پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


مسئله اخراجی‌ها


مسئله اخراجی‌ها
۱) می‌شود در مواجهه با اخراجی‌ها، خندید اما اخم کرد و وانمود کرد که نه، ما اصلاً نخندیدیم.
می‌شود پاروپا انداخت و با ژست روشنفکرانه به خندیدن و سرگرمی حمله کرد و به ۳میلیون تماشاگر تهرانی و شهرستانی - که سخت خندیده‌اند - توهین کرد و فرافکنانه گفت که: «سلیقه مخاطب عام تنزل کرده و ساده‌پسند شده.» اکثر آنها - یا همه آنها- «لومپن»‌اند و ما...
می‌شود با ژست دفاع از «اصول» و دفاع از هنر، سانسورچی شد و طرفدار خط قرمزها وگفت «وامصیبتا، اخراجی‌ها، خط قرمزها را شکسته!»
می‌شود رانت‌خوار بود اما رد گم کرد و گفت: اخراجی‌ها، از رانت برخوردار بوده و...
می‌شود گفت در غیاب آثار «فاخر»(؟) و معناگرا و جشنواره‌ای و... اخراجی‌ها چنین می‌تازد. صبر کنید فلان فیلم «متفکرانه» بیاید ببینید چه خواهد کرد!
می‌شود مدرن بود- یا پست مدرن- و اهل هنر و از بیان و زبان عامیانه فیلم ایراد گرفت و به فرهنگ عامه تاخت.
می‌شود ضعف‌ها و کاستی‌های املایی و انشایی فیلم را لیست کرد اما توضیح نداد چرا مخاطب ادامه می‌دهد و از فیلم پرت نمی‌شود.
می‌شود تقیه کرد- و لو نرفت- و هیچ‌ نگفت، اما...
۲) اخراجی‌ها، فیلم کمدیِ سیاسیِ اجتماعی و جنگی است؛ که خوب می‌فروشد و همه را می‌خنداند: ترک و فارس، لر و گیلک و بلوچ و... جوان و نوجوان و میانسال و مسن؛ جوان رپ موتیغ‌تیغی، چادری و مانتویی، جانباز و معلم و دانشجو، رفتگر و پزشک و کاسب و... فقیر و غنی از اسلامشهر تا تجریش و نیاوران و شهرک‌غرب؛ و از مذهبی‌ترین شهرها - قم و مشهد- تا اصفهان و شیراز و تبریز و بندرعباس و... با بلیت ۱۰۰۰ تومانی تا ۳۰۰۰ تومانی. بیش از ۳میلیون نفر و ۴میلیارد تومان فروش تا امروز.
۳) واقعیت این است که مردم- مخاطب عام- که تریبونی ندارند جز شرکت در مراسم راهپیمایی، شرکت در مسابقات فوتبال و سینما رفتن، می‌خواهند «دیده» شوند. می‌خواهند حرف بزنند. دسته‌جمعی هم حرف بزنند. می‌خواهند به ریاکاری، «نه» بلندی بگویند و در آخر در دفاع از آب و خاک و... سرود «ای‌ایران» سربدهند.
۴) در زمانه‌ای که هرکس در جدی گرفتن خود جدیت بسیار به خرج می‌دهد؛ و در زمانه‌ای که هرکس یا روشنفکر است، یا سیاست‌باز، یا هر‌دو؛ و در زمانه‌‌ای که ریاکاری بیداد می‌کند، اما به باور من آغازِ پایانش فرارسیده؛ طنز و شوخی چه غنیمتی است‌ و چه کارساز.
۵)خنداندن مردم، سخت‌ترین کار است و نیک‌ترین کار. برای جدی خنداندن آنها، باید از آنها بود، باید آنها - و مسائلشان- را شناخت و آنها را دوست داشت.
اخراجی‌ها، کمدی است و همه شوخی‌هایش سمت و سوی سیاسی- اجتماعی دارد:
۱) زدن و هجو دشمن.
۲)هجو ریاکاری و برای وصل کردن- و وحدت- آمده، نه برای...
هیچ‌کدام از شوخی‌های اخراجی‌های ۲، از این قاعده مستثنی نیست و کار بزرگ این است که لحظه‌ای کمیک می‌شود و ما را می‌خنداند - چه علیه ریاکاری و چه حمله به دشمن- و لحظه‌ای بعد جدی می‌شود و تراژیک و این کار سخت - طنز جدی، جدی طنز- را تا به آخر به پیش می‌برد.
ده‌دقیقه اول فیلم - سکانس قبل از عنوان‌بندی- را در هیچ فیلم جنگی دیگر ندیده‌ایم و تلخی و تندی‌اش را نچشیده‌ایم. این صحنه برخلاف «دوئل»، جنگ بی‌هویتی را عرضه نمی‌کند، جنگ ما را و مظلومیت ما را می‌نمایاند. آن هم با استفاده از تروکاژهای کامپیوتری که ۵ تانک را چند برابر کرده و حمله دشمن را سبعانه ساخته. رنگ صحنه، نیز آن را نوستالژیک می‌کند.
۶) فیلم در جنگ، در اردوگاه و در هواپیما، مسیر و نگاهش را از دست نمی‌دهد. حرف اصلی‌اش- برای اولین‌بار در سینمای ما- این‌ است که: اسارت سخت‌تر از شهادت است‌ و این حرف را به راحتی به ما می‌رساند. صحنه از بالا گرفته شده سرهای اسرا در خاک را به یاد بیاورید.
حرف دیگرش که حرف سیاسی است و یکی از مهمترین اصول رفتاری جنگ دفاعی ما، آزاد کردن اسیر در مقابل قتل عام اسرای زخمی ما توسط دشمن.
حرف دیگرش در اردوگاه، دست انداختن تقیه و ریاکاری است- با بازی خوب و تیپیک شریفی‌نیا- و حرف آخر، وحدت همه اسرا در مقابل دشمن.
هجو «روسری قرمز»‌ها نیز، حمله به خائنان است‌ و مخاطب کف می‌زند. در هواپیمای پرواز ۵۹۸ نیز تمام شوخی‌ها سیاسی است.
۷)اخراجی‌ها، بیش از اینها فیلم جنگی است؛ فیلم دفاع مقدس است، اما نه دفاع مقدس سینمایی کلیشه شده ما.
تفکر حاکم بر هر دو اخراجی‌ها برخلاف دیگر فیلم‌های جنگی ما- حتی فیلم‌های خوبمان- بینشی دیگر است. در جنگ همه مقدس نبوده‌اند و آسمانی. بسیاری آدم‌های زمینی، با ضعف‌ها، ترس‌ها و حتی رذالت‌هایی بوده‌اند که در جبهه، تغییر کرده‌اند. ناموس‌پرستی، حداقل مرامشان بوده که به وطن‌دوستی رسانده‌شان و به سرود «ای‌ایران.»
۸) با اخراجی‌ها، هرچند با زبان طنز، می‌شود به جنگ ما نزدیک شد؛ آن هم با یک نگاه ملی در گستره یک ملت.
۹) اخراجی‌ها، ضدضدجنگ است و با یک شوخی کوتاه به سؤال «چرا جنگیدیم» پاسخ می‌دهد: «اگر نمی‌جنگیدیم، حالا باید به صدام می‌گفتید آقا دایی.» همه حرف را می‌زند.
۱۰) فیلم «مسأله‌»دار است‌ و مخاطب نیز مسأله را می‌فهمد - هرچند با ظاهری غیرجدی- چرا که مسأله، مسأله اوست: طرد و لعن ریاکاری و جانمازش آب کشیدن و دفاع از ناموس و شرف ملی در مقابل دشمنان خارجی.
خوب این مسأله جدی ما تنها به این شکل و با تیپ‌سازی و طنز قابل گفتن - و شنیدن- است و تحمل کردن.
و مخاطب عام که توده بی‌شکلی نیست، پس از سرگرم شدن و سرگرم شدن و خندیدن، به مسأله می‌رسد و شعورش کار می‌کند و «آغازِ پایان» را به جلو می‌راند و وحدت ملی را.
مسعود فراستی

منبع: خبر آنلاین
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید