جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


سهراب سپهری


سهراب سپهری
پنداری ما به عادتی کهن (یا بخوانید کهنه) بیشتر شیفتگان کلامیم تا نقش، خاصه کلام رنگین. هم از این روست که سهراب نقاش به دفعات مقهور سهراب شاعر بوده است.
اگرچه شاعرانگی‎اش را گاهی ساده و دور از جسارت تمام یک هنرمند حاضر در متن جامعه دیده‎ام، اما نقش‎های شاعرانه‎اش را ستایش کرده‎ام بی‎شبهه، که بی‎وقفه نقاشانه بوده است. گویی کلام‎های گمشده‎اش را یافته و پرده ـ پرده نگفته‎هایش را نواخته. شجاع و بی‎اعتناء به منتقد کسل و بی‎تحرکی که ناشکیب است و معترض به همه آنچه برایش آشنا نیست. نقاشی‎هایش چنان آشنا و هم آشنایی‎زداست که پاک و تازه به انتظار قضاوت، نگاهت می‎کند. مطمئن و خرسند.
بی‎اینکه قصد ورود به فلسفه و جهان‎بینی سهراب ـ که عمدتاً همان سهراب شاعر است ـ داشته باشیم؛ چنان از خاطره‎های دور و نزدیک مخاطب بهره می‎برد که انارهای سیاه طرح‎هایش را به سرخی و تازگی می‎زند و گلدان‎هایش گویی هر دم گل می دهد.
نقاشی‎هایش سرشار از نشانه‎های کلامی است: درخت، کلاغ، انار، مادر، کاشان، سنگ و... که حاوی تلفیق معانی قدیم و شخصی نقاش است. خلقتی عاریه با مفاهیم افزوده.
گاهی در وسوسه‎های تأویل‎پذیری، مربع‎های سادة نقاشی‎هایش به همان بی‎تابی بند رخت‎های شعرش می‎ماند و گاه گویی نقشش را از تعریف و ترکیب کالیگرافی و حتی خط ژاپنی بر می‎گزیند و در خلق فرم‎های رها به امضاء نام خود نظر دارد. و اگر تکنیک‎های نقاشی را در ظرافت‎های پرکار اجرایی بدانیم، تابلوهایش از تکنیک‎های متحیرکننده تهی است. خالی و پرجاذبه. اما اگر تکنیک را پیوند و همخوانی اثر با ذات تفکری آن بدانیم، آثارش سرشار از ابداع و کشف‎های نو به نوی تکنیکی است.
سهراب استاد خلاصه‎گویی و سطوح خالی و منفی در طراحی و نقاشی است و از طرفی شواهد بسیاری از انواع انتخاب‎های هندسی و کمپوزسیون‎های کلاسیک را می‎توان در نقاشی‎هایش نشان داد. تعلیقی از چرایی و بی‎چرایی در جریانی از خود محوری حس و خرد.
اغلب کودکی است هیجان‎زده از جعبة تازه رنگ‎ها که بی‎هیچ فوت وقت به سراغ بوم و مقوا می‎رود و بی‎اعتناء به همة بایدها و نبایدها به خلوت رفته و با تحفه‎ای خوشایند باز می‎آید. گاهی چنان ساده، خالص و صمیمانه طرح و نقش می‎زند که نقاشی‎اش بی‎واسطه و بی‎هیچ رد آشکاری از خود فیزیکی نقاش دیده می‎شود و گاه همچنان پرده‎خوان و نقالی دیر کار در میان اثر و چشم، در کنار قاب نقاشی می‎ایستد.
سهراب و نقاشی‎هایش آیا به تمام معنا یک رئالیست کم حوصله است؟ یا امپرسیونیست راوی؟ هیجانی است یا مدرن منطق‎گرا؟ انتزاع است یا یک بازگشت بومی‎گرا؟ سنت شکنی است یا چشم به رایحه‎های ظهور پست مدرنیسم نورسیده دارد؟
به این ترتیب انتخاب رویه‎ای مشخص و ثابت برای تحلیل آثار نقاشی سهراب کار چندان ساده‎ای نیست. نقاشی‎های سهراب را تنها می‎توان با دنیای صاف خود او شناخت.
سعید فلاح فر


همچنین مشاهده کنید