شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

بحران زدایی در دو مقیاس


بحران زدایی در دو مقیاس
انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری همزمان است با مرحله حساسی در سیاست خارجی ایران که چندی است با هزیمت نومحافظه کاران آمریکایی در انتخابات پیشین این کشور نفسی می آساید. لحن دوگانه باراک اوباما که از یک سو ایران را تهدیدی علیه جهان می نامد و از سوی دیگر ایرانیان را به مذاکره فرامی خواند، نشان داد که شطرنج ایران و غرب خاتمه نیافته و نه آمریکا بلکه این ایران است که باید تکلیف خود را با موقعیت جدید خود در میان قدرت های جهانی مشخص کند. با گذشت سالیانی که از آغاز بحران اتمی ایران می گذرد، روشن شده که برنامه های هسته ای ایران تنها بهانه ای بود در دست نومحافظه کاران برای آسیب رساندن به منزلت رو به ترقی ایران. واقعیت این است که ایالات متحده با در نظر داشتن دشمنی کنونی دو کشور و اختلاف شدید در دیدگاه های منطقه ای درصدد متوقف نمودن سیر پیشرفت ایران برآمده است و به انحای مختلف می کوشد در برابر قدرت یابی ایران بایستد. نئوکان ها البته بر خصومت دو کشور افزودند اما نباید گمان کرد که وداع نومحافظه کاران بحران ایران را پایان خواهد داد. غرب به رهبری آمریکا می کوشد با اوج دادن به مسئله ایران، ایده های ژئوپولیتیکی خود را پیگیری کند که در همسویی با اسرائیل، تخفیف دادن ایران در نظام منطقه ای و برتری دادن اسرائیل در توزان قدرت کنونی است. اگرچه آنچه که در پیش آمد، دورنمای کلی در سیاست خارجی ایران به شمار می رود اما چگونگی اداره و مدیریت بحران ها و همچنین هزینه هایی که بر هر یک تحمیل می شود، مقوله ای است که به نوع نگاه دولت ها در ایران و آمریکا دلالت دارد.
سیاست خارجی دولت محمود احمدی نژاد البته قوت هایی داشت اما خالی از خطا نیز نبود. رئیس جمهوری ایران در سپتامبر ۲۰۰۵ از پاک شدن اسرائیل از نقشه جهان سخن گفت که بدون آنکه ثمری عاید ایران کند، سبب هزینه های دیپلماتیک زاید شد. این مدعای ایدئولوژیکی احمدی نژاد که بعدها با توضیحات محمود احمدی نژاد و سایر مقامات عالیرتبه ایرانی روشن شد که هرگز موضع عملی ایران نبوده است، مخالفت های شدید جامعه بین المللی را در پی آورد و بر انبوه بدگمانی ها در خصوص نیات هسته ای ایران افزود. در ژوئن ۲۰۰۷ شورای امنیت به اتفاق آراء قطعنامه ۱۷۴۷ را در تحریم تجارت مواد حساس هسته ای اعمال کرد و بر انسداد دارایی شماری از مقامات و نهادهایی را که با انرژی هسته ای ایران در ارتباط بودند، حکم داد. جالب آنکه آفریقای جنوبی در مقام ریاست جنبش عدم تعهد و اندونزی، بزرگترین کشور مسلمان جهان نیز در زمره تصویب کنندگان قطعنامه بودند. اختصاص ۷۵ میلیون دلار در به اصطلاح ترویج دموکراسی در ایران، عملاً خوشبینی به بهبود روابط دوجانبه را در محاق فرو برد. در برابر، ایران نیز در این دوران بیکار ننشست و سپاه پاسداران به عمیلاتی سه روزه در جنوب تهران و نیز آزمایش موشک های زلزال و فجر۵ دست زد. به هر حال سراشیب هسته ای ایران نشان از راه گشاده مناسبات ایران و آمریکا نیز داشت. با همه تندوتیزی دیپلماسی دولت نهم، وجود عمل گرایانی چون علی لاریجانی در جوار دولت موجب تسکین بحران های شد که گاهی تا مرز مهارناشدنی پیش می رفت. اینگونه بود که در فوریه۲۰۰۷ شایعه مذاکرات نهانی علی لاریجانی و کاندولیزا رایس در ریاض تب و تاب دیپلماتیک را بالا برد. در شرایطی که موج مخالفت دموکرات هایی چون جو بایدن و باراک اوباما با حمله احتمالی آمریکا علیه ایران، کنگره را درمی نوردید، لایحه ای به پیشنهاد سناتور جیم وب در مارس ۲۰۰۷ کار را بر جنگ افروزان دشوار ساخت. این لایحه دولت را موظف می کرد که برای هرگونه حمله احتمالی به ایران، از کنگره کسب اجازه کند. به این ترتیب، تئوری تغییر رژیم با اعتراضات داخلی آمریکا به سد نفوذناپذیری برخورد.
پس از انتشار گزارش گروه مطالعه عراق به ریاست جیمز بیکر، نخستین دور مذاکرات ایران و آمریکا در عراق در ۲۸ می ۲۰۰۸ شکل گرفت. در همان حالی که سایه جنگ از روابط ایران و آمریکا کنار می رفت، بحران واقعی جلوه کرد؛ بحرانی که احتمالاً تا دهه ها برجای خواهد ماند. گذشته از سطح جهانی، تنش های نهفته منطقه ای از نظر دولت نهم به کلی دور ماند. گروهی در ایران تصور می کنند که حل و فصل دعاوی جاری با دول غربی، پایانی خواهد بود بر ناهمواری اتمی. چنین نگرشی پویایی های منطقه ای در خاورمیانه و نیز این حقیقت را از یاد می برد که در نیم قرن گذشته رقابت قطب های قدرت ویژگی آنارشیک منطقه را معین ساخته است. به دنبال دستیابی حتمی ایران به انرژی اتمی، رقبای عرب سعی کردند که از قافله عقب نمانند و با پشتگرمی به قدرت های باختری، آرمان انرژی هسته ای را در سر بپرورانند. ولادیمیر پوتین در فوریه ۲۰۰۷ در دیدار با سران سعودی پیرامون فروش مواد هسته ای وارد گفتگو شد و سپس بازیگران شورای همکاری خلیج فارس به اضافه ترکیه، اردن و سوریه نیز بدون تعارف از نیت خود مبنی بر تجهیز به انرژی هسته ای پرده برداشتند که از سوی قدرت های غربی نیز که از برهم خوردن موازنه خاورمیانه خشنود نیستند، حمایت شد. با در نظر گرفتن اتمسفر ایدئولوژیک درخاورمیانه و الگوهای مخاصمه و نیز واقعیت ناکارمدی رژیم کنترل تسلیحات که سابقاً توسط هند و پاکستان اتمی به اثبات رسیده بود، روشن است که هیچ تضمینی در انحراف دولت های اقتدارگرای عرب منطقه که در دشمنی با ایران کوتاهی نمی کنند و یکسره با ید قدرت بنیادگرایان به تهدید گرفته می شوند، وجود ندارد. بنابراین به فرض رفع بحران ایران و غرب که بحرانی در سطح جهانی محسوب می شود، رئیس جمهور آتی نباید بحران منطقه ای را به نسیان بسپارد. اگر بحران زدایی با ایالات متحده به طور کامل به رویکردهای منطقه ای ایران بستگی دارد، حل بحران های آتی منطقه ای نیز به ایجاد رژیم های همکاری و نظارت متقابل در خلیج فارس و خاورمیانه و به ویژه در رابطه با انرژی هسته ای بسته است که رئیس بعدی جمهوری اسلامی ایران می تواند بانی دیپلماسی آن باشد؛ امری که تا امروز از یاد رفته است.
دیاکو حسینی
منبع: مجله میهن
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید