رب، ایمان و عشق ارتباط بیشتری پیدا می کند. هر چند چنین حضور قلبی و ذهنی به دلیل همان غفلت اولیه در همه تحقق پیدا نمی کند. اندیشه و کردار و گفتار نیک می خواهد که در جوانی اندوخته شود تا در پیری حلقه پیمان نامه آدمی را با پروردگار متعال به دست گیرد و این تمامی رسالت آدمی است که تنها در کهنسالی نمود پیدا می کند.
● نکته های به خاطر سپردنی
کهنسالی ادامه مراحل رشد است که اگر فرصت تجربه آن را نداشته باشیم مثل آن است که طعم تمام زندگی را نچشیده ایم.
کهنسالی همان گونه که دارای ویژگی های جسمانی است واجد مفاهیم ذهنی و روانی نیز هست به عبارتی فرد با ورود به این سن در خود احساساتی را تجربه می کند که پیش از آن چنین حسی را نداشته است. برای نمونه گرایش وی به موضوعات انتزاعی، معنوی و فراطبیعی به شکل بارزی از جمله دغدغه های ذهنی وی می شود.
کهنسالی، زمان مراقبت از طبیعت مزاجی و تبعیت از رژیم های مناسب است.
کهنسالی ارتباطی به سن تقویمی ندارد، بلکه به زمان بروز احساس رخوت و کاهلی مرتبط است. در مناطق گرم و خشک مردان و زنان در ۳۰ سالگی احساس فرتوتی داشته و به مرور از سوی افراد قبیله به عنوان ریش سفید پذیرفته می شوند. در حالی که در قبایل مناطق سرد و مرطوب یا سرد و خشک افراد تا ۷۰ سالگی هم احساس کهولت نمی کنند.
بدانید قدرت نفس هر چند به تنهایی کامل نیست اما تیزتر، لطیف تر و کارگرتر از قوای جسمانی است و قادر است روی جسم و عملکرد مؤثر آن اثرگذار باشد. تحقیقات اندیشمندان عرصه های مختلف علمی ثابت کرده است روحیه شاد، دما و رطوبت بدن را افزایش داده و به میزان عملکرد صحیح اعضای درونی می افزاید. در حالی که بنابه رویکرد طب روحانی، افراد ترش رو، سخت گیر، شکاک و مبتلا به خلق محزون سردی و خشکی را در بدن خود افزایش داده و از کمیت و کیفیت عمر خویش می کاهند.پیامبر گرامی اسلام فرموده اند تا۵۰ سالگی فعالیت و پس از آن خوشه چینی و کسب نتایج. چنین بیانی دقیقاً در تأیید مباحث ابتدایی مقاله حاضر است زیرا به نظر نبی اکرم (ص) نیز تا زمانی که می توان به فعالیت ادامه داد بایستی از کاهلی دوری گزید و به محض نیاز به آرامش و تجدید قوا به دیگران آموخت تا روند باروری و شکوفایی همواره مستمر و مستدام باشد. جوان نیرومند است و کهنسال هوشیار و این ترکیب همچون لازم و ملزوم یک زندگی است.
دکتر مهدی کرمی
روانشناس و استاد دانشگاه
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید